دریچه کتاب
1.14K subscribers
1.37K photos
14 links
کتاب بخوانیم
راه فردای ایران بهتر، از آگاهی و دانستن و فهمیدن می‌گذرد
پس
بخوانیم
از ایران بخوانیم
تا ملت تغییر نکند، هیچ چیز در این کشور تغییر نخواهد کرد
تغییر را از خود شروع کنیم
📚
راهی برای ارتباط
@Mshogh
Download Telegram
كسی چه می‌داند؟
شايد همه‌ی آرزوهای ما همين طورند!
شايدم تمام آرزوهايمان جايی منتظرند ...
منتظرند كه ما آن‌ها را
از تَهِ دل بخواهيم تا برآورده شوند!
#آرزوهای_کوچک
#کارن_هس
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
(ارسالی به قله شیرکوه رفتگان مجومردی)
بین کوه بلندی که همه سنگ و ساکت و خاموش، سر به آسمان برافراشته و بوی عطر تن ابرهای رهگذری را که می آیند و می روند و گاه می بارند، حس کرده و موج ابرهای پر از قطره های عشق را عاشقانه در آغوش می گیرد، با دریای دوری که بوی عطر نفس هایش را برداشته و  همراه با موج هایش در هر صبح ترانه خوان، به پیشواز طلوع خورشید می رود، یک دشت فاصله است، دشت پر از حسرتی که تنش را آفتاب می سوزاند و همنفس نسیم و باد و طوفان و گرد و غبار است و همیشه منتظر باران، که چون رویایی از دور  بیاید و  ببارد
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
شنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
ترس از تنها ماندن ترس مهلکی است که بسیاری از مشکلات‌مان از آن سرچشمه می‌گیرد.
برای آغاز اصلاح این وضعیت، باید از بچگی یاد بگیریم که تنها ماندن بـه معنی مشکل داشتن نیست؛ تنهایی یعنی به قدر کافی صبور بودن تا پیدا شدن چیزی که واقعا مورد نظرمان است. این کار نتیجه تصميم ماست، نه اینکه سزای اشتباهات‌مان باشد. به علاوه، تنها بودن به معنی جدا افتادن از دیگران نیست؛ این حالت مطمئن‌ترین راه برای ارتباط عمیق با دیگران و پر کردن ذهن‌مان با ایده‌ها و خیالات میلیاردها نفر در سراسر جهان و تاریخ است.
#گاهی_که_از_نه_شنیدن_می‌ترسیم
#آلن_دوباتن
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
(جنگل و رودخانه ویسادار)
خورشید از پشت سایه های پر از وهم شب در می اید و آتش میزند به دل تاریکی و  طلوع می کند و پرنده رسیده به روشنایی روز با اواز برگ هایی که در آغوش نسیم می خندند، تراته ای را که رود می خواند، تکراز و بازخوانی کرده و به صدای عشق تبدیل می کند و پر می شود جنگل از صدای اواز پرنده و برگ و رودخانه،  و قدم برمی دارد و نفس می کشد هوای پر از بوی عطر و صدای عشق را رهگذر عاشقی که پا به پای رود و قطره ها بسوی دریا می رود و  برای رفتن بهانه ای دارد و برای ماندن نه، که رویایش رفتنست و نه ماندن
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
یکشنبه بیستم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
کمال‌گرایی شما را وادار می‌کند در خانه بمانید، مانع از آن می‌شود که از فرصت‌ها استفاده کنید. و انجام پروژه‌هایتان را به تأخیر می‌اندازد، باعث می‌شود فکر کنید زندگی‌تان از آنچه که در واقعیت هست، بدتر است؛ نمی‌گذارد خودتان باشید؛ به شما استرس می‌دهد؛ آنچه خوب است را در نظرتان بد جلوه می‌دهد؛ و سیر طبیعی انجام کارها را تکذیب می‌کند
#چگونه_کمالگرا_نباشیم
#استفان_گایز
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
در دریای همیشه ناآزام و گاه متلاطم زندگی در هر صبح و در هر طلوع خورشید ، قایقی بسته به ساحل منتظر فرصت و از بند رستن و در دریا رها شدن و همراه با موج ها رفتنست ، و موج ها و لحظه ها هر لحظه فریاد می  زنند : نخواب! ننشین و  نگاه کن به قایق و موج ها!
برخیز! بلند شو! راه بیفت، حرکت کن و نترس و  بیا، زنجیر بسته به پایت و بندی که قایق را به ساحل بسته پاره کن، پارویت را بردار و با شور عشق پارو بزن و  برو تا که به رویایت برسی
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
دوشنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
خوشبختى سراغ کسانى میرود که بلدند بخندند.
این زندگى نیست که زیباست. این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مى بینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. اگر آن ها را کنار هم بگذارید، مى توانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید.
#کمی_قبل_از_خوشبختی
#انیس_لودینگ
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
دمی با #حافظ
حالیا مصلحتِ وقت در آن می‌بینم
که کشم رَخت به میخانه و خوش بنشینم

جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شَوَم
یعنی از اهلِ جهان پاکدلی بُگزینم


جز صُراحی و کتابم نَبُوَد یار و ندیم
تا حریفانِ دَغا را به جهان کم بینم


سر به آزادگی از خَلق برآرم چون سَرو
گر دهد دست که دامن ز جهان دَرچینم


بس که در خرقهٔ آلوده زدم لافِ صَلاح
شرمسار از رخِ ساقی و مِیِ رنگینم


سینهٔ تَنگِ من و بارِ غمِ او، هیهات
مردِ این بارِ گران نیست دلِ مسکینم


من اگر رندِ خراباتم و گر زاهدِ شهر
این مَتاعم که همی‌بینی و کمتر زینم


بندهٔ آصفِ عهدم دلم از راه مَبَر
که اگر دَم زَنَم از چرخ بخواهد کینم

بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم

توفان یزد
@Toofaneyazd
Forwarded from توفان یزد (توفان)
نمی توان خوابید و راه رفت و اما می توان خواب راه رفتن را دید و می توان بیدار بود و راه نرفت و به راه رفتن فکر نکرد، نمی شود چشم ها را بست و خوابید و طلوع خورشید را دید و می توان در خواب برامدن آفتاب و  طلوع خورشید را دید و می شود بیدار بود و به طلوع خورشید نگاه نکرد، اگر به خواب دیدن و در خواب ماندن و در خواب راه رفتنست، چه تفاوتی دارد خواب کنار ساحل کویر با ساحل دریا؟ می توان کنار دریا رویای کویر را داشت و کنار کویر رویای دریا را و با هر دو در خواب همراه بود ، و می شود هم که در هر دو ساحل فقط بود و هیچ رویایی نداشت، و اما زندگی شور و شوق و عشق رفتن داشتنست، و در جستجوی هوای تازه ای برای نفس کشیدن بودن و یافتن پنجره های بسته جدیدی برای باز کردن
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
سه شنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
همیشه که صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می‌شود. لازمه گاهی وقت‌ها دست از این تظاهر کردن برداری باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ وقتی میمانی و می‌بخشی فکر می‌کنند رفتن را بلد نیستی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ...
#گریز_دلپذیر
#آنا_گاوالدا
دریچه کتاب
@daricheketab
مارکوس کاتو می گوید: یک برده نباید وقتی که بیدار است، بیکار بماند. کارش مفید باشد یا نه، اهمیتی ندارد، او فقط باید کار کند؛ زیرا همین کار کردن، حداقل برای خود برده، مفید است.

این شیوه ی تفکر هنوز هم پایدار مانده و دلیل همه کارهای پرمشقت و طاقت فرسای بیهوده ی دنیای امروز است. من بر این باورم که کارهای بیهوده و بی فایده به این خاطر ادامه دارند که از عصیان مردم می ترسند.

