@rahmanqazvini
به کوچه ها زده بودم شب از لجاجت خانه
که خانه بعد تو با من درست حرف نمی زد!
ولی دوباره به خانه پناه بردم و گفتم
کسی که چاره ندارد ، چرا ؟ کجا؟بگریزد
به خانه رفتم و گفتم که جای خواب ندارم
و خانه جای مزارم شد و پتو کفنم کرد
دلم گرفت دلم خواست مویه سر کنم اما
سکوت حرف رکیکی حواله ی دهنم کرد
مچاله بودم و جرات نداشتم که بمیرم
اگر چه زندگی ام مزه ی حیات نمی داد
تو رفته بودی و فرصت نداشتم که بگویم
کسی شبیه مرا عشق هم نجات نمی داد
سری به بالش خیسم گذاشتم که بخوابم
بخواب رفتم و چیزی به جز سراب ندیدم
تو خواب بودی و چیزی به جز سراب نبودی
به خواب رفتم و در خواب هم عذاب کشیدم
شعر و خوانش:
#داوود_جمالی
@chekamehsabz🍀
که خانه بعد تو با من درست حرف نمی زد!
ولی دوباره به خانه پناه بردم و گفتم
کسی که چاره ندارد ، چرا ؟ کجا؟بگریزد
به خانه رفتم و گفتم که جای خواب ندارم
و خانه جای مزارم شد و پتو کفنم کرد
دلم گرفت دلم خواست مویه سر کنم اما
سکوت حرف رکیکی حواله ی دهنم کرد
مچاله بودم و جرات نداشتم که بمیرم
اگر چه زندگی ام مزه ی حیات نمی داد
تو رفته بودی و فرصت نداشتم که بگویم
کسی شبیه مرا عشق هم نجات نمی داد
سری به بالش خیسم گذاشتم که بخوابم
بخواب رفتم و چیزی به جز سراب ندیدم
تو خواب بودی و چیزی به جز سراب نبودی
به خواب رفتم و در خواب هم عذاب کشیدم
شعر و خوانش:
#داوود_جمالی
@chekamehsabz🍀