Forwarded from دیباچه
گپ اختصاصی دیباچه
گلایه « چیستا یثربی » از مسئولان تئاتر | می گویند دخترجوان و زیبا انتخاب کن| اوضاع در تئاتر اسفبار است!
📲متن کامل خبر 👇👇
goo.gl/MKtbbs
@diiibacheh
گلایه « چیستا یثربی » از مسئولان تئاتر | می گویند دخترجوان و زیبا انتخاب کن| اوضاع در تئاتر اسفبار است!
📲متن کامل خبر 👇👇
goo.gl/MKtbbs
@diiibacheh
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
مردم همیشه سه دسته بودند.
همیشه هم ، سه دسته خواهند بود.
دسته ی اول منتظر مینشینند ببینند چه میشود.
دسته ی دوم ، نه منتظر مینشینند ، نه کاری میکنند...
در خیالات یا گذشته ها زندگی میکنند
تاریخ را فقط ، جمع کوچکی به نام دسته ی سوم میسازند.
گروهی که عمل میکنند ، یاری رساندن بلدند ، آنها به راحتی تسلیم پیشآمدها نمیشوند.
آنها پیشامدهای جدید میسازند.
تازگیها مردم شناسان متوجه شدند
دسته ی چهارمی هم شکل گرفته و به شدت مسری است ،
کسانی که از رودخانه ی اشکهای مردم ،ماهی میگیرند و کباب میکنند و میخورند!و چاق و فربه که شدند ،همان ماهیها را به خود مردم میفروشند!
ماهیهای اشک خون آلود مردم بی پناه را !
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
همیشه هم ، سه دسته خواهند بود.
دسته ی اول منتظر مینشینند ببینند چه میشود.
دسته ی دوم ، نه منتظر مینشینند ، نه کاری میکنند...
در خیالات یا گذشته ها زندگی میکنند
تاریخ را فقط ، جمع کوچکی به نام دسته ی سوم میسازند.
گروهی که عمل میکنند ، یاری رساندن بلدند ، آنها به راحتی تسلیم پیشآمدها نمیشوند.
آنها پیشامدهای جدید میسازند.
تازگیها مردم شناسان متوجه شدند
دسته ی چهارمی هم شکل گرفته و به شدت مسری است ،
کسانی که از رودخانه ی اشکهای مردم ،ماهی میگیرند و کباب میکنند و میخورند!و چاق و فربه که شدند ،همان ماهیها را به خود مردم میفروشند!
ماهیهای اشک خون آلود مردم بی پناه را !
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#داشت_یادم_میامد #قسمت_۶ #چیستایثربی#داستان
چندلحظه سکوت بود،شایدگشت منتظر بود،تاببیند کدام یک ازما زودترواکنشی نشان میدهیم، بالاخره این پدرم بود که واکنشی نشان داد وگفت:ببخشید آقا اینجا بیمارستانه!گفت:آقا نه،برادر!پدرگفت:ببخشید حاج آقابرادر،اینجا بیمارستانه،الان همه مریضامیترسن،وقتی ببینن شما باتفنگ واسلحه وارد شدید!مطمئن باشید اینجا، آدم معتادی نیست ،ولی اگرم اومده باشه،خب بیمارستان حراست داره، میشه این مساله رو تو دفتر مدیربیمارستان رفع ورجوع کرد!به نظرم اینکه شما سرخود،وارد اورژانس شدید... مامور گشت نگذاشت حرف پدرم تمام شود وگفت:شما چیکاره اید؟مریضتون کیه؟پدرم گفت:ببخشید؟چه ربطی داره؟!گفت:نه میخوام بدونم شما چیکاره ای؟شغلت چیه؟کریم در چشمهای مامورخیره شد وگفت: هر کی اومده بیمارستان ،لابد مریض داره!باید شغلشم به شماتوضیح بده؟! گشت گفت:شغل تو رو میدونم برادر،شغل این حاج آقارو نمیدونم!پدرم گفت:من هنوز حاجی نشدم!مامور گشت گفت:کارت شناسایی؟پدرم کارتی را ازجیبش درآورد وگفت:من نمیفهمم،آخه به من میاد یه معتادفراری باشم؟مامور گشت گفت: شما داری باما بحث میکنی!شاید داری چیزی رو پنهان میکنی!مریضت کیه؟پدرم گفت:پسرمو آوردم،الانم خوبه!گشت گفت: کجاست؟چشه؟گفت:الان سر پاست،همینجاست. یه کم ضعف داشت،مامور گشت گفت:چرا؟معتاده؟پدرم باخشم گفت:نه برادر، چه حرفیه؟!کریم از کوره در رفت وگفت:این سوالا چیه؟ من این آقارو میشناسم،خانواده محترمی ان. ایشون رئیس بانکه،پسرشم سالمه، فقط فشارش افتاده بود.آخه این چه طرز حرف زدن بامردمه؟ یه کم شرم کنین! مامور گفت:توباخواهرت شرم نمیکنی؟کریم گفت:اولا تو نه،شما!
کی میخواین ادب یادبگیرین!ابعدم اگه خواهر من مریضه،دلیل نمیشه به همه ما توهین کنی!پدرمن،همکار شمابوده!گفت:بوده، الان که نیست!کریم با خشم گفت:اگه شما وادارش نمیکردید که!...مامور ادامه داد:ببین بحثای خصوصی ماجداست،مافعلا برای ماموریت اینجاییم، اگه پدرتو ازمادلخوره ،یعنی از حاجی سرهنگ،دلخوره!ماجوابگو نیستیم.اونا دوتا حاجی ان وباهم حلش میکنن، دوتا پیرمرد عاقل! .
امادرمورد خواهرت،گفتم مواظبش باش،دیگه تو خیابون نبینیمش!میدونی که جای اینجور آدما تو دیوونه خونه ست!دیوونه خونه نشد، زندان،انتخاب کن!
.
پدرم گفت:این چه طرز حرف زدنه با فامیل بیمار؟خواهر ایشون هربیماری که داشته باشه،برادرش داره سعی میکنه که درمانش کنه!بعضی ازبیماریها آسون نیستن،ممکنه سالها طول بکشه تاخوب شن،وقتی که بیمار فرارمیکنه،برادرش که نمیتونه بهش زنجیر ببنده ازصبح تاشب!مامور گشت گفت:شما دارین از هم دفاع میکنید!چرا؟همو میشناسید؟!#ادامه
https://www.instagram.com/p/Bn1pJ_zFvIc/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1e0fqyqj0mqkq
چندلحظه سکوت بود،شایدگشت منتظر بود،تاببیند کدام یک ازما زودترواکنشی نشان میدهیم، بالاخره این پدرم بود که واکنشی نشان داد وگفت:ببخشید آقا اینجا بیمارستانه!گفت:آقا نه،برادر!پدرگفت:ببخشید حاج آقابرادر،اینجا بیمارستانه،الان همه مریضامیترسن،وقتی ببینن شما باتفنگ واسلحه وارد شدید!مطمئن باشید اینجا، آدم معتادی نیست ،ولی اگرم اومده باشه،خب بیمارستان حراست داره، میشه این مساله رو تو دفتر مدیربیمارستان رفع ورجوع کرد!به نظرم اینکه شما سرخود،وارد اورژانس شدید... مامور گشت نگذاشت حرف پدرم تمام شود وگفت:شما چیکاره اید؟مریضتون کیه؟پدرم گفت:ببخشید؟چه ربطی داره؟!گفت:نه میخوام بدونم شما چیکاره ای؟شغلت چیه؟کریم در چشمهای مامورخیره شد وگفت: هر کی اومده بیمارستان ،لابد مریض داره!باید شغلشم به شماتوضیح بده؟! گشت گفت:شغل تو رو میدونم برادر،شغل این حاج آقارو نمیدونم!پدرم گفت:من هنوز حاجی نشدم!مامور گشت گفت:کارت شناسایی؟پدرم کارتی را ازجیبش درآورد وگفت:من نمیفهمم،آخه به من میاد یه معتادفراری باشم؟مامور گشت گفت: شما داری باما بحث میکنی!شاید داری چیزی رو پنهان میکنی!مریضت کیه؟پدرم گفت:پسرمو آوردم،الانم خوبه!گشت گفت: کجاست؟چشه؟گفت:الان سر پاست،همینجاست. یه کم ضعف داشت،مامور گشت گفت:چرا؟معتاده؟پدرم باخشم گفت:نه برادر، چه حرفیه؟!کریم از کوره در رفت وگفت:این سوالا چیه؟ من این آقارو میشناسم،خانواده محترمی ان. ایشون رئیس بانکه،پسرشم سالمه، فقط فشارش افتاده بود.آخه این چه طرز حرف زدن بامردمه؟ یه کم شرم کنین! مامور گفت:توباخواهرت شرم نمیکنی؟کریم گفت:اولا تو نه،شما!
کی میخواین ادب یادبگیرین!ابعدم اگه خواهر من مریضه،دلیل نمیشه به همه ما توهین کنی!پدرمن،همکار شمابوده!گفت:بوده، الان که نیست!کریم با خشم گفت:اگه شما وادارش نمیکردید که!...مامور ادامه داد:ببین بحثای خصوصی ماجداست،مافعلا برای ماموریت اینجاییم، اگه پدرتو ازمادلخوره ،یعنی از حاجی سرهنگ،دلخوره!ماجوابگو نیستیم.اونا دوتا حاجی ان وباهم حلش میکنن، دوتا پیرمرد عاقل! .
امادرمورد خواهرت،گفتم مواظبش باش،دیگه تو خیابون نبینیمش!میدونی که جای اینجور آدما تو دیوونه خونه ست!دیوونه خونه نشد، زندان،انتخاب کن!
.
پدرم گفت:این چه طرز حرف زدنه با فامیل بیمار؟خواهر ایشون هربیماری که داشته باشه،برادرش داره سعی میکنه که درمانش کنه!بعضی ازبیماریها آسون نیستن،ممکنه سالها طول بکشه تاخوب شن،وقتی که بیمار فرارمیکنه،برادرش که نمیتونه بهش زنجیر ببنده ازصبح تاشب!مامور گشت گفت:شما دارین از هم دفاع میکنید!چرا؟همو میشناسید؟!#ادامه
https://www.instagram.com/p/Bn1pJ_zFvIc/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1e0fqyqj0mqkq
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
#داشت_یادم_میامد #قسمت_۶ #چیستایثربی#داستان چندلحظه سکوت بود،شایدگشت منتظر بود،تاببیند کدام یک ازما زودترواکنشی نشان میدهیم، بالاخره این پدرم بود که واکنشی نشان داد وگفت:ببخشید آقا اینجا بیمارستانه!گفت:آقا نه،برادر!پدرگفت:ببخشید حاج آقابرادر،اینجا بیمارستانه،الان…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#داشت_یادم_میامد #قسمت_7 #چیستایثربی#داستان#قصه#چیستا_یثربی
مامورگشتگفت:شما همومیشناسید؟همه به هم نگاه کردیم.پدرمگفت:این چه ربطی به موضوع داره؟شمادنبال یه معتاد فراری میگردید...مامورگشت گفت:وقتی یه عده آدم،از همدیگه دفاع میکنن،یعنی دارن یه چیزی رو پنهان میکنن!صدای بلندخنده ی کریم شنیده شد!
نمیتوانست جلوی خودش رابگیرد،داشت از خنده میترکید!ماموران گشت باعصبانیت به اونگاه میکردند،یکی از آنهاگفت:به ماهم بگوبخندیم!گفت: وای این فلسفه ی جدیده؟نشنیده بودم!چی گفتی؟!وقتی یه عده آدم دارن ازهم دفاع میکنن،چیکار میکنن؟!مامورگشت،جلو آمدوگفت:بایدباما بیای..بلند شو!کریمگفت:چرا؟!گفت:مارو مسخره میکنی؟اون ازپدرت،اینم از بچه ش...گفت:مسایل پدرمو بامن قاطی نکنید!خوب میدونید چراکنار گذاشتیدش!یادرواقع،چرا اون شمارو کنارگذاشت!درباره ی من،ببخشید من اینجا کفیل خواهرمم،نمیتونم تنهاش بذارم !ضمنا فقط موقعی میام که حکم رسمی داشته باشید،من قوانین شمارو واردم.یکی ازمامورها،دست کریم را محکم گرفت وگفت:من به این دست،دستبند میزنم،اونوقت ببینم قوانینما، یادت میاد؟تو خودت بدبختی مرد! یه نگاه به ریختت بکن ، به مامیخندی؟این دوستات میدونن توالان،توچه وضعیتی هستی؟!میدونن کارخونه هات بسته شده ،چون کلی بدهی بالا آوردی ؟ میدونن یه مفلس بیچاره ای؟میدونن هرروز با بدبختی به ماالتماس میکنی که یه شغل بهت بدیم؟کریم باخشم گفت: من از شما، شغل نخواستم، هیچوقت...ازخیلی از بالاتر از شماها خواستم. شماها کهمترسکید! فکرمیکنم این حقمه..منجنگ بودم، جونگذاشتم ،به شماچه؟ مامور گشت،دست کریم را رهانکرد، دستبندی ازجیبش درآورد وسریع، به دست کریم زد وگفت: دو روز که آب خنک بخوری،بلبل زبونی وخندیدن، یادت میره سرباز!
وقت سربازی،همه جنگ بودن!کریم گفت:بس کن!خواهرم به من احتیاج داره،مامور گفت:خواهرت، زنت، یا هر خری که هست!حتما بابات میاد،کفیلش میشه.پدرم جلو رفت وگفت:خب به چه جرمی دستگیرش میکنید؟اینکه خندیده؟!...
مرد گفت: شمادخالت نکن آقا !
پدر گفت:نه جدی میگم،من از بچه گیش میشناختمش،
همیشه بذله گو بود،ولی خلاف نبود!...میخوام ببینم جرمش چیه؟!مامور گفت:تمسخر ما!
بالاتر از اینم میشه؟تمسخر گشت ارشاد مملکت!
هر وقت خواهر خلشو میگیریم،کارهمیشه شه!
دلم برای کریم سوخت..معلوم بود هنوز هم،خوشبخت نیست!کریم انگارحس مرا فهمید،به من نگاه کرد و گفت:درست میشه!
سرخ شدم.داشت یادم میآمد...
در کودکی پدرم همیشه به مادرم میگفت:کریم برای منمرده!حرف از بخشش نزن!
فکر کردم :چون یه نفر برات مرده،دلیل نمیشه دوستش نداشته باشی!
#ادامه_دارد#دو_قسمت_آخر
https://www.instagram.com/p/BoUkoUtnwEz/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=4on9tzowi8uh
مامورگشتگفت:شما همومیشناسید؟همه به هم نگاه کردیم.پدرمگفت:این چه ربطی به موضوع داره؟شمادنبال یه معتاد فراری میگردید...مامورگشت گفت:وقتی یه عده آدم،از همدیگه دفاع میکنن،یعنی دارن یه چیزی رو پنهان میکنن!صدای بلندخنده ی کریم شنیده شد!
نمیتوانست جلوی خودش رابگیرد،داشت از خنده میترکید!ماموران گشت باعصبانیت به اونگاه میکردند،یکی از آنهاگفت:به ماهم بگوبخندیم!گفت: وای این فلسفه ی جدیده؟نشنیده بودم!چی گفتی؟!وقتی یه عده آدم دارن ازهم دفاع میکنن،چیکار میکنن؟!مامورگشت،جلو آمدوگفت:بایدباما بیای..بلند شو!کریمگفت:چرا؟!گفت:مارو مسخره میکنی؟اون ازپدرت،اینم از بچه ش...گفت:مسایل پدرمو بامن قاطی نکنید!خوب میدونید چراکنار گذاشتیدش!یادرواقع،چرا اون شمارو کنارگذاشت!درباره ی من،ببخشید من اینجا کفیل خواهرمم،نمیتونم تنهاش بذارم !ضمنا فقط موقعی میام که حکم رسمی داشته باشید،من قوانین شمارو واردم.یکی ازمامورها،دست کریم را محکم گرفت وگفت:من به این دست،دستبند میزنم،اونوقت ببینم قوانینما، یادت میاد؟تو خودت بدبختی مرد! یه نگاه به ریختت بکن ، به مامیخندی؟این دوستات میدونن توالان،توچه وضعیتی هستی؟!میدونن کارخونه هات بسته شده ،چون کلی بدهی بالا آوردی ؟ میدونن یه مفلس بیچاره ای؟میدونن هرروز با بدبختی به ماالتماس میکنی که یه شغل بهت بدیم؟کریم باخشم گفت: من از شما، شغل نخواستم، هیچوقت...ازخیلی از بالاتر از شماها خواستم. شماها کهمترسکید! فکرمیکنم این حقمه..منجنگ بودم، جونگذاشتم ،به شماچه؟ مامور گشت،دست کریم را رهانکرد، دستبندی ازجیبش درآورد وسریع، به دست کریم زد وگفت: دو روز که آب خنک بخوری،بلبل زبونی وخندیدن، یادت میره سرباز!
