مستم از عطر نگاهت لیک دیوار و حصار
زخم دل افزون کند نادیدنت در این بهار
گرچه بی تاب و توانم از فراق روی دوست
با دلم یک یک شدم در تنگنای این قمار
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
زخم دل افزون کند نادیدنت در این بهار
گرچه بی تاب و توانم از فراق روی دوست
با دلم یک یک شدم در تنگنای این قمار
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
مانده ام در تنهایی یک آینه
تصویری بی بعد...
کوچ از خود به خود
بی هیچ گذشته ای!
آری هر انسانی
بازمانده ی خویش است....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
تصویری بی بعد...
کوچ از خود به خود
بی هیچ گذشته ای!
آری هر انسانی
بازمانده ی خویش است....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
عیدانه دمی می باش، عیدی منی هر دم
بتخانه ی صبرم را ، تو بت شکنی هر دم
از اول بی چونی تا آخر مجنونی
پرواز دفی در دست، آوای نی ای هر دم
گه بی دل و محزونی، درویش جگرخونی
گه لولی سرمستی، افشان قدمی هر دم
مشعوفی و گریانی، هم دردی و درمانی
تو خود,خود هر عشقی، معشوق منی هردم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بتخانه ی صبرم را ، تو بت شکنی هر دم
از اول بی چونی تا آخر مجنونی
پرواز دفی در دست، آوای نی ای هر دم
گه بی دل و محزونی، درویش جگرخونی
گه لولی سرمستی، افشان قدمی هر دم
مشعوفی و گریانی، هم دردی و درمانی
تو خود,خود هر عشقی، معشوق منی هردم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
عشق بر سرسرة لیز زمان
تا پایینِ پیر
جاریست ...
کودکم کن باز
بر سراشیب دستهایت...
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
تا پایینِ پیر
جاریست ...
کودکم کن باز
بر سراشیب دستهایت...
#افشین_داراب_بیگی
@chekamehsabz🍀
"جدایم کرده ای عید مرا برهم زدی باشد"
ته فنجان قهوه فال تلخ غم زدی باشد
عجب نامهربان گردیده ای روزگار بد
بدان که چرخ میگردد اگر دو رم زدی باشد!
#حسین_ابراهیم_نژاد
@chekamehsabz🍀
ته فنجان قهوه فال تلخ غم زدی باشد
عجب نامهربان گردیده ای روزگار بد
بدان که چرخ میگردد اگر دو رم زدی باشد!
#حسین_ابراهیم_نژاد
@chekamehsabz🍀
نمیدانم این چندمین نامه است که این روزها برایت مینویسم در اتاقی که پنجره اش بسمت خیابانی گشوده میشود که هر صبح کبوترانی سپید از آن گذر میکنند.
.....
نمیدانم این روزها در چه حالی و چه کتابی روی دستهایت نشسته .من?? من هم خوبم به شکرانه ی سلامتی گنجشکهای حیاط خانه هر روز یک دور تسبیح شکرانه میخوانم .شعر تازه زیاد نوشته ام در روزهای بارانی بهار .در شبهای خفقان آور قرنطینه و در میان خوابهای کوتاه شبانه ام.
......
نمیدانم چه زمانی باز خواهی گشت .من اما اینجا با هر نفس یک واژه را بزک میکنم برای آمدنت غزل واره میسازم و شبیه ترانه روی سیمهای تار خسته ام موسیقی میسازم.
.....
نمیدانم این چندمین نامه است که برایت مینویسم و میسپارمش بدست باد .
#ترنم
سال خاکستری طاعون
بهار ١٣٩٩
@chekamehsabz🍀
.....
نمیدانم این روزها در چه حالی و چه کتابی روی دستهایت نشسته .من?? من هم خوبم به شکرانه ی سلامتی گنجشکهای حیاط خانه هر روز یک دور تسبیح شکرانه میخوانم .شعر تازه زیاد نوشته ام در روزهای بارانی بهار .در شبهای خفقان آور قرنطینه و در میان خوابهای کوتاه شبانه ام.
......
نمیدانم چه زمانی باز خواهی گشت .من اما اینجا با هر نفس یک واژه را بزک میکنم برای آمدنت غزل واره میسازم و شبیه ترانه روی سیمهای تار خسته ام موسیقی میسازم.
.....
نمیدانم این چندمین نامه است که برایت مینویسم و میسپارمش بدست باد .
#ترنم
سال خاکستری طاعون
بهار ١٣٩٩
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
هذیان گوی عشق بودم
و بیدار
تا که خوابیدم
نه عشق بود و نه من
تنها هذیان مانده بود
که در کالبد من
زیست می کرد....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
و بیدار
تا که خوابیدم
نه عشق بود و نه من
تنها هذیان مانده بود
که در کالبد من
زیست می کرد....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
کدام قافیه را برایت ردیف کنم
استعاره چشمان تو چیست
ابهام لبهایت را
مزه شرابم بکنم
در جناس نارهای دشت سینه ات
ترک های لبم را می بینی
پرده ها را به کناری بزنم
در میان خرمن گیسوانت
از سر شب شهوت
تا دم صبح رخوت
فریاد هوس بزنم؟
تو بگو چه کنم...
هنوز دلبسته رند شیرازی؟
یا که پا بسته شیخ اجلی
در پی علم قالی
یا که اهل حالی
سر بر سجده خاک شمسی
چشمان مثنوی کیستی
در کجای آن غزل جا مانده ای
شب از کدام کهف داری
بیدار شو
یوش در همین نزدیکی است
نرم و آهسته قدم بر کویر کاشان بگذار
که هوا بس ناجوانمردانه سرد است
و ایمان بیاور به آغاز فصلی سرد...
شعر و خوانش:
#فرزادسنایی
#سال۹۷
@chekamehsabz🍀
استعاره چشمان تو چیست
ابهام لبهایت را
مزه شرابم بکنم
در جناس نارهای دشت سینه ات
ترک های لبم را می بینی
پرده ها را به کناری بزنم
در میان خرمن گیسوانت
از سر شب شهوت
تا دم صبح رخوت
فریاد هوس بزنم؟
تو بگو چه کنم...
هنوز دلبسته رند شیرازی؟
یا که پا بسته شیخ اجلی
در پی علم قالی
یا که اهل حالی
سر بر سجده خاک شمسی
چشمان مثنوی کیستی
در کجای آن غزل جا مانده ای
شب از کدام کهف داری
بیدار شو
یوش در همین نزدیکی است
نرم و آهسته قدم بر کویر کاشان بگذار
که هوا بس ناجوانمردانه سرد است
و ایمان بیاور به آغاز فصلی سرد...
شعر و خوانش:
#فرزادسنایی
#سال۹۷
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
.
نازنینم،
برایت آرزویی ندارم!
که آرزوهایم
تماما
در آغوشِ
خیزشهای بی ثمر،
در کورهی
آغوشهای بی عشق،
بر بالِ
گردبادهای بی خانمان،
گم شده اند...!
دیگر
هیچ آرزویی
برایت ندارم...
و
اشک،
این یگانه موسیقی همیشگی چشمانم،
کتیبهی سنگیِ پایانِ مرا
می شوید
تا بسراید
آغازی دیگر را
شاید...!
"به هیچکس سلام نمی رسانم"...
شعر : #مرجانه_جعفریان
خوانش :#محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
نازنینم،
برایت آرزویی ندارم!
که آرزوهایم
تماما
در آغوشِ
خیزشهای بی ثمر،
در کورهی
آغوشهای بی عشق،
بر بالِ
گردبادهای بی خانمان،
گم شده اند...!
دیگر
هیچ آرزویی
برایت ندارم...
و
اشک،
این یگانه موسیقی همیشگی چشمانم،
کتیبهی سنگیِ پایانِ مرا
می شوید
تا بسراید
آغازی دیگر را
شاید...!
"به هیچکس سلام نمی رسانم"...
شعر : #مرجانه_جعفریان
خوانش :#محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
به پیشوازت آمدم
با دستانی زخمی و
لبانی نیمه لبخند
و قلبی تمیز!
آبی و سرخ و سپید !
و باد
چرخشی کرد
در پایقدمت
و آسمان سرفرود آورد
به پیشگاهت
ای عشق !
تا که بهار
سر زند
از آستین سبزت
در سخاوت بارانیِ فروردین
....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
با دستانی زخمی و
لبانی نیمه لبخند
و قلبی تمیز!
آبی و سرخ و سپید !
و باد
چرخشی کرد
در پایقدمت
و آسمان سرفرود آورد
به پیشگاهت
ای عشق !
تا که بهار
سر زند
از آستین سبزت
در سخاوت بارانیِ فروردین
....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
باران میبارید :
با قدمهای سست و با چشمانی سرخ
لابلای درختان
جاده ای بی انتها میدیدم....
در ضمیر خود
با تو بودن را بازهم تجربه میکردم
زیر باران با تو بودن ! ...
حس تو را می بوئیدم
با عطر باران....
تا به خود امدم دیدم تورا ....
دستی در میان دستانت
شانه ای در زیر چتر دستانت
و همپا شدنی در زیر باران ....
بازهم چشمان خیسم
با ترانه ی باران
گریستـــــــ و خندید
تا کسی نگوید
بنگر دیوانه را ...
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
با قدمهای سست و با چشمانی سرخ
لابلای درختان
جاده ای بی انتها میدیدم....
در ضمیر خود
با تو بودن را بازهم تجربه میکردم
زیر باران با تو بودن ! ...
حس تو را می بوئیدم
با عطر باران....
تا به خود امدم دیدم تورا ....
دستی در میان دستانت
شانه ای در زیر چتر دستانت
و همپا شدنی در زیر باران ....
بازهم چشمان خیسم
با ترانه ی باران
گریستـــــــ و خندید
تا کسی نگوید
بنگر دیوانه را ...
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سه تابوت فریب
سه تابوتِ فریب
سی کرور قاریِ موهوم، در رواقِ ملال!
تاریخِ تاریک
از فراسوی فراموشی
با دهانِ غبار استمدادِ معجزه میکند
که باکرهئی در مراسم هفتاش
عنینی هزار ساله به دنیا آورده است!
با نگاهِ ای شگفت
به چه مینگری؟
به چه مینگری از بامِ حیرت
با نگاهِ رنجات؟
طومارِ بیانتهای مردگان را شماره مکن!
کنار ضریحِ آستانهی قدسی
دی تکبیرگویان از پگاه
پیرهکرکسی قناری میخوانَد!
گزارش رسمیِ روزنامهی صبح است این:
به معجزه باور کن!
#احمدشاملو
@chekamehsabz🍀
سه تابوتِ فریب
سی کرور قاریِ موهوم، در رواقِ ملال!
تاریخِ تاریک
از فراسوی فراموشی
با دهانِ غبار استمدادِ معجزه میکند
که باکرهئی در مراسم هفتاش
عنینی هزار ساله به دنیا آورده است!
با نگاهِ ای شگفت
به چه مینگری؟
به چه مینگری از بامِ حیرت
با نگاهِ رنجات؟
طومارِ بیانتهای مردگان را شماره مکن!
کنار ضریحِ آستانهی قدسی
دی تکبیرگویان از پگاه
پیرهکرکسی قناری میخوانَد!
گزارش رسمیِ روزنامهی صبح است این:
به معجزه باور کن!
#احمدشاملو
@chekamehsabz🍀
به تماشاایستاده ام
از بلندترین برج ناباوری
زیر پاهای من معابد و مساجد
مرتاضان و مغ ها
با کتابهای مقدس بیشمار
با خیل آدمهای مسخ شده
در انتظار شفا
هوا مسموم
زمین تب دار
و عشق واژه ای سقوط کرده
بوسه ها آغشته به بوی تعفن مرگ
پشت دیوارها
پنجره ها با پرده هایی آویخته
نماد شهری سوخته
اینجا درد به شرافت آدمها زده
و موشهای موذی فاضلابها راه یافته به خانه
به زوال آدمها میخندند
....
کسی در به روی آفتاب نمیگشاید
که نور هم این روزها طاعون زده است
#ترنم
@chekamehsabz🍀
از بلندترین برج ناباوری
زیر پاهای من معابد و مساجد
مرتاضان و مغ ها
با کتابهای مقدس بیشمار
با خیل آدمهای مسخ شده
در انتظار شفا
هوا مسموم
زمین تب دار
و عشق واژه ای سقوط کرده
بوسه ها آغشته به بوی تعفن مرگ
پشت دیوارها
پنجره ها با پرده هایی آویخته
نماد شهری سوخته
اینجا درد به شرافت آدمها زده
و موشهای موذی فاضلابها راه یافته به خانه
به زوال آدمها میخندند
....
کسی در به روی آفتاب نمیگشاید
که نور هم این روزها طاعون زده است
#ترنم
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
تو کِه هستی که مرا بی تو دل و حوصله نیست؟!
کارِ عشق است که ویرانم و از کس گله نیست...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
کارِ عشق است که ویرانم و از کس گله نیست...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
همه خال بر لب دارند و تو بر پیشانی
همه جام در دست و در چشم تو پنهانی
همه از خنده ، لبت را سخنی می گویند
و من از غم که به چشم تو شده پنهانی
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
همه جام در دست و در چشم تو پنهانی
همه از خنده ، لبت را سخنی می گویند
و من از غم که به چشم تو شده پنهانی
#سیروان_حبیبی
@chekamehsabz🍀
انبوهی از مترسکان
چسبیده بر زمین
با نگاه های مرده و پراز ماتم
تنها برای لقمه ای زندگی
کنار هم و دوراز هم
با مرزهای تعیین شده
تاب می آوریم زندگی را
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
چسبیده بر زمین
با نگاه های مرده و پراز ماتم
تنها برای لقمه ای زندگی
کنار هم و دوراز هم
با مرزهای تعیین شده
تاب می آوریم زندگی را
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