Forwarded from چکامه ی سبز
حجابم
در است
و پنجره
آرایشی ملایم
برای خود نمایی
و دریچه ای برای چشم چرانی رهگذران
به خواندن من درنگ نکن
کلید بینداز
تا در آغوشت بگیرم
#مصطفی_معتمد
در است
و پنجره
آرایشی ملایم
برای خود نمایی
و دریچه ای برای چشم چرانی رهگذران
به خواندن من درنگ نکن
کلید بینداز
تا در آغوشت بگیرم
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
دست گدايي نشان نميدهد
كور است
محتاج قطره اي كه فقط سيرابش كند
نه براي تبليغ
نه براي ثواب
همه را در تاريكي از شرم به نيش ميكشد
پشه
#مصطفی_معتمد
كور است
محتاج قطره اي كه فقط سيرابش كند
نه براي تبليغ
نه براي ثواب
همه را در تاريكي از شرم به نيش ميكشد
پشه
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
گور كن شريك شيطان است
بلكه حتا بدتر از آن
او مرا بي قصد خودم
فقط
در وسوسه ي داشتن يك طبقه از خدا دورم كرد
لا اقل شيطان
با قصد خودم مرا راهي دوزخ كرد
#مصطفی_معتمد
بلكه حتا بدتر از آن
او مرا بي قصد خودم
فقط
در وسوسه ي داشتن يك طبقه از خدا دورم كرد
لا اقل شيطان
با قصد خودم مرا راهي دوزخ كرد
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
دست گدايي نشان نميدهد
كور است
محتاج قطره اي كه فقط سيرابش كند
نه براي تبليغ
نه براي ثواب
همه را در تاريكي از شرم به نيش ميكشد
پشه
#مصطفی_معتمد
كور است
محتاج قطره اي كه فقط سيرابش كند
نه براي تبليغ
نه براي ثواب
همه را در تاريكي از شرم به نيش ميكشد
پشه
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
Forwarded from چکامه ی سبز
Forwarded from چکامه ی سبز
به رویا دل سپردم
چشم بستم
تا دمی دلدار من باشی
درون ذهن خاموشم
چراغ راه من باشی
تو خورشیدی ،
من آن ابر سیه رویم
که رویم تیره گشته،
نادمم،
اما
عاشقانه دوستت دارم
به ظلمت میکشد شب روی زیبای تو را هر روز
و من طاقت ندارم
دست میگذارم روی چشمانت
که شب خواب بیند
نور چشمان تو را بَرَد
یغما
#مصطفی_معتمد
چشم بستم
تا دمی دلدار من باشی
درون ذهن خاموشم
چراغ راه من باشی
تو خورشیدی ،
من آن ابر سیه رویم
که رویم تیره گشته،
نادمم،
اما
عاشقانه دوستت دارم
به ظلمت میکشد شب روی زیبای تو را هر روز
و من طاقت ندارم
دست میگذارم روی چشمانت
که شب خواب بیند
نور چشمان تو را بَرَد
یغما
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
"لعنت به آدمها"
تا وقتي زنده اي از حالت بي سراغن
تو وقت مردنت همگي بي قرارن
نكنه چون حبيب باشي تو مرگت
فقط دنبال آهنگات باشن
كمي فكر خودت باش اي عزيزم
آدما نارفيق نارفيقن
#مصطفی_معتمد
تا وقتي زنده اي از حالت بي سراغن
تو وقت مردنت همگي بي قرارن
نكنه چون حبيب باشي تو مرگت
فقط دنبال آهنگات باشن
كمي فكر خودت باش اي عزيزم
آدما نارفيق نارفيقن
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
مرد عملي
حرفت
كادويي براي جهان
گلو تر ميكني
تمام تلاشت صافي آسمان
در ازاي اين همه لطف
غذايت
مدفوع
اي درخت نخند
جاي تو من اشرف مخلوقاتم
#مصطفی_معتمد
حرفت
كادويي براي جهان
گلو تر ميكني
تمام تلاشت صافي آسمان
در ازاي اين همه لطف
غذايت
مدفوع
اي درخت نخند
جاي تو من اشرف مخلوقاتم
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
برف زمستانم
اما همه از من گريزانند
من چون آسمان ذاتم برفي ست
چرا آن را پلشت نمينامند
چون زمستان ميبارد و من تمام فصول
حالا دكتر رفته ام
كه بارشم را كم كن
نگاهي به سرم ميكند
شامپويي ميدهد
اما من
همچنان زمستانم
#مصطفی_معتمد
اما همه از من گريزانند
من چون آسمان ذاتم برفي ست
چرا آن را پلشت نمينامند
چون زمستان ميبارد و من تمام فصول
حالا دكتر رفته ام
كه بارشم را كم كن
نگاهي به سرم ميكند
شامپويي ميدهد
اما من
همچنان زمستانم
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
تو كشور فرشته ها
همه دارن ديو ميشن
همه فقط خوب بلدن
خوبي رو به رخ بكشن
تو كشور فرشته ها
غير اونا همه بدن
جاي خدا خوب بلدن
حكم بد و خوب بدن
#مصطفی_معتمد
همه دارن ديو ميشن
همه فقط خوب بلدن
خوبي رو به رخ بكشن
تو كشور فرشته ها
غير اونا همه بدن
جاي خدا خوب بلدن
حكم بد و خوب بدن
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
تنها و حیران
مانده بودیم زمین
در حسرت فهمیدن
خانه ی دوست کجاست؟
طعم گیلاس چه بود؟
عاقبت
پر کشیدی با باد
به خانه ی دوست
طعم گیلاس را بچشی
#مصطفی_معتمد
مانده بودیم زمین
در حسرت فهمیدن
خانه ی دوست کجاست؟
طعم گیلاس چه بود؟
عاقبت
پر کشیدی با باد
به خانه ی دوست
طعم گیلاس را بچشی
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
بي فتح قله اي
پدر
فاتح
قله هاست
وقتي
بچه ها بزرگ شدند
با خواسته هاي عظيم
دختر
در پي جهیزیه
پسر
خانه و كار
#مصطفی_معتمد
پدر
فاتح
قله هاست
وقتي
بچه ها بزرگ شدند
با خواسته هاي عظيم
دختر
در پي جهیزیه
پسر
خانه و كار
#مصطفی_معتمد
Forwarded from چکامه ی سبز
كودكان
در جان و تنِ
مادر
پدر
غرق شدند
و نمیدانستند
که نباید
از بودنشان
سواستفاده بکنند
اکنون
مادر در پي لحن بدش بی تاب است
پدر در پی آيندش بی خواب است
رخسار يكي
لوت
و دیگري
كوير شده
#مصطفی_معتمد
در جان و تنِ
مادر
پدر
غرق شدند
و نمیدانستند
که نباید
از بودنشان
سواستفاده بکنند
اکنون
مادر در پي لحن بدش بی تاب است
پدر در پی آيندش بی خواب است
رخسار يكي
لوت
و دیگري
كوير شده
#مصطفی_معتمد
"عکسواره"
پر پرواز مرا چيدي و بندم زده اي
تو قفس بودي و خانه خرابم كردي
اي كه نامت مرد است
من به اين حس كه بايد من و تو ما بشويم
مشكوكم
#مصطفی_معتمد
پر پرواز مرا چيدي و بندم زده اي
تو قفس بودي و خانه خرابم كردي
اي كه نامت مرد است
من به اين حس كه بايد من و تو ما بشويم
مشكوكم
#مصطفی_معتمد
من به مرداب بودن مي نازم
وقتي تو نيلوفرم باشي
لحظه اي به دريا شدن نمي انديشم
وقتي رو سرم جا داري
حال دريا بده از تلاطم بي وقفه
جواب ساحل منفيه ، خيلي سرسخته
عزيزم من به بودنت مشتاقم
تويي يار هميشگي خوشحالم
#مصطفی_معتمد
وقتي تو نيلوفرم باشي
لحظه اي به دريا شدن نمي انديشم
وقتي رو سرم جا داري
حال دريا بده از تلاطم بي وقفه
جواب ساحل منفيه ، خيلي سرسخته
عزيزم من به بودنت مشتاقم
تويي يار هميشگي خوشحالم
#مصطفی_معتمد
"عکسواره"
من گرگ
تو ببر
شايد من و تو
ما نشويم
هر دو از هم لبريز
هر دو هم احساسيم
و به غارت شدن تن به هوس تن ندهيم
#مصطفی_معتمد
من گرگ
تو ببر
شايد من و تو
ما نشويم
هر دو از هم لبريز
هر دو هم احساسيم
و به غارت شدن تن به هوس تن ندهيم
#مصطفی_معتمد
آبزی
آب بازی میکند
که زنده بماند
و من میخوام هوازی باشم
تو را از بینی به درون بکشم
ششم را تا شش شماره پر از
تو کنم
به خواهش قلبم
تو را تازه تر میخواهم
به درون میدهم تو را
به شوق تازه تر بودنت
بیرون می دهم
باز بگیرمت
بیرون درون
بیرون درون
بیرون درون
در این بازی
تو مدام تعویض میشوی که من در این مسابقه بخدا نبازم
#مصطفی_معتمد
@chekamehsabz🍀
آب بازی میکند
که زنده بماند
و من میخوام هوازی باشم
تو را از بینی به درون بکشم
ششم را تا شش شماره پر از
تو کنم
به خواهش قلبم
تو را تازه تر میخواهم
به درون میدهم تو را
به شوق تازه تر بودنت
بیرون می دهم
باز بگیرمت
بیرون درون
بیرون درون
بیرون درون
در این بازی
تو مدام تعویض میشوی که من در این مسابقه بخدا نبازم
#مصطفی_معتمد
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
این گوش و دهان
به دار آویخته
دست تو بود
از سرت برداشتم
که سکوت را بشکنی
گوش و دهان به هم دادیم
در انتظار اشاره ی انگشتم
یاری را شمارش کنم
در حکم تنهایی من
یک کلمه را مدام تکرار میکنی
دستت را رها میکنم
در سنگ فرش خیابان
#مصطفی_معتمد
@chekamehsabz🍀
این گوش و دهان
به دار آویخته
دست تو بود
از سرت برداشتم
که سکوت را بشکنی
گوش و دهان به هم دادیم
در انتظار اشاره ی انگشتم
یاری را شمارش کنم
در حکم تنهایی من
یک کلمه را مدام تکرار میکنی
دستت را رها میکنم
در سنگ فرش خیابان
#مصطفی_معتمد
@chekamehsabz🍀