🌈🍀چکامه سبز🤍💚
217 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
Audio
رستنی‌ها کم نیست،
من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم!


گفتنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم گفتیم...

"نجوا"

#فرهاد_مهراد


@chekamehsabz🍀
در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند

در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
در روشنایی باران،
در آفتاب پاک،
در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!


#کوچ_بنفشه_ها
خواننده : #فرهاد_مهراد
شعر : #شفیعی_کدکنی




@chekamehsabz🍀
The Windmills of Your Mind
Farhad Mehrad
بازخوانی از زنده یاد عزیز
#فرهاد_مهراد

ارسالی از : #افشین_د


@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند

در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
در روشنایی باران،
در آفتاب پاک،
در روزهای آخر اسفند،
در نیم‌روز روشن،
وقتی‌ بنفشه‌ها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار
در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان.
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
ای کاش آدمی،
وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!


#کوچ_بنفشه_ها
خواننده : #فرهاد_مهراد
شعر : #شفیعی_کدکنی




@chekamehsabz🍀