#عکسواره
ما برای دوباره مردنمان،
نیاز به روز دوباره داشتیم!
حق را در حوالی سکوت بخاک سپردیم.
ما خیلی فقیر بودیم و
چاره ای جز بافتن طناب برای جلاد نبود
وحتی خدا هم شک نکرد
به تظاهر قهقهه هایمان زیر باران
با اشکهایی
که زیر باران پیدا نبود.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ما برای دوباره مردنمان،
نیاز به روز دوباره داشتیم!
حق را در حوالی سکوت بخاک سپردیم.
ما خیلی فقیر بودیم و
چاره ای جز بافتن طناب برای جلاد نبود
وحتی خدا هم شک نکرد
به تظاهر قهقهه هایمان زیر باران
با اشکهایی
که زیر باران پیدا نبود.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
با فکری رخوت انگیز
از خوابی بی ثمر
به اجبار روزمرگی
زندگی نامه ای
برای یادگاری
به سالها سپری میکنم
وهم آلود و کرخت...
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
با فکری رخوت انگیز
از خوابی بی ثمر
به اجبار روزمرگی
زندگی نامه ای
برای یادگاری
به سالها سپری میکنم
وهم آلود و کرخت...
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
می ترسم
می ترسم از زیستن دوباره
تکراری مداوم
در خیال شومِ تنهایی.
اندوه سحر و غم بی قراری.
می برد مرا تا روزنه های این زخم کهنه،
نجوای استخوانهای برهنه.
ساعتهای غمگین و بوسیدن مرگ
در انبوه نبایدها،
می ترسم
از زیستن دوباره
تکراری مداوم
در خیال شوم تنهایی.
می ترسم...
#شرفی
@chekamehsabz🍀
می ترسم
می ترسم از زیستن دوباره
تکراری مداوم
در خیال شومِ تنهایی.
اندوه سحر و غم بی قراری.
می برد مرا تا روزنه های این زخم کهنه،
نجوای استخوانهای برهنه.
ساعتهای غمگین و بوسیدن مرگ
در انبوه نبایدها،
می ترسم
از زیستن دوباره
تکراری مداوم
در خیال شوم تنهایی.
می ترسم...
#شرفی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
خواب میجوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه میزنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابههای گلو...
و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه میبیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
خواب میجوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه میزنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابههای گلو...
و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه میبیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
اتاقهای تاریک
مهمانیهای شلوغ
شور و شراب
شب های سرد
وسوسه های هم آغوشی
خمیازه های بیخوابی
تخت خوابهای فلزی
قلبهای یخی
کابوس های شبانه
صبح فردا
بیداری و استفراغ
خماری بعد بد مستی
صورت شسته شده
اتومبیل و خیابان
ازدحام و هراس
کار و کار و کار
شنبه های سختِ بعدٍ جمعه
آدمها و ماشینها
نان و زندان
بی تعادلیِ ترازوی عدالت
قاضی و محکوم
زندگی.....
مرگ............
تمام قصه ی تکراریِ حل شده در زمان
#ترنم
@chekamehsabz🍀
اتاقهای تاریک
مهمانیهای شلوغ
شور و شراب
شب های سرد
وسوسه های هم آغوشی
خمیازه های بیخوابی
تخت خوابهای فلزی
قلبهای یخی
کابوس های شبانه
صبح فردا
بیداری و استفراغ
خماری بعد بد مستی
صورت شسته شده
اتومبیل و خیابان
ازدحام و هراس
کار و کار و کار
شنبه های سختِ بعدٍ جمعه
آدمها و ماشینها
نان و زندان
بی تعادلیِ ترازوی عدالت
قاضی و محکوم
زندگی.....
مرگ............
تمام قصه ی تکراریِ حل شده در زمان
#ترنم
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
مسابقه ای احمقانه
بر مسیری دوار
تا مرگ..
یکایک پشت هم نوبت به نوبت
همان سیزیوف محکوم.
چیست این همه هیاهوی بيهوده؟
زندگی نباتی پست تر از حیوان..
چه ابلهانه است
ساختن کلماتی همچون هدف
و لازم دانسنتش برای معنای زندگی
آری..حیوانات چنین کلماتی نساخته اند
پس هرگز در توهم معنا نزیسته اند
تمام آنچه علم و فرهنگش مینامیم
هرگز مزیتی نیست
وتنها به خوردن بیشتر یا کار کمتر میانجامد
براستی معنای معنا چسیت؟
جز توهمی دیگر ..تو در تو ..
