298. #Collapse kə'læps
A breakdown; to fall in; break down;fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
a. A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
b. His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
c. Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹
A breakdown; to fall in; break down;fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
a. A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
b. His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
c. Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹
299. #Prosecute ˈprɑːsə,kjuːt
Bring before a court; follow up; carry on
به دادگاه احضار کردن، پیگیری کردن،
a. Drunken drivers should be prosecuted.
رانندگان مست باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
b. The district attorney refused to prosecute the case for lack of evidence.
دادستان بخش به دلیل نبودن مدرک از پیگیری پرونده امتناع ورزید.
c. The general prosecuted the war with vigor.
ژنرال، جنگ را با قدرت ادامه داد.
🌹 @coding_504 🌹
Bring before a court; follow up; carry on
به دادگاه احضار کردن، پیگیری کردن،
a. Drunken drivers should be prosecuted.
رانندگان مست باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
b. The district attorney refused to prosecute the case for lack of evidence.
دادستان بخش به دلیل نبودن مدرک از پیگیری پرونده امتناع ورزید.
c. The general prosecuted the war with vigor.
ژنرال، جنگ را با قدرت ادامه داد.
🌹 @coding_504 🌹
#prosecute
تحت تعقیب/دنبال کردن/پیگرد قانونی
کدینگ: این دیوار پرسکوته چون نوشتن پیگرد قانونی داره. هرکی بنویسه تحت تعقیب میشه
🌹 @coding_504 🌹
تحت تعقیب/دنبال کردن/پیگرد قانونی
کدینگ: این دیوار پرسکوته چون نوشتن پیگرد قانونی داره. هرکی بنویسه تحت تعقیب میشه
🌹 @coding_504 🌹
300. #Bigamy ˈbɪɡəmi
Having two wives or two husbands at the same time
همزمان دو همسر داشتن، تعدد زوجین
a. Some people look upon bigamy as double trouble.
برخی از افراد به دو زنی به عنوان مشکل مضاعف نگاه می کنند.
b. Mr. Winkle, looking at his wife, thought bigamy was one crime he would never be guilty of.
هنگامی که آقای «وینکل» به همسرش نگاه می کرد، در این فکر بود که دو همسری جنایتی است که هرگز مرتکب آن نخواهد شد.
c. Some religious groups are in favor of bigamy even though it is against the law of the land.
بعضی از فرقه های مذهبی حامی تعدد زوجین هستند، حتی اگر بر خلاف قانون کشورشان باشد.
🌹 @coding_504 🌹
Having two wives or two husbands at the same time
همزمان دو همسر داشتن، تعدد زوجین
a. Some people look upon bigamy as double trouble.
برخی از افراد به دو زنی به عنوان مشکل مضاعف نگاه می کنند.
b. Mr. Winkle, looking at his wife, thought bigamy was one crime he would never be guilty of.
هنگامی که آقای «وینکل» به همسرش نگاه می کرد، در این فکر بود که دو همسری جنایتی است که هرگز مرتکب آن نخواهد شد.
c. Some religious groups are in favor of bigamy even though it is against the law of the land.
بعضی از فرقه های مذهبی حامی تعدد زوجین هستند، حتی اگر بر خلاف قانون کشورشان باشد.
🌹 @coding_504 🌹
#bigamy
دوزن داری/دو شوهر داری، دو همسری
کدینگ:اونایی که پسوند بیگمی دارن میگن دو همسره اند
🌹 @coding_504 🌹
دوزن داری/دو شوهر داری، دو همسری
کدینگ:اونایی که پسوند بیگمی دارن میگن دو همسره اند
🌹 @coding_504 🌹