وقت سربازی،همه جنگ بودن!کریم گفت:بس کن!خواهرم به من احتیاج داره،مامور گفت:خواهرت، زنت، یا هر خری که هست!حتما بابات میاد،کفیلش میشه.پدرم جلو رفت وگفت:خب به چه جرمی دستگیرش میکنید؟اینکه خندیده؟!...
مرد گفت: شمادخالت نکن آقا !
پدر گفت:نه جدی میگم،من از بچه گیش میشناختمش،
همیشه بذله گو بود،ولی خلاف نبود!...میخوام ببینم جرمش چیه؟!مامور گفت:تمسخر ما!
بالاتر از اینم میشه؟تمسخر گشت ارشاد مملکت!
هر وقت خواهر خلشو میگیریم،کارهمیشه شه!
دلم برای کریم سوخت..معلوم بود هنوز هم،خوشبخت نیست!کریم انگارحس مرا فهمید،به من نگاه کرد و گفت:درست میشه!
سرخ شدم.داشت یادم میآمد...
در کودکی پدرم همیشه به مادرم میگفت:کریم برای منمرده!حرف از بخشش نزن!
فکر کردم :چون یه نفر برات مرده،دلیل نمیشه دوستش نداشته باشی!
#ادامه_دارد#دو_قسمت_آخر
https://www.instagram.com/p/BoUkoUtnwEz/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=4on9tzowi8uh
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
#داشت_یادم_میامد #قسمت_7 #چیستایثربی#داستان#قصه#چیستا_یثربی مامورگشتگفت:شما همومیشناسید؟همه به هم نگاه کردیم.پدرمگفت:این چه ربطی به موضوع داره؟شمادنبال یه معتاد فراری میگردید...مامورگشت گفت:وقتی یه عده آدم،از همدیگه دفاع میکنن،یعنی دارن یه چیزی رو پنهان…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#داشت_یادم_میامد #قسمت_8 #چیستایثربی#داستان
کریم حالش بد شده بود،نفهمیدم چرا... انگار میخواست بیفتد!پدرمگفت:میشهخواهش کنم دستشو بازکنید،اینجادرست نیست!مگه دادگاهه؟مامور گشت گفت: بله!وقتی نظام،در خطر باشه،همه جا دادگاهه!هرکی روصلاح بدونیم،میگیریم،شما هم زیاد حرف بزنی،دستبنداضافی داریم!برادرم به پدرم اشاره ای کردکه بهتر است برویم!کریم گفت:باشه،من باشما میام،ولی قبلش یه کار کوچیک بااین آقادارم...خصوصی!مامورگفت:دستتو بازنمیکنم!تومارمولکی! بادست بسته،حرفتو بزن، بریم!
کریم گفت:نمیشه بابا،حلالیته!خصوصیه!اصلابه شماچه؟مربوط به گذشته ست! نکنه اینم توطئه ست؟
مامورگفت:ما اینجا حرف خصوصی نداریم!هر خصوصی،میتونه بر ضد نظام باشه!
من بی اختیار گفتم:خواهش میکنم برادر،اونا از قبل از انقلاب،همو ندیدن!شاید این آخرین فرصتشون باشه،برای بخشیدن همدیگه!خدا گفته راه توبه بازه.خواهش میکنم! دوستمامورکه ازهمه ساکت تر بود،اشاره ای کردوگفت:فقط زود!گوشه دیوار راهرو!تمام درا،حفاظت میشه جوون،پس فکری به سرت نزنه !کریم به سمت راهرو رفت،من کاملا میشنیدم،صندلی من نزدیک آنهابود.کریم گفت:میخواستم ازشما معذرت بخوام،راستش نمیدونم چرا اون حماقتو کردم! پدرمگفت:منم نمیدونم!
چرا کریم؟خودت یادته مثل پسرم ، برام عزیز بودی!کریم گفت:ایشون، بانو...برای من همیشه یه اسطوره بود،اسطوره ی یه بانوی تمام عیار،یه کدبانو،نویسنده،مهربون، آروم...خانوم شما خیلی بزرگواربود،من فقط میخواستم با اون نامه از ایشون تشکرکنم که هست!که منی روکه مادر ندارم،بهم انگیزه میده،که منی روکه هرگز مادرخدابیامرزمو ندیدم،مثل پسرش میبینه وبهم توجه داره!همیشه بهترین قسمت غذارو،برای من میفرستاد،حواسشون به درس، لباسا و دوستام بود،درست مثل یه مادر واقعی!مادری که همیشه خوابشو میدیدم...پدرم گفت:زن من،دلرحم بود،میدونست تو،مادر نداری،حس مادری بهت داشت!حقش نبود بهش اونجور نامه ای بدی!حق منمنبود کریم!گفت:من واقعا عذرمیخوام آقا...اون نامه،واقعا معنی دیگه ای نداشت!درسته یه پسر شونزده ساله بودم،ولی فقط میخواستم از زحمات ایشون،یه جوری تشکر کنم!
دوستمگفت،نامه بنویس!بلد نبودم،تمامکلماتشو از کتابا دزدیدم!چون بانو نویسنده بود،فکر کردم اینجوری بنویسم،خوششون میاد!من نمیدونستم معنی اون جمله ها دقیقا چیه؟پدرم گفت:باشه،الان نمیخوام جلوی ایناحرف بزنیم!به نظرم،خودت نفهمیدی چکار کردی!اعتمادمنو از بین بردی،میدونی،دلم نمیخواست توی اون سرما،بیرونت کنم،ولی خب میدونی که هرمردی،رو زنش حساسه!وقتی یکی رو دوست داری،انگار تو آسمون یه ستاره داری،که فقط تو مسولشی،فقط تو...
https://www.instagram.com/p/Bob8VTjnPrh/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=6mznjqnkehx4
کریم حالش بد شده بود،نفهمیدم چرا... انگار میخواست بیفتد!پدرمگفت:میشهخواهش کنم دستشو بازکنید،اینجادرست نیست!مگه دادگاهه؟مامور گشت گفت: بله!وقتی نظام،در خطر باشه،همه جا دادگاهه!هرکی روصلاح بدونیم،میگیریم،شما هم زیاد حرف بزنی،دستبنداضافی داریم!برادرم به پدرم اشاره ای کردکه بهتر است برویم!کریم گفت:باشه،من باشما میام،ولی قبلش یه کار کوچیک بااین آقادارم...خصوصی!مامورگفت:دستتو بازنمیکنم!تومارمولکی! بادست بسته،حرفتو بزن، بریم!
کریم گفت:نمیشه بابا،حلالیته!خصوصیه!اصلابه شماچه؟مربوط به گذشته ست! نکنه اینم توطئه ست؟
مامورگفت:ما اینجا حرف خصوصی نداریم!هر خصوصی،میتونه بر ضد نظام باشه!
من بی اختیار گفتم:خواهش میکنم برادر،اونا از قبل از انقلاب،همو ندیدن!شاید این آخرین فرصتشون باشه،برای بخشیدن همدیگه!خدا گفته راه توبه بازه.خواهش میکنم! دوستمامورکه ازهمه ساکت تر بود،اشاره ای کردوگفت:فقط زود!گوشه دیوار راهرو!تمام درا،حفاظت میشه جوون،پس فکری به سرت نزنه !کریم به سمت راهرو رفت،من کاملا میشنیدم،صندلی من نزدیک آنهابود.کریم گفت:میخواستم ازشما معذرت بخوام،راستش نمیدونم چرا اون حماقتو کردم! پدرمگفت:منم نمیدونم!
