🌈🍀چکامه سبز🤍💚
218 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
تو رفتی
شهر در تو سوخت
            باغ در تو سوخت
اما دو دست جوانت
               بشارت فردا،
هر سال سبز می شود
و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
گلی به سرخی خون...

#خسرو_گلسرخی

                            
دوباره دست های تو
آن دست های قادرِ عاشق
هم سان یک شکوفه، یک گل
خواهد شکفت
و خورشیدی خواهی گشت
بر فراز دیوارهای سیاه
همیشه خوش آفتاب،
همیشه بی غروب...

#خسرو_گلسرخی
ای کاش هزار تیغ ِ برهنه،
بر اندوه تو می نشست،
تا بتوانم بشارتِ روشنی فردا را،
بر فراز پلک هایت نگاه کنم ...
اینک صدایِ آن یار ِ بی دریغ،
گل می کند،
در سبزترین سکوت،
و گلهایِ هرزه رادر بارش ِ مداوم خویش،
دِرو می کند ...
جنگل در اندیشه های سبز ِ تو،
جاری ست ...

#خسرو_گلسرخی
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان 
تساویهای جبری را نشان می‌داد
با خطی خوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و 
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟
یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟
معلم ناله‌آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست......

#خسرو_گلسرخی
مجموعه شعر :
"این رسم توست که ایستاده بمیری"

شاعر : #خسرو_گلسرخی

@chekamehsabz🍀
4_5868279825877172649.pdf
588.1 KB
مجموعه شعر :
"این رسم توست که ایستاده بمیری"

شاعر : #خسرو_گلسرخی

@chekamehsabz🍀
#خسرو_گلسرخی
زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت
درگذشت ۲۹ بهمن ۱۳۵۲



#زادروز



@chekamehsabz🍀
"خفته در باران"


دستی میان دشنه و دیوار است؛
دستی میان دشنه و دل نیست.

از پله‌ها
فرود می‌آیم
اینک بدون پا.
لیلای من همیشه
پُشتِ پنجره می‌خوابد
و خوب می‌داند
که من سپیده‌دمان
می‌آیم بدونِ دست
و یارای گشودنِ پنجره
با من نیست.

شن‌های کنارِ ساحلِ «عمان»
رنگ نمی‌بازند،
این گونه‌ی من است
که رنگِ دشتِ سوخته دارد.
وقتی تو را
میانه‌ی دریا
بی‌پناه می‌بینم
دستی میانِ دشنه و دل نیست.

خوابیده‌ای؟
نه؟ بیداری؟
آیا تو آفتاب را
به شهر خواهی بُرد؟
تا کوچه‌های خفته در میانه‌ی باران
[و حرف‌های نمور فاصله‌ها را
مشتعل کنی؟
تا دو سمت رود] بدانند
که آتش همیشه نمی‌خوابد به زیر خاکستر.

زیر ریزشِ
رگبارِ تیغِ برهنه
می‌دانم تو دامنه می‌خواهی؛
می‌دانم
تا از کناره بیایی
و پنجره‌ها را
رو به صبح بگشایی.

من
با سیاهی دو چشم سیاهِ تو
خواهم نوشت
بر هر کرانه‌ی این باغ:
«دستی همیشه منتظر دست دیگر است؛
چشمی همیشه هست که نمی‌خوابد.»

[ ۲۹بهمن سال روز اعدام خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده .او به همراه کرامت‌الله دانشیان اعدام شد.]

#خسرو_گلسرخی

یادشان جاودان .



@chekamehsabz🍀
دوباره دست های تو
آن دست های قادرِ عاشق
هم سان یک شکوفه، یک گل
خواهد شکفت
و خورشیدی خواهی گشت
بر فراز دیوارهای سیاه
همیشه خوش آفتاب،
همیشه بی غروب...

#خسرو_گلسرخی


@chekamehsabz🍀
    " سرود پیوستن"

باید که دوست بداریم یاران!
باید که چون خزر بخروشیم
فریادهای ما اگر چه رسا نیست
                            باید یکی شود.
باید تپیدن هر قلب اینک سرود
باید سرخی هر خون اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود ما و پرچم ما باشد...
باید در هر سپیده ی البرز
                         نزدیک تر شویم
باید یکی شویم
اینان هراس شان ز یگانگی ماست...
باید که سر زند
              طلیعه ی خاور
                              از چشم های ما
باید که لوت تشنه
میزبان خزر باشد...
باید کویر فقیر
از چشمه های شمالی بی نصیب نماند
باید که دست های خسته بیاسایند
باید که خنده و آینده، جای اشک بگیرد
باید بهار
            در چشم کودکان جاده ی ری
           سبز و شکفته و شاداب
باید بهار را بشناسند
باید " جوادیه " بر پل بنا شود
پل،
        این شانه های ما.

باید که رنج را بشناسیم
وقتی که دختر رحمان
           با یک تب دوساعته می میرد
باید که دوست بداریم یاران!
باید که قلب ما
            سرود و پرچم ما باشد...

                        #خسرو_گلسرخی
#دوم_بهمن
#زادروز

@chekamehsabz🍀
من همین فردا
به رفیقانم که همه از عریانی می گریند
خواهم گفت:
- گریه کار ِ ابر است
من وتو با انگشتی چون شمشیر،
من و تو با حرفی چون باروت
به عریانی پایان بخشیم
و بگوییم به دنیا، به فریاد ِ بلند
عاقبت دیدید ما، ما صاحبِ خورشید شدیم...
و در این هنگام است
و در این هنگام است
که همان بوسه ی تو خواهم بود....!!!

#خسرو_گلسرخی

@chekamehsabz🍀