و در نهایت همان نقطه صفر..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
مسابقه ای احمقانه
بر مسیری دوار
تا مرگ..
یکایک پشت هم نوبت به نوبت
همان سیزیوف محکوم.
چیست این همه هیاهوی بيهوده؟
زندگی نباتی پست تر از حیوان..
چه ابلهانه است
ساختن کلماتی همچون هدف
و لازم دانسنتش برای معنای زندگی
آری..حیوانات چنین کلماتی نساخته اند
پس هرگز در توهم معنا نزیسته اند
تمام آنچه علم و فرهنگش مینامیم
هرگز مزیتی نیست
وتنها به خوردن بیشتر یا کار کمتر میانجامد
براستی معنای معنا چسیت؟
جز توهمی دیگر ..تو در تو ..
و در نهایت همان نقطه صفر..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ترس
کنارم می خوابد
تمام شب!
و شادمانگی را
می مکد
از لبانم!
جنازه ام
به فلق می آویزد
هر روز!
ذره ای از آفتاب
برای راه رفتن
موقت
امیدوار...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
ترس
کنارم می خوابد
تمام شب!
و شادمانگی را
می مکد
از لبانم!
جنازه ام
به فلق می آویزد
هر روز!
ذره ای از آفتاب
برای راه رفتن
موقت
امیدوار...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در شب و شهوت،
در سکوت و سکس و رخوت.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در هُرمِ نفسهایِ داغِ لبهایِ آماسیده اتاق،
در زیر خاموشیِ چراغ.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در همهمه موریانه ها،
در زیر تخت و پایه ها.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
و طنابی که از سقف آویزان است،
و بهاری که برگ ریزان است.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در تاریکایِ تاریکِ این شبِ دِیجور،
تا سحر و خورشید
و تا من،این وصله ناجور.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
با خواب در پیکار،
در صلحِ با بیدار.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
تخت و تنم تیر می کشد...
و تنم تیر می کشد...
#فرزادسنایی
#فروردین۱۴۰۲
@chekamehsabz🍀
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در شب و شهوت،
در سکوت و سکس و رخوت.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در هُرمِ نفسهایِ داغِ لبهایِ آماسیده اتاق،
در زیر خاموشیِ چراغ.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در همهمه موریانه ها،
در زیر تخت و پایه ها.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
و طنابی که از سقف آویزان است،
و بهاری که برگ ریزان است.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
در تاریکایِ تاریکِ این شبِ دِیجور،
تا سحر و خورشید
و تا من،این وصله ناجور.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
با خواب در پیکار،
در صلحِ با بیدار.
تمام تخت و تنم تیر می کشد...
تخت و تنم تیر می کشد...
و تنم تیر می کشد...
#فرزادسنایی
#فروردین۱۴۰۲
@chekamehsabz🍀
رنگ غروب جامانده بر پنجره
نگاه باران و
بکارت واژه های پراکنده.
گویی تمام شادی های نزیسته
میان مردمک هایم پیداست.
دلیل گناه من!
شب، نشسته بر این آشفته حالی
و من
در حوالی خاطراتِ رفته
بوسه های خشکیده را خاک می کنم.
#شرفی
@chekamehsabz🍀
نگاه باران و
بکارت واژه های پراکنده.
گویی تمام شادی های نزیسته
میان مردمک هایم پیداست.
دلیل گناه من!
شب، نشسته بر این آشفته حالی
و من
در حوالی خاطراتِ رفته
بوسه های خشکیده را خاک می کنم.
#شرفی
@chekamehsabz🍀
کدامین باغ بهار خواهد توانست
عطر تن تورا
از سر من بیرون کنند؟!
رنج مرا
حافظ
بین مصرع های عاشقانه اش
به تماشا نشسته است
بین درد و درمان...
بین از گریز تو به تو پناه بردن!
در بیماری لاعلاجم
عشق می ورزم
روحم را در تابوتم میگذارم و
در غروب دلگیر جمعه ای در بهار
به خاک میسپارم...
و در رستاخیز
ناقوس صدای تو
برمیخیزم
به چهره تنهای خودم بی تو
در آینه چنگ می اندازم و
ناخواسته..
بیگناه..
عاصی ...
از قلبت خون میچکانم
وتو
آن سرابی که من با تماشایت رفع عطش میکنم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
عطر تن تورا
از سر من بیرون کنند؟!
رنج مرا
حافظ
بین مصرع های عاشقانه اش
به تماشا نشسته است
بین درد و درمان...
بین از گریز تو به تو پناه بردن!
در بیماری لاعلاجم
عشق می ورزم
روحم را در تابوتم میگذارم و
در غروب دلگیر جمعه ای در بهار
به خاک میسپارم...
و در رستاخیز
ناقوس صدای تو
برمیخیزم
به چهره تنهای خودم بی تو
در آینه چنگ می اندازم و
ناخواسته..
بیگناه..
عاصی ...
از قلبت خون میچکانم
وتو
آن سرابی که من با تماشایت رفع عطش میکنم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
بی توسری به این روحیه بیمار میزنم
نیست شانه های تو، که تکیه به دیوار میزنم
سخت است از گریز تو به تو پناه بردن من
قابت روی دیوار مانده ز آوار میزنم
قابی ز دوسداشتنت حتی پیش از تولدم
این روزها که حل شده ام در تنهایی خودم
خاکستر سردم در تل بیتابی خودم
جای نبودن تو عجب درد میکند اما
همواره میزنم بر طبل بی عاری خودم
شاعرعاشقانه های کلیشه ای شدم
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
نیست شانه های تو، که تکیه به دیوار میزنم
سخت است از گریز تو به تو پناه بردن من
قابت روی دیوار مانده ز آوار میزنم
قابی ز دوسداشتنت حتی پیش از تولدم
این روزها که حل شده ام در تنهایی خودم
خاکستر سردم در تل بیتابی خودم
جای نبودن تو عجب درد میکند اما
همواره میزنم بر طبل بی عاری خودم
شاعرعاشقانه های کلیشه ای شدم
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
موهای تو
آرام
جنون این روزهای سخت است.
گویی میان همهمه
می پیچد به ساقه ی سبزِ اندامِ پرنده
موهای تو
آرام
می رقصد میان انگشتان باد
گویی هجوم نور است به لبهای دوخته
موهای تو
آرام
لرزش از وحشتِ آوار است
در کنج فرداهای سوخته
موهای تو
آرام
آشفته حالی ست
بر بام وطن.
#شرفی
@chekamehsabz🍀
آرام
جنون این روزهای سخت است.
گویی میان همهمه
می پیچد به ساقه ی سبزِ اندامِ پرنده
موهای تو
آرام
می رقصد میان انگشتان باد
گویی هجوم نور است به لبهای دوخته
موهای تو
آرام
لرزش از وحشتِ آوار است
در کنج فرداهای سوخته
موهای تو
آرام
آشفته حالی ست
بر بام وطن.
#شرفی
@chekamehsabz🍀
نگران نباش
دیگر چیزی در من فرونخواهد ریخت؛
آوار پشت آواراست دلم ...
خبر نداری شاید
اما مدتیست
آن زن کولی که
همچنان برای این خرابه ها میرقصید
از من کوچکرده است...
هم او که بین دیوار چین چشمهایش
پیکر صدها خاطره را میشد بیرون کشید.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
دیگر چیزی در من فرونخواهد ریخت؛
آوار پشت آواراست دلم ...
خبر نداری شاید
اما مدتیست
آن زن کولی که
همچنان برای این خرابه ها میرقصید
از من کوچکرده است...
هم او که بین دیوار چین چشمهایش
پیکر صدها خاطره را میشد بیرون کشید.
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
که ما همچنان
می نویسیم
که ما همچنان
در اینجا مانده ایم
مثل درخت که مانده است
مثل گرسنگی
که اینجا مانده است
مثل سنگ ها که مانده اند
مثل درد که مانده است
مثل زخم
مثل شعر
مثل دوست داشتن
مثل پرنده
مثل فکر
مثل آرزوی آزادی
و مثل هر چیزی که از ما
نشانه ایی دارد.
#محمد_مختاری
#یکم_اردیبهشت
#زادروز
@chekamehsabz🍀
می نویسیم
که ما همچنان
در اینجا مانده ایم
مثل درخت که مانده است
مثل گرسنگی
که اینجا مانده است
مثل سنگ ها که مانده اند
مثل درد که مانده است
مثل زخم
مثل شعر
مثل دوست داشتن
مثل پرنده
مثل فکر
مثل آرزوی آزادی
و مثل هر چیزی که از ما
نشانه ایی دارد.
#محمد_مختاری
#یکم_اردیبهشت
#زادروز
@chekamehsabz🍀