کفش ها را با بند،
به بند دار زدم،
برای خشک شدن
در سینه کش دیوار،
تا فردا...
راه رفتن زیاد است...
#فرزادسین
#فروردین۰۱
@chekamehsabz🍀
به بند دار زدم،
برای خشک شدن
در سینه کش دیوار،
تا فردا...
راه رفتن زیاد است...
#فرزادسین
#فروردین۰۱
@chekamehsabz🍀
نگاهت در جنگ؛
صدایت پرچم لرزان صلح...
بگو که
در جنگ نابرابر بین
نگاهت و صدایت؛
لبه کدامین شمشیر را ببوسد
سرباز هواخواهت
که صحرای قلب تو
وطنش است؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
صدایت پرچم لرزان صلح...
بگو که
در جنگ نابرابر بین
نگاهت و صدایت؛
لبه کدامین شمشیر را ببوسد
سرباز هواخواهت
که صحرای قلب تو
وطنش است؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
.
اگر بمیرم،
بی بوسه ای!
خاک...!
این رازدار همیشه خاموش
خواهد نشاند
بر غبار آوارهی بیابان،
بر سرگردانیِ باد،
یاد نجیب لبانم را
و بوسه خواهد زد
بر گونه های منتظرت...
می دانم
عشق
میپراکند خویش را
حتی از دل خاک...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
اگر بمیرم،
بی بوسه ای!
خاک...!
این رازدار همیشه خاموش
خواهد نشاند
بر غبار آوارهی بیابان،
بر سرگردانیِ باد،
یاد نجیب لبانم را
و بوسه خواهد زد
بر گونه های منتظرت...
می دانم
عشق
میپراکند خویش را
حتی از دل خاک...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
آقای براهنی از اعضای هیات موسس کانون نویسندگان ایران بود و مبارزه با سانسور دولتی در سالهای پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران او را در برابر حکومتهای ایران قرار داد.
بهار ۱۳۹۷ خبرگزاری ایلنا در گفتوگویی با اکتای براهنی به سانسور گسترده آثار او پرداخت. آن گزارش فاش میکرد که کتابهای آقای براهنی برای سالها نتوانسته بودند مجوز انتشار بگیرند بهطوری که حتی ترجمه او از نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر نیز به سد سانسور وزارت ارشاد برخورده بود.
از جمله مشهورترین آثار رضا براهنی کتاب «خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» است، اثری که هم شامل برخی اشعار و هم دیدگاههای او در زمینه شعر میشود. «اسماعیل» و «ظلالله» دیگر کتابهای مهم او در حوزه شعر هستند.
رضا براهنی همچنین رمانهای بحثبرانگیزی چون «آزاده خانم و نویسندهاش»، «رازهای سرزمین من» و «روزگار دوزخی آقای ایاز» را در کارنامه کاری خود دارد
💚🖤
روحش شاد
@chekamehsabz🍀
بهار ۱۳۹۷ خبرگزاری ایلنا در گفتوگویی با اکتای براهنی به سانسور گسترده آثار او پرداخت. آن گزارش فاش میکرد که کتابهای آقای براهنی برای سالها نتوانسته بودند مجوز انتشار بگیرند بهطوری که حتی ترجمه او از نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر نیز به سد سانسور وزارت ارشاد برخورده بود.
از جمله مشهورترین آثار رضا براهنی کتاب «خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» است، اثری که هم شامل برخی اشعار و هم دیدگاههای او در زمینه شعر میشود. «اسماعیل» و «ظلالله» دیگر کتابهای مهم او در حوزه شعر هستند.
