دریچه کتاب
1.04K subscribers
1.34K photos
13 links
کتاب بخوانیم
راه فردای ایران بهتر، از آگاهی و دانستن و فهمیدن می‌گذرد
پس
بخوانیم
از ایران بخوانیم
تا ملت تغییر نکند، هیچ چیز در این کشور تغییر نخواهد کرد
تغییر را از خود شروع کنیم
📚
راهی برای ارتباط
@Mshogh
Download Telegram
Forwarded from توفان یزد (توفان)
بوی عشق می دهد عطر تن یاس سپیدی که در هوای خوب و بی غبار صبح نسیم ان را با خود می برد تا ان دور، جایی که نفس بکشد ان را و جان دوباره ای بگیرد عاشق چشم براهی که رویایش در همه شب، رسیدن به صبحی در کنار موج های ساحل بوده و موج های دریا را می بیند با همه وجودش، در چشمانی که باز می شود و  خورشید در ان طلوع می کند و با شراره هایش او را مست و از خود بی خود، و می سراید بی تاب از عشق و می خواند از عشق که زندگی و بودن را جز عشق و عشق ورزی نمی داند پرنده عاشقی که هست و نفس می کشد، تا عشق بورزد حتی با بال بسته و شکسته در درون قفس
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
پنجشنبه دهم خرداد ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
تنها یک چیز می‌تواند تحقق یک رویا را غیر ممکن سازد، ترس از شکست!
اگر در مسیر افسانه شخصی‌ات بمیری
بهتر از مردن همچون میلیونها انسان است
که حتی نمی‌دانند افسانه شخصی وجود دارد..‌.
#کیمیاگر
#پائولو_کوئلیو
دریچه کتاب
@daricheketab
روزی چند دروغ سفید می گوییم!؟
دروغ سفید نگوییم تا پیشرفت کنیم...

دروغهای سفید دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند: در جاده با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت رانندگی میکنم اما در جمع دوستان میگویم که کمتر از ۱۲۰ کیلومتر در ساعت نمیروم...!
روزی یک صفحه کتاب میخوانم اما در حضور دیگران میگویم اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نمیخوابم...!

#پاول_اکمن میگوید: من دروغهای سیاه را بخشودنی میدانم اما دروغ سفید نابخشودنی است. این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی میبرد. ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمیدهیم بلکه خود را فریب میدهیم... به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد، دچار تعارض و اضطراب و تنش میشویم. به همان اندازه وادار میشویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه های توسعه تواناییهای فردی خویش، جا میمانیم...
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
بازی باخت باخت اصلاح طلبان
در صورتیکه نامزد اصلاح طلبان تائید صلاحیت شود ، و خاتمی و همه اصلاح طلبان هم پشت سر او بایستند، دو حال پیش می اید
یا اینکه مردم یک نه بزرگ به خاتمی و اصلاح طلبان می گویند و خاتمی برای همیشه از صحنه سیاست محو می شود و اصلاح طلبان نیز دیگر هیچ ادعایی نمی توانند داشته باشند و یا اینکه مردم وارد صحنه می شوند و دوباره فریب می خورند و  از ترس ابنکه دیگری رای نیاورد، قضیه انتخاب روحانی بنوعی تکرار می شود که با این مجلس و اقتصاد ورشکسته و بحران های پیش رو در عمل هیچ کاری نمی توانند انجام دهند و اوضاع بمراتب بدتر و سخت تر از اوضاع پایان دوران روحانی می شود، و اصولگرایان پیروزمندانه، خرد شدن اخرین تکه های بدنه اصلاح طلبان را به تماشا می نشینند، و البته بزرگترین شانس اصلاح طلبان این خواهد بود که شورای نگهبان به کمکشان بیاید و  انتخابات ۱۴۰۰ دوباره تکرار و انتخابات در دایره حلقه بسته اصولگرایان تندرو برگزار شود که بعید است این اتفاق بیفتد
محمدرضا شوق الشعراء
۱۴۰۳/۳/۱۰
توفان یزد
@Toofaneyazd
Forwarded from توفان یزد (توفان)
(جنگل های قره داغ/آذربایجان شرقی- یاشار گنجی گرگری)
بودن و عشق ورزیدن و نفس کشیدن یک سوی زندگی است و نبودن و عشق نورزیدن و نفس نکشیدن هم یک سوی زندگی و فاصله بین بودن و نبودن همان قدم هایی است که برداشته  و خاطره هایی هست که ساخته می شود و همه زندگی یک رویای بی پایان و سفر از رویایی به رویایی است که هر طلوع خورشید یک روز به ان اضافه و یک روز از ان کم می کند، عمرست، و با شتاب می گذرد و گاه با رسیدن به رویاها پایان می یابد و گاه در حسرت رسیدن به رویاها، و تفاوت بودن و نبودن ها در همینست، در رسیدن و نرسیدن، رفتن و نرفتن، و  راه و انتخاب راه و رویاها
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
جمعه یازدهم خرداد ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
اگر شما به تکرار باورهای منفی و نامطلوب درباره‌ی خودتان ادامه دهید، دیگران نیز همان چیزها را در مورد شما باور می‌کنند.
