Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
مادر "نیکول کیدمن " به دخترش :
: من نه! من منتظرم ببینم که زندگی ، چطوری ویرانت میکنه!
تو کی هستی؟!
تو قرار بود منو دوست داشته باشی دخترم ، مگه نه ؟!
👇👇👇👇👇
هیچ #شغل یا حرفه ای در دنیا ، دشوارتر از مادر بودن نیست ! .
بویژه در جوامع امروزی...
مردان #جبهه ، خیلی از مادران تنها ، وضعیت بهتری دارند...
فوقش شهادت است و رستگاری ....
ما چطور ؟!
کسی ما را میبیند؟
و ذره ذره آب شدنمان را ؟
و تمام شدنمان را در "سکوت"؟!
ما هم مثل شما ، تشویق میشویم؟
مدال میگیریم ؟
به شجاعت و ایثار در خاکمان ، زبانزد میشویم؟!
حقوق میگیریم ؟!😶
کاره ای میشویم ؟!
مثلا فرمانده یا رییس جمهور میشویم؟!👨✈️🤴😑😶
عکسمان روی جلدهای مجلات دنیا میاید؟!😏
کارزار
#خانواده ، گاهی بسیار دشوارتر از کارزار #جنگ است ...
شما میدانید آقایان
#فرمانده ؟
یا خیر؟
ما همه ی عمرمان را میگذاریم !
نه هشت سال جنگ ، ده سال ، یا بیست سال !
بلکه هر نفسی را که داریم و نداریم...
و هیچکس نمیفهمد !
و هیچکس به این سلحشوری یک تنه ، در این کارزار غریب ، پیچیده و متکثر جامعه ی امروز ، احترام نمیگذارد!
ما ، #شهیدان پنهانیم ...
کسی ، ما را نمیبیند و هرگز ، به یاد نمیاورد!
شما که ثبت تاریخید ، آقایان !
و هر دو دنیا را دارید...
با کمال میل ، یکهفته با هم ، جایمان را عوض کنیم !
#سردار ....
من ، آماده ی هر گونه انتحاری ام ...
شما آماده ی حصر مادری ،
پاکدامنی ، در تقابل با جنون این جامعه ی تغییر یافته،
، تنهایی ، نان آوری از نوع زنانه ، بدون نامه ، پارتی ، سفارش و صلوات ....
بدون تشویقهای مدام دیگران،
تنها ، درحال دوندگی بین کوچه ها ، صفهای ارزاق و پرداخت قسطها !
بدون بیمه ، و حتی کمتر از یک شماره ی کارت ملی...
و مواجهه در مصافی نابرابر ، با نسلی که آرمانهایتان را قبول ندارد!
هیچ چیزتان را قبول ندارد ...
#فرزندانتان !
لالمانی مدام ...
با پچ پچ زیر لب اطرافیان
"#مطلقه_بودن!"
وقتی مجبور به طلاق بوده ای...
و راه دیگری با بی پدری نداشته ای!
گویی گناه کبیره ، انجام داده ای!
و حذف بیصدایت از همه جا ،
با دلیل و بیدلیل ..
و شمردن قدمهایت ، در
چهار دیواری یک خانه ی زنگ زده ی موروثی ...
اهلش هستید سردار ؟
شما که در آخرت و این دنیا محترمید.
ماحتی پول قبر هم نداریم !
اهلش هستید فقط
#یکهفته جایمان را عوض کنیم ؟!
پس بفرمایید !
بسم الله ...
#خشونت_خانگی_علیه_هم_ممنوع
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#نویسنده
#روانشناس_خانواده
#فیلم
#سینما
#سکانس
#کلیپ
نام فیلم :
#استوکر
#نیکول_کیدمن
#بازیگران
#مادرانه
#دخترانه
#خشونت
#خشونت_خانگی
#خشونت_علیه_زنان
#خشونت_علیه_مادران
ایندیا استوکر (میا واشیکوفسکا) دختر نوجوان عجیبی است که پدرش را ، در روز تولد هیجده سالگی اش در تصادف رانندگی از دست داده است.
ایندیا در مراسم ختم پدرش با عمویش چارلز (متیو گود) آشنا می شود ،
ولی با آمدن عمو "چارلز " زندگی او و مادرش "اولن" (نیکول کیدمن) دست خوش تغییرات شدید می شود ، و اتفاقات مرموزی دور و بر آنها رخ میدهد، که مادر تنهای خانواده را ، افسرده و گیج میکند!
#stoker
#movies
#domesticviolence
#nicolekidman
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
@chista_yasrebi.2
https://www.instagram.com/p/BqpWReygnSU/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=mnh58qumuc5d
: من نه! من منتظرم ببینم که زندگی ، چطوری ویرانت میکنه!
تو کی هستی؟!
تو قرار بود منو دوست داشته باشی دخترم ، مگه نه ؟!
👇👇👇👇👇
هیچ #شغل یا حرفه ای در دنیا ، دشوارتر از مادر بودن نیست ! .
بویژه در جوامع امروزی...
مردان #جبهه ، خیلی از مادران تنها ، وضعیت بهتری دارند...
فوقش شهادت است و رستگاری ....
ما چطور ؟!
کسی ما را میبیند؟
و ذره ذره آب شدنمان را ؟
و تمام شدنمان را در "سکوت"؟!
ما هم مثل شما ، تشویق میشویم؟
مدال میگیریم ؟
به شجاعت و ایثار در خاکمان ، زبانزد میشویم؟!
حقوق میگیریم ؟!😶
کاره ای میشویم ؟!
مثلا فرمانده یا رییس جمهور میشویم؟!👨✈️🤴😑😶
عکسمان روی جلدهای مجلات دنیا میاید؟!😏
کارزار
#خانواده ، گاهی بسیار دشوارتر از کارزار #جنگ است ...
شما میدانید آقایان
#فرمانده ؟
یا خیر؟
ما همه ی عمرمان را میگذاریم !
نه هشت سال جنگ ، ده سال ، یا بیست سال !
بلکه هر نفسی را که داریم و نداریم...
و هیچکس نمیفهمد !
و هیچکس به این سلحشوری یک تنه ، در این کارزار غریب ، پیچیده و متکثر جامعه ی امروز ، احترام نمیگذارد!
ما ، #شهیدان پنهانیم ...
کسی ، ما را نمیبیند و هرگز ، به یاد نمیاورد!
شما که ثبت تاریخید ، آقایان !
و هر دو دنیا را دارید...
با کمال میل ، یکهفته با هم ، جایمان را عوض کنیم !
#سردار ....
من ، آماده ی هر گونه انتحاری ام ...
شما آماده ی حصر مادری ،
پاکدامنی ، در تقابل با جنون این جامعه ی تغییر یافته،
، تنهایی ، نان آوری از نوع زنانه ، بدون نامه ، پارتی ، سفارش و صلوات ....
بدون تشویقهای مدام دیگران،
تنها ، درحال دوندگی بین کوچه ها ، صفهای ارزاق و پرداخت قسطها !
بدون بیمه ، و حتی کمتر از یک شماره ی کارت ملی...
و مواجهه در مصافی نابرابر ، با نسلی که آرمانهایتان را قبول ندارد!
هیچ چیزتان را قبول ندارد ...
#فرزندانتان !
لالمانی مدام ...
با پچ پچ زیر لب اطرافیان
"#مطلقه_بودن!"
وقتی مجبور به طلاق بوده ای...
و راه دیگری با بی پدری نداشته ای!
گویی گناه کبیره ، انجام داده ای!
و حذف بیصدایت از همه جا ،
با دلیل و بیدلیل ..
و شمردن قدمهایت ، در
چهار دیواری یک خانه ی زنگ زده ی موروثی ...
اهلش هستید سردار ؟
شما که در آخرت و این دنیا محترمید.
ماحتی پول قبر هم نداریم !
اهلش هستید فقط
#یکهفته جایمان را عوض کنیم ؟!
پس بفرمایید !
بسم الله ...
#خشونت_خانگی_علیه_هم_ممنوع
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#نویسنده
#روانشناس_خانواده
#فیلم
#سینما
#سکانس
#کلیپ
نام فیلم :
#استوکر
#نیکول_کیدمن
#بازیگران
#مادرانه
#دخترانه
#خشونت
#خشونت_خانگی
#خشونت_علیه_زنان
#خشونت_علیه_مادران
ایندیا استوکر (میا واشیکوفسکا) دختر نوجوان عجیبی است که پدرش را ، در روز تولد هیجده سالگی اش در تصادف رانندگی از دست داده است.
ایندیا در مراسم ختم پدرش با عمویش چارلز (متیو گود) آشنا می شود ،
ولی با آمدن عمو "چارلز " زندگی او و مادرش "اولن" (نیکول کیدمن) دست خوش تغییرات شدید می شود ، و اتفاقات مرموزی دور و بر آنها رخ میدهد، که مادر تنهای خانواده را ، افسرده و گیج میکند!
#stoker
#movies
#domesticviolence
#nicolekidman
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
@chista_yasrebi.2
https://www.instagram.com/p/BqpWReygnSU/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=mnh58qumuc5d
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آوا
#آوا_متولد۱۳۷۹
#نویسنده
#چیستایثربی
قسمت ۱۴ ، فقط برای بزرگسالان ، رمان خوانان ، و افرادیست که با مفاهیم پس از بلوغ ، آشنایی دارند .
#چیستا
#آوا_متولد۱۳۷۹
#نویسنده
#چیستایثربی
قسمت ۱۴ ، فقط برای بزرگسالان ، رمان خوانان ، و افرادیست که با مفاهیم پس از بلوغ ، آشنایی دارند .
#چیستا
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
من کسی نیستم که با بقایای عهد بوق و عصر حَجریِ یک عشق زیر خاکی ، که اکنون استخوان آن هم ، باقی نمانده ، زندگی کنم! #شرم دارد! اگر #پستچی_دو را نوشتم ، هدفم شلیک مستقیم به کسانی بود که تحت لوای #وطن ، وطن دوستی ، غیرت و.... و زیر پوشش ایمان دروغین ، زندگی…
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
اقای مشایخی عزیز
شما حق دارید در فجر شرکت کنید،
دیگران حق دارند خشمگین باشند ، داغدار باشند و نخواهند شرکت کنند.
برخورد #فاشیستی در هر حال ، خطرناکاست.
هیچکس دیگری را مجبور نمیکند و
#دموکراسی یعنی این.
پس نه شما آنها را به بهانه ی نفروختن بلیت بکوبید!نه آنها شما را !
کمی بی انصافی است استاد، اگر
بگوییم بلیت نفروخته اند ! پس نیامدند....
بلیتهای فجر که از قبل پیش فروش میشودو پول گروهها هم از قبل ، پرداخت میشود.
پس بحث نفروختن نیست.چون همه ی سالنها در فجر پر است!
بخصوص سالن فردی چون مسعود کیمیایی یا شهرام ناظری.
به نظرم بهتر است دموکراسی را از خودمان شروع کنیم هنرمند گرامی.
شما مختارید شرکت کنید!
آنها مختارند به هزار دلیل شرکت نکنند!
روبروی هم نایستید.
خواهش میکنم...
هر کس انتخابهای خودش را دارد.
مثلا من از سال ۹۴ که شاهد فساد؛ دورویی ؛ حقارت و تبعیضات فراوان در فجر تاتر بودم ، نه در خواستی دادم ، نه متنی، و نه درخواست کارگردانی در فجر!
پس اولین #تحریم کننده ی واقعی ، من بودم ودردش را هم به جان خریدم....
شما میتوانید نباشید!
هم دیگر را محکوم نکنیم.
هنرمندان عضو یک خانواده اند
همه ی اعضای خانواده، لزوما عقاید یکسانی ندارند.
اشکالی ندارد
برای معذروریتهای هم ، احترام قائل باشیم.
متشکرم
با کمال احترام
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#نویسنده
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان
#روانشناس
@chista_yasrebi
#کانال_رسمی_چیستایثربی
شما حق دارید در فجر شرکت کنید،
دیگران حق دارند خشمگین باشند ، داغدار باشند و نخواهند شرکت کنند.
برخورد #فاشیستی در هر حال ، خطرناکاست.
هیچکس دیگری را مجبور نمیکند و
#دموکراسی یعنی این.
پس نه شما آنها را به بهانه ی نفروختن بلیت بکوبید!نه آنها شما را !
کمی بی انصافی است استاد، اگر
بگوییم بلیت نفروخته اند ! پس نیامدند....
بلیتهای فجر که از قبل پیش فروش میشودو پول گروهها هم از قبل ، پرداخت میشود.
پس بحث نفروختن نیست.چون همه ی سالنها در فجر پر است!
بخصوص سالن فردی چون مسعود کیمیایی یا شهرام ناظری.
به نظرم بهتر است دموکراسی را از خودمان شروع کنیم هنرمند گرامی.
شما مختارید شرکت کنید!
آنها مختارند به هزار دلیل شرکت نکنند!
روبروی هم نایستید.
خواهش میکنم...
هر کس انتخابهای خودش را دارد.
مثلا من از سال ۹۴ که شاهد فساد؛ دورویی ؛ حقارت و تبعیضات فراوان در فجر تاتر بودم ، نه در خواستی دادم ، نه متنی، و نه درخواست کارگردانی در فجر!
پس اولین #تحریم کننده ی واقعی ، من بودم ودردش را هم به جان خریدم....
شما میتوانید نباشید!
هم دیگر را محکوم نکنیم.
هنرمندان عضو یک خانواده اند
همه ی اعضای خانواده، لزوما عقاید یکسانی ندارند.
اشکالی ندارد
برای معذروریتهای هم ، احترام قائل باشیم.
متشکرم
با کمال احترام
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#نویسنده
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان
#روانشناس
@chista_yasrebi
#کانال_رسمی_چیستایثربی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Instagram
yasrebi_chista چیستایثربی
#روز_مادر #مبارک #مادرانه با #آنفلونزا #دخترانه #مادر_دختری . #چیستا_یثربی #چیستایثربی #چیستا #نویسنده #روانشناس #روز_مادر بر تمام #دختران، #پسران#مردان و#زنان#ایرانی #مبارک #آنفلونزا #آنژین #chista_yasrebi #chistayasrebi #chista #Influenza #theflu #flu
Forwarded from Chista777
#داستان کوتاه
#عصر_یک_تابستان
#داستان_ایرانی
#سه_قسمتی
#قسمت_دوم
#نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
اگر پدرم مرا در آن حال میدید، قطعا ناقص الخلقه ام میکرد!
.پسر گفت: کلاس چندمی؟
گفتم: پنجم.
سکوت شد،
گفتم: دایره مینا رو دیدی؟ فیلم جدیده.
گفت: نه.
گفتم: ببین! قشنگه....
گفت: حالا هر وقت برگشتیم تهران، درباره چیه؟
گفتم: همه چی!
گفت هر چیزی که درباره ی همه چیز باشه، نمیتونه چیز خوبی باشه....
نه اسمم را پرسید،
نه اینکه آنجا سر ظهر چه میکنم!
فقط گفت: من الان دیگه قرار دارم ،
تو باید پیاده شی!
بغضم گرفت.
فکر ویلایمان را که میکردم، بغضم میگرفت.
گفتم : نمیشه منم ببری؟
قول میدم بیرون وایسم.
لبخندی زد و گفت : نه دختر جون با یه خانم خاص قرار دارم!
اول باید چند تا گل رز بچینیم.من عاشق صورتی بودم.صورتیهارا چیدم.او هم چند شاخه سرخ و سفید چید.دسته گل قشنگی شد.
به من گفت: تو برو دیگه!
پشت درختی کمین کردم. زنی با رکابی آمد و درِ میله ای ویلا را برایش باز کرد.
زن حدود سی سالی داشت. ولی به خودش رسیده بود...بوی عطرش تا پشت درخت من میامد.پسر باخجالت، دسته گل را به او داد .زن گلها را بویید و باطنازی تشکر کرد.
موهای خرمایی اش را، دورش ریخته بود. دستی به موهایش کشید.
پسر را به داخل ویلایش کشید.دوچرخه ی پسر بیرون ماند.
تا متل قو باید پیاده بر میگشتم.
باران شروع به باریدن کرد.خیس و گلی شده بودم که رسیدم.
پدرم گفت: کجابودی؟
گفتم : تا لاکوده رفتم.
پدر گفت : بیخودکردی!
ماخواب بودیم یه ایل حمله کرده بودن تو باغ ؛ بازی میکردن. زیر آلاچیقا نشسته بودن، درددل میکردن.
نزدیک بود تاب بشکنه!خواهر، برادرت وحشت کردن...
اون تابلو چی بود دم در زده بودی؟
گفتم: من نزدم ؛ هانری شاریر زده بود!
پدرم گفت: ماامشب، مهمونی، ویلای عموتیم.تو حق نداری بیای!
درا رو قفل میکنی و میخوابی..
جواب ندادم.
به اتاق رفتم.خرده کاغذهای پاپیون هنوز روی زمین بود.برادرم سرش را داخل اتاق کرد وگفت :
ایکبیری... در خونه ی منو رو مردم،باز میذاری؟ نشونت میدم!
گفتم: خفه!خونه ی تو نیست.
گفت : یه روز مال من میشه.یه روز، همه چیز مال من میشه... ومن پرتت میکنم بیرون!
صدای فریاد مادرم بلندشد:چیستا، النگوی منو ندیدی؟!
_نه...
انگار نه انگار که کتاب پاپیون مرا تکه تکه کرده بود.همه لباس پوشیدند و رفتند.تاصبح بزم داشتند.من علاقه ای نداشتم، اما غروبِ متل قو دلگیر بود....بیرون هم نمیشد رفت.تاریک بود و درها قفل....
ادامه دارد.
#پست_بعد
#چیستا
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/CLv6UnXl9gq/?igshid=1o00tqobjy2o7
@chista777
کانال خاص
#عصر_یک_تابستان
#داستان_ایرانی
#سه_قسمتی
#قسمت_دوم
#نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
اگر پدرم مرا در آن حال میدید، قطعا ناقص الخلقه ام میکرد!
.پسر گفت: کلاس چندمی؟
گفتم: پنجم.
سکوت شد،
گفتم: دایره مینا رو دیدی؟ فیلم جدیده.
گفت: نه.
گفتم: ببین! قشنگه....
گفت: حالا هر وقت برگشتیم تهران، درباره چیه؟
گفتم: همه چی!
گفت هر چیزی که درباره ی همه چیز باشه، نمیتونه چیز خوبی باشه....
نه اسمم را پرسید،
نه اینکه آنجا سر ظهر چه میکنم!
فقط گفت: من الان دیگه قرار دارم ،
تو باید پیاده شی!
بغضم گرفت.
فکر ویلایمان را که میکردم، بغضم میگرفت.
گفتم : نمیشه منم ببری؟
قول میدم بیرون وایسم.
لبخندی زد و گفت : نه دختر جون با یه خانم خاص قرار دارم!
اول باید چند تا گل رز بچینیم.من عاشق صورتی بودم.صورتیهارا چیدم.او هم چند شاخه سرخ و سفید چید.دسته گل قشنگی شد.
به من گفت: تو برو دیگه!
پشت درختی کمین کردم. زنی با رکابی آمد و درِ میله ای ویلا را برایش باز کرد.
زن حدود سی سالی داشت. ولی به خودش رسیده بود...بوی عطرش تا پشت درخت من میامد.پسر باخجالت، دسته گل را به او داد .زن گلها را بویید و باطنازی تشکر کرد.
موهای خرمایی اش را، دورش ریخته بود. دستی به موهایش کشید.
پسر را به داخل ویلایش کشید.دوچرخه ی پسر بیرون ماند.
تا متل قو باید پیاده بر میگشتم.
باران شروع به باریدن کرد.خیس و گلی شده بودم که رسیدم.
پدرم گفت: کجابودی؟
گفتم : تا لاکوده رفتم.
پدر گفت : بیخودکردی!
ماخواب بودیم یه ایل حمله کرده بودن تو باغ ؛ بازی میکردن. زیر آلاچیقا نشسته بودن، درددل میکردن.
نزدیک بود تاب بشکنه!خواهر، برادرت وحشت کردن...
اون تابلو چی بود دم در زده بودی؟
گفتم: من نزدم ؛ هانری شاریر زده بود!
پدرم گفت: ماامشب، مهمونی، ویلای عموتیم.تو حق نداری بیای!
درا رو قفل میکنی و میخوابی..
جواب ندادم.
به اتاق رفتم.خرده کاغذهای پاپیون هنوز روی زمین بود.برادرم سرش را داخل اتاق کرد وگفت :
ایکبیری... در خونه ی منو رو مردم،باز میذاری؟ نشونت میدم!
گفتم: خفه!خونه ی تو نیست.
گفت : یه روز مال من میشه.یه روز، همه چیز مال من میشه... ومن پرتت میکنم بیرون!
صدای فریاد مادرم بلندشد:چیستا، النگوی منو ندیدی؟!
_نه...
انگار نه انگار که کتاب پاپیون مرا تکه تکه کرده بود.همه لباس پوشیدند و رفتند.تاصبح بزم داشتند.من علاقه ای نداشتم، اما غروبِ متل قو دلگیر بود....بیرون هم نمیشد رفت.تاریک بود و درها قفل....
ادامه دارد.
#پست_بعد
#چیستا
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/CLv6UnXl9gq/?igshid=1o00tqobjy2o7
@chista777
کانال خاص
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Doostane pooneh)
اولین پست برکت دارد
مرسی از دوستانی که شش سال مرا تاب اوردند
لوس نبودند
زود به اجدادشان برنمیخورد
فحش ندادند
در ماشین را محکم رویم نکوبیدند
آرزوی مرگ مادرم و خودم را نکردند
تهمت دو قطبی بودن یا بیماریهای روانی نزدند
همیار و همکار بودند
فالو آنفالو نکردند
ناگهان مثل دیوانه ها ؛ از گروهم لفت ندادند
مرا پذیرفتند
آنگونه که بودم
نه آنگونه که آنها ؛ دلشان میخواست...
آیین احترام به#نویسنده ی مستقل ؛ آسیب دیده و تحت فشار را بلد بودند.
زنی سر افراز از انسان بودنش...
انها #قضاوت نکردند...
امشب ؛ نیمه شب.
با خیر و برکت
اولین پست خصوصی من
در پیج #خصوصی
@chistaaayas
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/CWeTTg8swNx/?utm_medium=share_sheet
مرسی از دوستانی که شش سال مرا تاب اوردند
لوس نبودند
زود به اجدادشان برنمیخورد
فحش ندادند
در ماشین را محکم رویم نکوبیدند
آرزوی مرگ مادرم و خودم را نکردند
تهمت دو قطبی بودن یا بیماریهای روانی نزدند
همیار و همکار بودند
فالو آنفالو نکردند
ناگهان مثل دیوانه ها ؛ از گروهم لفت ندادند
مرا پذیرفتند
آنگونه که بودم
نه آنگونه که آنها ؛ دلشان میخواست...
آیین احترام به#نویسنده ی مستقل ؛ آسیب دیده و تحت فشار را بلد بودند.
زنی سر افراز از انسان بودنش...
انها #قضاوت نکردند...
امشب ؛ نیمه شب.
با خیر و برکت
اولین پست خصوصی من
در پیج #خصوصی
@chistaaayas
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/CWeTTg8swNx/?utm_medium=share_sheet