سلام #چیستایثربی
خواستم عرض کنم که؛
شما به هیچ وجه موظف به توضیح و رفع ابهامات خوانندگان نیستید چراکه در ادبیات داستانی وقایع تاریخی چندان مهم نیست و مهم مفهوم و احساسی است که باید انتقال داده شود،حال میخواهد در قالب واقعیات باشد و یا در قالب خیالات که شما به خوبی از پس این امر برآمدید...ذهن آرامتان را درگیر این هجویات سر زده از افکار پوچ نکنید،قصد توهین به هیچ کسی رو ندارم اما وقتی چیزی از حد به در شود باید به آن واکنش نشان داد،تعداد خوانندگان فرهیخته ی داستان #پستچی خیلی بیشتر از افرادی ست که فقط به دنبال حاشیه و به قول معروف سوتی گرفتن هستند اما آن دست از خوانندگان خووب به خود حق #قضاوت و داوری نمی دهند،خود را جای شما نمی گذارند،با قصه خو می گیرند،با اتفاقاتش ناراحت و خوشحال می شوند اما هرگز #دخالت نمی کنند...این جاست که طبل های توو خالی صدای بیشتری دارند و گاهی آدم را کلافه میکنند.ماجرا خیلی ساده تر از این حرف هاست،آقا جان!کسی که دوست ندارد،نخواند!لطفا! ویا اگر خواندید و خوشتان نیامد حق تفتیش زندگی شخصی افراد را ندارید،چیزی که ما در ادبیات با آن سر و کار داریم شخصیت متافیزیک افراد است و نه وجود حقوقی و حقیقی شان...مثلا شما حق اظهار نظر در شعر های یک شاعر را دارید اما نمیتوانید جای او برای زندگی اش تصمیم بگیرید و یا او را بخاطر کارهایش سرزنش کنید،شاید اگر شما جای او می بودید همانطور عمل می کردید،خود را جای یک شخص دیگر گذاشته و برایش تصمیم میگیرید بدون اینکه از واقعیتی با خبر باشید
#به_خودتان_بیاید
با احترام؛ #حافظ_قیاسی از خوانندگان پستچی
@chista_yasrebi
خواستم عرض کنم که؛
شما به هیچ وجه موظف به توضیح و رفع ابهامات خوانندگان نیستید چراکه در ادبیات داستانی وقایع تاریخی چندان مهم نیست و مهم مفهوم و احساسی است که باید انتقال داده شود،حال میخواهد در قالب واقعیات باشد و یا در قالب خیالات که شما به خوبی از پس این امر برآمدید...ذهن آرامتان را درگیر این هجویات سر زده از افکار پوچ نکنید،قصد توهین به هیچ کسی رو ندارم اما وقتی چیزی از حد به در شود باید به آن واکنش نشان داد،تعداد خوانندگان فرهیخته ی داستان #پستچی خیلی بیشتر از افرادی ست که فقط به دنبال حاشیه و به قول معروف سوتی گرفتن هستند اما آن دست از خوانندگان خووب به خود حق #قضاوت و داوری نمی دهند،خود را جای شما نمی گذارند،با قصه خو می گیرند،با اتفاقاتش ناراحت و خوشحال می شوند اما هرگز #دخالت نمی کنند...این جاست که طبل های توو خالی صدای بیشتری دارند و گاهی آدم را کلافه میکنند.ماجرا خیلی ساده تر از این حرف هاست،آقا جان!کسی که دوست ندارد،نخواند!لطفا! ویا اگر خواندید و خوشتان نیامد حق تفتیش زندگی شخصی افراد را ندارید،چیزی که ما در ادبیات با آن سر و کار داریم شخصیت متافیزیک افراد است و نه وجود حقوقی و حقیقی شان...مثلا شما حق اظهار نظر در شعر های یک شاعر را دارید اما نمیتوانید جای او برای زندگی اش تصمیم بگیرید و یا او را بخاطر کارهایش سرزنش کنید،شاید اگر شما جای او می بودید همانطور عمل می کردید،خود را جای یک شخص دیگر گذاشته و برایش تصمیم میگیرید بدون اینکه از واقعیتی با خبر باشید
#به_خودتان_بیاید
با احترام؛ #حافظ_قیاسی از خوانندگان پستچی
@chista_yasrebi
شیدا و صوفی از قسمت اول تاکنون از امشب در کانال/همراه نقدهای مثبت/منفی و کامنتهای خوب یا پر از اهانت و بغض و غرض.....بخوانیم و
#قضاوت_با_خداست.....
.
سپاس از همراهان
#چیستایثربی
#شیداوصوفی
#تمام_قسمتها
@chista_yasrebi
#قضاوت_با_خداست.....
.
سپاس از همراهان
#چیستایثربی
#شیداوصوفی
#تمام_قسمتها
@chista_yasrebi
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم.....حافظ عزیز
.
من نمیدانم مرحوم فرج الله سلحشور درونا چه کسی بود؟! چه شخصیتی داشت؟ چقدر دیگران دوستش داشتند؛ چقدر دیگران از او بد میگفتند...به من هم ربطی ندارد....من فقط دلم میخواهد وقتی کسی سفری ابدی میکند ؛ خاطره ی خوبی از او در ذهنم باشد.من از رنجاندن آدمها میترسم....دل آدمها گنج وامانت الهی است...من از ویران کردن امانت الهی خوف دارم.....من از محبت خدا به ما شرم میکنم و میگویم خدایی که این همه ؛ ما را دوست دارد ؛ ؛بیشرمی ست در حضورش از هم ؛ بد بگوییم....
هرگز با مرحوم سلحشور ؛ برخوردی از نزدیک نداشتم؛ جز سالها پیش که در محیط تاتر دورادور میدیدمش.....میدانم شما اکنون درباره ی من چه فکر میکنید....ولی مهم نیست !...هشت سال پیش که به دلیلی ؛ امیدم برای دیدن دخترم ؛ از همه جا بریده شده بود ؛ گفتند به آقای سلحشور زنگ بزن!.....اخلاق مرا میشناسید ! حق الزحمه ی خودم را که حقم است ؛ نمیتوانم از مردم بگیرم....چه برسد به عنوان چیستا یثربی به آقایی که دورادور مرا میشناسد؛ زنگ بزنم و تقاضای پادر میانی کنم.! آن هم آقای سلحشور !!!! زمین را چنگ میزدم تا دخترم را یکبار دیگر ببینم....و او؛ پشت خط ؛ برخورد بسیار گرم و پدرانه ای داشت.اصلا نمیدانست من سالهاست که جدا شده ام!....اما به من حس اطمینان داد و گفت ؛ دختر، باید پیش مادرش باشد...چرا نیست؟ و وقتی دلیلش را فهمید ؛ گفت : سعی اش را میکند.....نمیدانم چه کرد !....اما به خاطر روی خوش و پدرانه ای که نشان داد ؛ گمانم بی انصافیست؛ فقط با لحن تند از او یاد کنیم!.....همه انسانها نقاط ضعفی دارند.ما پروردگار نیستیم...ما
#حق_نداریم
کسی را
#قضاوت کنیم.....
