🌈🍀چکامه سبز🤍💚
214 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
یک زن غرق خون و قاب عفت خاندان می شود
یک مرد قاب ننگ و غیرت مجعول می شود

یک روز حیات درود می دهد از قاب پنجره

یک عمر "هیچ" در قاب غیرت و ناموس خلاصه می شود
یک قاب صلیب می شود بر دهان هرزه گوی مردمان هرزه خیال

یک روز حیات درود می دهد از قاب پنجره

یک قاب، قاب خالی ترحیم است و حرف بسیار
یک زن، قاب دختران موی در بند و حصر بی شمار

یک روز حیات درود می دهد از قاب پنجره

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
دست عاشق شهریور لا به لای موهای تابستان
قاصد پاییز است بر تن آفتاب خورده ی خاک

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
پاییز شدم
از شعله ی آتش آن بنزینِ یتیم
قرمز شدم، سوختم و آغاز شدم
زمزمه ی  غرغره ی " من گفته بودم"های همیشگی،
ریشخند کنان از پس چله ی درد می آید
صدای خس خس پیش از فغان اندیشمندان مکتب "فایده ندارد" فاضل از سرچ های گوگِلی
از انتهای کوچه ی آبان به گوش می رسد.
هر کداممان بعد از فرو دادن چند پُک فضل و افاضات
انگشت اتهاممان سوی دیگریست!
ما کهنه سربازان هم رزم کش دیرینه ایم!

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
من در امتداد باران پاییز
با گیسوانی در حسرت آبستن شدن از باد و باران
بر مزار آزادگان، با چشم هایم خاک را زیر و رو میکنم
من
در گورستان اندیشه ها
درنیمه های تاریک شبی طولانی
با نور ستارگان
اندیشه های خورشیدوَش چشم به راه را
با لب های ترَک خورده از سوز مغزهای تاریک می مکم
چونان ساقه ی گل سرخی که آب را از خاک

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
و یک روز خواهد آمد که پاییز با شکوفه های آتش
و درختان با ناقوس های رنگارنگ
و زمین با جوانه های تازه روییده از سینه های به خون نشسته
و نمناکی آسمان خاکستری پاییز
و یک عکس قدیمی خانوادگی بر دیواری رو به زوال
حلقه های اشکمان را به سخره میگیرد
ما سفر کرده ایم...

#شهرزاد_مقدادی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀
من به خواب تلخی می اندیشم که پس از دلهره ی دنیا
از پس خستگی تن،
همچون بارش رویایی یک جادو
می رهاند تن را
من به آن دانه ی شیرین انار
و به آن شب طولانی مواج می اندیشم
که پر از زمزمه ی شعر و شعور است و زمان
من به یک پنجره ی رو به نهایت
و به یک سنگ
سنگ سیاه ابدیت می اندیشم
و به تاراج تنم زیر دندان های آن جسم لزج
و به آن پیکر پوسیده ی خواب آرام
مثل برگی قربانی مهر
جایی باید رفت
در زمستان یا که خزان
من دلم برف میخواهد
که ببارد بر خوابم
همه در اعماق سپیدی مهجور
من به پروازی در آسمان خاکستری ام می اندیشم

#شهرزاد_مقدادی

@chekamehsabz🍀
من با کلاه "آ" طناب داری بر گردن طوفان شن می اندازم
و سوار بر ابرهای مفقود آزادی
در باد گم می شوم
او که تا چشمانش را گشود آفتاب را گم کرد
آفتاب؟
همانی که سال هاست سوار بر بال های پارچه ای
به سوی ابوالهول پرواز کرده و در گوشه ای کز کرده می گرید
من با سرزمین الفبا قهر کرده ام
الفبایی که از وهم اسکلت های تکیه کرده بر عصای سلیمان
در قلم منجمد شد
قلم ها!
آه ای بازماندگان سروهای خشکیده
بخوابید...
بخوابید که بانگ صوراسرافیل نزدیک است
و آنگاه که نواخت
مجالی برای خواب نخواهید داشت.

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
به سرانگشتان نور می رسند آن شاخه های خشکیده و رمیم
و گل ها در بندِ ریشه ها
محنت کشیده و غمین
قربانیان نیمه جان کهولت جنون آمیز جان های پوک
با گلبرگ هایی دعا گو
در آرزوی بارقه ای فراری
سر به آسمان بلند کرده اند

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
واژه به گِل نشسته در بیابان بی باران
کویر کویر آسمان می درود
آسمانی که پروازش هم مردنیست

#شهرزاد_مقدادی


@chekamehsabz🍀
مثل یک‌خواب است روزهای کودکی
خواب یک ظهر کرخت
ظهر شلخته ی بهار
مشوش از فرار قمری آوازه خوان
یا که آرام
آرام مثل خوابیدن یک گربه روی خاک
خاک باغچه ای نمناک
و کلاغی خیره
مثل یک خواب است روزهای کودکی
یا خیال ملس هندوانه ای خنک بعدِ بیداری
می شود مخدوش با صدای
" آااااهن آلاااااات،ضایعااااات"
می شود مخدوش
مثل یک خواب است روزهای کودکی

#شهرزاد_مقدادی

@chekamehsabz🍀