چیستایثربی کانال رسمی
6.39K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@Chista_Yasrebi



با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش

بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی



شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛

در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....

دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:

او نمایشهای مرا دیده است.....

او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....


ما به هم احترام میگذاریم ؛

حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !

ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....


او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟

او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛

من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛

همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....


او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!


او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران

او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...

او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !



#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم


احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!




#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی



https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
.

#مصطفی_یغما

قبل از اینکه این مطلب رو بخونید بازم اینو میگم که افتخار من در حوزه ی ادبیات همراهی با خانم دکتر
#چیستا_یثربی هستش ایشان مایه مباهات بنده هستند

امشب تا همین دقیقه برای چندمین بار این برنامه رو دیدم

اول که دلم واسه خانم نامداری سوخت چون بنده خدا انقدر تعجب کرد مثه علامت سوال کمرش خم شد

دوم اینکه چقدر دلم واسه خانم دکتر تنگ شد

سوم اینکه عاشق طرز تفکر خانم دکتر شدم

چهارم فهمیدم که غیر من کس دیگری هم هست که از همسایه شانس نداره با این تفاوت که من چند بار خونه عوض کردم ولی باز روز از نو روزی از نو

ولی از تمام این حرف ها لذت بردم بجز یه قسمتش که شدیدا به خودم گرفتم
اونجایی که خانم دکتر گفت : اینا فالوورن دوستای من نیستن
خانم دکتر رک بگم بهم بر خورد
من اون وقت که هفته ایی 50 تومن پول تو جیبی می گرفتم بعد 5 هفته پول جمع کردم که کتاب #سرخ_سوزان رو بخرم به قیمت 250 تومن که اصلن موبایل درست و حسابی وارد ایران نشده بود چه برسه به اینساگرام

من فالوور نیستم
من دوستم دوست دوست دوست
و حاضرم بیام همسایه هاتونو بکشممممم🔪

تازه خودتونم که منو فالو کردید
پس شما هم فالوورید ؟ دوست نیستید؟

ولی از نظر من بهترین دوستید

#مصطفی_یغما
🌷💎
.
حالا بگذریم این برنامه رو از دست ندید
http://www.aparat.com/v/A6XaY
🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍎🍎🍎🍎


من ، یه حس عاشقانه در تو !
تو ،
یه عشق جاودانه در من !

من ، بی بال و پرم بدون رویا ت ...

گاهی از بیتفاوتیها نرنجیم...
شاید برخی واقعا بلد نیستند عشقشان را طور دیگری ، ابراز کنند!.. امروز زنی به من گفت : شغلت چیست ؟

گفتم :قصه مینویسم ...



گفت :چه کار پردردسر و بیخودی !...



.هیچ مردی ، یک زن قصه نویس را دوست ندارد.
از تخیلاتش میترسد !



و زنها هم ، یک مزون یا لوازم آرایشی ، یا یک بازیگر چهل بار عمل کرده را به یک زن قصه نویس ، ترجیح میدهند !... کمی فکر کردم و گفتم :
شاید !... .

ولی من عاشق خوانندگانم هستم ، عاشق مخاطبانم....بد جور عاشقم ، مثل پرنده به بهار....

و همین کافیست !


حتی اگر خودشان ندانند، این حس و عشق ، مرا خوشبخت میکند !


حالا هم که یکی از دوستان عزیزم در شرف ازدواج است ، بهتر میفهمم #عشق ، یعنی چه...


عشق یعنی اینکه #بمانی.. سرسخت و استوار و وفادار ، و حتما ، #امیدوار!


مثل ابلیس ، که شاید از میان عاشقان خدا ، عاشقترین بود ، چون در حال طرد و تنهایی هم ، عاشق و امیدوار ماند...



بخشی از موضوع #نمایش_برگزیده
#سرخ_سوزان


نوشته و کار خودم ،
وقتی دخترکی بودم#شیدا
وقتی جوانی بودم #صوفی .

وقتی عاشق مردی شدم ، #پستچی


و وقتی زمان گذشت و اکنون دختری دارم، #او_یکزن ... . .

و وقتی روزی میمیرم ، عشق مادری در #معلم_پیانو

و وقتی درد عشقی درک نشده و خواهرانه راچشیدن و توهین شنیدن! #خواب_گل_سرخ




من میتوانستم سقوط کنم و نکردم ! میتوانستم فراموش کنم و نکردم ، میتوانستم به خیلی خواسته ها تن در دهم ، و ظاهرا رشد کنم ! اما نکردم !

برای اولین بار به خودم و عشقم #افتخار میکنم... و این ترانه هم ، تقدیم به دوستم که دهه ی شصتی است ، اما دارد بایک آقای محترم دهه ی هفتادی ازدواج میکند...



مهم نزدیکی دلهاست و
#وفاداری چون #ابلیس که عاشق ماند.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#نمایش
#نمایشنامه_نویس
#تاتر#صحنه#تاتریها
#رمان_نویسان






#ترانه : #دلارام
#خواننده : #حمید_هیراد
#علی_رهبری


آهنگساز : #پازل_بند
تنظیم : پازل_بند

برای یک نفر که میدانست...

عاشق ترین خدا ، ابلیس است...


وقتی عاشق راستین هستی ، که در حال طرد و رانده شدن هم، ، عاشق بمانی.... .




@chista_yasrebi
کانال رسمی من
#چیستایثربی

برای دنا و حمید عزیزم ...
#چیستا ی شما
:-)
ایشون فرزند دوم من ،
و در عین حال ؛
مادر و‌‌‌ پدر من هستند.

هدیه ی دخترم ؛ به من بود
روز تولدم ؛ دو‌سال پیش...

حالا از معرفی بگذریم ،

این را بخوانید :

هنوز عشق نبود که من عاشق شدم
اولین شعر عاشقانه را در جهان ؛ من گفتم.....

این دو‌جمله از قول ابلیس در نمایشنامه #سرخ_سوزان من است که نگاهی متفاوت به داستان #ابلیس و‌#برصیصای_عابد دارد.

اول انتشارات نمایش سی سال پیش چاپش کرد. بعد نشر قطره....

از #نشر_قطره بخواید که دوباره تجدید چاپش کنه که دوباره بخونیدش....

#فیدیبو هم ؛ ناشر اکترونیکشه و‌ داره کتابو ..‌‌.

من بااین اعتقاد سالها نوشتم :
که جهان بر مدار عشق میچرخد....
و‌ عاشق ؛ حسود است

و ابلیس ، از شدت این عشق ، دست به #عصیان زد.

شاید برای همین حسِ آشنا ؛
همه با این #نمایش ؛ همذات پنداری کردند و‌ در سالن های مختلفی که اجرا کردیم ؛ از فجر تا اجرای عمومی ؛ صدای گریه ی تماشاگران ؛ گاهی از صدای بازیگرها ؛
بلندتر میشد....

آنچه از دل برآید ، بر دل نشیند.

سال ۷۴ ، این نمایشنامه باکارگردانی خودم ، برنده ی هفت شاخه‌ی اصلی جشنواره بین المللی #تاتر_فجر و برنده ی جشنواره دانشجویی و‌جشنواره های دیگر شد

و حتی کاندید کتاب سال ؛ که به دلیلی عامدانه ؛ به آن ندادند.... بگذریم.

من هنوز میگم :

هنوز عشق نبود که من عاشق شدم 💙

این #نمایشنامه را در هجده سالگی نوشتم....
در اوج درخششش گندمزاری به نام #علی
در زندگی ام....

خدایا " به سلامت دارش "

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#تاتریها
#صحنه

ناشر : نشر قطره
@ghatrehpub
https://www.instagram.com/p/CihTlwZsjhZ/?igshid=MDJmNzVkMjY=