این سو.. غم نان خشک در خون جگر
آن سو.. غم بی پناهی و خوف و خطر
تَه مانده این دیار غارت شده را
ای سیل بیا بشور و بردار و ببر...
#اصغر_معاذی
@chekamehsabz🍀
آن سو.. غم بی پناهی و خوف و خطر
تَه مانده این دیار غارت شده را
ای سیل بیا بشور و بردار و ببر...
#اصغر_معاذی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
عاشق شوید !
نه به خاطر لذت بوسه و هم آغوشی،
به خاطر تمرکز ذهن روی یک نفر عاشق شوید.
وفاداری لذت دارد...
#رضا_فرهنگ
@chekamehsabz🍀
نه به خاطر لذت بوسه و هم آغوشی،
به خاطر تمرکز ذهن روی یک نفر عاشق شوید.
وفاداری لذت دارد...
#رضا_فرهنگ
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
عشق مه آلود من!
بیا با زبان پرندگان
گلها
باد و باران
بیا با زبان شعر
با هم سخن بگوییم...
خسته ام از گفتن
نشنیدن...
که سکوت!
آخرین تیر ترکش
جنگجویان به هزیمت رفته است...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بیا با زبان پرندگان
گلها
باد و باران
بیا با زبان شعر
با هم سخن بگوییم...
خسته ام از گفتن
نشنیدن...
که سکوت!
آخرین تیر ترکش
جنگجویان به هزیمت رفته است...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عروج شگرفیست
ترک شدن
و ترک کردن
و باز هم..
گامی دیگر
واپسین آغاز
یا شاید
پایان...
آن ثانیه های شهوانی ترسناکِ شور
و سر انجام
در اوج...
گامی دیگر
ترک کردن خویش...
و آخرین حباب تنفست
که دور میشود...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
ترک شدن
و ترک کردن
و باز هم..
گامی دیگر
واپسین آغاز
یا شاید
پایان...
آن ثانیه های شهوانی ترسناکِ شور
و سر انجام
در اوج...
گامی دیگر
ترک کردن خویش...
و آخرین حباب تنفست
که دور میشود...
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
ریشه هایم را
کشگان* به سیمره* سپرد
انگار کن
که دست بدست داده باشند
عروسی را
به دامادی پیر...
و گلویم پر شد
از گِلی
که سقف را
شکاف زده بود
بر حجله ای سیاه...
و گلوی زن لر عادت دارد به مویه خوانی
وقتی
تا چشم کار می کند
خانه قبرستان است
قبرستان خانه...
گفتم چِ ش م ...چِ ش م
هوار آسمان هوار
دارم دنبال چشم هایم
می گردم
که حالا
توی کارون*
پلک می زنند...
#الهام_کریمی
*خواهر رودهای داغدار میهن*
@chekamehsabz🍀
کشگان* به سیمره* سپرد
انگار کن
که دست بدست داده باشند
عروسی را
به دامادی پیر...
و گلویم پر شد
از گِلی
که سقف را
شکاف زده بود
بر حجله ای سیاه...
و گلوی زن لر عادت دارد به مویه خوانی
وقتی
تا چشم کار می کند
خانه قبرستان است
قبرستان خانه...
گفتم چِ ش م ...چِ ش م
هوار آسمان هوار
دارم دنبال چشم هایم
می گردم
که حالا
توی کارون*
پلک می زنند...
#الهام_کریمی
*خواهر رودهای داغدار میهن*
@chekamehsabz🍀
در نوسان عقربه های ساعت
کش و قوسی بی هدف را
تجربه می کنیم
روز وامدار شب است
و شب در انتظار روز....
زمان
وصله می زند
دیروز را به فردا
در امروزی گریزان....
ما
لابه لای چرخ دنده های تاریخ
لِه شدمان را جشن می گیریم و
تارهای سپید را
از آژنگ پیشانی مان کنار می زنیم
و بر
آفتاب و ماهتاب
یکسان
خیره می شویم!
باد
از آتش برمی خیزد و
در آب
غرق می شود!
و عشق!
دامن سبزش را
برمی کشد به آهستگی و
افول می کند.....
قلبهامان
بی وقفه بهم می اندیشد و
پاهامان
میان سیمان آبدیده
می فرساید!
امید
پرنده ای کوچک و آبی ست
که در دلِ آسمان
خود را پنهان کرده است!
.....
و آنگاه
می میریم!
باشد که
غمگنانه ترین رستگاری را
به استهزا نشینیم...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
کش و قوسی بی هدف را
تجربه می کنیم
روز وامدار شب است
و شب در انتظار روز....
زمان
وصله می زند
دیروز را به فردا
در امروزی گریزان....
ما
لابه لای چرخ دنده های تاریخ
لِه شدمان را جشن می گیریم و
تارهای سپید را
از آژنگ پیشانی مان کنار می زنیم
و بر
آفتاب و ماهتاب
یکسان
خیره می شویم!
باد
از آتش برمی خیزد و
در آب
غرق می شود!
و عشق!
دامن سبزش را
برمی کشد به آهستگی و
افول می کند.....
قلبهامان
بی وقفه بهم می اندیشد و
پاهامان
میان سیمان آبدیده
می فرساید!
امید
پرنده ای کوچک و آبی ست
که در دلِ آسمان
خود را پنهان کرده است!
.....
و آنگاه
می میریم!
باشد که
غمگنانه ترین رستگاری را
به استهزا نشینیم...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
یاد تو!
پر از گریه های حسرت
خنده های تلخ...
تو نیستی و بهار نمی آید!
پاییزی ام
عشق من!
پاییزی!
و
دلتنگی ات,
سیاهچاله ایست
که
تمامِ مرا
تمام کرد...
و تا انتهای بودن
خزان را
بر سرنوشتم
نقش ...
شبها نگاهت را
نگاه می کنم و می میرم
و روزها
رخت فراموشی بر تن ...
و راه می روم!
و جهنم
همین عصرهای معمولیِ بی توست
...
بهارِ من
نمی آید
نمی آید
....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
پر از گریه های حسرت
خنده های تلخ...
تو نیستی و بهار نمی آید!
پاییزی ام
عشق من!
پاییزی!
و
دلتنگی ات,
سیاهچاله ایست
که
تمامِ مرا
تمام کرد...
و تا انتهای بودن
خزان را
بر سرنوشتم
نقش ...
شبها نگاهت را
نگاه می کنم و می میرم
و روزها
رخت فراموشی بر تن ...
و راه می روم!
و جهنم
همین عصرهای معمولیِ بی توست
...
بهارِ من
نمی آید
نمی آید
....
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
در تسلسل یادها
می آییم و می رویم
آنچنان به شتاب
که تاریخ
ورق پاره ای بیش
نمی نماید...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
می آییم و می رویم
آنچنان به شتاب
که تاریخ
ورق پاره ای بیش
نمی نماید...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
میخواهم فریاد بزنم
دلم را داد بزنم
از عشقی کهنه بگویم
همان که روزی ممنوع بود
تا کی میخواهی از شرع بگویی؟
از خرافههای قدیمی
از سنتهای پوسیده
از حرفهای مردم!
یک گوش را در کن
گوش دیگرت دروازه
بگذار هرچه میخواهند بگویند
تو کار خود کن
از خودسانسوری دست بردار...!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
دلم را داد بزنم
از عشقی کهنه بگویم
همان که روزی ممنوع بود
تا کی میخواهی از شرع بگویی؟
از خرافههای قدیمی
از سنتهای پوسیده
از حرفهای مردم!
یک گوش را در کن
گوش دیگرت دروازه
بگذار هرچه میخواهند بگویند
تو کار خود کن
از خودسانسوری دست بردار...!
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
ظریف و نازک
شبیهِ گلدانِ سفال
شبیهِ آبگینه یِ
سپیدِ بلور
نگه داشته ام
تو را در خود
با هزارِ امیدِ محال
مهربان باش و
مرا مشکن ..
