روز پایان نامه ی
#دکترای من در
#کانادا ؛ استاد جعفر والی و لعیا زنگنه ی عزیز هم ؛ جزو مهمانان من بودند ....موضوع پایان نامه در
#ایران ؛
آن سالها عجیب بود.کسی زیاد به گوشش نخورده بود !
#تاتر_درمانی برای جامعه سازی بهتر
وقتی نوبت سوالهای استادی از کشور انگلستان رسید ؛ خیلی مرا اذیت کرد....خودم را آماده کرده بودم... او هرگز با من خوب نبود و نمیدانم چرا.....چند سال بعد از جریان برجهای دوقلو بود و احتمالا او ؛ من و اسلام را با
#بن_لادن یکی میدانست!!!
...
سوال او از یادم نمیرود....
حلا مگر شمادر کشورتان ؛
#تاتر دارید که تاتر درمانی داشته باشید ؟
خیلی رنجیدم. اما سعی کردم بر خودم مسلط شوم.تا بتوانم به انگلیسی پاسخ دهم....نگاهم به استاد والی افتاد و قدرت گرفتم ...یاد این حرفش افتادم که میگفت ؛ همه ی این سالها ؛ برای اجاره ی یک سالن پنجاه نفره در کانادا و اجرای نمایش ؛ چه مصایبی را تحمل کرده است ! و چه سختیهایی کشیده است !....طوری که هزار بار خواسته است به ایران بازگردد ؛ و برمی گردد....
به استاد انگلیسی که نام کوچکش ؛ آقای "پیتر" را فقط به یاد دارم ، گفتم : استاد ؛ تاتر در همه ی کشورهای دنیا ؛ هنر جوانی است.معلوم است که در کشور ما ؛ هنوز به اندازه ی شعر و قصه جای خود را پیدا نکرده است و جذابیتهای سینمای ما راهم ؛ برای شما ندارد.... و مطمینم هیچ تاتری از کشور من ؛ حتی همینجا در کانادا ندیده اید !
اما برای کشوری که
#مولانا یا به قول شما ؛ رومی اش را میدزدند و ملیتش را به کشور ترکیه نسبت میدهند ! و خلیج فارسش را در روز روشن ؛ میدزدند و خلیج عربی نام میگذارند!! و گوته ی آلمانی میگوید : من هر چه دارم از
#حافظ دارم و به خاطر حافظ ؛ فارسی یاد میگیرد و هنوز سیمرغ عطار در هر دانشگاه تاتری جهان ؛ یک نفره و گروهی اجرا میشود و جزو دروس کلاسیک تاتر بسیاری از کشورهاست.... و یکی از بهترین متون دراماتیک جهان قلمداد میشود!...وقتی
#بوعلی_سینا ی ما قانون و شفا را مینویسد که هنوز جز کتابهای درسی علمی و پزشکی شماست.....و وقتی مردم من ؛ هر بار که از بیگانگان زمین خوردند ؛ یاد گرفتند ؛ قوی تر و سلحشورانه تر از قبل ؛ بلند شوند ؛ و حتی ملت غالب را به شکل خود درآورند ؛ طوری که حتی جنگجویی ؛ چون چنگیز خان مغول را به شعر گفتن ؛ ترغیب کنند!!...قطعا در تاتر هم پیشرفت میکنند....ملت من ممکن است کاری را دیر شروع کند ؛ ولی یک ویژگی دارد....زود
#خسته_نمیشود....
از
#آخوند زاده تا
#بیضایی و
#رادی
و
#ساعدی
و معاصران_تاتر_امروز ؛
خستگی ناپذیری ما ؛ برای رسیدن به شکل یک تاتر
#ملی و در عین حال
#جهان_شمول
ثابت شده است....
افت و خیزهایی ؛ همیشه به فراخور زمان بوده....ولی مهم ؛ خسته نشدن است و بس....
.
ما ایرانیان به راحتی خسته نمیشویم !!!!
پیتر و استادان دیگر؛ چند لحظه ؛ سکوت کردند...اولین بار بود لهجه ی بد انگلیسی من ؛ خوب شده بود و همه ی حرفهای مرا فهمیده بودند....من همیشه ؛ در شرایط فشار ؛ سرسخت تر میشوم و مصمم تر عمل میکنم !
سخنان من در این مورد ؛ در دو روزنامه ی وقت کانادا و آلمان به چاپ رسید...
پایان نامه ام را به همه ی دست اندر کاران تاتر ایران از جمله میرزاده عشقی و استاد جعفر والی در سالن تقدیم کردم....یادم است لعیا زنگنه عزیز ؛ ایستاده برای من دست میزد...و دانشجویان آنقدر تشویقم کردند که بالاخره با نمره ی عالی ؛ کارم را تمام کردم و دکترا را گرفتم....آن هم با استرس شدیدی که در روز دفاع ؛ از نبودن دخترم در کنارم داشتم....آخرین سفر به دلیل فشار تز دکترا ؛ او را نبرده بودم...در صورتی که در سفرهای قبلی ؛ عکسهای زیادی ؛ کنار آبشار نیاگارا ؛ با استاد والی عزیز دارد.
بعد از مراسم ؛ استاد؛ به من تبریک گفت و گفت تو به ایران برمیگردی! من هم همینطور.ما مال اینجا نیستیم...نبودیم! برگشتیم...حالا خدا میداند مال کجا هستیم ؟!...در این جهان بزرگ خدا و عمر کوتاه !
وقتی نشر معتبر
#قطره ؛ بخشی از پایان نامه ی مفصل مرا تحت عنوان
#تاتر_زندگی
پیشدرآمدی بر
#تاتر_درمانی چاپ کرد....خیلی زود با استقبال دانشجویان و اساتید ایرانی مواجه شد و به چاپ بعدی رسید.امیدوارم روزی نسخه ی کامل آن نیز منتشر شود.هر چند یک نسخه ی چهارصد صفحه ای ؛ مجال میخواهد خواندنش ، معاصر سازی اش ؛ چاپش و حتی تلاشی مجدد برای ویرایشش.اما شاید ارزشش را داشته باشد.
بله استاد والی عریز ؛ استاد مسلم صحنه تاتر...." ما آدم آنجا نبودیم "!..
من به شنیدن صدای اذان از گلدسته های مسجد محلم طوری عادت دارم که غروبهای کانادا ؛ دلم میخواست بمیرم..."جمعه ها از عشق میمیرند "یادتان می آید نام.قصه ی من که
#همشهری_داستان اینجا هم چاپ کرد ؟
ما مال آنجا نبودیم.برگشتیم....دخترم میپرسد : پس مال کجا هستی؟ سکوت میکنم....فقط خدا میداند...فقط⬇️
#دکترای من در
#کانادا ؛ استاد جعفر والی و لعیا زنگنه ی عزیز هم ؛ جزو مهمانان من بودند ....موضوع پایان نامه در
#ایران ؛
آن سالها عجیب بود.کسی زیاد به گوشش نخورده بود !
#تاتر_درمانی برای جامعه سازی بهتر
وقتی نوبت سوالهای استادی از کشور انگلستان رسید ؛ خیلی مرا اذیت کرد....خودم را آماده کرده بودم... او هرگز با من خوب نبود و نمیدانم چرا.....چند سال بعد از جریان برجهای دوقلو بود و احتمالا او ؛ من و اسلام را با
#بن_لادن یکی میدانست!!!
...
سوال او از یادم نمیرود....
حلا مگر شمادر کشورتان ؛
#تاتر دارید که تاتر درمانی داشته باشید ؟
خیلی رنجیدم. اما سعی کردم بر خودم مسلط شوم.تا بتوانم به انگلیسی پاسخ دهم....نگاهم به استاد والی افتاد و قدرت گرفتم ...یاد این حرفش افتادم که میگفت ؛ همه ی این سالها ؛ برای اجاره ی یک سالن پنجاه نفره در کانادا و اجرای نمایش ؛ چه مصایبی را تحمل کرده است ! و چه سختیهایی کشیده است !....طوری که هزار بار خواسته است به ایران بازگردد ؛ و برمی گردد....
به استاد انگلیسی که نام کوچکش ؛ آقای "پیتر" را فقط به یاد دارم ، گفتم : استاد ؛ تاتر در همه ی کشورهای دنیا ؛ هنر جوانی است.معلوم است که در کشور ما ؛ هنوز به اندازه ی شعر و قصه جای خود را پیدا نکرده است و جذابیتهای سینمای ما راهم ؛ برای شما ندارد.... و مطمینم هیچ تاتری از کشور من ؛ حتی همینجا در کانادا ندیده اید !
اما برای کشوری که
#مولانا یا به قول شما ؛ رومی اش را میدزدند و ملیتش را به کشور ترکیه نسبت میدهند ! و خلیج فارسش را در روز روشن ؛ میدزدند و خلیج عربی نام میگذارند!! و گوته ی آلمانی میگوید : من هر چه دارم از
#حافظ دارم و به خاطر حافظ ؛ فارسی یاد میگیرد و هنوز سیمرغ عطار در هر دانشگاه تاتری جهان ؛ یک نفره و گروهی اجرا میشود و جزو دروس کلاسیک تاتر بسیاری از کشورهاست.... و یکی از بهترین متون دراماتیک جهان قلمداد میشود!...وقتی
#بوعلی_سینا ی ما قانون و شفا را مینویسد که هنوز جز کتابهای درسی علمی و پزشکی شماست.....و وقتی مردم من ؛ هر بار که از بیگانگان زمین خوردند ؛ یاد گرفتند ؛ قوی تر و سلحشورانه تر از قبل ؛ بلند شوند ؛ و حتی ملت غالب را به شکل خود درآورند ؛ طوری که حتی جنگجویی ؛ چون چنگیز خان مغول را به شعر گفتن ؛ ترغیب کنند!!...قطعا در تاتر هم پیشرفت میکنند....ملت من ممکن است کاری را دیر شروع کند ؛ ولی یک ویژگی دارد....زود
#خسته_نمیشود....
از
#آخوند زاده تا
#بیضایی و
#رادی
و
#ساعدی
و معاصران_تاتر_امروز ؛
خستگی ناپذیری ما ؛ برای رسیدن به شکل یک تاتر
#ملی و در عین حال
#جهان_شمول
ثابت شده است....
افت و خیزهایی ؛ همیشه به فراخور زمان بوده....ولی مهم ؛ خسته نشدن است و بس....
.
ما ایرانیان به راحتی خسته نمیشویم !!!!
پیتر و استادان دیگر؛ چند لحظه ؛ سکوت کردند...اولین بار بود لهجه ی بد انگلیسی من ؛ خوب شده بود و همه ی حرفهای مرا فهمیده بودند....من همیشه ؛ در شرایط فشار ؛ سرسخت تر میشوم و مصمم تر عمل میکنم !
سخنان من در این مورد ؛ در دو روزنامه ی وقت کانادا و آلمان به چاپ رسید...
پایان نامه ام را به همه ی دست اندر کاران تاتر ایران از جمله میرزاده عشقی و استاد جعفر والی در سالن تقدیم کردم....یادم است لعیا زنگنه عزیز ؛ ایستاده برای من دست میزد...و دانشجویان آنقدر تشویقم کردند که بالاخره با نمره ی عالی ؛ کارم را تمام کردم و دکترا را گرفتم....آن هم با استرس شدیدی که در روز دفاع ؛ از نبودن دخترم در کنارم داشتم....آخرین سفر به دلیل فشار تز دکترا ؛ او را نبرده بودم...در صورتی که در سفرهای قبلی ؛ عکسهای زیادی ؛ کنار آبشار نیاگارا ؛ با استاد والی عزیز دارد.
بعد از مراسم ؛ استاد؛ به من تبریک گفت و گفت تو به ایران برمیگردی! من هم همینطور.ما مال اینجا نیستیم...نبودیم! برگشتیم...حالا خدا میداند مال کجا هستیم ؟!...در این جهان بزرگ خدا و عمر کوتاه !
وقتی نشر معتبر
#قطره ؛ بخشی از پایان نامه ی مفصل مرا تحت عنوان
#تاتر_زندگی
پیشدرآمدی بر
#تاتر_درمانی چاپ کرد....خیلی زود با استقبال دانشجویان و اساتید ایرانی مواجه شد و به چاپ بعدی رسید.امیدوارم روزی نسخه ی کامل آن نیز منتشر شود.هر چند یک نسخه ی چهارصد صفحه ای ؛ مجال میخواهد خواندنش ، معاصر سازی اش ؛ چاپش و حتی تلاشی مجدد برای ویرایشش.اما شاید ارزشش را داشته باشد.
بله استاد والی عریز ؛ استاد مسلم صحنه تاتر...." ما آدم آنجا نبودیم "!..
من به شنیدن صدای اذان از گلدسته های مسجد محلم طوری عادت دارم که غروبهای کانادا ؛ دلم میخواست بمیرم..."جمعه ها از عشق میمیرند "یادتان می آید نام.قصه ی من که
#همشهری_داستان اینجا هم چاپ کرد ؟
ما مال آنجا نبودیم.برگشتیم....دخترم میپرسد : پس مال کجا هستی؟ سکوت میکنم....فقط خدا میداند...فقط⬇️
قصه ی عیدانه مرا هم در این نشریه بخوانید 👆👆👆👆👆
#همشهری_داستان
#داستان
#متروی_شب_عید
از
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
@chista_yasrebi
#همشهری_داستان
#داستان
#متروی_شب_عید
از
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
@chista_yasrebi
نگاهی به داستان
#متروی_شب_عید
چاپ شده در شماره ویژه صدم
#همشهری_داستان
داستانی از
#چیستایثربی
هرگر ظاهر زندگی دیگران را
با باطن زندگی خود مقایسه نکنید👌
خانوم یثربی فوق العاده بود من خیلی خوشحالم که همشهری داستان رو نصب کردم و داستانتون رو خریدم و اون رو پرینت گرفتم چون من خواندن الکترونیکی رو خیلی دوست ندارم اینجوری تو کتابخونم میمونه😘💜
ما خیلی اوقات تو زندگی از کسی می شنویم که داره میره مسافرت های مختلف خارجی یا فلان وسیله ی گرون قیمت رو میخره اما اینو نمیدونیم که اون شخص شاید زیر فشار هزاران قسط و قرض رفته باشه که فقط یه گوشی داشته باشه یا اصلا نمیدونیم شغل اون شخص چیه و اموراتش رو چجوری میگذرونه پس دست از ظاهر بینی برداریم و با خودمون مهربون باشیم🌹
هم خواندن این داستان رو از دست ندید و با دانلود کردن همشهری داستان بخونیدش و هم این متن رو بخونید و کتابشو تهیه کنید👇👇
ایرادی ندارد که عکس ها را ببینید و از زیبایی
عکس ها و متن ها لذت ببرید اما اجازه ندهید ساده انگارانه خوشبختی و آرامش درونیتان با مقایسه خودتان با عکس های دیگران کم شود.زرنگ تر از این حرف ها باشید.قوی تر وارد دنیاهای به تصویر کشیده شده شوید آدم ها از درون بسیار درگیرتر از آنچه نشان می دهند هستند خط اصلی این دنیاها چقدر جذاب تر نمایش دادن واقعیت ها است.همه ی آدم ها از درون شبیه هم حس می کنند اما بعضی ها توانایی بیشتری دارند که در دنیای مجازی تصویر زیباتری از واقعیت را نشان دهند.کسی که توانایی بیشتری دارد،مخاطبان بیشتری دارد و این تمام هدف اصلی سازندگان این شبکه ها است یعنی جذب مخاطبان بیشتر.آدم هایی هستند که از درون احساس لذت
می کنند و در دنیای مجازی هم این لذت ها را با دیگران تقسیم می کنند.شاید تعداد این آدم ها کم هم نباشد اما در نهایت پشت تمام عکس ها تظاهری ظریف وجود دارد فقط مواظب خود درونی زیبایتان باشید و نگذارید تحت فشار تحریک حس مقایسه ی شما خوشبختی اش را سخت تر حس کند.
#متروی_شب_عید
#چیستا_یثربی
#تکه_هایی_از_یک_کل_منسجم
غزاله میرویسی
برگرفته از اینستاگرام بانو غراله میرویسی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#متروی_شب_عید
چاپ شده در شماره ویژه صدم
#همشهری_داستان
داستانی از
#چیستایثربی
هرگر ظاهر زندگی دیگران را
با باطن زندگی خود مقایسه نکنید👌
خانوم یثربی فوق العاده بود من خیلی خوشحالم که همشهری داستان رو نصب کردم و داستانتون رو خریدم و اون رو پرینت گرفتم چون من خواندن الکترونیکی رو خیلی دوست ندارم اینجوری تو کتابخونم میمونه😘💜
ما خیلی اوقات تو زندگی از کسی می شنویم که داره میره مسافرت های مختلف خارجی یا فلان وسیله ی گرون قیمت رو میخره اما اینو نمیدونیم که اون شخص شاید زیر فشار هزاران قسط و قرض رفته باشه که فقط یه گوشی داشته باشه یا اصلا نمیدونیم شغل اون شخص چیه و اموراتش رو چجوری میگذرونه پس دست از ظاهر بینی برداریم و با خودمون مهربون باشیم🌹
هم خواندن این داستان رو از دست ندید و با دانلود کردن همشهری داستان بخونیدش و هم این متن رو بخونید و کتابشو تهیه کنید👇👇
ایرادی ندارد که عکس ها را ببینید و از زیبایی
عکس ها و متن ها لذت ببرید اما اجازه ندهید ساده انگارانه خوشبختی و آرامش درونیتان با مقایسه خودتان با عکس های دیگران کم شود.زرنگ تر از این حرف ها باشید.قوی تر وارد دنیاهای به تصویر کشیده شده شوید آدم ها از درون بسیار درگیرتر از آنچه نشان می دهند هستند خط اصلی این دنیاها چقدر جذاب تر نمایش دادن واقعیت ها است.همه ی آدم ها از درون شبیه هم حس می کنند اما بعضی ها توانایی بیشتری دارند که در دنیای مجازی تصویر زیباتری از واقعیت را نشان دهند.کسی که توانایی بیشتری دارد،مخاطبان بیشتری دارد و این تمام هدف اصلی سازندگان این شبکه ها است یعنی جذب مخاطبان بیشتر.آدم هایی هستند که از درون احساس لذت
می کنند و در دنیای مجازی هم این لذت ها را با دیگران تقسیم می کنند.شاید تعداد این آدم ها کم هم نباشد اما در نهایت پشت تمام عکس ها تظاهری ظریف وجود دارد فقط مواظب خود درونی زیبایتان باشید و نگذارید تحت فشار تحریک حس مقایسه ی شما خوشبختی اش را سخت تر حس کند.
#متروی_شب_عید
#چیستا_یثربی
#تکه_هایی_از_یک_کل_منسجم
غزاله میرویسی
برگرفته از اینستاگرام بانو غراله میرویسی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi