در زبان فارسی، پارهای کلمات لاتین یا ترکی
وارد شده است که از نظر شکل ظاهر و بهقیاس کلمات فارسی، تصور شده کلمهٔ مرکب یا عدد و معدودند؛ در نتیجه کلمات دیگری به قرینهٔ آنها ساخته شده
و گاه بعضی از آنها رواج یافته است:
دوجین (dozen):
یک بستهٔ دوازدهتایی از هر چیز.
در فارسی ساخته شده:
یکجین، سهجین و...!
دوقلو: کلمهٔ ترکی
مرکب از دوق: مادهٔ فعل
دقماق بهمعنی زاییدن
+ لو: پسوند نسبت.
در فارسی ساخته شده:
سهقلو، چهارقلو
که رواج پیدا کرده
و جایگزین مناسبی برای آن
در نظر گرفته نشده است.
دوبل: دوتایی.
در فارسی ساخته شده: سوبل
@chekamehsabz🍀
وارد شده است که از نظر شکل ظاهر و بهقیاس کلمات فارسی، تصور شده کلمهٔ مرکب یا عدد و معدودند؛ در نتیجه کلمات دیگری به قرینهٔ آنها ساخته شده
و گاه بعضی از آنها رواج یافته است:
دوجین (dozen):
یک بستهٔ دوازدهتایی از هر چیز.
در فارسی ساخته شده:
یکجین، سهجین و...!
دوقلو: کلمهٔ ترکی
مرکب از دوق: مادهٔ فعل
دقماق بهمعنی زاییدن
+ لو: پسوند نسبت.
در فارسی ساخته شده:
سهقلو، چهارقلو
که رواج پیدا کرده
و جایگزین مناسبی برای آن
در نظر گرفته نشده است.
دوبل: دوتایی.
در فارسی ساخته شده: سوبل
@chekamehsabz🍀
سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش ناله و نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
#مهدی_اخوان_ثالث
@chekamehsabz🍀
نه هیچش ناله و نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
#مهدی_اخوان_ثالث
@chekamehsabz🍀
آن یکی نحوی به کشتی در نشست
رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست
گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا
گفت نیم عمر تو شد در فنا
دلشکسته گشت کشتیبان ز تاب
لیک آن دم کرد خامش از جواب
باد کشتی را به گردابی فکند
گفت کشتیبان بدان نحوی بلند
هیچ دانی آشنا کردن بگو
گفت نی ای خوشجواب خوبرو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست
زانک کشتی غرق این گردابهاست
محو میباید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بیخطر در آب ران
آب دریا مرده را بر سر نهد
ور بود زنده ز دریا کی رهد
چون بمردی تو ز اوصاف بشر
بحرِ اسرارت نهد بر فرق سر
ای که خلقان را تو خر میخواندهای
این زمان چون خر برین یخ ماندهای
گر تو علامه زمانی در جهان
نک فنای این جهان بین وین زمان
مرد نحوی را از آن در دوختیم
تا شما را نحوِ محو آموختیم
فقهِ فقه و نَحوِ نحو و صَرفِ صرف
در کم آمد یابی ای یار شگرف
آن سبوی آب، دانشهای ماست
وان خلیفه دجلهٔ علم خداست
ما سبوها پر به دجله میبریم
گرنه خر دانیم خود را، ما خریم
باری اعرابی بدان معذور بود
کو ز دجله غافل و بس دور بود
گر ز دجله با خبر بودی چو ما
او نبردی آن سبو را جا بجا
بلک از دجله چو واقف آمدی
آن سبو را بر سر سنگی زدی
#مولانا_جان
@chekamehsabz🍀
یادت هست ؟
تاریکیهای بیخوابی!
ذرههای خورشید در هوای پاییز!
حسرت
بر خط آخرین نگاهمان
در حافظه ی کوچه!
....
ما وارثان هیچبودگی
نهانلرزههای فریب را
آتشفشانی خواهیم گشت
بی تردید!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
تاریکیهای بیخوابی!
ذرههای خورشید در هوای پاییز!
حسرت
بر خط آخرین نگاهمان
در حافظه ی کوچه!
....
ما وارثان هیچبودگی
نهانلرزههای فریب را
آتشفشانی خواهیم گشت
بی تردید!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ثُبات یا ثَبات؟
باید دانست که در مبحث واژگان نگاری واژه ی ثَبات با فونتیک sabat ازریشه ی عربی،مصدر لازم محسوب مــی شود.این واژه در اغلب لغت نامه ها بــا معانــی زیر به کار رفته است.1- برجــای ماندن،قرارگرفتن2- دوام یـافتن،پایــدارماندن3- پابرجایی،استقرار،ثبــوت(درمعنای اسم مصدر) 4- پایداری،استواری البته با مراجعه به واژه نامه های معتبرمشاهده خواهیم کرد که این واژه کاربردهای دیگری نیز ازقبیل ثَبات خــواهش،پایــداری اراده و عــزم،ثبات عــزمی،ثبات عــزم،راسخ عــزمی،ثابت عــزمی،ثبات قدم،استقامت و پایداری، دارد.(دکتر محمد معین – 1186)
واژه ی ثُبات sobat ازریشه ی عربی که اسم محسوب شده و بیشتر در علم پزشکی کاربرد داردو در اصطلاح پزشکی دردی است که آدمی را از حرکت باز می دارد. (دکتر محمد معین – 1186)هم چنین در واژه نامه ی «غیاث الغات» واژه ی ثَبات به فتح اوّل به معنی قرار و قیام آمده است.(غیاث الدّین محمّد بن شرف الدّین رامپوری- 238)
واژه ی ثَبات sabat در فرهنگ فارسی دکتر حسن عمید به معانی برقراربودن،قرارگرفتن،استوارگشتن،دوام یافتن،پایداربودن،قرار،قیام،پایداری،استواری،ثبات قدم،پایداری،پابرجابودن درامری به کار رفته است و با مراجعه به مَدخل واژه ی ثُبات sobatمی بینیم که این واژه به معنی درد عاجزکننده از حرکت و دردی که انسان را از حرکت بازدارد؛ به کار رفته است. (دکتر حسن عمید- 656)بنابراین لازم است که گویندگان توجّه داشته باشند که واژه ی ثُبات sobatرا به جای ثَبات sabat به کار نبرند.
#واژهشناسی
@chekamehsabz🍀
باید دانست که در مبحث واژگان نگاری واژه ی ثَبات با فونتیک sabat ازریشه ی عربی،مصدر لازم محسوب مــی شود.این واژه در اغلب لغت نامه ها بــا معانــی زیر به کار رفته است.1- برجــای ماندن،قرارگرفتن2- دوام یـافتن،پایــدارماندن3- پابرجایی،استقرار،ثبــوت(درمعنای اسم مصدر) 4- پایداری،استواری البته با مراجعه به واژه نامه های معتبرمشاهده خواهیم کرد که این واژه کاربردهای دیگری نیز ازقبیل ثَبات خــواهش،پایــداری اراده و عــزم،ثبات عــزمی،ثبات عــزم،راسخ عــزمی،ثابت عــزمی،ثبات قدم،استقامت و پایداری، دارد.(دکتر محمد معین – 1186)
واژه ی ثُبات sobat ازریشه ی عربی که اسم محسوب شده و بیشتر در علم پزشکی کاربرد داردو در اصطلاح پزشکی دردی است که آدمی را از حرکت باز می دارد. (دکتر محمد معین – 1186)هم چنین در واژه نامه ی «غیاث الغات» واژه ی ثَبات به فتح اوّل به معنی قرار و قیام آمده است.(غیاث الدّین محمّد بن شرف الدّین رامپوری- 238)
واژه ی ثَبات sabat در فرهنگ فارسی دکتر حسن عمید به معانی برقراربودن،قرارگرفتن،استوارگشتن،دوام یافتن،پایداربودن،قرار،قیام،پایداری،استواری،ثبات قدم،پایداری،پابرجابودن درامری به کار رفته است و با مراجعه به مَدخل واژه ی ثُبات sobatمی بینیم که این واژه به معنی درد عاجزکننده از حرکت و دردی که انسان را از حرکت بازدارد؛ به کار رفته است. (دکتر حسن عمید- 656)بنابراین لازم است که گویندگان توجّه داشته باشند که واژه ی ثُبات sobatرا به جای ثَبات sabat به کار نبرند.
#واژهشناسی
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو آخرین سرزمینی
باقی مانده در جغرافیای آزادی
تو آخرین وطنی هستی که
از ترس و گرسنگی ایمنم میکند.
تو واپسین خوشه و واپسین ماه
واپسین کبوتر و واپسین ابر
تو واپسین شکوفهای هستی که بوییده ام
و واپسین کتابی که خواندهام
آخرین واژهای که نوشتهام...!
#نزار_قبانی
@chekamehsabz🍀
باقی مانده در جغرافیای آزادی
تو آخرین وطنی هستی که
از ترس و گرسنگی ایمنم میکند.
تو واپسین خوشه و واپسین ماه
واپسین کبوتر و واپسین ابر
تو واپسین شکوفهای هستی که بوییده ام
و واپسین کتابی که خواندهام
آخرین واژهای که نوشتهام...!
#نزار_قبانی
@chekamehsabz🍀
باید که شیو ه ی سخنم را عوض کنم
شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندن یک شعر لازم است
روزی سه بار انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام
آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانه ی یک دوست سر زدم
اینبار شکل در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من
وقت است قیچی چمنم را عوض کنم
پیراهنی به غیر غزل نیست در برم
گفتی که جامه ی کهنم را عوض کنم
با من برادران زنم خوب نیستند
باید برادرانِ زنم را عوض کنم
دستی به جام باده و دستی به زلف يار
پس من چگونه پيرهنم را عوض کنم؟
شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود
با ید تما م آنچه منم را عوض کنم
دیگر زمانه شاهد ابیات زیر نیست
روزی که شیوه ی سخنم را عوض کنم
باید پس از شکستن یک شاخ دیگرش
جای دو شاخ کرگدنم را عوض کنم
مرگا به من! که با پر طاووس عالمی
یک موی گربه ی وطنم را عوض کنم
#ناصرفیض
@chekamehsabz🍀
شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندن یک شعر لازم است
روزی سه بار انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام
آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانه ی یک دوست سر زدم
اینبار شکل در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من
وقت است قیچی چمنم را عوض کنم
پیراهنی به غیر غزل نیست در برم
گفتی که جامه ی کهنم را عوض کنم
با من برادران زنم خوب نیستند
باید برادرانِ زنم را عوض کنم
دستی به جام باده و دستی به زلف يار
پس من چگونه پيرهنم را عوض کنم؟
شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود
با ید تما م آنچه منم را عوض کنم
دیگر زمانه شاهد ابیات زیر نیست
روزی که شیوه ی سخنم را عوض کنم
باید پس از شکستن یک شاخ دیگرش
جای دو شاخ کرگدنم را عوض کنم
مرگا به من! که با پر طاووس عالمی
یک موی گربه ی وطنم را عوض کنم
#ناصرفیض
@chekamehsabz🍀
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدیگر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه، بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پریدن بود
#حسین_منزوی
@chekamehsabz🍀
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدیگر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه، بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پریدن بود
#حسین_منزوی
@chekamehsabz🍀
من همانیم که در تابستان یخ زد
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت
بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت
بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚
من از شبی که گستردی
عبور کرده ام!
و طعم گرم آفتاب
بر پلکهایم را
چشیده ام!
اینک
پرنده ای را مانم
از کوچبرگشته
بر آبی آسمان
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
عبور کرده ام!
و طعم گرم آفتاب
بر پلکهایم را
چشیده ام!
اینک
پرنده ای را مانم
از کوچبرگشته
بر آبی آسمان
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
مثنوی هفتاد "من" مولوی:
مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(۴) باشد از مَن(۵) ماترین
مَن(۶) نمیدانم کیاَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است
آن که تکلیف مَنَ(١۰) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است
مَن(١۴) اگر از مَن(١۵) بپرسم ای مَن(١۶) ای همزاد مَن(١٧)
ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظههای شاد مَن(٢۰)
هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢۴) مَن(٢۵) دیدهای
مثل مَن(٢۶) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیدهای
هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد
این مَنِ(٣۰) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد
ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣۴) که بی مَن(٣۵) مَن(٣۶) تر از مَن(٣٧) میشوی
هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(۴۰) قوی
مَن(۴١) مَنِ(۴٢) مَن(۴٣) مَن(۴۴) مَنِ(۴۵) بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچ کس با مَن(۴۶) مَنِ(۴۷) مَن(۴۸) مثل مَن(۴۹) درگیر نیست
کیست این مَن(۵۰)؟ این مَنِ(۵۱) با مَن(۵۲) زِ مَن(۵۳) بیگانهتر
این مَنِ(۵۴) مَن(۵۵) مَن(۵۶) کُنِ از مَن(۵۷) کمی دیوانهتر ؟
زیر بارانِ مَن(۵۸) از مَن(۵۹) پُر شدن دشوار نیست
ورنه مَن(۶۰) مَن (۶۱) کردنِ مَن(۶۲) از مَنِ(۶۳) مَن(۶۴) عار نیست
راستی . . . این قدر مَن(۶۵) را از کجا آوردهام !!؟
بعد هر مَن(۶۶) بار دیگر مَن(۶۷) چرا آوردهام !!؟
در دهانِ مَن(۶۸) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(۶۹)
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(۷۰) . . . !!!
@chekamehsabz🍀
مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(۴) باشد از مَن(۵) ماترین
مَن(۶) نمیدانم کیاَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است
آن که تکلیف مَنَ(١۰) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است
مَن(١۴) اگر از مَن(١۵) بپرسم ای مَن(١۶) ای همزاد مَن(١٧)
ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظههای شاد مَن(٢۰)
هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢۴) مَن(٢۵) دیدهای
مثل مَن(٢۶) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیدهای
هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد
این مَنِ(٣۰) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد
ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣۴) که بی مَن(٣۵) مَن(٣۶) تر از مَن(٣٧) میشوی
هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(۴۰) قوی
مَن(۴١) مَنِ(۴٢) مَن(۴٣) مَن(۴۴) مَنِ(۴۵) بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچ کس با مَن(۴۶) مَنِ(۴۷) مَن(۴۸) مثل مَن(۴۹) درگیر نیست
کیست این مَن(۵۰)؟ این مَنِ(۵۱) با مَن(۵۲) زِ مَن(۵۳) بیگانهتر
این مَنِ(۵۴) مَن(۵۵) مَن(۵۶) کُنِ از مَن(۵۷) کمی دیوانهتر ؟
زیر بارانِ مَن(۵۸) از مَن(۵۹) پُر شدن دشوار نیست
ورنه مَن(۶۰) مَن (۶۱) کردنِ مَن(۶۲) از مَنِ(۶۳) مَن(۶۴) عار نیست
راستی . . . این قدر مَن(۶۵) را از کجا آوردهام !!؟
بعد هر مَن(۶۶) بار دیگر مَن(۶۷) چرا آوردهام !!؟
در دهانِ مَن(۶۸) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(۶۹)
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(۷۰) . . . !!!
@chekamehsabz🍀
Telegram
تاریخ سیاه و سفید جهان
انجام تبلیغات در کانال تاریخ سیاه و سفید جهان👇👇
@tssjaha
پیج اینستاگرام ما👇
https://instagram.com/_u/tssjaahan
ارتباط با ادمین جهت پیشنهادات و انتقادات
@Saeid_parkan
مسئولیت صحت محتوای تبلیغات بعهده ی تبلیغ دهنده میباشد.
@tssjaha
پیج اینستاگرام ما👇
https://instagram.com/_u/tssjaahan
ارتباط با ادمین جهت پیشنهادات و انتقادات
@Saeid_parkan
مسئولیت صحت محتوای تبلیغات بعهده ی تبلیغ دهنده میباشد.
بر شانه هایت
در خوابهایت
در صدایت
-آغازین روز-
در کمان لبخندت
....
بودنم گرفتار بودن
توست!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در خوابهایت
در صدایت
-آغازین روز-
در کمان لبخندت
....
بودنم گرفتار بودن
توست!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
این اصطلاحات #شاهنامه خیلی زیباست:
ورزیدهی رنجِ خویش: حاصلِ دسترنج
#شاهنامه
سپه را عدد بیش بود از نبات: شمارِ سپاهیان از گیاهان بیشتر بود.
#شاهنامه
دل از بوم و آرام پرداختن: خانهوکاشانه و آرامش را رها کردن (و به جنگ رفتن)
#شاهنامه
@chekamehsabz🍀
ورزیدهی رنجِ خویش: حاصلِ دسترنج
#شاهنامه
سپه را عدد بیش بود از نبات: شمارِ سپاهیان از گیاهان بیشتر بود.
#شاهنامه
دل از بوم و آرام پرداختن: خانهوکاشانه و آرامش را رها کردن (و به جنگ رفتن)
#شاهنامه
@chekamehsabz🍀