#نوشته_یک_نقاش
.
احتمالا میان اینهمه سر و صدای چند روز اخیر و از خلال شبح جنگ همهمان کمابیش فریادهای دادخواهی دوستداران حیوانات در حمایت (رسانهای) از زبان بستههای سوخته در آتش استرالیا و از سویی هم نهادها و بنیادهای هنری را در دفاع از میراث فرهنگی و تاریخی ایران دیدهایم، بماند که کمکی هم از سر افتخار و عرقمان سرکیف آمدهایم.
جنس این دلشورهها حقا که جهان اولی است، اما مهمتر از آن با کلاس و فرهنگی بودنش است و البته مربوط به طبقات فاخر جامعه.
در کشاکش دلسوزی برای کوالاها و کانگوروها ، کاشیها و اجرها و سنگهای ارزشمند، بد نیست عینک منتقدانه خاکگرفتهمان را برداریم و از خود بپرسیم، این دلسوزیهای فخرفروشانه، این دوستداران محیط زیست و طبیعت و تحسینکنندگان والامنش هنر، چرا به کشتهشدن هزاران کودک و سرباز عراقی و افغانی، کرد و سوری و ایرانی کوچکترین واکنشی نشان نمیدهند؟
چرا بزرگترین و ثروتمندترین بنیادهای هنری و فرهنگی (چه برسد به اندک مجلات و نشریات تخصصی هنر ایران!) ککشان برای منطقهای که هر آن در کمین جنگ و بدبختی است به گزش نمیافتد؟
چرا چیزی نمیگویند، مستندی در این باره زیرنویس نمیکنند، آخر دست کم چرا سراغ هنرمندان حقیقتا سیاسی نمیروند!
آه بله، من تنها یک هنرمندم، هنرمندی غیرسیاسی. هنرمندی با دستان پاک و روحیهای لطیف و دوست داشتنی.
راستش را بخواهید برایم کوچکترین اهمیتی ندارد اگر تمام میراث هنری و فرهنگی ایران و تمام جهان با خاک یکسان شود. اعتراف میکنم ناراحتی برای کوالاها را بیشتر مهم میدانم. تنها چیزی که به آن فکر میکنم جان است، جانهای بیارزش جهان سومی، دوستان سربازم، جان عزیز آدمهای نه چندان ارزشمند و نه چندان هنرمند و نه چندان که باید مهم.
این روزها تلنگری بود برای فهمیدن اینکه انگار نگرانی برای آدمها دیگر مد روز و فاخر و والامنشانه که هیچ، هنری و فرهنگی هم نیست.
#آناهیتا_د
@chekamehsabz🍀
.
احتمالا میان اینهمه سر و صدای چند روز اخیر و از خلال شبح جنگ همهمان کمابیش فریادهای دادخواهی دوستداران حیوانات در حمایت (رسانهای) از زبان بستههای سوخته در آتش استرالیا و از سویی هم نهادها و بنیادهای هنری را در دفاع از میراث فرهنگی و تاریخی ایران دیدهایم، بماند که کمکی هم از سر افتخار و عرقمان سرکیف آمدهایم.
جنس این دلشورهها حقا که جهان اولی است، اما مهمتر از آن با کلاس و فرهنگی بودنش است و البته مربوط به طبقات فاخر جامعه.
در کشاکش دلسوزی برای کوالاها و کانگوروها ، کاشیها و اجرها و سنگهای ارزشمند، بد نیست عینک منتقدانه خاکگرفتهمان را برداریم و از خود بپرسیم، این دلسوزیهای فخرفروشانه، این دوستداران محیط زیست و طبیعت و تحسینکنندگان والامنش هنر، چرا به کشتهشدن هزاران کودک و سرباز عراقی و افغانی، کرد و سوری و ایرانی کوچکترین واکنشی نشان نمیدهند؟
چرا بزرگترین و ثروتمندترین بنیادهای هنری و فرهنگی (چه برسد به اندک مجلات و نشریات تخصصی هنر ایران!) ککشان برای منطقهای که هر آن در کمین جنگ و بدبختی است به گزش نمیافتد؟
چرا چیزی نمیگویند، مستندی در این باره زیرنویس نمیکنند، آخر دست کم چرا سراغ هنرمندان حقیقتا سیاسی نمیروند!
آه بله، من تنها یک هنرمندم، هنرمندی غیرسیاسی. هنرمندی با دستان پاک و روحیهای لطیف و دوست داشتنی.
راستش را بخواهید برایم کوچکترین اهمیتی ندارد اگر تمام میراث هنری و فرهنگی ایران و تمام جهان با خاک یکسان شود. اعتراف میکنم ناراحتی برای کوالاها را بیشتر مهم میدانم. تنها چیزی که به آن فکر میکنم جان است، جانهای بیارزش جهان سومی، دوستان سربازم، جان عزیز آدمهای نه چندان ارزشمند و نه چندان هنرمند و نه چندان که باید مهم.
این روزها تلنگری بود برای فهمیدن اینکه انگار نگرانی برای آدمها دیگر مد روز و فاخر و والامنشانه که هیچ، هنری و فرهنگی هم نیست.
#آناهیتا_د
@chekamehsabz🍀