خواب رویای فراموشی هاست !
خواب را دریابم ،
که در آن دولت ِ خاموشی هاست
با تو در خواب مرا
لذت ِ ناب ِ همآغوشی هاست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من می گوید :
" گر چه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است"...
#حمید_مصدق
خواب را دریابم ،
که در آن دولت ِ خاموشی هاست
با تو در خواب مرا
لذت ِ ناب ِ همآغوشی هاست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من می گوید :
" گر چه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است"...
#حمید_مصدق
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان ، غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
#حمید_مصدق
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان ، غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
#حمید_مصدق
دیدم او را آه بعد از بیست سال
گفتم : این خود اوست، یا نه، دیگری ست
چیزكی از او در بود و نبود
گفتم : این زن اوست ؟ یعنی آن پری ست ؟
هر دو تن دزدیده و حیران نگاه
سوی هم كردیم و حیرانتر شدیم
هر دو شاید با گذشت روزگار
در كف باد خزان پرپر شدیم
از فروشنده كتابی را خرید
بعد از آن اهنگ رفتن ساز كرد
خواست تا بیرون رود بی اعتنا
دست من در را برایش باز كرد
عمر من بود او كه از پیشم گذشت
رفت و در انبوه مردم گم شد او
باز هم مضمون شعری تازه گشت
باز هم افسانه مردم شد او
#حمید_مصدق
گفتم : این خود اوست، یا نه، دیگری ست
چیزكی از او در بود و نبود
گفتم : این زن اوست ؟ یعنی آن پری ست ؟
هر دو تن دزدیده و حیران نگاه
سوی هم كردیم و حیرانتر شدیم
هر دو شاید با گذشت روزگار
در كف باد خزان پرپر شدیم
از فروشنده كتابی را خرید
بعد از آن اهنگ رفتن ساز كرد
خواست تا بیرون رود بی اعتنا
دست من در را برایش باز كرد
عمر من بود او كه از پیشم گذشت
رفت و در انبوه مردم گم شد او
باز هم مضمون شعری تازه گشت
باز هم افسانه مردم شد او
#حمید_مصدق
باز كن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشانِ حیات ،
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز ؛
بهتر آن است كه غفلت نكنیم از آغاز.
باز كن پنجره را ! -
- صبح دمید !.
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشانِ حیات ،
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز ؛
بهتر آن است كه غفلت نكنیم از آغاز.
باز كن پنجره را ! -
- صبح دمید !.
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
غرور من...
که به ملک سخن
خدایی کرد
دریغ در طلب آشنایی با تو
"وفا و عشق" تو را
چون گدا
گدایی کرد
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
که به ملک سخن
خدایی کرد
دریغ در طلب آشنایی با تو
"وفا و عشق" تو را
چون گدا
گدایی کرد
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
باز كن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشانِ حیات ،
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز ؛
بهتر آن است كه غفلت نكنیم از آغاز.
باز كن پنجره را ! -
- صبح دمید !.
...
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشانِ حیات ،
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز ؛
بهتر آن است كه غفلت نكنیم از آغاز.
باز كن پنجره را ! -
- صبح دمید !.
...
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
تو به من خندیدی،
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم !
باغبان از پی من تند دوید،
سیب را دست تو دید،
غضب آلوده به من کرد نگاه،
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام،
خش خشِ گامِ تو تکرار کنان،
می دهد آزارم !
و من اندیشه کنان،
غرقِ این پندارم :
《 که چرا
باغچه ی کوچک ما
سیب نداشت ... ! 》
#حمید_مصدق
"نهم بهمن ماه #زادروز #حمید_مصدق
گرامی باد"
💚💚💚
@chekamehsabz🍀
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم !
باغبان از پی من تند دوید،
سیب را دست تو دید،
غضب آلوده به من کرد نگاه،
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام،
خش خشِ گامِ تو تکرار کنان،
می دهد آزارم !
و من اندیشه کنان،
غرقِ این پندارم :
《 که چرا
باغچه ی کوچک ما
سیب نداشت ... ! 》
#حمید_مصدق
"نهم بهمن ماه #زادروز #حمید_مصدق
گرامی باد"
💚💚💚
@chekamehsabz🍀
کجایی؟!
ای که تو وقتی عبور می کردی
حصار هیبت هر آستانه ای می ریخت
توئی که در تو توانایی نواختن ست
که در تو قدرت مارا دوباره ساختن ست
همیشه خاطره ی خوب تو گرامی باد
و نام خوب تو
آن نام خوب
نامی باد....
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
ای که تو وقتی عبور می کردی
حصار هیبت هر آستانه ای می ریخت
توئی که در تو توانایی نواختن ست
که در تو قدرت مارا دوباره ساختن ست
همیشه خاطره ی خوب تو گرامی باد
و نام خوب تو
آن نام خوب
نامی باد....
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
دشت ها آلوده ست
در لجن زار ، گل لاله نخواهد رویید .
در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گل ِ گندم خوب است
گل ِ خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعه ی دلها را
علف هرزه ی کین پوشانده است
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
در لجن زار ، گل لاله نخواهد رویید .
در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گل ِ گندم خوب است
گل ِ خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعه ی دلها را
علف هرزه ی کین پوشانده است
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه
از آن پاکتری
تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو ....
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه
از آن پاکتری
تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو ....
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
...
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات،
آب این رود به سر چشمه نمی گردد باز؛
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز .
باز کن پنجره را
صبح دمید!
...
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات،
آب این رود به سر چشمه نمی گردد باز؛
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز .
باز کن پنجره را
صبح دمید!
...
#حمید_مصدق
@chekamehsabz🍀