چرا که می‌گویند هر آدمی خودش را بهتر از هر کس دیگر می‌شناسد. پس دیگران باور می‌کنند که شما همان چیزی هستید که خودتان می‌گویید.
#آدمهای_سمی
#لیلیان_گلاس
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
(آبشار بیشه لرستان)
جاده با طلوع خورشید صدا می زند مسافر از بند سیاهی شب گذشته را تا بیاید و قدم بردارد و بگذرد از تردیدها و بسوی رویایی که در همه راه منتظرش هست برود، و نترسد از رفتن و نرسیدن، که مقصد خود راه هست، راهی که تا افق دور گسترده است و پر از بوی عطر امید و  تصویرهای ناب عشق است، و در هر قدم می توان  حرفی و صدای آوازی نو شنید و تصویرهای نادیده را دید و حرف های تازه گفت و به زندگی و بودن به گونه دیگری نگاه کرد، که زندگی همه رفتنست و دیدن و بودنست برای عشق ورزیدن
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
شنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
نمی‌توانی شیرینی زندگی را بچشی بی‌آنکه همزمان خشمی مطلق نسبت به بدی‌هایی که از هر سو آن را در بر گرفته است، احساس کنی.این همان قانونی است که نقاشان از آن پیروی می‌کنند زمانی که سیاه را تقویت می‌کنند تا روشنایی‌هایشان واقعا بدرخشد.
#جشنی_بر_بلندی‌ها
#کریستین_بوبن
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
با طلوع خورشید سفر ذره ذره های نور در هزاران هزار راه اغاز می شود و مقصد هر شراره از شراره های نگاه خورشید تصویری هست و جایی در بیکرانه هستی و نور می رود تا جایی قراری پیدا کند و اتش و گرمای خورشید را هدیه دهد به نگاهی و بسپارد به تنی، از تن گلبرگ ها گرفته تا  پر پرنده های تشنه پرواز و برگ ها و قطره های دریا و ذره های هوایی که نفس کشیده می شود و قصه نور را پایانی نیست که خود اعازی است برای شکستن سیاهی و تاریکی و تبدیل به فریاد و رویا شدن که اگر نور نبود و افتاب نبود، در میان تاریکی جز سیاهی و مرگ و نیستی دیگر چیزی نبود
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
یکشنبه سیزدهم خرداد ۱۴۰۳
توفان یزد
@Toofaneyazd
افرادی که منتظر می‌مانند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد، هیچوقت کاری را به انجام نمی‌رسانند!
زمان مناسب برای اقدام به کار، همین حالاست.