چرا کریم؟خودت یادته مثل پسرم ، برام عزیز بودی!کریم گفت:ایشون، بانو...برای من همیشه یه اسطوره بود،اسطوره ی یه بانوی تمام عیار،یه کدبانو،نویسنده،مهربون، آروم...خانوم شما خیلی بزرگواربود،من فقط میخواستم با اون نامه از ایشون تشکرکنم که هست!که منی روکه مادر ندارم،بهم انگیزه میده،که منی روکه هرگز مادرخدابیامرزمو ندیدم،مثل پسرش میبینه وبهم توجه داره!همیشه بهترین قسمت غذارو،برای من میفرستاد،حواسشون به درس، لباسا و دوستام بود،درست مثل یه مادر واقعی!مادری که همیشه خوابشو میدیدم...پدرم گفت:زن من،دلرحم بود،میدونست تو،مادر نداری،حس مادری بهت داشت!حقش نبود بهش اونجور نامه ای بدی!حق منمنبود کریم!گفت:من واقعا عذرمیخوام آقا...اون نامه،واقعا معنی دیگه ای نداشت!درسته یه پسر شونزده ساله بودم،ولی فقط میخواستم از زحمات ایشون،یه جوری تشکر کنم!
دوستمگفت،نامه بنویس!بلد نبودم،تمامکلماتشو از کتابا دزدیدم!چون بانو نویسنده بود،فکر کردم اینجوری بنویسم،خوششون میاد!من نمیدونستم معنی اون جمله ها دقیقا چیه؟پدرم گفت:باشه،الان نمیخوام جلوی ایناحرف بزنیم!به نظرم،خودت نفهمیدی چکار کردی!اعتمادمنو از بین بردی،میدونی،دلم نمیخواست توی اون سرما،بیرونت کنم،ولی خب میدونی که هرمردی،رو زنش حساسه!وقتی یکی رو دوست داری،انگار تو آسمون یه ستاره داری،که فقط تو مسولشی،فقط تو...
https://www.instagram.com/p/Bob8VTjnPrh/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=6mznjqnkehx4
Forwarded from کانال خبری صبا
🎬چیستا یثربی در گفتوگو با «صبا»: ما در ایران سلبریتی واقعی نداریم!
خبر کامل را در لینک زیر بخوانید
👇🏻👇🏻
http://khabargozarisaba.ir/fa/news/58266
@khabargozarisaba
.
خبر کامل را در لینک زیر بخوانید
👇🏻👇🏻
http://khabargozarisaba.ir/fa/news/58266
@khabargozarisaba
.
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#داشت_یادم_میامد
قسمت_نهم
#قسمت_آخر
هم اکنون
پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
کلیپ فیلم :
" مایلید برقصیم؟"
بابازی ریچارد گی یر_جنیفر لوپز
#چیستایثربی
بزودی دو قسمت آخر در کانال هم میاید
@chista_yasrebi
قسمت_نهم
#قسمت_آخر
هم اکنون
پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
کلیپ فیلم :
" مایلید برقصیم؟"
بابازی ریچارد گی یر_جنیفر لوپز
#چیستایثربی
بزودی دو قسمت آخر در کانال هم میاید
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
#داشت_یادم_میامد#قسمت_9#آخر#چیستایثربی کریم گفت:بله.میفهمم،آدم رو زنش حساسه!میدونید من هیچوقت ازدواجنکردم،فقط بخاطر اینکه نمیدونستم چه جوری به خانواده زنم بگم این دختر،یعنی خواهرم..پول همهچیز نیست!منم مثل شما،یه زمانی پولداربودم،امابعد،فکر کردم خب که چی؟خانواده…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#برقصیم؟
یا
#مایلید_برقصیم
#ریچارد_گیر
#جنیفر_لوپز
اکنون
کلیپ
#قسمت_آخر_داستان
#داشت_یادم_میامد
در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
فردا در کانال
متن قسمت آخر یا
#نهم
می آید
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
یا
#مایلید_برقصیم
#ریچارد_گیر
#جنیفر_لوپز
اکنون
کلیپ
#قسمت_آخر_داستان
#داشت_یادم_میامد
در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
فردا در کانال
متن قسمت آخر یا
#نهم
می آید
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
دختری اونجا نشسته ، داره گریه میکنه
گیتی پاشایی عزیز
که این ترانه اش ، همیشه محبوب پدر و مادرم بود و در خانه ی ما پخش میشد... . .
و تقدیم به " پولاد کیمیایی " عزیز ،
که چنین مادر خاص و عزیزی داشت...
بانو گیتی پاشایی ،
آهنگساز ، موسیقیدان و خواننده ای متفاوت از همه ... که دنیا ، ظرفیت نگهداری روح بلند او را نداشت.
و البته ،
من در لحظه لحظه ی داستان 9 قسمتی #داشت_یادم_میامد
به این ترانه ی او و صدایش فکر میکردم .
من فقط آن دختر نبودم ، که زمانی آن گوشه نشسته ام و گریه میکنم...
همه ی ما ، زمانهایی نشسته ایم و گریه میکنیم... همه ، به نوعی دردمندیم...
همه ،خاطراتی دردناک در تاریکخانه ی جان خود داریم ، که از همه ،حتی شاید از خودمان ، پنهان کرده ایم !
حال همه ی ما ، مثل هم است...
مگر گاهی به داد هم برسیم !
رنج می آید و میرود ،
#پرواز_را_بخاطر_بسپار
پرنده ، مردنیست #فروغ
. و گیتی پاشایی ، بلند پرواز و در یاد ماندنی....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#ترانه
#کلیپ
#موزیک_ویدیو
#داستان
#گیتی_پاشایی نازنین
مادر #بازیگر خوب
#پولاد_کیمیایی
داستان نه قسمتی "داشت یادم میامد " ، علاوه بر این پیج ، در کانال رسمی تلگرام من موجود است ، و کانال #قصه های
#پاورقی ام .
لینک در بیو ی همین پیج
#کامل_کلیپ در کانال رسمی من است
#chista_yasrebi
#novelist
#story
#novel
#chistayasrebi
#song
@gitipashaei_official
@pouladkimiay
https://www.instagram.com/p/Boz2KfrHbWG/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=hcs3pd2j8e8k
گیتی پاشایی عزیز
که این ترانه اش ، همیشه محبوب پدر و مادرم بود و در خانه ی ما پخش میشد... . .
و تقدیم به " پولاد کیمیایی " عزیز ،
که چنین مادر خاص و عزیزی داشت...
بانو گیتی پاشایی ،
آهنگساز ، موسیقیدان و خواننده ای متفاوت از همه ... که دنیا ، ظرفیت نگهداری روح بلند او را نداشت.
و البته ،
من در لحظه لحظه ی داستان 9 قسمتی #داشت_یادم_میامد
به این ترانه ی او و صدایش فکر میکردم .
من فقط آن دختر نبودم ، که زمانی آن گوشه نشسته ام و گریه میکنم...
همه ی ما ، زمانهایی نشسته ایم و گریه میکنیم... همه ، به نوعی دردمندیم...
همه ،خاطراتی دردناک در تاریکخانه ی جان خود داریم ، که از همه ،حتی شاید از خودمان ، پنهان کرده ایم !
حال همه ی ما ، مثل هم است...
مگر گاهی به داد هم برسیم !
رنج می آید و میرود ،
#پرواز_را_بخاطر_بسپار
پرنده ، مردنیست #فروغ
. و گیتی پاشایی ، بلند پرواز و در یاد ماندنی....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#ترانه
#کلیپ
#موزیک_ویدیو
#داستان
#گیتی_پاشایی نازنین
مادر #بازیگر خوب
#پولاد_کیمیایی
داستان نه قسمتی "داشت یادم میامد " ، علاوه بر این پیج ، در کانال رسمی تلگرام من موجود است ، و کانال #قصه های
#پاورقی ام .
لینک در بیو ی همین پیج
#کامل_کلیپ در کانال رسمی من است
#chista_yasrebi
#novelist
#story
#novel
#chistayasrebi
#song
@gitipashaei_official
@pouladkimiay
https://www.instagram.com/p/Boz2KfrHbWG/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=hcs3pd2j8e8k
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
دختری اونجا نشسته ، داره گریه میکنه گیتی پاشایی عزیز که این ترانه اش ، همیشه محبوب پدر و مادرم بود و در خانه ی ما پخش میشد... . . و تقدیم به " پولاد کیمیایی " عزیز ، که چنین مادر خاص و عزیزی داشت... . . بانو گیتی پاشایی ، آهنگساز ، موسیقیدان و خواننده ای…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
آنچه در زیر میخوانید مقاله رضا صدیق درباره رابطه سلبریتیها با پولشویی و نقش شان در تخریب فرهنگی است. مقاله را روزنامه اعتماد چاپ کرده. مقابله با پولشویی سلبریتیها تنها زمانی ممکن است که هر دو جناح آستین بالا بزنند و بدون در نظر گرفتن منافع جناحی بر تاریکخانههای پولهای کثیف در صنعت فرهنگ نورافشانی کنند.
----------------------------
نيشتري بر پيكر سينماي آغشته به پول كثيف
قيام عليه حكومت سلبريتيها
رضا صدیق
⭕️ در سينماي ايران چه خبر است؟ پولهاي كثيف كه مفسدين اقتصادي براي تطهير كردن فسادشان وارد سينما ميكنند چه بلايي سر سينماي ايران آورده است؟ آيا با پولهاي كثيف ميتوان فيلم تميز ساخت؟ پاسخ برخي از سينماگران به اين سوال شباهت زيادي به كارمندان رسانههاي استعماري دارد: «مهم نيست پول از كجا ميآيد، مهم اين است كه من (سينماگر) در ارايه حرفي كه مدنظر دارم خلاف باورم رفتار نكنم.»
⭕️ وقتي برايتان اهميت ندارد پولي كه دريافت ميكنيد، از طريق مفسدين اقتصادي، اختلاسگران و رانتخوارها كه ضدمردم هستند تامين ميشود، ميتوانيد دم از باور بزنيد و از اثر وضعي اين پول بگذريد؟
◀️ براي جلوگيري از ورود پولهاي كثيف دو امر مهم ضروري است:
⭕️ نخست اينكه قانون اساسي براي كار در حيطه فرهنگي منع مالياتي قرار داده و بالطبع سبب شده تا نظارت مالياتي از فرهنگ برداشته شود؛ همين دليل نيز بسترساز جولان مفسدين اقتصادي و خائنين به ملت است. با اصلاح قانون اساسي و رفع منع ماليات از حيطه فرهنگ ميتوان اين پستوي امن براي مفسدين اقتصادي را از بين برد. چرا بايد يك كارگر يا معلم ماليات بدهد اما صنعت سينماي ايران با آمار و ارقام نجومي از پرداخت ماليات معاف باشد؟ بايد مجلس شوراي اسلامي به امر ورود و براي جلوگيري از پولشويي در حيطه فرهنگ، اين قانون را اصلاح كند.
⭕️ دوم، انگشت اتهام را بايد به سمت «سلبريتي»ها گرفت. يك اينكه آنها - آگاهانه يا ناآگاهانه، حلقه ربط مفسدين اقتصادي به صنعت سينما هستند و دو، آنها هيچ چارچوبي براي دريافت نكردن، كار نكردن و همدست نشدن با مفسدين اقتصادي - دريافت نكردن دستمزد و حقوق از اينان، ندارند.
❌در مثال اخير، بازيگران سريال شهرزاد با وجود آگاهي از اتهام سرمايهگذار و تهيه كننده اين سريال، چرا از همكاري با او تا مشخص نشدن اتهام اين فرد دست نكشيدند؟ مى توانست بخاطر مردم و فرهنگيانى كه حقشان خورده شده، در يك بيانيه عمومي از همكاري با اين فرد تا مشخص شدن اتهامش دست بكشند، پس چرا چنين نكردند؟
⭕️ سلبريتيها از يكسو در فضاي عمومي با فيگور غمخوار مردم بودن براي خود وجهه و ويترين ميسازند و از سوي ديگر در پستو و زندگي حرفهاي همدست دزدها و مفسدين اقتصادي ميشوند. در حالي كه جيبهايشان با دستمزدهاي عجيب – كه به واسطه پولشويي به سينما تزريق شده، پر ميشود و با نمايش ماركپوشي و سفرهاي فرنگ و زندگياي كه از سطح توقع مردم بالاتر است، چون توموري بدخيم جان جامعه را ميگيرند و در همين بزنگاه نيز با يك پست يا توييت داعيهدار عدالتخواهي ميشوند.
◀️ بايد خطاب به بازيگران شريفي كه خود را از بيماري سلبريتي بودن دور نگه داشتهاند، گفت كه شما بايد در يك اتحاد مبارك مقابل اين پديده شوم بايستيد. مگر نه آنكه در بزنگاه انتخاباتي يكصدا پشت يك نام ميايستيد و بازيگران صحنه سياستزدايي ميشويد؟ پس امروز در يك حركت مثبت نقش خود را براي در كنار مردم ايستادن بيابيد، انتخاب كنيد كه در اين مجال شوم عليه مردم هستيد يا در كنار مردم؟ قيام كنيد و با اتحاد بيانيه صادر كنيد و وضعيت را براي همكاران خود سخت كنيد، شرايطي بسازيد كه مفسدين اقتصادي در سينما نتوانند جولان بدهند. با مردم روراست باشيد و سلبريتيهايي را كه شريك دزد و رفيق قافلهاند، خود از ساحت فرهنگ و هنر بركنار كنيد. اگر به راستي غم مردم داريد عليه پولشويي در سينما قيام كنيد و دست همكارانتان را از فشردن دست مفسدين اقتصادي كوتاه كنيد؛
⭕️ اگر به دنبال عدالتخواهي هستيد، بسمالله.
----------------------------
نيشتري بر پيكر سينماي آغشته به پول كثيف
قيام عليه حكومت سلبريتيها
رضا صدیق
⭕️ در سينماي ايران چه خبر است؟ پولهاي كثيف كه مفسدين اقتصادي براي تطهير كردن فسادشان وارد سينما ميكنند چه بلايي سر سينماي ايران آورده است؟ آيا با پولهاي كثيف ميتوان فيلم تميز ساخت؟ پاسخ برخي از سينماگران به اين سوال شباهت زيادي به كارمندان رسانههاي استعماري دارد: «مهم نيست پول از كجا ميآيد، مهم اين است كه من (سينماگر) در ارايه حرفي كه مدنظر دارم خلاف باورم رفتار نكنم.»
⭕️ وقتي برايتان اهميت ندارد پولي كه دريافت ميكنيد، از طريق مفسدين اقتصادي، اختلاسگران و رانتخوارها كه ضدمردم هستند تامين ميشود، ميتوانيد دم از باور بزنيد و از اثر وضعي اين پول بگذريد؟
◀️ براي جلوگيري از ورود پولهاي كثيف دو امر مهم ضروري است:
⭕️ نخست اينكه قانون اساسي براي كار در حيطه فرهنگي منع مالياتي قرار داده و بالطبع سبب شده تا نظارت مالياتي از فرهنگ برداشته شود؛ همين دليل نيز بسترساز جولان مفسدين اقتصادي و خائنين به ملت است. با اصلاح قانون اساسي و رفع منع ماليات از حيطه فرهنگ ميتوان اين پستوي امن براي مفسدين اقتصادي را از بين برد. چرا بايد يك كارگر يا معلم ماليات بدهد اما صنعت سينماي ايران با آمار و ارقام نجومي از پرداخت ماليات معاف باشد؟ بايد مجلس شوراي اسلامي به امر ورود و براي جلوگيري از پولشويي در حيطه فرهنگ، اين قانون را اصلاح كند.
⭕️ دوم، انگشت اتهام را بايد به سمت «سلبريتي»ها گرفت. يك اينكه آنها - آگاهانه يا ناآگاهانه، حلقه ربط مفسدين اقتصادي به صنعت سينما هستند و دو، آنها هيچ چارچوبي براي دريافت نكردن، كار نكردن و همدست نشدن با مفسدين اقتصادي - دريافت نكردن دستمزد و حقوق از اينان، ندارند.
❌در مثال اخير، بازيگران سريال شهرزاد با وجود آگاهي از اتهام سرمايهگذار و تهيه كننده اين سريال، چرا از همكاري با او تا مشخص نشدن اتهام اين فرد دست نكشيدند؟ مى توانست بخاطر مردم و فرهنگيانى كه حقشان خورده شده، در يك بيانيه عمومي از همكاري با اين فرد تا مشخص شدن اتهامش دست بكشند، پس چرا چنين نكردند؟
⭕️ سلبريتيها از يكسو در فضاي عمومي با فيگور غمخوار مردم بودن براي خود وجهه و ويترين ميسازند و از سوي ديگر در پستو و زندگي حرفهاي همدست دزدها و مفسدين اقتصادي ميشوند. در حالي كه جيبهايشان با دستمزدهاي عجيب – كه به واسطه پولشويي به سينما تزريق شده، پر ميشود و با نمايش ماركپوشي و سفرهاي فرنگ و زندگياي كه از سطح توقع مردم بالاتر است، چون توموري بدخيم جان جامعه را ميگيرند و در همين بزنگاه نيز با يك پست يا توييت داعيهدار عدالتخواهي ميشوند.
◀️ بايد خطاب به بازيگران شريفي كه خود را از بيماري سلبريتي بودن دور نگه داشتهاند، گفت كه شما بايد در يك اتحاد مبارك مقابل اين پديده شوم بايستيد. مگر نه آنكه در بزنگاه انتخاباتي يكصدا پشت يك نام ميايستيد و بازيگران صحنه سياستزدايي ميشويد؟ پس امروز در يك حركت مثبت نقش خود را براي در كنار مردم ايستادن بيابيد، انتخاب كنيد كه در اين مجال شوم عليه مردم هستيد يا در كنار مردم؟ قيام كنيد و با اتحاد بيانيه صادر كنيد و وضعيت را براي همكاران خود سخت كنيد، شرايطي بسازيد كه مفسدين اقتصادي در سينما نتوانند جولان بدهند. با مردم روراست باشيد و سلبريتيهايي را كه شريك دزد و رفيق قافلهاند، خود از ساحت فرهنگ و هنر بركنار كنيد. اگر به راستي غم مردم داريد عليه پولشويي در سينما قيام كنيد و دست همكارانتان را از فشردن دست مفسدين اقتصادي كوتاه كنيد؛
⭕️ اگر به دنبال عدالتخواهي هستيد، بسمالله.
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#داشت_یادم_میامد#قسمت_9#آخر#چیستایثربی
کریم گفت:بله.میفهمم،آدم رو زنش حساسه!میدونید من هیچوقت ازدواجنکردم،فقط بخاطر اینکه نمیدونستم چه جوری به خانواده زنم بگم این دختر،یعنی خواهرم..پول همهچیز نیست!منم مثل شما،یه زمانی پولداربودم،امابعد،فکر کردم خب که چی؟خانواده م بیشتر بهم احتیاج دارن!کم کم بیخیال کارخونه ها شدم! بابام خیلی مریضه،ترکش تو تنشه، بااون سن رفت جنگ،اما وقتی برگشت،اینا راحت گذاشتنش کنار،چون مدل اونافکر نمیکرد!
وقتی که خونه شمابود،مادرم مرده بود،بابامم مرد بوددیگه!از سرتنهایی،یه خانم بیوه ای روصیغه کرد،نمیخواست باهاش ازدواج رسمی کنه،خانمه،مستمری بگیر شوهرمرحومش بودونمیخواست جلوی سه تاپسر بزرگش،دوباره ازدواج کنه! ولی توچهل وهفت سالگی،از بابام،بچه دار شد،این دختر مریض،همون بچه ست!
اون موقع،بابام به شما نمیگفتکه یه دخترداره!پیش عمه گذاشته بودش،تااینکه عمه مم،عمرشو دادبه شما،و من شدم سرپرست خواهرم،که کمکم بامرگعمه، ناخوشیش شروع شد.من تنهاخانواده خواهرم بودم، بابام خیلی زود،داوطلب شدبرای جبهه!من موندم!چند سال بعد،رفتم جنگ،
خیلی چیزاروبخاطر خواهرم ازدست دادم ومیدم،ولی این دختر،گناهی نداشته!
ازبچگیش،سالها،تو اتاق عمه م بوده،تا کسی از وجودش خبردارنشه!
نه کسی رو دیده،نه مدرسه رفته،نه هیچی!بابام میگه مریضی الانش،کفاره بی توجهیش به دخترشه!حالا هردو مریضن!و من،میبینیدکه!همون کریم دیوونه م!
پدرم گفت:میفهمم!ودستش راروی شانه کریم گذاشت وگفت: ببین من هرچی ازتو،دلخوری داشتم،تموم شد،مساله اینه که ما همه مون تنهاییم!سعی کردیمنباشیم،نشد!حالا،باهم،دوست باشیم!کریم گفت:بله حتما!من همیشه برای شماوخانواده تون احترام قایل بودم،واون خانم بزرگوار،که پشت پنجره مینوشت وبهترین غذاهارو میپخت وهیچوقت نمیذاشت من سردم بشه یا گرسنه م باشه، اینارو حتما یادم میمونه!مامورگفت:خب حالا دیگه بایدبریم!کریم گفت:مگه دنبال یه معتادنبودید؟مامورگفت:برادرای دیگه هستن،من تو رومیبرم!همان موقع،ماموران دیگربه طرف اتاقهای اورژانس،هجوم بردند!منشی دادزد:اتاق دکتر،نه!یه مریض بدحال دارن!مامور،نگاه خشمناکی به منشی انداخت وبالگد،در اتاق دکتر را باز کرد،دکترفریادی کشید!نفهمیدیم چه شد!دکترکف زمین افتاده بود وازدهانش،کف میآمد!مامور گفت:من که کاریش نکردم!کریم گفت:بله،شاید دکتر،مواد بکشه!منماگه تو بچگی،پدرمو،جلوچشمم ازخونه میبردن وبه یه دلیل واهی،اعدامش میکردن،الان شاید،مواد میکشیدم!
دکتر بیچاره،ده سالش بود،وقت اعدام باباش!
خواهرکریم دادزد:خداوندداره میاداینجا،همه بریدبیرون!میخوادبامن درددل کنه!برید#پایان
https://www.instagram.com/p/BoxFqOpn9jh/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=7l8x6rp9e78k
کریم گفت:بله.میفهمم،آدم رو زنش حساسه!میدونید من هیچوقت ازدواجنکردم،فقط بخاطر اینکه نمیدونستم چه جوری به خانواده زنم بگم این دختر،یعنی خواهرم..پول همهچیز نیست!منم مثل شما،یه زمانی پولداربودم،امابعد،فکر کردم خب که چی؟خانواده م بیشتر بهم احتیاج دارن!کم کم بیخیال کارخونه ها شدم! بابام خیلی مریضه،ترکش تو تنشه، بااون سن رفت جنگ،اما وقتی برگشت،اینا راحت گذاشتنش کنار،چون مدل اونافکر نمیکرد!
وقتی که خونه شمابود،مادرم مرده بود،بابامم مرد بوددیگه!از سرتنهایی،یه خانم بیوه ای روصیغه کرد،نمیخواست باهاش ازدواج رسمی کنه،خانمه،مستمری بگیر شوهرمرحومش بودونمیخواست جلوی سه تاپسر بزرگش،دوباره ازدواج کنه! ولی توچهل وهفت سالگی،از بابام،بچه دار شد،این دختر مریض،همون بچه ست!
اون موقع،بابام به شما نمیگفتکه یه دخترداره!پیش عمه گذاشته بودش،تااینکه عمه مم،عمرشو دادبه شما،و من شدم سرپرست خواهرم،که کمکم بامرگعمه، ناخوشیش شروع شد.من تنهاخانواده خواهرم بودم، بابام خیلی زود،داوطلب شدبرای جبهه!من موندم!چند سال بعد،رفتم جنگ،
خیلی چیزاروبخاطر خواهرم ازدست دادم ومیدم،ولی این دختر،گناهی نداشته!
ازبچگیش،سالها،تو اتاق عمه م بوده،تا کسی از وجودش خبردارنشه!
نه کسی رو دیده،نه مدرسه رفته،نه هیچی!بابام میگه مریضی الانش،کفاره بی توجهیش به دخترشه!حالا هردو مریضن!و من،میبینیدکه!همون کریم دیوونه م!
