چیستا_وان
1.38K subscribers
399 photos
84 videos
1 file
94 links
آنچه نباید می دیدیم؛ می شنیدیم و یا می گفتیم

این کانال رسمی من نیست. کانال دوستان نزدیکتر من است که حسهایم را با آنها شریک میشوم. آدرس کانال رسمی من این است
@chista_yasrebi
Download Telegram
چقدر دردناکه !....
من با خودم مسابقه دادم یا تو ؟!
حالا با بقیه ی عمرم چیکار کنم؟!

#خواب_گل_سرخ
#ادامه
#بزودی

باوجود اینکه اعلام کرده بودم ؛ قسمت 36 قصه ؛ فقط از کانال منتشر میشود ؛ به دلیل طرفداران پر و پا قرص
#قصه در
#اینستاگرام ؛ نخست برای فالورهای گلم ؛ در
#اینستاگرام_رسمی_چیستا_یثربی منتشر میشود ؛ و حجمش ؛ چند قسمت اینستاگرام میشود.

پس باید کمی صبوری به خرج دهید...
ادرس اینستاگرام رسمی مرا هم که میدانید :با نام فامیلم شروع میشود.البته به انگلیسی



Yasrebi_chista

اینستاگرام رسمی من

#چیستا_وان
#چیستایثربی
@chista_1
@chista_yasrebi
نسخه ی کاملتر از #اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی

#سکانس دیگر از
#فیلم
#پاگانینی_ویولونیست_شیطان



با
#بازی
#دیویت_گرت ؛ نابغه ی موسیقی و ویلونیست آلمانی متولد سال 1980 ؛


استعدادی جهانی! ....


راستی چرا بیشتر نوابغ موسیقی از دو کشور آلمان و اتریش ؛ برخاسته اند ؟


درباره ی این سکانس ؛ فقط دو جمله میتوانم بگویم :


#عشق_ورزی دو روح ؛ در حین خلق یک شاهکار مشترک ... . .به نظر من ؛ عشق واقعی ؛ فقط اینگونه ؛ تعریف میشود...


وقتی دو روح ؛ دو ذات ؛ دو فطرت ؛ با هم ؛ به هماهنگ ترین شکل ؛ در جهت شکوه آفرینش و خلق زیبایی ؛ عشق ورزی میکنند ...


درود بر #عشق
درود بر #خلاقیت

#چیستایثربی



بینظیر است !....



#نیکولو_پاگانینی ؛ معروف به
#اهریمن_ویولن_نواز

نیکولو پاگانینی فقط برای آهنگ سازی اش مشهور نبود، این زندگی عجیب او بود که اسمش را سر زبان ها انداخت.
او کت سیاه بلند می پوشید. می ایستاد. ویولن را در یک دستش می گرفت، آرشه را در دست دیگرش ، با شروع نواختن، کتف هایش را جمع می کرد، حالت عجیبی به خود می گرفت و به این طرف و آن طرف قدم بر می داشت، انگار بدنش هم همراه آرشه با ساز کشیده می شد و با کت سیاهی که به تن داشت برای خودش یک پا خفاش به نظر می رسد. سرتاسر اروپا لحظه شماری می کردند تا او به شهرشان برود و نوای سازش را از نزدیک بشوند؛ نوایی که به #موسیقی_اهریمنی مشهور شده بود؛ ؛و حسادت درباریان و دیگر آهنگسازان و نوازندگان را برانگیخته بود.


این بخش از :"همشهری جوان "




#بازی نگاه ؛ حس ؛ تپشهای دل و موسیقی.....


@chista_yasrebi_official

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ


#paganini
#chista_yasrebi
#music
#movies
#cinema
#David_garrett
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#داستان_کوتاه
#برادران_سپاه
نوشته
#چیستایثربی

آخر هجده سالگی بود.

یادم میاید بمباران بود.
پدرم ما را به یک پناهگاه عمومی زیرزمینی درکرج برده بود،

چون این عراقیها، اولین کاری که میکردند ؛ بمبهایشان را روی گیشای تهران، خالی میکردند و میرفتند.

یکی از دوستانم که زیر آوار کشته شد ، پدرم بالاخره تصمیم گرفت به آن پناهگاه برویم ،
و عجیب اینکه ، امتحان نهایی هم برگزار میشد!

علی گفته بود به آن محل سری میزند!

همه گی روی زمین، پتو انداخته بودیم و تنگ هم ، خوابیده بودیم.


میدانستم ، اگر پدرم ، علی را آنجا ببیند ، ناراحت میشود.
آنموقع هفت ماهی بود که پیک الهی من ، از جنگ برگشته بود ،

فقط میخواست یک لحظه مرا ببیند و برود.

فعلا با وضعیت پایش ، نمیتوانست به جبهه برگردد.



به او گفته بودم :

نیا.... پدرم ناراحت میشود!


لبخند زده بود. همین...


خواب بودیم که زنی ، از پتوی کناری ، گفت:

بیداری دختر جون؟
... مگه نه؟ روسریتو محکم کن !

برادرای سپاه اومدن ، به محل سرکشی کنن!


گفتم : برای چی ؟! هر لحظه ممکنه یه بمب بیفته ، همه بمیریم !

اینجا هم حلال و حروم داره ؟!
خب هرکی ، پیش خانواده ی خودش خوابیده دیگه!



گفت: هیس... میشنون !

خودتو به خواب بزن ! کاریت ندارن ! نترس !



پدرم، تمام روز کار کرده بود و در خواب عمیق بود.
چشمان مادرم هم ، بسته بود.


چند سپاهی با لباس فرم ، آهسته ، بین مردم راه میرفتند ، انگار اشباح سایه واری را خواب میدیدم....که واقعی نبودند !

و با نور کم سوی همان پناهگاه ، گوشه و کنار را چک میکردند.

درگوشی به زن گفتم :
این وقت شب ، دنبال چین آخه؟!...


زن ، نجواگون گفت:
خب هر جا ، تجمع هست ،سرکشی میکنن...

ببینن همه چی امنه؟!


گفتم : خجالت داره واقعا ....
! مردم بدبخت از خواب میپرن!...

اینا الان خودشون، از بمباران ، ترسناکترن که!


داشتم پتو را روی سرم میکشیدم ، که ناگهان، دستی پتو را کنار زد !

زن کناری از وحشت زیر پتو بود....

محکم پشت دست آن مرد کوبیدم
و آهسته گفتم :



برو برادر!
بی ادب !...
من نامحرمم !


خم شد ، در گوشم گفت:

هیس ! فعلا نامحرمی، شبت خوش!

علی خودم بود!


به اسم سرکشی به پناهگهاهای عمومی ،
دوستانش را بسیج کرده بود که پدرم ، اگر ، او را درتاریکی هم ببیند ، چیزی نگوید!

رفتند.... زن گفت:
چی بهت گفت؟


هول کردم ! سریع گفتم :

__گفت: روسریت افتاده!


زن گفت:عجب بیخودن اینا !...

از ترس هفت طبقه ، مچاله شدیم ، اینجا تو شکم هم، خوابیدیم ، اونوقت اومدن حجابا رو چک کنن؟! واقعا چه بی حیا ! ...


من بودم ، میزدم تو گوشش!


در دلم گفتم:

نه ! تو هم بودی ، نمیزدی تو گوشش!....
آدم تو گوش عشقش نمیزنه !

خودش رفته بود ، بوی دستهایش اما هنوز ، روی پتویم مانده بود....بوی دشتهای دور...
بوی زخم و باروت ...

مادرم ، دید و ندید ، خود را به خواب زد ، لبه ی پتو را بوسیدم و رو به زن خوابیدم.


زن گفت : دختر جون ،تو از اونا ، دیوونه تریا !....


یارو، با پوتین اومده رو پتوت ، حجابتو چک کنه...خوشت اومده؟

گفتم : نه!
چرا باید از یه سپاهی ، که تو تاریکی دیدم ، خوشم بیاد؟


در دلم گفتم:
" کاش باز بیاد ، عاشقشم !"


زن آهی به تاسف برایم کشید و گفت :



ای جوونی... وسط بمبارانم ، بوی مرد میشنون ، هار میشن!


هنوز نخوابیده ، خرناسش بلند شد.


تا صبح ، هر چقدر
#یاعلی ، گفتم خوابم نرفت...


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
برگرفته از پیچ
#اینستاگرام_رسمی چیستایثربی
هم اکنون


#چیستایثربی_کانال_رسمی



https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
قسمت سوم داستان
#داشت_یادم_میامد
اکنون
در

#اینستاگرام_رسمی
#چیستایثربی
منتشر شد
با ویولن نوازی
تیلور دیویس

آدرس:روی فیلم
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برگرفته از پیج
#اینستاگرام_رسمی
#چیستایثربی
ارکستر سمفونی تهران
این اجرا
به رهبری استاد :
#مجید_انتظامی
@chista_yasrebi