#حکایت_دولت_و_فرزانگی
#مارک_فیشر
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
اسیر لذت خواب که بمانی و دیر که از بند سکوت و سیاهی شب رها شوی به لحظه طلوع خورشید نمی رسی و برامدن آفتاب و سر زدن سپیده را نمی بینی، چه در برهوت کویر و میان موج های نفس گیر ریگ های بیابان باشی و چه  در ساحل دریای بی کران و کنار موج های دریا، برای دیدن طلوع و تماشای برامدن آفتاب از میان تاریکی، باید رویایی  داشته باشی که یا همه شب ترا به صبح برساند و یا صبح در انتظارت باشد و دلیل و بهانه ای باشد برای از بند خواب گذشتن و بیدار شدن، پس اگر رویایی نداری بخواب، برنخیز و نرو و خودت را خسته نکن! چرا که فرقی نمی کند خواب با بیداری و رفتن یا نرفتن، وقتی که عشق و  رویایی نداشته باشی
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
دوشنبه چهاردهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
مادربزرگم نظریه ی بسیار جالبی داشت. می‌گفت هریک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت ها را روشن کنیم. برای این کار، محتاجِ اکسیژن و شعله هستیم. در این مورد، به عنوان مثال، اکسیژن از نفسِ کسی می‌آید که دوستش داریم؛ شعله می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلاک یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت ها را مشتعل می‌کند.

آدم باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه می‌دارد ... آن آتش، غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتشِ درون را شعله ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش، نم برمی‌دارد و هیچ یک از چوب کبریت هایش هیچ وقت روشن نمی‌شود ...
#مثل_آب_برای_شکلات
#لورا_اسکوئیل
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
دریا همیشه بی قرار و ناآرام و پر از حرف و درد و رنج و بغض است و هیچ صبح و شب و لحظه ای نیست که قرار و ارام داشته باشد، و اما صدای اواز و فریاد و بی قراری دریا در لحظه طلوع خورشید و برامدن افتاب، یک حرف و حدیث و اواز پر از شور عشق دیگریست، که برای رسیدن به قرلر و آرامش، باید بی قرار و ناآرام، در هوای خوب صبح همراه با رویا و لحظه های دریا شد و بی واهمه قدم برداشت و با بوی عطر نفس دریا نفس کشید و رفت و  به حرف ها و ترانه هایی که دریا در گوش نسیم و رهگذرلن زمزمه  می کند گوش داد ، و هم آواز شد با موج ها و قطره ها و  از عشق گفت و از امید و از بودن و رقصید چون پرندگانی که در اغوش دریا و اسمان می رقصند
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
سه شنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
تنها راه زندگی همین است. کوچ‌کردن از یک جا به جای دیگر. نماندن مدت دراز در یک جا. شما چرا چنین کاری نکنید؟ ببینید چگونه همیشه روز و شب دنبال یکدیگر دور زمین می‌گردند؟ شما هم اگر عشق به زندگی را از دست نداده‌اید، باید اندیشه‌هایتان دنبال هم تغییر کند. تنها کسی که زیاد دربارهٔ زندگی به فکر فرو می‌رود بی‌گمان عشق به آن را از دست می‌دهد...
#ماکار_چودرا
#ماکسیم_گورکی
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
قطره ها هر کدام حرفی و بغضی و دردی و غمی و رویایی و عشقی دارند و زمزمه کنان میان تاریکی شب به هم می پیوندد و در دل پر از شور و هیاهوی دریا،  موج و موج هایی می شوند و قصه شان را در  طلوع خورشید به نسیم می گویند و  با فریاد بسوی ساحل می روند، و  قطره هایی از تن دریا جدا شده و در ساحل بجا می مانند تا دوباره کی و چه زمانی به دریا بازگردند، که راه برای دوباره به دریا بازگشتن با همه نزدیکی، خیلی  دور و  طولانی است، و این حکایت بودن و نبودن و رفتن و امدن های بسیاری است که در دریا گم می شوند و در ساحل رها
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
چهار شنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
آدم باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه می‌دارد .. آن آتش، غذای روح است‌. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتشِ درون را شعله‌ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش‌، نم برمیدارد و هیچ یک از چوب کبریت‌هایش هیچ‌وقت روشن نمی‌شود ...
#مثل_آب_برای_شکلات
#لورا_اسکوئیل
دریچه کتاب
@daricheketab
اکنون کاری را شروع کرده ام که می‌توانستم ده سال پیش آغاز کنم، اما از اینکه برای آن بیست سال دیگر صبر نکردم، دلشادم.