رضا براهنی همچنین رمانهای بحثبرانگیزی چون «آزاده خانم و نویسندهاش»، «رازهای سرزمین من» و «روزگار دوزخی آقای ایاز» را در کارنامه کاری خود دارد
💚🖤
روحش شاد
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
نیامد
شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد
دویدم از پیِ دیوانهای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش میریخت
که آفتاب بیاید
نیامد
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
شبانه روز دریدم، دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی! زمانه صاحبِ سگ؛ من سگش
چو راندم از درِ خانه ز پشت بامِ وفاداری درون خانه پریدم که آفتاب بیاید
نیامد
کشیدهها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را چُنان گدازهی پولاد سوی خلق گرفتم که آفتاب بیاید
نیامد
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچههای جهان را
ولی گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست نه در حضور غریبه نه کنجِ خلوتِ خود گریستن نتوانستم
که آفتاب بیاید
نیامد
#رضا_براهنی
@chekamehsabz🍀
شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد
دویدم از پیِ دیوانهای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش میریخت
که آفتاب بیاید
نیامد
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
شبانه روز دریدم، دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی! زمانه صاحبِ سگ؛ من سگش
چو راندم از درِ خانه ز پشت بامِ وفاداری درون خانه پریدم که آفتاب بیاید
نیامد
کشیدهها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را چُنان گدازهی پولاد سوی خلق گرفتم که آفتاب بیاید
نیامد
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچههای جهان را
ولی گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست نه در حضور غریبه نه کنجِ خلوتِ خود گریستن نتوانستم
که آفتاب بیاید
نیامد
#رضا_براهنی
@chekamehsabz🍀
که آفتاب بیاید، نیامد
رضا براهنی
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم
که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید؛ نیامد...
شعر و خوانش : #رضا_براهنی
@chekamehsabz🍀
که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید؛ نیامد...
شعر و خوانش : #رضا_براهنی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ای تو به خیال سایه ساری
پی در پی جستجوی یاری
عمری شدو حسرت درونت
چشمش به شکفتن بهاری!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ای تو به خیال سایه ساری
پی در پی جستجوی یاری
عمری شدو حسرت درونت
چشمش به شکفتن بهاری!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
هیس!
چشم بگذار
تا صدای دریدن دیوار را نشنوی
در رگ های درخت
شاید
اینبار که چشم گشودی
جهان
درختی سبز زاییده باشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
هیس!
چشم بگذار
تا صدای دریدن دیوار را نشنوی
در رگ های درخت
شاید
اینبار که چشم گشودی
جهان
درختی سبز زاییده باشد
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
بیا
از پس پرده های
رنگ رنگ زمان
بیا
باز مرا پیدا کن
که میان حصارهای فراموشی
گم شده ام
مرا بخوان
به آوایی خوش
مرا ببوس
کودکانه و عاشقانه
مرا به آغوش بگیر
با دستهای گِلی....
آه
بیا
خسته ام از گذر ایام
بیا باهم
پرت شویم
به کودکی
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بیا
از پس پرده های
رنگ رنگ زمان
بیا
باز مرا پیدا کن
که میان حصارهای فراموشی
گم شده ام
مرا بخوان
به آوایی خوش
مرا ببوس
کودکانه و عاشقانه
مرا به آغوش بگیر
با دستهای گِلی....
آه
بیا
خسته ام از گذر ایام
بیا باهم
پرت شویم
به کودکی
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
بیا خیال کنیم
عقربهها مردهاند
بیا خیال کنیم
در آن سوی میانسالی
در آن سوی فراموشی
کودکیست...
که آنسوی این چاله
دریاست
و با قایق کاغذی
ماهی بگیریم
بیا در خواب کودکی
دست دراز کنیم
که ستاره در دستمان نور بریزد
بیا آنقدر لِی لِی کنیم
تا به خورشید برسیم
بیا خیال کنیم....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
بیا خیال کنیم
عقربهها مردهاند
بیا خیال کنیم
در آن سوی میانسالی
در آن سوی فراموشی
کودکیست...
که آنسوی این چاله
دریاست
و با قایق کاغذی
ماهی بگیریم
بیا در خواب کودکی
دست دراز کنیم
که ستاره در دستمان نور بریزد
بیا آنقدر لِی لِی کنیم
تا به خورشید برسیم
بیا خیال کنیم....
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
بیا خیال کنیم بهارست،
یا فصلی در همین حدود...
بیا تا صبح شعر ببافیم
مثل بافتنیِ شالِ مادرهایمان
در شبهای زمستان...
بیا خیال کنیم،
ما نبودیم و...
بهار نبود و...
شعر هم نبود،
آنوقت در شالهای بافته مادرهامان
در شب های زمستان،
فرو می رفتیم،
و یک دل سیر گرم می شدیم...