#فریبا_فدایی
@chekamehsabz🍀
شبیهِ گلدانِ سفال
شبیهِ آبگینه یِ
سپیدِ بلور
نگه داشته ام
تو را در خود
با هزارِ امیدِ محال
مهربان باش و
مرا مشکن ..
#فریبا_فدایی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
"دوستی"
دوستی حس غریبیه! اولین روزی که وارد دبستان شدم با یه دانش آموز دیگه دوست شدم,اسمش فریبا بود,دست انداختیم گردن هم و همه چیز زندگی کوچیک و ساده و بچگونه مون رو واسه هم تعریف کردیم..
چند وقت بعدش با هم قهر کردیم ,کیفامونو گذاشتیم وسط میز که مثلا ریخت همو نبینیم... بعدش آشتی کردیم و باز دست انداختیم گردن هم و خوراکی هامونو با هم تقسیم کردیم...
از آرزوهامون می گفتیم و دردهایی که واسه ما بزرگ بود و واسه بزرگتر ها بی اهمیت...!
آخ که دوستی عجب حسیه!
و الان که بزرگ شدم می فهمم که چرا بچه ها ساده دوست می شن و بزرگترها ساده بهم می زنن....!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
دوستی حس غریبیه! اولین روزی که وارد دبستان شدم با یه دانش آموز دیگه دوست شدم,اسمش فریبا بود,دست انداختیم گردن هم و همه چیز زندگی کوچیک و ساده و بچگونه مون رو واسه هم تعریف کردیم..
چند وقت بعدش با هم قهر کردیم ,کیفامونو گذاشتیم وسط میز که مثلا ریخت همو نبینیم... بعدش آشتی کردیم و باز دست انداختیم گردن هم و خوراکی هامونو با هم تقسیم کردیم...
از آرزوهامون می گفتیم و دردهایی که واسه ما بزرگ بود و واسه بزرگتر ها بی اهمیت...!
آخ که دوستی عجب حسیه!
و الان که بزرگ شدم می فهمم که چرا بچه ها ساده دوست می شن و بزرگترها ساده بهم می زنن....!
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
مرا دیوانه می خوانی و
عشق
پروانه ی کوچک رنگینی ست که
با بیشمار گل
به معاشقه نشسته است...
و من لیلی هیچ قصه ای نبوده ام
و در هیچ قابی
طرح صورتم
در سایه ی هیچکس نیست...
قاصدکی سپید
بر بال نسیم
بی هیچ هراسی...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
عشق
پروانه ی کوچک رنگینی ست که
با بیشمار گل
به معاشقه نشسته است...
و من لیلی هیچ قصه ای نبوده ام
و در هیچ قابی
طرح صورتم
در سایه ی هیچکس نیست...
قاصدکی سپید
بر بال نسیم
بی هیچ هراسی...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#داستانک
شانه ی موقتی
راه سفر طولانی بود برای لحظه ای دلش خواست خودش را به خواب بزند ماشین از پیچ و تاب جاده می گذشت و موسیقی ای که در فضا طنین می افکند بیشتر او را یاد تنهایی اش می انداخت .برای لحظه ای دلش خواست خودش را به خواب بزند و سرش را بر شانه های ستبر همسفرش بگذارد اگرچه او را به اندازه ی عمر سفر چند روزه می شناخت اما برایش مهم نبود که آن مرد کیست برای لحظه ای فقط لحظه ای دلش می خواست سرش را روی شانه ی مردانه ای بگذارد و حس کند تنها نیست حتی با این که می دانست این حال و هوا ،این خیال و رویا عمری به کوتاهی چند دقیقه دارد .گردنش را رها کرد و چشمهایش را بست خجالت می کشید .حتی طلب کردن این شانه ی موقتی را هم حق خودش نمی دانست سرش را به عقب صندلی ماشین تکیه داد چشمانش گرم شد در خواب دید که به شانه ی گرمی تکیه داده است و کسی به آرامی پیشانی اش را می بوسد از حس لذت بخش بوسه ناگهان چشم باز کرد دید همسفرش آرام بالش بادی را برایش آماده می کند و به آرامی می گوید :بیا اینطوری که سرت رو به شیشه ی ماشین چسبوندی گردن درد می گیری!
دوباره چشمهایش را بست
تنهایی او آنقدر بزرگ شده بود که حتی سهمش از دنیا شانه ی موقتی یک همسفر هم نبود....
ماشین همچنان در جاده می راند و موسیقی طنین می انداخت
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
شانه ی موقتی
راه سفر طولانی بود برای لحظه ای دلش خواست خودش را به خواب بزند ماشین از پیچ و تاب جاده می گذشت و موسیقی ای که در فضا طنین می افکند بیشتر او را یاد تنهایی اش می انداخت .برای لحظه ای دلش خواست خودش را به خواب بزند و سرش را بر شانه های ستبر همسفرش بگذارد اگرچه او را به اندازه ی عمر سفر چند روزه می شناخت اما برایش مهم نبود که آن مرد کیست برای لحظه ای فقط لحظه ای دلش می خواست سرش را روی شانه ی مردانه ای بگذارد و حس کند تنها نیست حتی با این که می دانست این حال و هوا ،این خیال و رویا عمری به کوتاهی چند دقیقه دارد .گردنش را رها کرد و چشمهایش را بست خجالت می کشید .حتی طلب کردن این شانه ی موقتی را هم حق خودش نمی دانست سرش را به عقب صندلی ماشین تکیه داد چشمانش گرم شد در خواب دید که به شانه ی گرمی تکیه داده است و کسی به آرامی پیشانی اش را می بوسد از حس لذت بخش بوسه ناگهان چشم باز کرد دید همسفرش آرام بالش بادی را برایش آماده می کند و به آرامی می گوید :بیا اینطوری که سرت رو به شیشه ی ماشین چسبوندی گردن درد می گیری!
دوباره چشمهایش را بست
تنهایی او آنقدر بزرگ شده بود که حتی سهمش از دنیا شانه ی موقتی یک همسفر هم نبود....
ماشین همچنان در جاده می راند و موسیقی طنین می انداخت
#مریم_ک
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (Marjaneh)
کجایی؟
بی تو
همیشه بازنده ام و
کامیابی هم
بوی شکست می دهد....
آه !
عشق تو
دل لرزه ای بود
که تا ابد
ویرانم کرد...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
بی تو
همیشه بازنده ام و
کامیابی هم
بوی شکست می دهد....
آه !
عشق تو
دل لرزه ای بود
که تا ابد
ویرانم کرد...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Audio
میباره برگ بارون
دلتنگم , تو کجایی ؟
بعد از تو با این بغض میجنگم
تو کجایی ...
#حجت_اشرف_زاده
@chekamehsabz🍀
دلتنگم , تو کجایی ؟
بعد از تو با این بغض میجنگم
تو کجایی ...
#حجت_اشرف_زاده
@chekamehsabz🍀
تو همان
افسونگر شبهای تیره و تاری
که پریان دریایی
مسخ جادوی صدایت
در کشاکش موج و صخره
جان میدهند
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
افسونگر شبهای تیره و تاری
که پریان دریایی
مسخ جادوی صدایت
در کشاکش موج و صخره
جان میدهند
#روژان_ب
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
عکاس عزیز
اندوهم از حضور توست
که نباید اینجا بودی
و از غیبت آنان
که میبایست اینجا بودند....
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
عکاس عزیز
اندوهم از حضور توست
که نباید اینجا بودی
و از غیبت آنان
که میبایست اینجا بودند....
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
سیل نگاهت مرا با خود برد
گل گرفتم دهانم را
واژه در گلویم تپید
من مفقودالاثر گل و لای توام
چادر بزنید!
محتاج کمی انسانیتم...
#سیل
#آنی
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀
سیل نگاهت مرا با خود برد
گل گرفتم دهانم را
واژه در گلویم تپید
من مفقودالاثر گل و لای توام
چادر بزنید!
محتاج کمی انسانیتم...
#سیل
#آنی
#فرزادسنایی
@chekamehsabz🍀