عقیده ای که رواج دارد چنین است که انبوه مردم، حیوان های حقیری هستند که اگر بیکار بمانند خطر خواهند داشت و بنابراین باید آنها را چنان مشغول کرد که فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند.
#جورج_اورول
#آس_و_پاس_در_پاریس_و_لندن
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
پنجره های تازه ای بر روی هواهای تازه و راههایی نو در هر صبح با طلوع خورشید باز می شود تا اندیشه ها چون پرنده ای از دریچه های بسته باز شده بیرون بیایند و بال بگشایند در اسمان عشق و  نگاه ها دنبال کنند مسیری را که قدم ها برای رفتن برمی دارند، هر کس در این راه و دریایی که تا افق دور گسترده است، راهی را می رود و مقصد و رویایی دارد، یکی می رود که برود و رفته باشد، و  یکی می رود که بازگردد و یکی می ماند و می نشیند کنار قایق و  نگاه می کند رفتن و برگشتن ها را و نسیم می پرسد : تو چه می کنی؟
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
چهار شنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
ما انسان‌ها باید بدانیم که به‌عنوان موجوداتی عاطفی بسیار شکننده و آسیب‌پذیر هستیم. انسان‌های بدطینتی که زباله‌های درونی خود را به‌صورت تیغ‌های زهرآگین و منفی به سوی ما پرتاب می‌کنند و باعث رنجش، ترس و نگرانی یا فلج‌شدن ما می‌شوند، "افراد سمی" نامیده می‌شوند.
#آدم‌های_سمی
#لیلیان_گلاس
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
سرشار از شور عشق و چون دریایی پر اتش و خون از دل آبی دریا بیرون می اید و با لبخندی دوباره به نگاه ها و دل های منتظر  روشنایی و آفتاب، طلوع می کند خورشید و شب سیاه دیگری به گذشته ای که دیگر نیست می پیوندد تا روز دیگری به وسعت هزاران لحظه از راه برسد و همراه شود با راه افتادگانی که برای بودن رویایی دارند و زنده هستند که نفس بکشند و عشق بورزند و بی بهانه زندگی کنند و نترسند از رفتن و افتادن و نرسیدن، که راه و مسیر برایشان مهم است و نه مقصد، و مقصدشان در هر لحظه همان جایی است که هستند
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
پنجشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
هرگز در طول تاریخ بشر یک آدم معمولی به اندازۀ امروز ، برای تسکین روحش به شوخ طبعی احتیاج نداشته است. ذهن و روح او را درد و غمِ جنگها، تروریسم بین المللی، کینه و نفرت، بیماریهای مُهلک، و فقر محاصره کرده است.
برای اینکه نگذارد مغزش از این‌همه فشار داغان بشود، باید گاهگاه دست به دامن خنده بشود ...
#جشن_خنده
#جودسون_کرنلیوس
دریچه کتاب
@daricheketab
#آلبر_کامو در #افسانه_سیزیف جمله‌ وحشتناکی دارد که می‌گوید: “شکاف عمیقی وجود دارد بین آرزوهای انسان و تلاش‌هایی که برای رسیدن به آن آرزوها انجام می‌دهد.“ انسان، دست خودش نیست. رویا می‌پرورد و لزوما هرچقدر خودش را به آب و آتش بزند به  تمامیت رویاهایش نمی‌رسد.
در آن شکاف، در آن شکاف که لزوماً با تلاش آدمی پر نمی‌شود… در آن شکاف که رویاهایی دست نخورده و نرسیده و کال باقی می‌مانند به زعم من، تمامی دردها و ملال‌های یک انسان نهفته است.
شکافی که مملو از  نرسیدن‌ها و شکست‌ها و خیرگی‌های انسان به آرزوهای ممتد و مدامش هستندو روزی می‌رسد که انسان می‌پذیرد، بعضی از آرزوها قرار است در شکوه یک رویا باقی بماند. نه برای آنکه انسان از تلاش دست کشیده. نه. بعضی از آرزوها باید آرزو بمانند و انسان تنها خودش می‌داند که چرا دست از خیرگی به آن بر نمی‌دارد اگر به من باشد، من در تمام عمرم به بافتن رویا مشغولم. بی‌آنکه حریص رسیدن به آن باشم. رویا با تمام جزئیاتش، شکوه تخیل یک انسان است و تخیل تنها چیزیست که تقدیر، قدرت ستاندن آن را از انسان ندارد.
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
ابرهای سیاه پر از باران را همه شب میان سیاهی و تاریکی، طوفان نسیم شده با خود اورده و ابرها خانه کرده مقابل چشم خورشید در اسمان، با طلوعش ترانه می خوانند  و می بارند بی پروا بر دریا و دشت و جنگل و خیس می شود تن درخت و ساحل و می پیچد بوی باران طعم عشق گرفته در هوای پاک و بی غبار صبحی که نفس می کشد ان را پرنده رها شده در اسمان و فصل دیگری اغاز می شود با باز شدن پنجره صبح به روی رویاهای امروز و رویاهای جا مانده از دیروز
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
از زمانی که نسبت به سرنوشتم صبور و حتی بی‌تفاوت شده بودم، زندگانی هم با من سازش بیشتری نشان می‌داد. انسان با همه کشش و کوشش‌ها، به چیزهایی که بیشتر در پی آن‌هاست، کمتر می‌رسد.
#گرترود
#هرمان_هسه
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from توفان یزد (توفان)
رویاها همیشگی نیستند و برای همیشه رویا باقی نمی مانند، رویاهایی می میرند و از نو زاده می شوند، رویاهایی دورند و رویاهایی نزدیک، و رویایی فریبنده هستند چون سراب که زیباترین رویا برای یک تشنه گمشده در بیابانست، و خورشید در هر طلوع و در هر سر زدن با هر شراره از شراره های اتش عشقی که در درونش می سوزد و سر می کشد، فریاد می زند در سکوت صبح و می پرسد از انکه بدنبال رویای سحر تا سپیده امده که رویای امروزت چیست؟
صبح بخیر
سلام
محمدرضا شوق الشعراء
شنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۳ #ساحل_تکی_آباد_تالش
توفان یزد
@Toofaneyazd
اكثر رنج های ما ناشی از این است که با تمایلات و خواسته ها بر انگیخته می‌شویم و بعد، وقتی خواسته ای بر آورده می‌شود، از لحظه ی ارضای آن لذت می‌بریم.

لحظه ای که خیلی زود تبدیل به دلزدگی و کسالت می‌شود و سپس این دلزدگی با بروز و سر بر آوردن خواسته ای دیگر متوقف می‌شود.

شوپنهاور فهمید چرخه ی خواستن مداوم، ارضای لحظه ای، دلزدگی و خواسته ی بعدی، بیماری بشر در این جهان است.
#درمان_شوپنهاور
#اروین_یالوم
دریچه کتاب
@daricheketab