دلم داسِ درو می خواهد
مزرعه را از هر چه عشق است
پاک می کنم
من کشاورز سیه چرده ام
دلم چای آتیشی داغ می خواهد
بیا خیال کنیم......
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
بیا خیال کنیم بهارست،
یا فصلی در همین حدود...
بیا تا صبح شعر ببافیم
مثل بافتنیِ شالِ مادرهایمان
در شبهای زمستان...
بیا خیال کنیم،
ما نبودیم و...
بهار نبود و...
شعر هم نبود،
آنوقت در شالهای بافته مادرهامان
در شب های زمستان،
فرو می رفتیم،
و یک دل سیر گرم می شدیم...
دلم داسِ درو می خواهد
مزرعه را از هر چه عشق است
پاک می کنم
من کشاورز سیه چرده ام
دلم چای آتیشی داغ می خواهد
بیا خیال کنیم......
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
سکوتم را پنهان میکنم
زیر همان درخت خیالی
چشم میبندم
روی رویاهام
روی همه دنیای بچگیم
شاید از خیالم درختی سبز شود
سیب بزاید
و من همان آدم رانده شده از بهشت شوم
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
سکوتم را پنهان میکنم
زیر همان درخت خیالی
چشم میبندم
روی رویاهام
روی همه دنیای بچگیم
شاید از خیالم درختی سبز شود
سیب بزاید
و من همان آدم رانده شده از بهشت شوم
#مهناز_رضازاده
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (مرجانه جعفریان)
گرسنه ی نگاه توام!
بی واسطه
بی دریغ
با چین های مورب
گوشه ی چشمانت
که حکایت از لبخندی دارد
بی نظیر و دلربا!
...
اینک!
در قصه هایم
جا خوش کرده ای
لبخند و نگاه
در یک قاب
بی واهمه.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بی واسطه
بی دریغ
با چین های مورب
گوشه ی چشمانت
که حکایت از لبخندی دارد
بی نظیر و دلربا!
...
اینک!
در قصه هایم
جا خوش کرده ای
لبخند و نگاه
در یک قاب
بی واهمه.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
شب خودش را به شیشه چسبانده
و سکوت مهتابی پنجره
از پرتگاه خاطره ات
سر می خورد
کجای بیخوابی ام تو را
گریه کنم
بر پلکهایی که تسلیم نمی شود
تا چشمهایی که تو را می جویند
بوی تنت
روی تار و پود این بستر
سماع می کند
و من
در خیالت می چرخم
می چرخم
می چرخم
و در سرگیجه ی این گرداب
به تیره ترین پرتگاه روحم پرتاب می شوم
آه
با من بگو
چگونه می شود
چگونه می شود
تو را از خاطر برد
تویی که منی
و چون رگهایم
در من گره خورده ای
در سکوت خاکستری ات
آنسوی شهر
نفسی عمیق بکش
صدای نفس هایت را هنوز
در گودی گردنم
حس می کنم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
و سکوت مهتابی پنجره
از پرتگاه خاطره ات
سر می خورد
کجای بیخوابی ام تو را
گریه کنم
بر پلکهایی که تسلیم نمی شود
تا چشمهایی که تو را می جویند
بوی تنت
روی تار و پود این بستر
سماع می کند
و من
در خیالت می چرخم
می چرخم
می چرخم
و در سرگیجه ی این گرداب
به تیره ترین پرتگاه روحم پرتاب می شوم
آه
با من بگو
چگونه می شود
چگونه می شود
تو را از خاطر برد
تویی که منی
و چون رگهایم
در من گره خورده ای
در سکوت خاکستری ات
آنسوی شهر
نفسی عمیق بکش
صدای نفس هایت را هنوز
در گودی گردنم
حس می کنم
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
کاش !
تمام من
یک شعر بود!
شعری کوتاه
بر لبانت!
تا تو بخوانی ام
و
آبروی رفته,
به عشق بازگردد.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
تمام من
یک شعر بود!
شعری کوتاه
بر لبانت!
تا تو بخوانی ام
و
آبروی رفته,
به عشق بازگردد.....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