این تصنیف را که خیلی دوست دارم ؛ به روان فرج الله سلحشور تقدیم میکنم.باشد که در جوار رحمت خدایش ؛ آرام بگیرد....و هنوز جمله اش یادم هست :
#درست میشود....
#تصنیف
#امام_علی_ع
#آهنگساز:
#فرهاد_فخر_الدینی
خواننده :
#صدیق_تعریف
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
.
من نمیدانم مرحوم فرج الله سلحشور درونا چه کسی بود؟! چه شخصیتی داشت؟ چقدر دیگران دوستش داشتند؛ چقدر دیگران از او بد میگفتند...به من هم ربطی ندارد....من فقط دلم میخواهد وقتی کسی سفری ابدی میکند ؛ خاطره ی خوبی از او در ذهنم باشد.من از رنجاندن آدمها میترسم....دل آدمها گنج وامانت الهی است...من از ویران کردن امانت الهی خوف دارم.....من از محبت خدا به ما شرم میکنم و میگویم خدایی که این همه ؛ ما را دوست دارد ؛ ؛بیشرمی ست در حضورش از هم ؛ بد بگوییم....
هرگز با مرحوم سلحشور ؛ برخوردی از نزدیک نداشتم؛ جز سالها پیش که در محیط تاتر دورادور میدیدمش.....میدانم شما اکنون درباره ی من چه فکر میکنید....ولی مهم نیست !...هشت سال پیش که به دلیلی ؛ امیدم برای دیدن دخترم ؛ از همه جا بریده شده بود ؛ گفتند به آقای سلحشور زنگ بزن!.....اخلاق مرا میشناسید ! حق الزحمه ی خودم را که حقم است ؛ نمیتوانم از مردم بگیرم....چه برسد به عنوان چیستا یثربی به آقایی که دورادور مرا میشناسد؛ زنگ بزنم و تقاضای پادر میانی کنم.! آن هم آقای سلحشور !!!! زمین را چنگ میزدم تا دخترم را یکبار دیگر ببینم....و او؛ پشت خط ؛ برخورد بسیار گرم و پدرانه ای داشت.اصلا نمیدانست من سالهاست که جدا شده ام!....اما به من حس اطمینان داد و گفت ؛ دختر، باید پیش مادرش باشد...چرا نیست؟ و وقتی دلیلش را فهمید ؛ گفت : سعی اش را میکند.....نمیدانم چه کرد !....اما به خاطر روی خوش و پدرانه ای که نشان داد ؛ گمانم بی انصافیست؛ فقط با لحن تند از او یاد کنیم!.....همه انسانها نقاط ضعفی دارند.ما پروردگار نیستیم...ما
#حق_نداریم
کسی را
#قضاوت کنیم.....
این تصنیف را که خیلی دوست دارم ؛ به روان فرج الله سلحشور تقدیم میکنم.باشد که در جوار رحمت خدایش ؛ آرام بگیرد....و هنوز جمله اش یادم هست :
#درست میشود....
#تصنیف
#امام_علی_ع
#آهنگساز:
#فرهاد_فخر_الدینی
خواننده :
#صدیق_تعریف
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi
با زخم زبونا رفیقم
مرهم بذار.... رو زخم عمیقم
این میکس
#سنتوری را از صفحه ی آقای بهرام رادان برداشتم....
از وقتی یادم می آید :
"بازخم زبونا رفیقم!"
اما بعد از نگارش و چاپ
#پستچی و اتمام چاپ ششم آن که بزودی وارد چاپ هفتم میشود ؛ و مراسممان دوشنبه در #بوکلند ؛ #پالادیوم_زعفرانیه
دیگر با زخم زبانها رفیق نیستم!!! دوست صمیمی هستم !!
دوستان #قضاوت نکنیم! که بعد آن ؛ حکم طرد و بایکوت صادر کنیم! خودمان تنهاتر میشویم !
#سنتوری را همیشه دوست داشتم...
به لطف متن ؛کارگردانی و بازیگران خوبش ؛
یکی از
#جاودانه_های سینمای ایران هست و خواهد بود.....مرسی آقای مهرجویی؛ بهرام رادان و گلشیفته عزیز.
دیدار ما
#بیخیال_زخم_زبانها
#دوشنبه
#دهم_خردادماه
#بوکلند
#پالادیوم
#زعفرانیه
#ششو_نیم تا #هشت_و_نیم
با حضور شما و برخی دوستان و بازیگرانم
#جشن_رونمایی_و_امضای
#دو_کتاب_چیستایثربی
#رمان
#معلم_پیانو
#شعر
#نگاهت_همیشه_دوشنبه_ست.
#میبینمتان
مرسی از #کلیپ
وقتی نمیدانیم؛ کاش سکوت کنیم
#چیستایثربی
با زخم زبونا رفیقم
مرهم بذار.... رو زخم عمیقم
این میکس
#سنتوری را از صفحه ی آقای بهرام رادان برداشتم....
از وقتی یادم می آید :
"بازخم زبونا رفیقم!"
اما بعد از نگارش و چاپ
#پستچی و اتمام چاپ ششم آن که بزودی وارد چاپ هفتم میشود ؛ و مراسممان دوشنبه در #بوکلند ؛ #پالادیوم_زعفرانیه
دیگر با زخم زبانها رفیق نیستم!!! دوست صمیمی هستم !!
دوستان #قضاوت نکنیم! که بعد آن ؛ حکم طرد و بایکوت صادر کنیم! خودمان تنهاتر میشویم !
#سنتوری را همیشه دوست داشتم...
به لطف متن ؛کارگردانی و بازیگران خوبش ؛
یکی از
#جاودانه_های سینمای ایران هست و خواهد بود.....مرسی آقای مهرجویی؛ بهرام رادان و گلشیفته عزیز.
دیدار ما
#بیخیال_زخم_زبانها
#دوشنبه
#دهم_خردادماه
#بوکلند
#پالادیوم
#زعفرانیه
#ششو_نیم تا #هشت_و_نیم
با حضور شما و برخی دوستان و بازیگرانم
#جشن_رونمایی_و_امضای
#دو_کتاب_چیستایثربی
#رمان
#معلم_پیانو
#شعر
#نگاهت_همیشه_دوشنبه_ست.
#میبینمتان
مرسی از #کلیپ
وقتی نمیدانیم؛ کاش سکوت کنیم
#چیستایثربی
نیم ساعت پیش ؛ یکی از شخصیتهای واقعی #او_یکزن ؛ به من زنگ زد و خواهش کرد قسمت #خاص امشب را ننویسم :
به چند دلیل :
■تو آسیب پذیری !
■تو یک زن مستقلی که از جایی حمایت نمیشوی...!
■همینها که امروز قصه را میخوانند فردا در پیجها و مکانهای دیگر ؛ به تو رحم نمیکنند ؛ فحش میدهند ؛ عقده ورزی میکنند.....نمونه اش را کم ندیدی ؛ و درددل با من نکردی ! مثل کسانی که در برابر دخترت ؛ کلمات کریه درباره ات به کار میبرند و حرمت مادری؛ و معلمی تو را نمیدانند ؛ و یا مثلا خلاقیت تو را به جنون ؛ پارانویید! و یا بیماری مرزی ! نسبت میدهند...که معنی آنها راهم نمیدانند!
■#اصلا لازم نیست ؛ بگویی!
■بعد از آن ؛ چه کسی از تو حمایت میکند؟ در برابر هجوم ؛حمله ها و توهینها که تاکنون ؛ روی صفحه ی کانالت نگذاشته ای.....و پنهان کرده ای برای روز مبادا
برای روز #چشم_در_برابر_چشم
/نام نمایش
#ساعدی عزیز/
پاسخ من این بود :
من نویسنده ام.....#سیلویا_پلات شاعر ؛ سرش را در فر گاز فرو برد و مرد. #ویرجینیا_ولف نویسنده ؛ در اوج شهرت ؛ جیبهایش را پر از سنگ کرد ؛ و خودش را در دریا ؛ غرق کرد.
#غزاله_علیزاده ی عزیز ؛ نویسنده ی خوبمان ؛ چند سال پیش درحین درمان سرطان ؛ خودش را از درختی ؛ حلق آویز کرد که همسر و بچه هایش ؛ آن درخت را دیدند و جسم بیجان او را بر درخت.... که چون برگی در باد تکان میخورد....
من هرگز اهل شوآف ؛ مظلوم نمایی؛ اکانت سازی ابلهانه /که[ کلا ناواردم] ؛ پاسخگویی به ناواردان فحاش ؛ و جلب توجه نبوده و نیستم؛ هدفم #دور_هم_خوانیست.... فقط نویسنده ام و گاهی کارگردان ؛ یا روانشناس....خدا را شکر هیچ دسته ای؛ حتی تلویزیون خودمان تا خارج ؛ با من کاری ندارند !.... #من _مستقلم و هیچ جا ؛ جز مردم ؛ حامی من نبوده و نیستند.
آنچه را که اتفاق افتاده است ؛ با رعایت ادب ؛ مینویسم که اگر حتی یکنفر هم بخواند و تحت تاثیر قرار بگیرد و از آن درس زندگی بیاموزد ؛ کافیست! حتی
#یکنفر
اما از سه نفر تشکر ویژه دارم :
اول
#دخترم:
که آزارها را در دنیای واقعی و مجازی نسبت به مادرش ؛ مبیند ؛ میشنود و آنقدر شجاع است که سلحشورانه به من میگوید:
محلشان نگذار! پاسخ نده ! نبین! .....میخواهند ننویسی....تازگی ندارد که!... وقتی شاعر مملکت ؛ راحت پول
#داوری ات را میخورد و کسی هم خبر ندارد.....و تازه ؛ تو در کانالت مطلبش را حمایت کرده ای....این هم از به ظاهر دوست !
از کودکی ات ؛ وضع تو ؛ همین بوده
! حتی خواستند دیوانه نشانت دهند ! تا این حد حسد و خصومت ؟ دیوانه؟!.... در کدام بیمارستان ؟ و تشخیص کدام دکتر؟؟؟...نام ببرید دروغگویان کم سواد ! وگرنه مجرمید!...و دست کم ؛ در برابر خدا تک تکتان باید پاسخ پس دهید ! که میدهید !.......
"پس مادر ؛ خواهش میکنم ؛ فقط بنویس ! تنها هدفشان ، ناامید کردنت است.تو قوی هستی.... ادامه بده !!! ؛ بیشتر بنویس ! و حرفهایشان را نخوان ! باد هواست! ".....
و نمیگذارد ناسزاها را بخوانم!.........
او پذیرفته است که مادری متفاوت دارد...که به سنگ و فر گاز ؛ نیازی ندارد.!...حتی به همسر ! او در حال آشپزی و اتو کردن هم ؛ قصه در ذهنش مینویسد !
#دوم : استاد عزیز و بی بدیل ؛ دکتر
#قیصر_امین_پور ؛ که ادبیات فاخر و شریف را به من آموخت ؛ ادبیاتی که حال آدمها را بهتر کند و هوای بیشتری به زندگیشان بیاورد....ادبیاتی که ما را شاد کند.... روحش ؛ مثل کلماتش نور....
کم نیست حدود بیست سال ؛ افتخار شاگردی چنین بزرگی را داشتن! من سعادتمند بودم....
و #سوم: استاد
#اکبر_رادی نازنین ؛ که اگر میخواست به کسی هم پاسخ بی ادبیهایش را بدهد ؛ از چنان ادبیاتی متین ؛ ولی برنده ؛ کوبان و پر طپش استفاده میکرد ؛ که طرف با کلمات آراسته و فاخر نویسنده ؛ سنگسار میشد! ....مثل نمایش #شب_روی_سنگفرش_خیس
که همیشه در شگفتم ؛ چگونه از بیشتر کسانی که به این مرد بزرگ ظلم کردند و خانه نشینش کردند ؛ با ادبیات فاخرش ؛ انتقام گرفت... یا
#خانمچه_و_مهتابی....
#انتقامی سهمگین ؛ فاخر و ادبی...ادبیاتی رستگار گونه....
که فقط از بزرگی چون #رادی بر می آمد...
این را او به من آموخت که مهم ترین #سلاح تو
#قلم است ؛ هرگز همکلامشان نشو!
مگر مثل انها در نوشتن ناتوانی؟!...گریبانشان را بگیر و با ادبیاتت در پیچ تاریخ ؛ نگهشان دار...تا همگان ؛ آنها را ببینند و بشنوند...:
/جمله از استاد اکبر رادی/
و با
#قلم ؛ همه را بنویس ...و
#قضاوت نهایی را به مردم ؛ زمان و تاریخ بسپار!
بیشک تاریخ ؛ #قاضی عادلیست...
پس امشب ؛ به گاز و سنگ و شاخه ی درخت ؛ بی نیازم ....
قلم را دارم و شما را...که همراهید و همدم....همین کافیست.....
خیر پیش!
وکلام و ادب ؛ یارتان...در تمام زندگی...
چه باشم و چه نباشم....
#چیستایثربی
#او_یکزن
@chista_yasrebi
به چند دلیل :
■تو آسیب پذیری !
■تو یک زن مستقلی که از جایی حمایت نمیشوی...!
■همینها که امروز قصه را میخوانند فردا در پیجها و مکانهای دیگر ؛ به تو رحم نمیکنند ؛ فحش میدهند ؛ عقده ورزی میکنند.....نمونه اش را کم ندیدی ؛ و درددل با من نکردی ! مثل کسانی که در برابر دخترت ؛ کلمات کریه درباره ات به کار میبرند و حرمت مادری؛ و معلمی تو را نمیدانند ؛ و یا مثلا خلاقیت تو را به جنون ؛ پارانویید! و یا بیماری مرزی ! نسبت میدهند...که معنی آنها راهم نمیدانند!
■#اصلا لازم نیست ؛ بگویی!
■بعد از آن ؛ چه کسی از تو حمایت میکند؟ در برابر هجوم ؛حمله ها و توهینها که تاکنون ؛ روی صفحه ی کانالت نگذاشته ای.....و پنهان کرده ای برای روز مبادا
برای روز #چشم_در_برابر_چشم
/نام نمایش
#ساعدی عزیز/
پاسخ من این بود :
من نویسنده ام.....#سیلویا_پلات شاعر ؛ سرش را در فر گاز فرو برد و مرد. #ویرجینیا_ولف نویسنده ؛ در اوج شهرت ؛ جیبهایش را پر از سنگ کرد ؛ و خودش را در دریا ؛ غرق کرد.
#غزاله_علیزاده ی عزیز ؛ نویسنده ی خوبمان ؛ چند سال پیش درحین درمان سرطان ؛ خودش را از درختی ؛ حلق آویز کرد که همسر و بچه هایش ؛ آن درخت را دیدند و جسم بیجان او را بر درخت.... که چون برگی در باد تکان میخورد....
من هرگز اهل شوآف ؛ مظلوم نمایی؛ اکانت سازی ابلهانه /که[ کلا ناواردم] ؛ پاسخگویی به ناواردان فحاش ؛ و جلب توجه نبوده و نیستم؛ هدفم #دور_هم_خوانیست.... فقط نویسنده ام و گاهی کارگردان ؛ یا روانشناس....خدا را شکر هیچ دسته ای؛ حتی تلویزیون خودمان تا خارج ؛ با من کاری ندارند !.... #من _مستقلم و هیچ جا ؛ جز مردم ؛ حامی من نبوده و نیستند.
آنچه را که اتفاق افتاده است ؛ با رعایت ادب ؛ مینویسم که اگر حتی یکنفر هم بخواند و تحت تاثیر قرار بگیرد و از آن درس زندگی بیاموزد ؛ کافیست! حتی
#یکنفر
اما از سه نفر تشکر ویژه دارم :
اول
#دخترم:
که آزارها را در دنیای واقعی و مجازی نسبت به مادرش ؛ مبیند ؛ میشنود و آنقدر شجاع است که سلحشورانه به من میگوید:
محلشان نگذار! پاسخ نده ! نبین! .....میخواهند ننویسی....تازگی ندارد که!... وقتی شاعر مملکت ؛ راحت پول
#داوری ات را میخورد و کسی هم خبر ندارد.....و تازه ؛ تو در کانالت مطلبش را حمایت کرده ای....این هم از به ظاهر دوست !
از کودکی ات ؛ وضع تو ؛ همین بوده
! حتی خواستند دیوانه نشانت دهند ! تا این حد حسد و خصومت ؟ دیوانه؟!.... در کدام بیمارستان ؟ و تشخیص کدام دکتر؟؟؟...نام ببرید دروغگویان کم سواد ! وگرنه مجرمید!...و دست کم ؛ در برابر خدا تک تکتان باید پاسخ پس دهید ! که میدهید !.......
"پس مادر ؛ خواهش میکنم ؛ فقط بنویس ! تنها هدفشان ، ناامید کردنت است.تو قوی هستی.... ادامه بده !!! ؛ بیشتر بنویس ! و حرفهایشان را نخوان ! باد هواست! ".....
و نمیگذارد ناسزاها را بخوانم!.........
او پذیرفته است که مادری متفاوت دارد...که به سنگ و فر گاز ؛ نیازی ندارد.!...حتی به همسر ! او در حال آشپزی و اتو کردن هم ؛ قصه در ذهنش مینویسد !
#دوم : استاد عزیز و بی بدیل ؛ دکتر
#قیصر_امین_پور ؛ که ادبیات فاخر و شریف را به من آموخت ؛ ادبیاتی که حال آدمها را بهتر کند و هوای بیشتری به زندگیشان بیاورد....ادبیاتی که ما را شاد کند.... روحش ؛ مثل کلماتش نور....
کم نیست حدود بیست سال ؛ افتخار شاگردی چنین بزرگی را داشتن! من سعادتمند بودم....
و #سوم: استاد
#اکبر_رادی نازنین ؛ که اگر میخواست به کسی هم پاسخ بی ادبیهایش را بدهد ؛ از چنان ادبیاتی متین ؛ ولی برنده ؛ کوبان و پر طپش استفاده میکرد ؛ که طرف با کلمات آراسته و فاخر نویسنده ؛ سنگسار میشد! ....مثل نمایش #شب_روی_سنگفرش_خیس
که همیشه در شگفتم ؛ چگونه از بیشتر کسانی که به این مرد بزرگ ظلم کردند و خانه نشینش کردند ؛ با ادبیات فاخرش ؛ انتقام گرفت... یا
#خانمچه_و_مهتابی....
#انتقامی سهمگین ؛ فاخر و ادبی...ادبیاتی رستگار گونه....
که فقط از بزرگی چون #رادی بر می آمد...
این را او به من آموخت که مهم ترین #سلاح تو
#قلم است ؛ هرگز همکلامشان نشو!
مگر مثل انها در نوشتن ناتوانی؟!...گریبانشان را بگیر و با ادبیاتت در پیچ تاریخ ؛ نگهشان دار...تا همگان ؛ آنها را ببینند و بشنوند...:
/جمله از استاد اکبر رادی/
و با
#قلم ؛ همه را بنویس ...و
#قضاوت نهایی را به مردم ؛ زمان و تاریخ بسپار!
بیشک تاریخ ؛ #قاضی عادلیست...
پس امشب ؛ به گاز و سنگ و شاخه ی درخت ؛ بی نیازم ....
قلم را دارم و شما را...که همراهید و همدم....همین کافیست.....
خیر پیش!
وکلام و ادب ؛ یارتان...در تمام زندگی...
چه باشم و چه نباشم....
#چیستایثربی
#او_یکزن
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
@Chista_Yasrebi
با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش
بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی
شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛
در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....
دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:
او نمایشهای مرا دیده است.....
او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....
ما به هم احترام میگذاریم ؛
حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !
ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....
او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟
او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛
من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛
همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....
او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!
او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران
او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...
او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !
#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم
احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!
#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش
بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی
شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛
در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....
دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:
او نمایشهای مرا دیده است.....
او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....
ما به هم احترام میگذاریم ؛
حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !
ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....
او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟
او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛
من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛
همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....
او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!
او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران
او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...
او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !
#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم
احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!
#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#چالش_چیستا
دردودل کنم؟چند دقیقه!
میخوام اعتراف کنم،من،امشب برای دومین بار تو زندگیم حسادت کردم!اره حسادت اونم به ادمی که نمیشناسمش به#چیستا حسادت کردم
چون با وجود تمام مشکلاتی که شاید داشته باشه حال دلش خوبه😊
۲سال میشه خدارو یادم رفته ...اصلا کاری دارم طرفش نمیرم...شاید لجبازیه دلیلش...
اصلا خدارو یادم رفته...
قبلازیاد میگفتم خدا ...
یه زمانی بود میگفتم پول پول پول!!!مشکلاتم با این لعنتی حل میشه...الان مشکلاتم انقد زیاده که پول هم کاری ازش برنمی اید :)
برام دعا میکنین؟؟؟اولین فردی هستین که ازش میخوام...
امشب #چیستا کاری کرد دلم برای خدا بلرزه (اگر میگم چیستا قصد جسارت ندارم)
امشب از خدا خواستم منو ببخشه..
گفتین به اعتقاد کاری ندارین دیگه؟من بجون خودم ملحد نیستم
ولی فراموش کردم خدارو...شاید چون ازش خواستم و بخاطر قسمت بهم نداد من شروع کردم به ناشکری!
دل شما خیلی بزرگه خیلی
(اعتراف ۲:فکر میکردم یه ادم بد اخلاق و مغرور هستین #قضاوت کردم عذر میخوام خلافش بهم ثابت شد
۲سال لبخند نزدم عکسامو نگاه میکنم میفهمم چقدر شکسته تر شدم
#مثلا افسردگی😂
دعا میکنین برای من؟لطفا
با دل پاکتون
من که جایی پیش خدا ندارم
شما بخوایین ازش
مدیونتم دکتر!اسمتونو گذاشم منجی
نکنین اینکارارو دومین بار مدیون شما شدم
بار اول سر چالش_عشق_چیستا
که زندگیمو بهم برگردوند
زندگی هر کدوم از ما یه داستانه ،نمیگم در حد شما وفادارو پایدارم نه اما یه #پستچی مهم تو زندگیم دارم😉
امیدوارم خدا منو ببخشه
#خدایا_بخاطر_چیستا_وقلب_پاکش_حال_دل_مارو_خوب_کن🙏🙏🙏
شرایط بر وفق مراد نیست چیستا جان :)
امیدوارم برای شما همه چی خوب باشه..
#چالش_جدید_چیستا
#یافتاح
_کینه_رو_از_دلامون_ببر
#سرنوشتمونو_قشنگ_رقم_بزن_برامون
#خانواده هامونو_نگه دار
#کنار_کسی_باشیم_که_دلمون_باهاشه
#یافتاح
#گره_گشایی کن
مخلص شما#صنم
دردودل کنم؟چند دقیقه!
میخوام اعتراف کنم،من،امشب برای دومین بار تو زندگیم حسادت کردم!اره حسادت اونم به ادمی که نمیشناسمش به#چیستا حسادت کردم
چون با وجود تمام مشکلاتی که شاید داشته باشه حال دلش خوبه😊
۲سال میشه خدارو یادم رفته ...اصلا کاری دارم طرفش نمیرم...شاید لجبازیه دلیلش...
اصلا خدارو یادم رفته...
قبلازیاد میگفتم خدا ...
یه زمانی بود میگفتم پول پول پول!!!مشکلاتم با این لعنتی حل میشه...الان مشکلاتم انقد زیاده که پول هم کاری ازش برنمی اید :)
برام دعا میکنین؟؟؟اولین فردی هستین که ازش میخوام...
امشب #چیستا کاری کرد دلم برای خدا بلرزه (اگر میگم چیستا قصد جسارت ندارم)
امشب از خدا خواستم منو ببخشه..
گفتین به اعتقاد کاری ندارین دیگه؟من بجون خودم ملحد نیستم
ولی فراموش کردم خدارو...شاید چون ازش خواستم و بخاطر قسمت بهم نداد من شروع کردم به ناشکری!
دل شما خیلی بزرگه خیلی
(اعتراف ۲:فکر میکردم یه ادم بد اخلاق و مغرور هستین #قضاوت کردم عذر میخوام خلافش بهم ثابت شد
۲سال لبخند نزدم عکسامو نگاه میکنم میفهمم چقدر شکسته تر شدم
#مثلا افسردگی😂
دعا میکنین برای من؟لطفا
با دل پاکتون
من که جایی پیش خدا ندارم
شما بخوایین ازش
مدیونتم دکتر!اسمتونو گذاشم منجی
نکنین اینکارارو دومین بار مدیون شما شدم
بار اول سر چالش_عشق_چیستا
که زندگیمو بهم برگردوند
زندگی هر کدوم از ما یه داستانه ،نمیگم در حد شما وفادارو پایدارم نه اما یه #پستچی مهم تو زندگیم دارم😉
امیدوارم خدا منو ببخشه
#خدایا_بخاطر_چیستا_وقلب_پاکش_حال_دل_مارو_خوب_کن🙏🙏🙏
شرایط بر وفق مراد نیست چیستا جان :)
امیدوارم برای شما همه چی خوب باشه..
#چالش_جدید_چیستا
#یافتاح
_کینه_رو_از_دلامون_ببر
#سرنوشتمونو_قشنگ_رقم_بزن_برامون
#خانواده هامونو_نگه دار
#کنار_کسی_باشیم_که_دلمون_باهاشه
#یافتاح
#گره_گشایی کن
مخلص شما#صنم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🍃🍃🌺
#جلال_آل_احمد ،
#نویسنده،
#مترجم، و فعال اجتماعی ، همسر بانو #سیمین_دانشور ، در فصل هفتم کتاب غربزدگی مینویسد:
«... از واجبات غرب زدگی یا مستلزمات آن،
#آزادی_دادن_به_زنان است. ظاهراً احساس کردهبودیم که به قدرت کار این ۵۰ درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم ،که گفتیم آب و جارو کنند و راهبندها را بردارند، تا قافلهٔ نسوان برسد! اما چهجور این کار را کردیم؟ آیا در تمام مسایل، حق زن و مرد یکسان است؟ ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک ،حجاب را از سرشان برداریم؛ و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم. اما بعد؟ دیگر هیچ ! همین بسشان است؟!
#قضاوت که از زن برنمیآید ، #شهادت هم که نمیتواند بدهد ،رای و نمایندگی مجلس هم که مدتهاست #مفتضح شدهاست و حتی مردها را در آن حقی نیست و اصلاً رأیی نیست.
#طلاق هم که بسته به رأی مرد است. «الرّجال قوّامون علی النساء» را هم که چه خوب تفسیر میکنیم!
پس در حقیقت چه کردهایم؟ تنها به زن اجازهٔ #تظاهر_در_اجتماع را دادهایم؛ فقط تظاهر؛ یعنی خودنمایی ! یعنی زن را که #حافظ_سنت_و_خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیدهایم؛ به کوچه آوردهایم؛ به خودنمایی و بیبند و باری واداشتهایم که سر و رو را صفا بدهد و هرروز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. . آخر #کاری، وظیفهای، مسئولیتی در اجتماع، شخصیتی؟! ابداً !
یعنی هنوز بسیار کمند زنانی از این نوع. تا #ارزش_خدمات_اجتماعی زن و مرد و ارزش کارشان (یعنی مزدشان) یکسان نشود و تا زن ، #همدوش_مرد مسئولیت ادارهٔ گوشهای از اجتماع (غیر از خانه که امری داخلی و مشترک میان زن و مرد است) را به عهده نگیرد و تا #مساوات به معنی مادی و معنوی بین این دو مستقر نگردد، ما در کار #آزادی_صوری_زنان، سالهای سال پس از این، هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیلِ #مصرف_کنندگان پودر و ماتیک -محصول صنایع غرب- نداریم؛» .
#جلال_آل_احمد
#کتاب
#غرب_زدگی
از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
#chista_yasrebi
#Iranian_literature
#جلال_آل_احمد ،
#نویسنده،
#مترجم، و فعال اجتماعی ، همسر بانو #سیمین_دانشور ، در فصل هفتم کتاب غربزدگی مینویسد:
«... از واجبات غرب زدگی یا مستلزمات آن،
#آزادی_دادن_به_زنان است. ظاهراً احساس کردهبودیم که به قدرت کار این ۵۰ درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم ،که گفتیم آب و جارو کنند و راهبندها را بردارند، تا قافلهٔ نسوان برسد! اما چهجور این کار را کردیم؟ آیا در تمام مسایل، حق زن و مرد یکسان است؟ ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک ،حجاب را از سرشان برداریم؛ و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم. اما بعد؟ دیگر هیچ ! همین بسشان است؟!
#قضاوت که از زن برنمیآید ، #شهادت هم که نمیتواند بدهد ،رای و نمایندگی مجلس هم که مدتهاست #مفتضح شدهاست و حتی مردها را در آن حقی نیست و اصلاً رأیی نیست.
#طلاق هم که بسته به رأی مرد است. «الرّجال قوّامون علی النساء» را هم که چه خوب تفسیر میکنیم!
پس در حقیقت چه کردهایم؟ تنها به زن اجازهٔ #تظاهر_در_اجتماع را دادهایم؛ فقط تظاهر؛ یعنی خودنمایی ! یعنی زن را که #حافظ_سنت_و_خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیدهایم؛ به کوچه آوردهایم؛ به خودنمایی و بیبند و باری واداشتهایم که سر و رو را صفا بدهد و هرروز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. . آخر #کاری، وظیفهای، مسئولیتی در اجتماع، شخصیتی؟! ابداً !
یعنی هنوز بسیار کمند زنانی از این نوع. تا #ارزش_خدمات_اجتماعی زن و مرد و ارزش کارشان (یعنی مزدشان) یکسان نشود و تا زن ، #همدوش_مرد مسئولیت ادارهٔ گوشهای از اجتماع (غیر از خانه که امری داخلی و مشترک میان زن و مرد است) را به عهده نگیرد و تا #مساوات به معنی مادی و معنوی بین این دو مستقر نگردد، ما در کار #آزادی_صوری_زنان، سالهای سال پس از این، هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیلِ #مصرف_کنندگان پودر و ماتیک -محصول صنایع غرب- نداریم؛» .
#جلال_آل_احمد
#کتاب
#غرب_زدگی
از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_original
#chista_yasrebi
#Iranian_literature
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
از نگاه یک روانشناس تربیتی
#گفتگو با
#امیر_تتلو
نمیدانم چرا دلم گرفت...
یاد خیلیها افتادم. که باقضاوتها و برچسبهای موج عمومی جامعه ، ویران شدند. ماحق نداریم راجع به ذات انسانها قضاوت کنیم
فقط میتوانیم نقد سازنده کنیم
همین !
چون در شرایط همدیگر ، نیستیم
هیچکس از گذشته ی دیگری و رنجهایش خبر ندارد.
#برچسب_بیماری_نزنیم .
#قضاوت_نکنیم
#خودمان_بی_عیب_و_نقص_نیستیم !
#چیستا_یثربی
#نویسنده
#کارگردان
#روانشناس
کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#گفتگو با
#امیر_تتلو
نمیدانم چرا دلم گرفت...
یاد خیلیها افتادم. که باقضاوتها و برچسبهای موج عمومی جامعه ، ویران شدند. ماحق نداریم راجع به ذات انسانها قضاوت کنیم
فقط میتوانیم نقد سازنده کنیم
همین !
چون در شرایط همدیگر ، نیستیم
هیچکس از گذشته ی دیگری و رنجهایش خبر ندارد.
#برچسب_بیماری_نزنیم .
#قضاوت_نکنیم
#خودمان_بی_عیب_و_نقص_نیستیم !
#چیستا_یثربی
#نویسنده
#کارگردان
#روانشناس
کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
ناآگاهی ،سرقت ادبی یا....
ویدیوی بالا را ببینید.
#قضاوت با شما
گرچه من خوب پاسخش را میدانم
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
ویدیوی بالا را ببینید.
#قضاوت با شما
گرچه من خوب پاسخش را میدانم
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
خداوند، ستارالعیوب است.
.
.
این یکی از اسامی خداست
.
.
خداوند اجازه ی ذکر کردن گناه را نمیدهد.
.
خداوند تبارک و تعالی ، پرده های زیادی را روی گناهان انسان میاندازد ، و به راحتی اجازه نمیدهد که گناهان انسان فاش شود .خداوند امر کرده است که ماهم ، گناهان خود را نزد کسی جز خدا به زبان نیاوریم.
خداوند لطیف و رئوف است. برای همین یکی از اسامی خالق#ستار_العیوب
است...
.
#ابن_سینا در این مورد میگوید:
.
.هیچ بنده ی خداوند نباید؛ درباره ی آنچه کرده ؛ یا نکرده ؛ به جز خدا به کسی جواب پس دهد...خداوند خودش به حساب او رسیدگی میکند....
.
و او بهترین #وکیل و #قاضی است.
.
.
.
کمی یاد بگیریم....
یا باید استاد فلسفه ام را بفرستم آقایان ؟
تا به شما کمی فلسفه ی اسلامی بیاموزد..
من که هر روز دارم یاد میگیرم...
.
.
.
.
#حکم صادر نکنیم
.
تا مطمئن نیستیم؛ #قضاوت نکنیم
.
بر اساس ظاهر مردم ، و شنیده های کذب ، حق تهمت زدن و قضاوت نداریم.
.
کار ما اساسا. قضاوتِ مدام مردم نیست، کهمن همیشه خودم را از همه گناهکارتر دانسته ام....
کار ما شاید ، به صلاح رساندن روزگار مردم است،
مردمی که از تنگدستی و ناکامی ، به جان آمده اند ؛
اگر بلدیم.....
.
.
اگر میتوانیم قدمی کوچک برداریم!
"حضرت عیسی" ع ، موقع سنگ زدن به "مریم مجدلیه" ، که مردم او را #بدکار مینامیدند ، فرمود :
کسی اولین سنگ را بزند ، که خودش تاکنون گناهی نکرده باشد....
#امام_علی ع هم ، شبیه این جمله را دارد.
مردم از جمله #حضرت_عیسی خجالت کشیدند و به #مریم_مجدلیه سنگ نزدند!
.
و آن زن تا آخر عمر ؛ از کاتبان وحی و پیروان باوفای حضرت #عیسی شد
و امروز از او ، به عنوان "قدیسه" یاد میشود.
پس در قضاوت ، نباید خشن بود ، نباید تعجیل کرد و باید خود عادل و بیگناه بود تا قضاوت درستی کرد.....
آیا ما واقعا بیگناه و عادل هستیم ؟!!!!!!!
.
تهمت نزنیم!
.
#لطیف باشیم و مثل خالقمان#رئوف.
#مادرانه
#دخترانه
من و دلبرکم
#نیایش_میمندی_نژاد
تک دختر من
و دختر بزرگ خانواده #میمندی_نژاد که روی قلب من بالید و بزرگ شد...
.
.
فقط روی قلب رنج کشیده ی من....
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#نیایش
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
.
.
عالیجناب #حافظ
ما ، در دینمان ،چیزی به نام #اعتراف نداریم .
این جمله ی استاد فلسفه ی من است.
.
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#writer
#playwright
#screenwriter
#novelist
.
.
این یکی از اسامی خداست
.
.
خداوند اجازه ی ذکر کردن گناه را نمیدهد.
.
خداوند تبارک و تعالی ، پرده های زیادی را روی گناهان انسان میاندازد ، و به راحتی اجازه نمیدهد که گناهان انسان فاش شود .خداوند امر کرده است که ماهم ، گناهان خود را نزد کسی جز خدا به زبان نیاوریم.
خداوند لطیف و رئوف است. برای همین یکی از اسامی خالق#ستار_العیوب
است...
.
#ابن_سینا در این مورد میگوید:
.
.هیچ بنده ی خداوند نباید؛ درباره ی آنچه کرده ؛ یا نکرده ؛ به جز خدا به کسی جواب پس دهد...خداوند خودش به حساب او رسیدگی میکند....
.
و او بهترین #وکیل و #قاضی است.
.
.
.
کمی یاد بگیریم....
یا باید استاد فلسفه ام را بفرستم آقایان ؟
تا به شما کمی فلسفه ی اسلامی بیاموزد..
من که هر روز دارم یاد میگیرم...
.
.
.
.
#حکم صادر نکنیم
.
تا مطمئن نیستیم؛ #قضاوت نکنیم
.
بر اساس ظاهر مردم ، و شنیده های کذب ، حق تهمت زدن و قضاوت نداریم.
.
کار ما اساسا. قضاوتِ مدام مردم نیست، کهمن همیشه خودم را از همه گناهکارتر دانسته ام....
کار ما شاید ، به صلاح رساندن روزگار مردم است،
مردمی که از تنگدستی و ناکامی ، به جان آمده اند ؛
اگر بلدیم.....
.
.
اگر میتوانیم قدمی کوچک برداریم!
"حضرت عیسی" ع ، موقع سنگ زدن به "مریم مجدلیه" ، که مردم او را #بدکار مینامیدند ، فرمود :
کسی اولین سنگ را بزند ، که خودش تاکنون گناهی نکرده باشد....
#امام_علی ع هم ، شبیه این جمله را دارد.
مردم از جمله #حضرت_عیسی خجالت کشیدند و به #مریم_مجدلیه سنگ نزدند!
.
و آن زن تا آخر عمر ؛ از کاتبان وحی و پیروان باوفای حضرت #عیسی شد
و امروز از او ، به عنوان "قدیسه" یاد میشود.
پس در قضاوت ، نباید خشن بود ، نباید تعجیل کرد و باید خود عادل و بیگناه بود تا قضاوت درستی کرد.....
آیا ما واقعا بیگناه و عادل هستیم ؟!!!!!!!
.
تهمت نزنیم!
.
#لطیف باشیم و مثل خالقمان#رئوف.
#مادرانه
#دخترانه
من و دلبرکم
#نیایش_میمندی_نژاد
تک دختر من
و دختر بزرگ خانواده #میمندی_نژاد که روی قلب من بالید و بزرگ شد...
.
.
فقط روی قلب رنج کشیده ی من....
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
#نیایش
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
.
.
عالیجناب #حافظ
ما ، در دینمان ،چیزی به نام #اعتراف نداریم .
این جمله ی استاد فلسفه ی من است.
.
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#writer
#playwright
#screenwriter
#novelist
بعضی وقتا آدم اصلا نمیتونه چیزی رو که در قلبشه بیان کنه!
وقتی #شارمین_میمندی_نژاد رو کنار #تاتر_شهر شناختم، خیلی ناامید بودم، خانواده م ویران بود.
شارمین، به من گفت: "هر روز از خدا تشکر کن! یه تشکر ویژه"
و بدون، آسمون خدا ، هیچوقت کثیف نمیشه!
ماازدواج کردیم،
ولی نشد با هم زندگی کنیم.
.
. روشها و اهدافمان ، با هم فرق داشت، اما یک چیز در وجود آن مرد ، شاعرانه و #معنوی بود:
#دیوانگی_و_عاقلی
.
.
.او با تمام هویتش ، عاشق دینش بود...
عاشق محمد رسول الله، حضرت علی ع، حسین ؛ عباس...
صحیفه سجادیه را ؛ او برای من خرید.
هنوز آن کتاب مقدس و زیبا رو ، با دست خط شارمین،در صفحه اولش ، دارم.
.بله
او عاشق دلاوری و حقانیت امام حسین ع بود
.من بارها در این باره با او ،حرف زده بودم...
عاشق متن #روز_واقعه #بیضایی بود.
رشته تحصیلی اش بود.
.
عاشق#آزادگی بود، اما از کسانی که حسین وار نمیزیستند و خود رابه حضرت منتسب میکردند ؛ دوری میجست.
آنها را موقعیت طلب و ریا کار میدانست!
شیوه ی مرسوم مداحی و سوگواری اهل دلِ دلیران #کربلا را دوست نداشت.
.
حس میکرد برخی از این شیوه های عزاداری مدرن ، افراطی و نمایشی ، از شان این بزرگان کم میکند.
شام غریبان،عکس من و او و دخترم هست که در خیابان، شمع روشن میکنیم.
.اما دعای او بعد از روشن کردن شمع ،خیلی طولانی بود.نمیدانستم به خالق حسینش چه میگوید و نمیپرسیدم.
. حس میکرد اگر کسی بخاطر امام حسین ، خودش را کتک میزند یا کودکش را به رسم طفلان مسلم،روی زمین میکشاند؛ صحنه ی زیبایی نیست!
چونحتما فلسفه و عظمتِ مبارزه امام حسین را نفهمیده!
همیشه میگفت :
برای آدم بزرگ، باید بزرگوارانه#عزاداری کرد.
ولی #شارمین به هر حال ؛ یک #تاتر ی بود و همه چیز را با زبان طنز و نمایش بیان میکرد.
آدم عجیبی بود،نوع بزرگ شدنش، باهم نسلانش، تفاوت داشت.
مرا دوست داشت،
در طول یکهفته، با من ازدواج کرد،ولی هرگز به من دست نزد،هرگز!
برای همین از جواب تست مثبت بارداری من،#دو سالپس از ازدواج ، هر دو شوکه شدیم!
دکتر گفت:
"حاملگی در این شرایط هم ممکن است پیش بیاید.طبیعیست!"
من هنوز پرونده پزشکی بارداری ام رادارم.ما همه چیزمان متفاوت بود.حتی بچه دارشدنمان!
از تکه تکه رفتار و گفتار افراد،قلبشان را#قضاوت نکنیم.
از او دفاع نمیکنم.نیاز به دفاع من ندارد.
از تعصب و قضاوت متنفرم!
چون میدانم اهل بیت را دوست داشت،
و مرا دوست داشت
و رهایم کرد!
قضاوتش نمیکنم،
او کودکی آسانی نداشت.جای او رنج نکشیدید!پس نمیدانید چه میگویم!
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
یک#مادر
#جمعیت_امام_علی
وقتی #شارمین_میمندی_نژاد رو کنار #تاتر_شهر شناختم، خیلی ناامید بودم، خانواده م ویران بود.
شارمین، به من گفت: "هر روز از خدا تشکر کن! یه تشکر ویژه"
و بدون، آسمون خدا ، هیچوقت کثیف نمیشه!
ماازدواج کردیم،
ولی نشد با هم زندگی کنیم.
.
. روشها و اهدافمان ، با هم فرق داشت، اما یک چیز در وجود آن مرد ، شاعرانه و #معنوی بود:
#دیوانگی_و_عاقلی
.
.
.او با تمام هویتش ، عاشق دینش بود...
عاشق محمد رسول الله، حضرت علی ع، حسین ؛ عباس...
صحیفه سجادیه را ؛ او برای من خرید.
هنوز آن کتاب مقدس و زیبا رو ، با دست خط شارمین،در صفحه اولش ، دارم.
.بله
او عاشق دلاوری و حقانیت امام حسین ع بود
.من بارها در این باره با او ،حرف زده بودم...
عاشق متن #روز_واقعه #بیضایی بود.
رشته تحصیلی اش بود.
.
عاشق#آزادگی بود، اما از کسانی که حسین وار نمیزیستند و خود رابه حضرت منتسب میکردند ؛ دوری میجست.
آنها را موقعیت طلب و ریا کار میدانست!
شیوه ی مرسوم مداحی و سوگواری اهل دلِ دلیران #کربلا را دوست نداشت.
.
حس میکرد برخی از این شیوه های عزاداری مدرن ، افراطی و نمایشی ، از شان این بزرگان کم میکند.
شام غریبان،عکس من و او و دخترم هست که در خیابان، شمع روشن میکنیم.
.اما دعای او بعد از روشن کردن شمع ،خیلی طولانی بود.نمیدانستم به خالق حسینش چه میگوید و نمیپرسیدم.
. حس میکرد اگر کسی بخاطر امام حسین ، خودش را کتک میزند یا کودکش را به رسم طفلان مسلم،روی زمین میکشاند؛ صحنه ی زیبایی نیست!
چونحتما فلسفه و عظمتِ مبارزه امام حسین را نفهمیده!
همیشه میگفت :
برای آدم بزرگ، باید بزرگوارانه#عزاداری کرد.
ولی #شارمین به هر حال ؛ یک #تاتر ی بود و همه چیز را با زبان طنز و نمایش بیان میکرد.
آدم عجیبی بود،نوع بزرگ شدنش، باهم نسلانش، تفاوت داشت.
مرا دوست داشت،
در طول یکهفته، با من ازدواج کرد،ولی هرگز به من دست نزد،هرگز!
برای همین از جواب تست مثبت بارداری من،#دو سالپس از ازدواج ، هر دو شوکه شدیم!
دکتر گفت:
"حاملگی در این شرایط هم ممکن است پیش بیاید.طبیعیست!"
من هنوز پرونده پزشکی بارداری ام رادارم.ما همه چیزمان متفاوت بود.حتی بچه دارشدنمان!
از تکه تکه رفتار و گفتار افراد،قلبشان را#قضاوت نکنیم.
از او دفاع نمیکنم.نیاز به دفاع من ندارد.
از تعصب و قضاوت متنفرم!
چون میدانم اهل بیت را دوست داشت،
و مرا دوست داشت
و رهایم کرد!
قضاوتش نمیکنم،
او کودکی آسانی نداشت.جای او رنج نکشیدید!پس نمیدانید چه میگویم!
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
یک#مادر
#جمعیت_امام_علی