پدرم گفت:میفهمم!ودستش راروی شانه کریم گذاشت وگفت: ببین من هرچی ازتو،دلخوری داشتم،تموم شد،مساله اینه که ما همه مون تنهاییم!سعی کردیمنباشیم،نشد!حالا،باهم،دوست باشیم!کریم گفت:بله حتما!من همیشه برای شماوخانواده تون احترام قایل بودم،واون خانم بزرگوار،که پشت پنجره مینوشت وبهترین غذاهارو میپخت وهیچوقت نمیذاشت من سردم بشه یا گرسنه م باشه، اینارو حتما یادم میمونه!مامورگفت:خب حالا دیگه بایدبریم!کریم گفت:مگه دنبال یه معتادنبودید؟مامورگفت:برادرای دیگه هستن،من تو رومیبرم!همان موقع،ماموران دیگربه طرف اتاقهای اورژانس،هجوم بردند!منشی دادزد:اتاق دکتر،نه!یه مریض بدحال دارن!مامور،نگاه خشمناکی به منشی انداخت وبالگد،در اتاق دکتر را باز کرد،دکترفریادی کشید!نفهمیدیم چه شد!دکترکف زمین افتاده بود وازدهانش،کف میآمد!مامور گفت:من که کاریش نکردم!کریم گفت:بله،شاید دکتر،مواد بکشه!منماگه تو بچگی،پدرمو،جلوچشمم ازخونه میبردن وبه یه دلیل واهی،اعدامش میکردن،الان شاید،مواد میکشیدم!
دکتر بیچاره،ده سالش بود،وقت اعدام باباش!
خواهرکریم دادزد:خداوندداره میاداینجا،همه بریدبیرون!میخوادبامن درددل کنه!برید#پایان
https://www.instagram.com/p/BoxFqOpn9jh/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=7l8x6rp9e78k
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
#داشت_یادم_میامد#قسمت_9#آخر#چیستایثربی کریم گفت:بله.میفهمم،آدم رو زنش حساسه!میدونید من هیچوقت ازدواجنکردم،فقط بخاطر اینکه نمیدونستم چه جوری به خانواده زنم بگم این دختر،یعنی خواهرم..پول همهچیز نیست!منم مثل شما،یه زمانی پولداربودم،امابعد،فکر کردم خب که چی؟خانواده…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
خیلی مسخره است
ولی واقعیت داره
صفحه اینستاگراممو باز پرایوت کردم
هردوشو !
چون رسالت واقعی من ، بعد از سه سال
تازه توفضای مجازی شروع شد!
شاید از 94 تا حالا ، فقط یک تست بود ....یک آزمون برای خودم....
اما دیگه بقیه ش ، آزمون نیست!
#فعلا
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
ولی واقعیت داره
صفحه اینستاگراممو باز پرایوت کردم
هردوشو !
چون رسالت واقعی من ، بعد از سه سال
تازه توفضای مجازی شروع شد!
شاید از 94 تا حالا ، فقط یک تست بود ....یک آزمون برای خودم....
اما دیگه بقیه ش ، آزمون نیست!
#فعلا
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
ممنون عزیزم
خبرنگار خوب
#چیستایثربی
#فردا_پنجشنبه
#مصاحبه مان در روزنامه جام جم
#تولد یک موجود ۷/۲۷
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
خبرنگار خوب
#چیستایثربی
#فردا_پنجشنبه
#مصاحبه مان در روزنامه جام جم
#تولد یک موجود ۷/۲۷
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#سیب
#سیمین_غانم
#تقدیم به
#مادر
#تولد دخترکی کم وزن ، با مشکل تنفسی، در وقت بسیار طولانی یک زایمان طبیعی دشوار ، که منجر به بیهوش کردن مادر ، در دقایق آخر شد، آنهم
در نیمه شب دلگیری ،
چون #بیست_و_هفتم_مهر یک پاییز بارانی ، باید خیلی سخت بوده باشد...
آنهم وقتی یک پسر یکساله ی دیگر ، در خانه داری ! ...
. میدانم ،
درک میکنم !
و احترام میگذارم ...
دوستت دارم ... .
و خدا را دوست دارم
و شرمنده ام ،
که به درد هیچکدامتان نخوردم !
#چیستا
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
و دیگر #هیچ
مادرم اینترانه را دوست دارد و زمانی باصدای خوش میخواند.
#زمانی_دور ،چون رویا
https://www.instagram.com/p/BpDd035ivDy/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=18pon3gzdulx7
#سیمین_غانم
#تقدیم به
#مادر
#تولد دخترکی کم وزن ، با مشکل تنفسی، در وقت بسیار طولانی یک زایمان طبیعی دشوار ، که منجر به بیهوش کردن مادر ، در دقایق آخر شد، آنهم
در نیمه شب دلگیری ،
چون #بیست_و_هفتم_مهر یک پاییز بارانی ، باید خیلی سخت بوده باشد...
آنهم وقتی یک پسر یکساله ی دیگر ، در خانه داری ! ...
. میدانم ،
درک میکنم !
و احترام میگذارم ...
دوستت دارم ... .
و خدا را دوست دارم
و شرمنده ام ،
که به درد هیچکدامتان نخوردم !
#چیستا
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
و دیگر #هیچ
مادرم اینترانه را دوست دارد و زمانی باصدای خوش میخواند.
#زمانی_دور ،چون رویا
https://www.instagram.com/p/BpDd035ivDy/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=18pon3gzdulx7
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
#سیب #سیمین_غانم #تقدیم به #مادر . . #تولد دخترکی کم وزن ، با مشکل تنفسی ، در وقت بسیار طولانی یک زایمان طبیعی دشوار ، که منجر به بیهوش کردن مادر ، در دقایق آخر شد، آنهم ، در نیمه شب دلگیری چون #بیست_و_هفتم_مهر یک #پاییز بارانی ، باید خیلی سخت بوده باشد...…
irTaraneh.in
irTaraneh.in
ترانه سیب
ترانه سرا : فرهاد شیبانی
موسیقی : فریبرز لاچینی
خواننده : بانو سیمین غانم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
تقدیم به
#مادر
ترانه سرا : فرهاد شیبانی
موسیقی : فریبرز لاچینی
خواننده : بانو سیمین غانم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
تقدیم به
#مادر
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
🔴 افشاگری سایت کافه سینما درباره تئاتر لاکچری یکی از مدیران سینمایی وزارت ارشاد دولت مورد حمایت اصلاحطلبان
چندی پیش حسین پارسایی بعنوان کارگردان تئاتر «بینوایان» در شبکهی چهار سیما حاضر شد، اما دربارهی میزان و منبع مالی تئاتر گرانقیمتی که میسازد، شفافسازی نکرد. این ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانیم پارسایی یکی از مدیران وزارت ارشاد هم هست! کافه سینما همیشه از بازار آزاد محصولات فرهنگی حمایت کرده و معتقد است هر صاحب محصولی حق دارد قیمت خودش را روی کالای فرهنگیاش بگذارد؛ اما نه وقتی که خود مدیران ارشاد در بازاری که قواعد فرصتهای برابر در آن رعایت نمیشود، به کسب درآمد بپردازند و تازه در برابر شفافسازی مقاومت هم بکنند! این در شرایطی است که منبع اقتباس دو پروژهی این مدیر/کارگردان، یعنی نسخههای موزیکال الیور توییست و بینوایان، در رسانهها، کمتر بهروشنی و بهشکل مشخص اعلام میشوند. این که یک مدیر ارشاد که کار خودش، دادن "مجوز" به بقیه است، وارد بیزینس فرهنگی شود، خلاف قواعد بازار آزاد نیست؟!
بههر حال وقتی یک پروژه آن هم متعلق به یکی از مدیران ارشاد شفاف نیست، رسانهها برای روشنسازی پروژه تلاش بهخرج میدهند. و این خبر هفت راه بهنقل از جام جم، دربارهی منابع مالی این پروژه است:
گزارش جامجم در مورد معرفی سرمایهگذار تئاتر «بینوایان» به کارگردانی «حسین پارسایی» که با هزینه شانزده میلیاردی قرار است روی صحنه برود:
سرمایهگذار بینوایان فردی به نام «محمدصادق رنجکشان» است. رئیس هیات مدیره و موسس یکی از مهمترین آژانسهای مسافرتی و توریستی کشور: «دلتابان»؛ حدود بیست سال قبل تاسیس شده، مالک هتل در کیش و برنده سه دوره متوالی در سالهای 94، 95 و 96 به عنوان برگزیده برتر ملی گردشگری است.
این شرکت علاوه بر تهران در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس هم دفتر دارد. گویا چارتر پروازهای روسیه شرکت ماهان (متعلق به خاندان هاشمیرفسنجانی) نیز به صورت انحصاری در اختیار این شرکت قرار دارد.
«پارسایی» در برنامه شب تئاتر در شبکه چهار سیما اعلام کرد سرمایهگذار بینوایان ارتباطی با فرهنگ ندارد، اما این مساله به شکلی نیست که پارسایی اعلام کرده است: مشارکت در بازسازی سینما آستار در تجریش، تامین سرمایه فیلمی به نام «سرکوب» از سوابق دلتابان در فرهنگ هست. این شرکت در جام جهانی روسیه هم تعدادی از بازیگران از جمله پوریا پورسرخ و یوسف تیموری را به روسیه فرستاد. مستندی هم تحتعنوان «ایران به توان دو» به تهیهکنندگی فرناز امیری تولید شد.
بینوایان قرار است در سالن 2500 نفری هتل اشرافی اسپیناس پالاس واقع در سعادت آباد روی صحنه برود. هزینه اجاره یک شب این سالن بدون امکانات صوتی چیزی بین 100 تا 150 میلیون تومان است. با فرض یک ماه اجرا (26اجرا) حدود 2.6 میلیارد هزینه اجاره یک ماه این سالن برآورد میشود. البته در چنین مواردی که سالن بیش از یک هفته در اجاره باشد، اسپیناس پالاس قرارداد جداگانهای با طرف حساب خودش به امضا میرساند و احتمالا بر مبنای درصد فروش قیمت اجاره را محاسبه خواهد کرد.
تبلیغات عجیب بیلبوردی بینوایان هم در نوع خودش جالب هست. کمپین تبلیغاتی بینوایان بهطور انحصاری در اختیار یک شرکت تبلیغاتی به نام «آینه تهران ویژن» قرار دارد. این شرکت حدود 80 بیلبورد به طور انحصاری در تهران (61 بیلبورد)، شمشک (7) و لواسان (10) در اختیار دارد.
بیلبوردهای تهران این شرکت از نظر پراکندگی هم وضعیت جالبی دارند: پاسداران، الهیه، مدرس، حکیم، چمران، سعادت آباد، نیایش، رسالت، فرمانیه، فرشته، نیاوران، طالقانی، بهشتی، آزادگان، ولنجک، شریعتی و اتوبان کرج
علاوه بر همه این موارد آقای پارسایی برخلاف ادعایش در مورد نمایش میلیاردی قبلی «اولیور توئیست» هم چندان شفاف عمل نکردهاند.
نمایشی که فقط در مورد یک قلمش گفته میشد که مهناز افشار بابت بازی در آن هر شب سی میلیون تومان حقالزحمه دریافت کرده است. جناب پارسایی درباره سرمایه محل تامین سرمایه این نمایش اعلام کرده بود که سرمایه اولیور توئیست توسط موسسهای به نام «حریر شرق» تامین شده است.
این موسسه که نام کامل آن «حریر هنر شرق» است در شهریورماه 1391 ثبت شده است. آقایان منصور پارسایی معروف به حسین پارسایی و محمدرضا کوهستانی و خانم شهلا کوهستانی از اعضای هیات مدیره این موسسه محسوب میشوند. شهلا کوهستانی همسر حسین پارسایی است!
چندی پیش حسین پارسایی بعنوان کارگردان تئاتر «بینوایان» در شبکهی چهار سیما حاضر شد، اما دربارهی میزان و منبع مالی تئاتر گرانقیمتی که میسازد، شفافسازی نکرد. این ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانیم پارسایی یکی از مدیران وزارت ارشاد هم هست! کافه سینما همیشه از بازار آزاد محصولات فرهنگی حمایت کرده و معتقد است هر صاحب محصولی حق دارد قیمت خودش را روی کالای فرهنگیاش بگذارد؛ اما نه وقتی که خود مدیران ارشاد در بازاری که قواعد فرصتهای برابر در آن رعایت نمیشود، به کسب درآمد بپردازند و تازه در برابر شفافسازی مقاومت هم بکنند! این در شرایطی است که منبع اقتباس دو پروژهی این مدیر/کارگردان، یعنی نسخههای موزیکال الیور توییست و بینوایان، در رسانهها، کمتر بهروشنی و بهشکل مشخص اعلام میشوند. این که یک مدیر ارشاد که کار خودش، دادن "مجوز" به بقیه است، وارد بیزینس فرهنگی شود، خلاف قواعد بازار آزاد نیست؟!
بههر حال وقتی یک پروژه آن هم متعلق به یکی از مدیران ارشاد شفاف نیست، رسانهها برای روشنسازی پروژه تلاش بهخرج میدهند. و این خبر هفت راه بهنقل از جام جم، دربارهی منابع مالی این پروژه است:
گزارش جامجم در مورد معرفی سرمایهگذار تئاتر «بینوایان» به کارگردانی «حسین پارسایی» که با هزینه شانزده میلیاردی قرار است روی صحنه برود:
سرمایهگذار بینوایان فردی به نام «محمدصادق رنجکشان» است. رئیس هیات مدیره و موسس یکی از مهمترین آژانسهای مسافرتی و توریستی کشور: «دلتابان»؛ حدود بیست سال قبل تاسیس شده، مالک هتل در کیش و برنده سه دوره متوالی در سالهای 94، 95 و 96 به عنوان برگزیده برتر ملی گردشگری است.
این شرکت علاوه بر تهران در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس هم دفتر دارد. گویا چارتر پروازهای روسیه شرکت ماهان (متعلق به خاندان هاشمیرفسنجانی) نیز به صورت انحصاری در اختیار این شرکت قرار دارد.
«پارسایی» در برنامه شب تئاتر در شبکه چهار سیما اعلام کرد سرمایهگذار بینوایان ارتباطی با فرهنگ ندارد، اما این مساله به شکلی نیست که پارسایی اعلام کرده است: مشارکت در بازسازی سینما آستار در تجریش، تامین سرمایه فیلمی به نام «سرکوب» از سوابق دلتابان در فرهنگ هست. این شرکت در جام جهانی روسیه هم تعدادی از بازیگران از جمله پوریا پورسرخ و یوسف تیموری را به روسیه فرستاد. مستندی هم تحتعنوان «ایران به توان دو» به تهیهکنندگی فرناز امیری تولید شد.
بینوایان قرار است در سالن 2500 نفری هتل اشرافی اسپیناس پالاس واقع در سعادت آباد روی صحنه برود. هزینه اجاره یک شب این سالن بدون امکانات صوتی چیزی بین 100 تا 150 میلیون تومان است. با فرض یک ماه اجرا (26اجرا) حدود 2.6 میلیارد هزینه اجاره یک ماه این سالن برآورد میشود. البته در چنین مواردی که سالن بیش از یک هفته در اجاره باشد، اسپیناس پالاس قرارداد جداگانهای با طرف حساب خودش به امضا میرساند و احتمالا بر مبنای درصد فروش قیمت اجاره را محاسبه خواهد کرد.
تبلیغات عجیب بیلبوردی بینوایان هم در نوع خودش جالب هست. کمپین تبلیغاتی بینوایان بهطور انحصاری در اختیار یک شرکت تبلیغاتی به نام «آینه تهران ویژن» قرار دارد. این شرکت حدود 80 بیلبورد به طور انحصاری در تهران (61 بیلبورد)، شمشک (7) و لواسان (10) در اختیار دارد.
بیلبوردهای تهران این شرکت از نظر پراکندگی هم وضعیت جالبی دارند: پاسداران، الهیه، مدرس، حکیم، چمران، سعادت آباد، نیایش، رسالت، فرمانیه، فرشته، نیاوران، طالقانی، بهشتی، آزادگان، ولنجک، شریعتی و اتوبان کرج
علاوه بر همه این موارد آقای پارسایی برخلاف ادعایش در مورد نمایش میلیاردی قبلی «اولیور توئیست» هم چندان شفاف عمل نکردهاند.
نمایشی که فقط در مورد یک قلمش گفته میشد که مهناز افشار بابت بازی در آن هر شب سی میلیون تومان حقالزحمه دریافت کرده است. جناب پارسایی درباره سرمایه محل تامین سرمایه این نمایش اعلام کرده بود که سرمایه اولیور توئیست توسط موسسهای به نام «حریر شرق» تامین شده است.
این موسسه که نام کامل آن «حریر هنر شرق» است در شهریورماه 1391 ثبت شده است. آقایان منصور پارسایی معروف به حسین پارسایی و محمدرضا کوهستانی و خانم شهلا کوهستانی از اعضای هیات مدیره این موسسه محسوب میشوند. شهلا کوهستانی همسر حسین پارسایی است!