"سخنان زیبا در باب زندگی زشت "
وقتی شرایط مصیبتبار میشود، انسان در جستجوی تسکین به هر شاخه پوسیدهای چنگ میزند. سالها پیش مارکس گفت: "دین افیون تودههاست" امروز اما با فقیرتر شدن مردم مثبتاندیشی به افیونی مرگبار و مذهبی جدید تبدیل شده است. کتابهای شبهعلمی در باب روانشناسی مثبتاندیشی برای تحمیق تودهها در تیراژ میلیونی منتشر میشود. روزی میگویند راز ثروت در میل به ثروتمند شدن است و کافیست بخواهید تا دست هستی از تنبانش برایتان بوگاتی شیرون درآورد! روزی دیگر میگویند با دنیا مهربان باش تا ذهنت آرام شود و ثروتمند شوی، به کلاغها صبحبخیر بگو حتی اگر بر ملاجت فضله بیاندازند، صبحها زودتر سرکار برو و از همه دیرتر خارج شو. زندگی مثل ریگی است که در صدفی می افتد و صدف آن را به مروارید تبدیل میکند انسان قوی از تهدیدها فرصت میسازد و این دست مزخرفاتی که ذهن را مسموم میکند هیچکس نمی پرسد چه کسی ریگ را در صدف میکند تا مروارید صید کند و صدف بیچاره چه لذتی از مروارید میبرد؟! در آخر هم صدف با شکم پاره و مروارید دزدیده شده در ساحل خوراک مرغان خواهد شد.
کارگر امروز با جادوی کلمات خام میشود تا بیشتر کار کند به خیال آن که با سختکوشی و توقع کم با چهرهای گشاده و لبخندی احمقانه توجه جهان را به خود جلب کند غافل از این که ما جز غباری در کهکشان نیستیم و وجود و عدم ما به قول ایرج سبب نمیشود که "یک موی ز زهار چرخ کنده"
شک، مادر اختراع و تفکر است. بشر اگر در احوال خود تردید نمیکرد همچنان در بیماری و عفونت و زیر شلاق بردهداران در مدفوع خود غلت میزد. انرژی یک مفهوم فیزیکی است و مثبت و منفی ندارد. خوشبینی، بدبینی و واقعبینی تابع شناخت شما از شرایط و سابقه سوژه است نه یک انتخاب ثابت.
و باور کنید مثبتترین کاری که می توان با کتابهایی نظیر "چه کسی پنیر مرا در خود فرو کرد" یا "قورباغهات را در حوض نویسنده بیانداز" انجام داد این است که با آنها برای کودکان اوریگامی درست کنیم تا دستکم ذهنشان خلاقیت را بیاموزد (اگر با سایر کتابها چنین نکنند!)
#محسن_الوان_ساز
@chekamehsabz🍀
وقتی شرایط مصیبتبار میشود، انسان در جستجوی تسکین به هر شاخه پوسیدهای چنگ میزند. سالها پیش مارکس گفت: "دین افیون تودههاست" امروز اما با فقیرتر شدن مردم مثبتاندیشی به افیونی مرگبار و مذهبی جدید تبدیل شده است. کتابهای شبهعلمی در باب روانشناسی مثبتاندیشی برای تحمیق تودهها در تیراژ میلیونی منتشر میشود. روزی میگویند راز ثروت در میل به ثروتمند شدن است و کافیست بخواهید تا دست هستی از تنبانش برایتان بوگاتی شیرون درآورد! روزی دیگر میگویند با دنیا مهربان باش تا ذهنت آرام شود و ثروتمند شوی، به کلاغها صبحبخیر بگو حتی اگر بر ملاجت فضله بیاندازند، صبحها زودتر سرکار برو و از همه دیرتر خارج شو. زندگی مثل ریگی است که در صدفی می افتد و صدف آن را به مروارید تبدیل میکند انسان قوی از تهدیدها فرصت میسازد و این دست مزخرفاتی که ذهن را مسموم میکند هیچکس نمی پرسد چه کسی ریگ را در صدف میکند تا مروارید صید کند و صدف بیچاره چه لذتی از مروارید میبرد؟! در آخر هم صدف با شکم پاره و مروارید دزدیده شده در ساحل خوراک مرغان خواهد شد.
کارگر امروز با جادوی کلمات خام میشود تا بیشتر کار کند به خیال آن که با سختکوشی و توقع کم با چهرهای گشاده و لبخندی احمقانه توجه جهان را به خود جلب کند غافل از این که ما جز غباری در کهکشان نیستیم و وجود و عدم ما به قول ایرج سبب نمیشود که "یک موی ز زهار چرخ کنده"
شک، مادر اختراع و تفکر است. بشر اگر در احوال خود تردید نمیکرد همچنان در بیماری و عفونت و زیر شلاق بردهداران در مدفوع خود غلت میزد. انرژی یک مفهوم فیزیکی است و مثبت و منفی ندارد. خوشبینی، بدبینی و واقعبینی تابع شناخت شما از شرایط و سابقه سوژه است نه یک انتخاب ثابت.
و باور کنید مثبتترین کاری که می توان با کتابهایی نظیر "چه کسی پنیر مرا در خود فرو کرد" یا "قورباغهات را در حوض نویسنده بیانداز" انجام داد این است که با آنها برای کودکان اوریگامی درست کنیم تا دستکم ذهنشان خلاقیت را بیاموزد (اگر با سایر کتابها چنین نکنند!)
#محسن_الوان_ساز
@chekamehsabz🍀