#کیمیاگر
#پائولو_کوئلیو
دریچه کتاب
@daricheketab
جنگی که سرنوشت ایران و ایرانیان را تغییر داد
شکست تیر و کمان و شمشیر و غرور و جهل و تعصب، از تفنگ و توپ خانه و عقلانیت و برنامه
دورمیش خان شاملو، عاملی برای شکست شاه اسماعیل و ایران در جنگ چالدران

جنگ چالدران، نخستین نبرد ایران (در زمان صفویان) با عثمانی بود که در نزدیکی شهرستان چالدران در شمال غربی ایران، در ۲۱ جمادی‌الثانی ۹۲۰ ه‍.ق/۲۳ اوت ۱۵۱۴ میلادی رخ داد؛ نتیجه این نبرد، پیروزی سپاهیان عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم اول بر سپاه صفوی به فرماندهی  شاه  اسماعیل اول بود.
در این جنگ، نیروهای قزلباش ایران نزدیک به چهل‌هزار تن و سپاه عثمانی قریب به یکصد هزار نفر بودند، که  قزلباشان  به  علت شمار کمتر، نداشتن تجهیزات مناسب، از سپاه عثمانی شکست خوردند. در این جنگ سربازان صفوی با شمشیر، نیزه و تیر و کمان می‌جنگیدند، در حالی‌ که  ارتش  عثمانی از توپ و تفنگ بهره می‌برد. البته صفویان پیش از این جنگ سلاح‌های آتشین در اختیار داشته و به روش استفاده از آن‌ها نیز، آشنایی داشتند و شاه اسماعیل برای رسیدن به سلطنت، از توپ و تفنگ استفاده کرده بود. دلیل استفاده نکردن از این سلاح‌ها در جنگ چالدران، ناشی از سیاست‌های جنگی او بود. چون توپخانه، تحرک  سواره‌ نظام  را محدود می‌کرد، در جنگ‌های صحرایی از توپخانه استفاده نمی‌کردند و در مواردی هم که استفاده شد، به دلیل کم بودن تعداد توپ ها مؤثر واقع نشد،  سلاح‌های  گرم  ایرانیان  از لحاظ تعداد انگشت شمار و از لحاظ کیفیت قابل قیاس با سلاح‌های ارتش عثمانی نبود. بنابراین، از استفاده از توپخانه صرف نظر شد چون به لحاظ کم بودن تعداد ثمری نداشت. همچنین، صفویان ذاتاً به سلاح آتشین بی‌علاقه بودند و استفاده از آن را ناجوانمردانه و ناشی از بزدلی می‌دانستند.
دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ، حضورشان در خراسان بود تا از یورش غافلگیرانهٔ ازبکان جلوگیری شود. دلیل دیگر شکست قزلباشها، پیشنهاد دورمش خان شاملو به شاه اسماعیل بود، مبنی بر اینکه اجازه دهند که ارتش عثمانی آرایش دفاعی خود را تکمیل کند تا ایرانیان بتوانند به ابراز دلیری بپردازند و شاه نیز، با این پیشنهاد غیرعادی موافقت کرد.
موقعیت سوق‌الجیشی منطقهٔ چالدران و عدم رویارویی با متجاوزان در دشت باز، از مزیت‌های سپاه ایران بود. شمار قشون ایران را در این جنگ حدود ۲۹٬۰۰۰ تن نوشته‌اند. پیش از نبرد، شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی،  تشکیل جلسه دادند. نورعلی خلیفه لو و محمدخان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی با روش‌های جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه پیشنهاد کردند که پیش از آنکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود گردد، حمله را از پشت به آن‌ها آغاز کنند. این نظر منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیش‌خان استاجلو مواجه شد که نتیجهٔ آن شکستی سخت بود.
شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند. دوازده هزار ینی‌چری مسلح به شمخال در پشت زنجیره‌ای از توپ‌ها قرار گرفتند، مانعی که همانند سدی نفوذناپذیر در برابر سپاه غالباً سوار ایرانی عمل نمود. با آغاز جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانی را در هم کوبید و فرماندهٔ آن‌ها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش ایرانیان به‌حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع درگیری به گمان این‌که کارش با شکستی برق‌آسا به اتمام رسیده در پی گریز از کارزار بود. کثرت سپاه عثمانی و محدودیت فضای نبرد به قدری بود که عثمانیان برای رویارویی با سپاه ایران پشت نیروهای خود مدت‌ها به انتظار می‌ایستادند.
با آغاز به کار توپ‌ها، نتیجهٔ جنگ به‌سرعت به سود عثمانی تغییر کرد. آتش توپخانه برای ایرانیان مصیبت‌بار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و فرماندهان و صاحبان مناصب در میدان جنگ کشته شدند و شاه اسماعیل با فداکاری چند قزلباش جان سالم به در برد. سلطان سلیم یکم پس از در هم شکستن سپاه صفوی به‌دلیل ترس از وجود تله به تعقیب ایرانیان نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد. تلفات جنگ چالدران ۲۷ هزار تن از ایران و ۴۲ هزار تن از سپاه عثمانی بود.
با شکست سپاه قزلباش، درفش ارتش ایران به‌دست سپاه عثمانی افتاد.
پس از جنگ چالدران، شاه اسماعیل افسردگی گرفت و دیگر رهبری لشکریانش را در جنگ بر عهده نگرفت. پیوند میان شاه به‌عنوان روح هدایتگر نیمه‌خدایی و قزلباش، به‌طور جبران‌ناپذیری شکسته شد.
پس از این جنگ، کردستان باختری (مناطق کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی)، از ایران جدا شد و به‌دست عثمانی افتاد.
این نبرد از اهمیت مهمی در تاریخ برخوردار است زیرا نه تنها این عقیده را که مرشد شیعه، «معصوم» است، نفی نمود بلکه روسای قبایل کُرد را نیز بر آن داشت تا بیعت خود را از صفویان به امپراتوری عثمانی تغییر دهند.
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
زندگی، گذر و گذشتن از لحظه هایی است که می آیند تا بگذرند و بدون درنگ می گذرند و از خود بجای می گذارند انچه را که از انان در مسیر گذشتن، گرفته باشند
می شود در میان لحظه ها راه رفت و عشق ورزید و به طلوع خورشید و موج های دریا نگاه کرد، و بوی عطر تن دریا را که بوی عشق می دهد نفس کشید، می شود راه رفت و نوشت، می شود راه رفت و اواز خواند و دوید، می توان چشم بست و نشست، می توان زنده بود و زندگی کرد و می توان زنده بود و زندگی نکرد و فقط همراه با لحظه ها در یک دایره بسته بدون هیچ رویایی چرخید و عمر و لحظه ها را گذراند و به پایان برد، انتخاب ساده ای است که ساده نیست
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
پنجشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
ضرب‌المثلی تقریبا در همه فرهنگ های دنیا وجود دارد که می‌گوید:
"زمانی که چشم نمی‌بیند، قلب هم احساس نمی‌کند "
ولی من تاکید می‌کنم که این گفته اشتباه است
هر کس هر چه دورتر برود، به قلب نزدیک‌تر خواهد بود حتی اگر بکوشیم او را به فراموشی بسپاریم!
حتی اگر در غربت زندگی کنیم‌ باز هم کوچک ترین خاطراتِ مربوط به اصل و نسب خود را به یاد داریم. و اگر از کسی که دوست داریم دور باشیم
حتی عبور رهگذران نیز ما را به یاد او می‌اندازد.
#یازده_دقیقه
#پائولو_کوئلیو
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
خورشید در هر صبح با شراره های اتش عشقی که درونش شعله ور است، صدا و فریاد می زند، بلند شو، راه بیفت، پارو بزن، قایق زندگی در دریای متلاطم و مواج زمان ، که هر لحظه به رنگی است، فصل ها و طلوع و غروب های زیادی را در مسیر می بیند، گاه از طوفان ها بسلامت می گذرد و جایی دور یا نزدیک، به مقصد و پایان رویا می رسد،، گاه غرق شده و مقصد  جایی می شود در قعر این دریای بی پایان، و گاه زنجیر شده به یک ساحل، فقط دور خود می چرخد و تا قایق از بند به ساحل بسته رها نشود معنی موج و لذت و رنج در طوفان رفتن را نمی فهمد
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
جمعه هیجدهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd