چیستا_وان
1.38K subscribers
399 photos
84 videos
1 file
94 links
آنچه نباید می دیدیم؛ می شنیدیم و یا می گفتیم

این کانال رسمی من نیست. کانال دوستان نزدیکتر من است که حسهایم را با آنها شریک میشوم. آدرس کانال رسمی من این است
@chista_yasrebi
Download Telegram
#دوشیزه_آفتاب_کوچک
#کارگردانان :

#جاناتان_دیتون
#والری_فاریس
#نویسنده:
#مایکل_آرنت
بازیها :
#گرگ_کینر
#استیو_کارل
#تونی_کولت و دیگران.....
#فیلمی نه درباره ی
#مسابقه /بلکه درباره نبردن مسابقه و
#ترس_از_نباختن...!!!! هرگز!!!

آیا ما همه ی عمر باید مسابقه دهیم و برنده شویم؟ فیلم محصول 2006 است و جوایز زیادی را برده است.سکانسها و دیالوگهای بی نظیر آن را به خانواده های عزیز ایرانی؛ توصیه میکنم
.به خصوص اگر صلاح میدانند ؛ آن را با فرزندانشان ببینند.
#چیستایثربی
#سینما
#دیالوگ
#روانشناسی_موفقیت
#ناگفته_ها_چیستا
#دکتر_یثربی
#Little_Miss_sunshine

@nagofteha_chista
@chista_yasrebi
#شب
#نویسنده ؛
کارگردان و #بازی
#چیستایثربی

از همین دوشنبه....
#نهم_اسفند_ماه تا پایان اسفند
#تاترشهر
#سالن_سایه
6 عصر

ما را در سالنی دیگر؛ گونه ای دیگر ؛ بیبینید!
@chista_yasrebi

بزودی
#کلاس_تاتر_چیستایثربی
برای یک
#تاتر_عظیم

از تمرین و تولید تا #اجرا
خبرهای بعدی در همین کانال
عکس :
#نمایش_شب
#نویسنده و #کارگردان
چیستایثربی
عکس از :سارا فریدونی

#چیستایثربی
#Chista_Yasrebi .

داستان کوتاهی که مدت‌ها پیش نوشته‌ام، نصفه‌شب سرزده وارد خانه‌ام می‌شود، مرا تکان می‌دهد تا بیدارم می‌کند و فریاد می‌زند: هی! الان که وقت خواب نیست! نباید فراموشم کنی، هنوز باید یک چیزهایی بنویسی! من که مسخ آن صدا شده‌ام، خودم را می‌بینم که دارم یک رمان می‌نویسم. می‌توانم بگویم داستان‌های کوتاه و رمان ‌های من در درونم به روش طبیعی و ساختارمند با هم در ارتباط هستند.

#موراکامی
#نویسنده_ژاپنی
#چگونه_نوشتن

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#رمان و
#فیلمنامه_نویس
@chista_1
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
🔼 ادامه از
#پست_قبل ،


کاری برای متوقف کردن رنج این مردم کنید!

به دستگیر شده های این چند روز ، اهانت نکنید... هرگز در شرایط سخت آنها ؛زندگی نکرده اید ، هرگز از جان خود ،سیر نشده اید ! ....

و آخرین حرفم ، به قول شاعر مبارز تیرباران شده :

#لورکا

میخواهم بگریم ،زیرا هوای گریه دارم ،

همچون کودکان دبستانی که در ته کلاس میگریند ....

زیرا نه شاعرم من ، نه انسان و نه حتی برگچه ای ....
تنها التهاب زخمی عمیقم....


#خدایا_مددی



#چیستایثربی
#نویسنده
#مدرس_دانشگاه
#روزنامه_نگار
#دکترای_روانشناس_تربیتی





#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
.از هر راهی که بروی ،
من مقابلت ایستاده ام
نه ، شاید
تو مقابلم ایستاده ای!
.

#چیستایثربی

آپارتمان
سکانس معروف #رقص

اثر فیلمساز فرانسوی
#ژیله_میمونی

بابازی
#مونیکابلوچی #مونیکا_بلوچی بازیگر و مدل ایتالیایی
و همسرش در آن زمان
#ونسان_کسل
#موسیقی کلیپ
#لئونارد_کوهن
#کلیپ#موزیک_ویدیو

این دو درسال 1996 ،زمان فیلمبرداری این فیلم باهم ازدواج کردند و 14 سال بعد به شکل توافقی جدا شدند.گرچه پیشنهاد طلاق از سمت مونیکا بود.

داستان فیلم شاید خیلی بدیع و خاص نباشد ،اما ساختار و شکل منحنی وار بیان آن ، خاص است.

#چیستا_یثربی
#چیستا
#سکانس
#فیلم
#سینما
#عشق

#نویسنده
#رمان_نویس
#نمایشنامه
#فیلمنامه
#کتاب
#نقد

#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#apartment#movies
#MonicaBellucci#monica_bellucci
#LAppartement

آدرس #پیج_رسمی_چیستایثربی

@yasrebi_chista

@chista_yasrebi.2
پیج دوم من
.
.
.
.

https://www.instagram.com/p/BocWehEBmMoxT0roaOheC62VKz1n5ur6quVk2M0/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=golj6d951khy
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
در آغاز شعر
تو بودی و شب بود
و آغاز شب
پریشانی گیسوانت...
که هیچ اتفاقی نبود!



من از کودکی در اندازه های طبیعی نبودم
و در کوچه های فراوان شب
تمام قضا و قدر را
به گامی سراسیمه شوریده بودم ،

شبیه عطش
شبیه عتاب
من از قامت ناگهان گذشتن رسیدم
من از انتهای نثار نگاهت
من از بیت آخر رسیدم ،




و حجم عبورت چه کم بود
به گاهی که چشمت،
ردیف نخستین غزل بود ،


و هر کس که سهمی از آن داشت
همیشه سزاوار درد
و یا متهم بود ،


کسی جز تو نیست ،
و تقصیر چشم تو نیست
اگر بی هوا منتشر میشود
و هرگز شگفتی ندارد
اگر ما همه شاعریم
که وزن حضورت
همان وزن شعر شب است


همان وزن کفر
همان وزن آشفتگی
همان بی ادامه
همان عشق
همان مرگ
و یا زندگی...



#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا

#شاعر
#نویسنده
#عاشق
#زن
#مادر

#سریال_کره_ای
#هوانگ_جینی
#هاجی_وون
#ها_جی_وون
#بازیگران_کره_ای


#کلیپ
#درد
#رقص
#عشق
#شعر_نیمایی

کامل رقص" هاجی وون " در کانال رسمی من ،خواهد آمد .



این سریال جوایز زیادی را به خود اختصاص داد‌ ،
از جمله بهترین بازیگر زن و مرد درام تلویزیونی..


هاجی وون ، خیلی برای این نقش ، زحمت کشیده بود.
براستی ... سنگ تمام گذاشت.


و جایزه ی بهترین بازیگر زن سال درامهای کره ، حقش بود.


بگذریم که همه چیز این سریال ، خوب بود .

از ایده ، که گویی ایده ی زندگی خود من است ، تا
#فیلمنامه ،
#کارگردانی ، طراحی لباس ، گریم ، صحنه ، بازیها ، فیلمبرداری و بخصوص ، طراحی رقص و
#موسیقی .

یاد آن سالها بخیر
اینجا نبودیم ... 😀

#chista_yasrebi
#poet
#poetry
#poems
#novelist
#series
#koriandrama
#dance
#chistayasrebi

@chista_yasrebi.2


https://www.instagram.com/p/BpYAZkgnAJb/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ewemnfk15q7y
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
مادر "نیکول کیدمن " به دخترش :


: من‌ نه‌! ‌من منتظرم ببینم که زندگی ، چطوری ویرانت میکنه!

تو کی هستی؟!

تو قرار بود منو دوست داشته باشی دخترم ، مگه نه ؟!



👇👇👇👇👇

هیچ #شغل یا حرفه ای در دنیا ، دشوارتر از مادر بودن نیست ! .
بویژه در جوامع امروزی...



مردان‌ #جبهه ، خیلی از مادران تنها ، وضعیت بهتری دارند...


فوقش شهادت است و رستگاری ....


ما چطور ؟!



کسی ما را میبیند؟
و ذره ذره آب شدنمان را ؟
و تمام شدنمان را در "سکوت"؟!





ما هم مثل شما ، تشویق میشویم؟
مدال میگیریم ؟
به شجاعت و ایثار در خاکمان ، زبانزد میشویم؟!
حقوق میگیریم ؟!😶

کاره ای میشویم ؟!
مثلا فرمانده یا رییس جمهور میشویم؟!👨‍✈️🤴😑😶




عکسمان روی جلدهای مجلات دنیا میاید؟!😏

کارزار
#خانواده ، گاهی بسیار دشوارتر از کارزار #جنگ است ...


شما میدانید آقایان
#فرمانده ؟
یا خیر؟

ما همه ی عمرمان را میگذاریم !


نه هشت سال جنگ ، ده سال ، یا بیست سال !


بلکه هر نفسی را که داریم و نداریم...
و هیچکس نمیفهمد !


و هیچکس به این سلحشوری یک تنه‌‌ ، در این کارزار غریب ، پیچیده و متکثر جامعه ی امروز ، احترام نمیگذارد!



ما ، #شهیدان پنهانیم ...


کسی ، ما را نمیبیند و هرگز ، به یاد نمیاورد!





شما که ثبت تاریخید ، آقایان !
و ‌ هر دو دنیا را دارید...




با کمال میل ، یکهفته با هم ، جایمان را عوض کنیم !

#سردار ....

من‌ ، آماده ی هر گونه انتحاری ام ...


شما آماده ی حصر مادری ،

پاکدامنی ، در تقابل با جنون این‌ جامعه ی تغییر یافته،

، تنهایی ، نان آوری از نوع زنانه ، بدون نامه ، پارتی ،‌ سفارش و صلوات ....

بدون‌ تشویقهای مدام دیگران،


تنها ، در‌‌حال دوندگی بین‌‌ کوچه ها ، صفهای ارزاق و پرداخت قسطها !

بدون‌ بیمه ، و حتی کمتر از یک‌ شماره ی کارت‌ ملی...



و مواجهه در مصافی نابرابر ، با نسلی که آرمانهایتان را قبول ندارد!

هیچ چیزتان را قبول ندارد ...


#فرزندانتان !

لالمانی مدام ...


با پچ پچ زیر لب اطرافیان
"#مطلقه_بودن!"


وقتی مجبور به طلاق بوده ای...
و راه دیگری با بی پدری نداشته ای!



گویی گناه کبیره ، انجام داده ای!



و حذف بیصدایت از همه جا ،
با دلیل و بیدلیل ..‌

و شمردن قدمهایت ، در
چهار دیواری یک‌ خانه ی زنگ زده ی موروثی ...

اهلش هستید سردار ؟

شما که در آخرت و این دنیا محترمید.


ماحتی پول قبر هم نداریم !
اهلش هستید فقط
#یکهفته جایمان را عوض کنیم ؟!




پس‌‌‌ بفرمایید !
بسم الله ...



#خشونت_خانگی_علیه_هم_ممنوع

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا

#نویسنده
#روانشناس_خانواده

#فیلم
#سینما
#سکانس
#کلیپ
نام‌ فیلم :
#استوکر
#نیکول_کیدمن
#بازیگران
#مادرانه
#دخترانه
#خشونت
#خشونت_خانگی
#خشونت_علیه_زنان
#خشونت_علیه_مادران

ایندیا استوکر (میا واشیکوفسکا) دختر نوجوان عجیبی است که پدرش را ، در روز تولد هیجده سالگی اش در تصادف رانندگی از دست داده است.


ایندیا در مراسم ختم پدرش با عمویش چارلز (متیو گود) آشنا می شود ،


ولی با آمدن عمو "چارلز " زندگی او و مادرش "اولن" (نیکول کیدمن) دست خوش تغییرات شدید می شود ، و اتفاقات مرموزی دور و بر آنها رخ می‌دهد، که مادر‌ تنهای خانواده را ، افسرده و گیج میکند!

#stoker
#movies
#domesticviolence
#nicolekidman

#chista_yasrebi
#chistayasrebi

@chista_yasrebi.2

https://www.instagram.com/p/BqpWReygnSU/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=mnh58qumuc5d
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آوا
#آوا_متولد۱۳۷۹
#نویسنده
#چیستایثربی

قسمت ۱۴ ، فقط برای بزرگسالان ، رمان خوانان ، و افرادیست که با مفاهیم پس از بلوغ ، آشنایی دارند .
#چیستا
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
اقای مشایخی عزیز
شما حق دارید در فجر شرکت کنید،
دیگران حق دارند خشمگین باشند ، داغدار باشند و نخواهند شرکت کنند.


برخورد #فاشیستی در هر حال ، خطرناک‌است.
هیچکس دیگری را مجبور نمیکند و
#دموکراسی یعنی این.


پس نه شما آنها را به بهانه ی نفروختن بلیت بکوبید!نه آنها شما را !



کمی بی انصافی است استاد، اگر
بگوییم بلیت نفروخته اند ! پس نیامدند....

بلیتهای فجر که از قبل پیش فروش میشود‌‌و پول گروهها هم از قبل ،‌ پرداخت میشود.


پس بحث نفروختن نیست.چون همه ی سالنها در فجر پر است!

بخصوص سالن فردی چون مسعود کیمیایی یا شهرام ناظری.


به نظرم بهتر است دموکراسی را از خودمان شروع کنیم هنرمند گرامی.


شما مختارید شرکت کنید!

آنها مختارند به هزار دلیل شرکت نکنند!
روبروی هم نایستید.
خواهش میکنم...

هر کس انتخابهای خودش را دارد.


مثلا من از سال ۹۴ که شاهد فساد؛ دورویی ؛ حقارت و تبعیضات فراوان در فجر تاتر بودم ، نه در خواستی دادم ، نه متنی، و نه درخواست کارگردانی در فجر!



پس اولین #تحریم کننده ی واقعی ، من بودم ودردش را هم به جان خریدم....



شما میتوانید نباشید!


هم دیگر را محکوم نکنیم.

هنرمندان عضو یک خانواده اند‌


همه ی اعضای خانواده، لزوما عقاید یکسانی ندارند.
اشکالی ندارد


برای معذروریتهای هم ، احترام قائل باشیم.




متشکرم
با کمال احترام
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی

#نویسنده
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان
#روانشناس


@chista_yasrebi
#کانال_رسمی_چیستایثربی
Forwarded from Chista777
#داستان کوتاه
#عصر_یک_تابستان
#داستان_ایرانی
#سه_قسمتی
#قسمت_دوم

#نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا

اگر پدرم مرا در آن حال میدید، قطعا ناقص الخلقه ام میکرد!
.پسر گفت: کلاس چندمی؟
گفتم: پنجم.
سکوت شد،
گفتم: دایره مینا رو دیدی؟ فیلم جدیده.
گفت: نه.
گفتم: ببین! قشنگه....

گفت: حالا هر وقت برگشتیم تهران، درباره چیه؟

گفتم: همه چی!
گفت هر چیزی که درباره ی همه چیز باشه، نمیتونه چیز خوبی باشه‌‌‌‌‌‌....

نه اسمم را پرسید،
نه اینکه آنجا سر ظهر چه میکنم!

فقط گفت: من الان دیگه قرار دارم ،
تو باید پیاده شی‌!
بغضم گرفت.
فکر ویلایمان را که میکردم، بغضم میگرفت.
گفتم : نمیشه منم ببری‌؟
قول میدم بیرون وایسم.
لبخندی زد و گفت : نه دختر جون با یه خانم‌‌‌ خاص قرار دارم!
اول باید چند تا گل رز بچینیم.من عاشق صورتی بودم.صورتیهارا چیدم.او هم چند شاخه سرخ و سفید چید.دسته گل قشنگی شد.

به من گفت: تو برو دیگه!
پشت درختی کمین کردم. زنی با رکابی آمد و درِ میله ای ویلا را برایش باز کرد‌.

زن حدود سی سالی داشت. ولی به خودش رسیده بود...بوی عطرش تا پشت درخت من میامد‌‌‌.پسر باخجالت، دسته گل را به او داد .زن گلها را بویید و باطنازی تشکر کرد.
موهای خرمایی اش را، دورش ریخته بود. دستی به موهایش کشید.
پسر را به داخل ویلایش کشید.دوچرخه ی پسر‌ بیرون ماند.

تا متل قو باید پیاده بر میگشتم.
باران شروع به باریدن کرد.خیس و گلی شده بودم که رسیدم.
پدرم گفت: کجابودی؟
گفتم : تا لاکوده رفتم.
پدر گفت : بیخودکردی!
ماخواب بودیم یه ایل حمله کرده بودن تو باغ ؛ بازی میکردن. زیر آلاچیقا نشسته بودن، درددل میکردن.
نزدیک بود‌ تاب بشکنه!خواهر، برادرت وحشت کردن...
اون ‌تابلو چی بود دم در زده بودی؟

گفتم: من نزدم ؛ هانری شاریر زده بود!
پدرم‌‌ گفت: ماامشب، مهمونی، ویلای عموتیم.تو حق نداری بیای!
درا رو قفل میکنی و میخوابی..
جواب ندادم.

به اتاق رفتم.خرده کاغذهای پاپیون هنوز روی زمین بود.برادرم سرش را داخل اتاق کرد وگفت :
ایکبیری... در خونه ی منو رو مردم،باز میذاری؟ نشونت میدم!
گفتم: خفه!‌خونه ی تو نیست.
گفت : یه روز مال من میشه.یه روز، همه چیز مال ‌من‌ میشه... ومن‌ پرتت میکنم بیرون!

صدای فریاد مادرم بلندشد:چیستا، النگوی منو ندیدی؟!
_نه.‌‌..
انگار نه انگار که کتاب پاپیون مرا تکه تکه کرده بود.همه لباس پوشیدند و رفتند.تاصبح بزم داشتند.من علاقه ای نداشتم، اما غروبِ متل قو دلگیر بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌....بیرون هم نمیشد رفت.تاریک بود و درها قفل‌‌‌‌‌‌‌‌....
ادامه دارد.
#پست_بعد
#چیستا
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/CLv6UnXl9gq/?igshid=1o00tqobjy2o7




@chista777
کانال خاص