Audio
"تا , باز, روزی..."
قصه های تکراری نمی بافم!
واژه سر هم نمی کنم!
چه فایده بگویم دوستت دارم...
بگویم دلتنگم...
چرا افول کنم
در سیاهچاله ای که
دیگران را نیز در خود کشیده؟!
بارها
بارها...
....
من از اعماق دوزخ
عبور کرده ام
تنها و ترسان!
و آنچه بوده ام را,
سوزانده ام
به تمامی....
اینک
گوشت می رویاند
چشمها و دستها و لبخندم
آرام آرام....!
و چون کوزه گری دردآشنا
می آفرینم
جام شکسته ی غرورم را
دیگر بار....!
و تندیسم
باز
گام بر خاک می نهد
اینبار اما
با حفره ای خالی
درون سینه اش.....
شعر از : #مرجانه_جعفریان
خوانش از : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
قصه های تکراری نمی بافم!
واژه سر هم نمی کنم!
چه فایده بگویم دوستت دارم...
بگویم دلتنگم...
چرا افول کنم
در سیاهچاله ای که
دیگران را نیز در خود کشیده؟!
بارها
بارها...
....
من از اعماق دوزخ
عبور کرده ام
تنها و ترسان!
و آنچه بوده ام را,
سوزانده ام
به تمامی....
اینک
گوشت می رویاند
چشمها و دستها و لبخندم
آرام آرام....!
و چون کوزه گری دردآشنا
می آفرینم
جام شکسته ی غرورم را
دیگر بار....!
و تندیسم
باز
گام بر خاک می نهد
اینبار اما
با حفره ای خالی
درون سینه اش.....
شعر از : #مرجانه_جعفریان
خوانش از : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موجها...
هنوز نفهمیدهام
دریا که میروم
چرا یاد تو میافتم...
🎙 #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موجها...
هنوز نفهمیدهام
دریا که میروم
چرا یاد تو میافتم...
🎙 #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
.
زخمیِ عشقم و بر هر لب من
صد سخن است
بینوا دل که اسیرِ ستمِ
خویشتن است
قفل و زندان فقطش
آهن و زنجیر که نیست
روح و جان خسته و نالان
وسط پیرهن است
قصهی خود بنوشتیم و
به بادش دادیم
مانده جسمی که غریبانه ترین
در وطن است
می دویدیم میان گل و صحرا
شادان
حال چون گمشده آهو
که به دشت و دمن است
دست سرد تو مرا گفت
تمام است تمام
خوش سخن بودم و اینک
مهر ها بر دهن است
شعر : #مرجانه_جعفریان
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
زخمیِ عشقم و بر هر لب من
صد سخن است
بینوا دل که اسیرِ ستمِ
خویشتن است
قفل و زندان فقطش
آهن و زنجیر که نیست
روح و جان خسته و نالان
وسط پیرهن است
قصهی خود بنوشتیم و
به بادش دادیم
مانده جسمی که غریبانه ترین
در وطن است
می دویدیم میان گل و صحرا
شادان
حال چون گمشده آهو
که به دشت و دمن است
دست سرد تو مرا گفت
تمام است تمام
خوش سخن بودم و اینک
مهر ها بر دهن است
شعر : #مرجانه_جعفریان
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
سیال، همچون باد
می روی و
من، نبودنت را
حیران به نظاره می نشینم
....
روی نرمینِ تنِ ابر
نقشِ رفتنت
حک می شود
در قاب خاکستری آسمان!
و زمین زیر پایم فرومی ریزد...
آه !
کاش باران ببارد
کاش...!
✍ #مرجانه_جعفریان
🎙 #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
سیال، همچون باد
می روی و
من، نبودنت را
حیران به نظاره می نشینم
....
روی نرمینِ تنِ ابر
نقشِ رفتنت
حک می شود
در قاب خاکستری آسمان!
و زمین زیر پایم فرومی ریزد...
آه !
کاش باران ببارد
کاش...!
✍ #مرجانه_جعفریان
🎙 #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (م ج)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM