🌈🍀چکامه سبز🤍💚
227 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
قدیما
یالی بود
طاقچه و کوپالی بود
توشه برای راهی بود


حوضی بود توی حیاط
لگن مسی کنار باغ
اتاق ها،دار داشتند
قالی کاشان داشتند


باغچه ها صفایی داشت
ترب و تره،نعنایی داشت
گالش ها کنج خونه
مرغ ها همه توی لونه


قدیما
سازی بود
کبوتر و یه بازی بود
طرب و آواز چه ساده بود.



#مجتبی


@chekamehsabz🍀
#عکسواره



کاش چشمهایت شنوا می شد
و دست هایت،بینایی اش را
از دست نمی داد
شبیه حال گذشته و مثال خیال آینده
بیشتر قلبم،به طپش می افتاد
و صدای زمزمه اش،گوش نواز می شد
تا،پاهایت
سرنوشت جفت شدن حرف ها را
خیلی خوب و زیبا
و بیشتر از تصور این دنیا
آهسته و آرام رقم می زد،
شبیه شعرهایت
که هنگام راه رفتن
از کنار عابران عبوری عبرت آمیز
دلتنگی را کمتر
میان تک تک واژه ها
با خود به همراه می داشت.


#مجتبی




@chekamehsabz🍀
#شبانه_سبز


نوازش دستانت
صدای پای آب را
برای گرمای روزهایم
تجسم می کند


اذان چشمهایت
شروع،زیبایی را
برای لحظه های افطارم
آهسته و آرام رقم می زند


دعا بماند برای سحر
قبول باشد این مهمانی دل
اضافه شدن احساس
و ز مزمه ی پایان دردها


فقط هر چند وقت یکبار
بگذار در خیالم انگشتانم‌
میان موهایت برقصند
و تمام مهربانی تو را
به هوا پراکنده‌ کنند.


#مجتبی




@chekamehsabz🍀
#شبانه_سبز



چند قدم
مانده به نقش روزگار
چند سحر
مانده به افطاری آب
آدم‌ است
آه و دم است


گذر ثانیه ها
بازی برگ و حرف و باد ها
انتظار یک ستاره
تکه تکه ابر ساده
واژه واژه شعرِ جاده


سیگارِ های بی حوّا
بغض های بی پروا
احتمال بارش ابر
تصویر درد و زخم


قطعه ایی از فیلم ناب
بیتی،از شعرِ خاص
لحظه های سوزش غم
مرهم آدم های شهر


#مجتبی




@chekamehsabz🍀
#عکسواره


به قدیم خودمان برگردیم
به مهمانی های پشت بام
پاتوق کتاب خانه های محله مان
به نداشتن دغدغه امنیت
به تضمین مهربانی آدمیت

به نون و پنیر بی آرایش
به قرض کردن یخ و پیاز پُر سایش
به رفاقت های دوران بی پولی
به آدم های کاملا معمولی

به دورانی که غم نان نبود
جنگ برای خواب و آب نبود
به شلوارهای گشاد اما بی ادعا
به پدربزرگ محل اما باخدا

به قدیم خودمان برگردیم
به بلیط کاغذی اتوبوس
به اتوبوس دو طبقه میدان شوش
به خود بودن و سالم موندن
به آدمییت و با شرافت بودن


#مجتبی



@chekamehsabz🍀
تشکر ویژه از دوست گرامی و همیشگی کانال #چکامه_سبز
جناب : #مظنون_همیشگی
#مجتبی
بابت ارسال عکسها و کلیپهای #مسعود_کیمیایی
🙏🍀




@chekamehsabz🍀
#سین_سلام_سبز



پرواز یه پرنده
درسته طبق عادت و غریزه ست
اما همیشه زیبا و تمیز!
همیشه تازه بوده
و هست!
این همیشه ایی که میگم
از اون همیشگی های تکراری نیست !
نه
از اون همیشگی هایی ست که
حسِ آرزوهای خوب رو دارند
فکر کردن و تبسم کوچیک رو
به همراه خودشون دارند

دلم برای یکی از اون همیشگی ها
تخته سیاه و گچ
برای پس دادن پر ترس یک درس
برای تمام کلمات،فرمول و رسم ها
برای لشکرکشی
شب نشینی طلخک و شاه
برای جنگل و رود و جغرافیا
که هیچ وقت به دردمان نخورده
خیلی وقته تنگ شده

دلم برای خودم
برای تو
برای راه رفتن
برای بی دغدغه گی
دلم برای هوای حوا تنگ شده
شاید هم به دلم برات شده
که یک روزی
بر وقف مراد بشه
سوار بر اسب خواب و خیال بشه.


#مجتبی




@chekamehsabz🍀
مادرم شاعر بود
پدرم یک معمار

مادرم پر حس بود
پدرم یک برج ساز

مادرم تنها بود
پدرم انبوه ساز

مادرم پر درد بود
پدرم یک صبر ساز

مادرم ساکت بود
پدرم یک طناز

مادرم رفت دگر
پدرم شد بیمار


مادرم....
پدرم....


#مجتبی

#شبواره


@chekamehsabz🍀
تمام خانه‌های جدول
یک به یک پر شدند
رمز عجيبش درآمد:
زندگی
ارزشش را
نداشت.

#مجتبی

@chekamehsabz🍀
ابرهای سفید
آسمان آبی
شاخه های درخت

واژه به واژه
و کوچه به کوچه
شعرهای سروده شده هستند

شبیه نقاشی های
یک گالری
زیبایی های
یک عصر تابستانی

شبیه بی قراری و بی قراری.

#مجتبی



@chekamehsabz🍀
Forwarded from عکس نگار
عاشق ترین
نگاه شاعری شدم
که بدون لمس
دست هایش

در غبار
خاطرات شیرین
آرام آرام
عاشق شدم

در روحِ کلماتِ من
دمیده شده بود
کسی که

کاتبِ
عطرِ نفس هایش
من بودم


#مجتبی



@chekamehsabz🍀
#شبانه_سبز


یکی بود یکی نبود
‏شهری بود
‏که پـر از آدم بود
‏دود،حسرت و ماتم بود

‏روز هاش شاد شاد
‏شبهاش هذیان
‏و دائم
‏در تب بود

‏دل این شهر پیر
‏که میگرفت
‏دونه دونه غمهاش رو
‏مینوشت

‏محتواش هم دیگه
‏خالی شده بود
‏حرفهاش
‏همه زاری شده بود

‏از آزادی فقط
‏یه میدون داشت
‏رنگ و رویی
‏شبیه دندون داشت

‏⁧ #مجتبی



@chekamehsabz🍀
#سین_سلام_سبز


‏صداي خش خش
زير پاهايمان را
‏دوست دارم

‏اين بار
به جاي راه رفتن
‏بیا تانگو برقصيم

‏دستت را دور گردنم
حلقه كن
‏نزديك تر بيا

‏بگذار
بوي تو
‏هواي تنفس من باشد

‏به من نگاه كن
‏پاييز از چشمان من
‏شروع مي شود

‏كه دلتنگي ام را
‏مشت مشت
به آسمان مي پاشد

‏با من برقص
‏چرا که رقص با تو
‏حالم را خوب مي كند
خوب خوب خوب.


‏⁧ #مجتبی



@chekamehsabz🍀
عجب
مردمانی هستیم
چه ملت غیر قابل تصوری

بی شک،
هشتمین عجایب روزگار
هستیم

یک روز
در اوج رفاه و آزادی
فقط از روی جاه طلبی

از روی شکم سیری
و توهم خوش خیالی
الف و نون را به قلاب چسباندند
آن پدر های بی سیاست


یک چهار و یک صفر
از نسل های مان
آهسته و آرام سوخت

تاوان یک پنج و یک هفت را
برای همیشه
دادیم
می دهیم
و خواهیم داد


حال،
یک نُه و با یک هفت
در اوج سیاهی
و‌ فقر

و دیدن بیداد بدبختی
سکوت را
در پیش می گیریم
امان از این هفت بی مروت.


#مجتبی




@chekamehsabz🍀
#شبانه_سبز



میدونی
عکسها هم مثل آدما
حرف هایی برای گفتن دارند
و فرقی نداره
عکس شخص باشه
دکور یا منظره
کوچیک باشه
یا بزرگ
قدیمی باشه
یا جدید

مهم این هستش که
هر کدوم شون
راز های نهفته ایی
توی خودشون پنهان کردند،
راز هایی که
نماد شادی یا غم
خاطره شیرین یا تلخ
یا گذر زمان رو
به آدما نشون میده

میدونی
عکسها هم مثل آدما
مفهوم های زیادی
با خودشون به همراه دارند
بعضی هاشون
همون لحظه آشکار میشند
یه سری هاشون هم
با گذشت زمان
اشک رو روی چشم
یا لبخند رو روی لب می گذراند

عکسهایی که زنده هستند
نفس می کشند
حرف می زنند
راه میرند
می خوابند
و مدام میان ذهن ها
به چشم میان و به دل می شینند
و تا بغض بعدی
برای مدت کوتاهی
سرجاشون
خاک می خورند

میدونی...


#مجتبی



@chekamehsabz🍀
Audio
می تراود به من جوانی را، هر بهاری که عاشقت باشم
خارج از گیر و دار تقویم است، روزگاری که عاشقت باشم

ای پریچهره‌ی عسل بانو، تو خودت دلبری!، دلم چه کند؟
من که از خویشتن ندارم هیچ، اختیاری که عاشقت باشم

ای وجودت تمام هستی من، تو که هستی چه حاجتی دیگر؟
اوج آمال من فقط این است،: بگذاری که عاشقت باشم

هیچ فرقی نمی‌کند که کجا، زندگی می‌کنیم اما من
زندگی می‌کنم فقط یک‌جا، در دیاری که عاشقت باشم!

ای تمام وجود نازت ناز، ناز کن برای من اما
از صمیم دلت بگو آیا، دوست داری که عاشقت باشم؟

گرچه با تو برای من هر روز، جشن میلاد می‌شود اما
ماه دی می دهد به من حسِّ، ماندگاری که عاشقت باشم

خودمانیم و آخرین بیت از، غزل عاشقانه‌ام، رو کن!
چهره‌ات داد می‌زند که تو هم، بی‌قراری که عاشقت باشم!

شعر از : #مجتبی_نادری
خوانش از : #حمید_آسترکی


@chekamehsabz🍀
#عکسواره


میگفت
هر آدمی یه شهر محسوب میشه
با توجه به شناختی که ازشون داریم
می تونیم به یه شهری تشبیه اش کنیم.
پر جنب و جوش ها رو میشه
دریای شهرهای ساحلی تجسم کرد
مواج،داری جذر و مد
و همیشه لذت بخش،
کم حرف ها
مثل شهرهای کویری هستند
سکوت شون مثل ریگ ها پر رمز و رازه
بیشتر سال گرم هستند و زمستون ها سرد.
گفتم من شبیه چه شهری هستم؟
یه نگاه توی چشمهام کرد و سکوت کرد
قدم زنون از کنارم‌ رد شد و رفت
متعجب شدم و رفتم تو فکر
توی حال خودم بودم که
یهویی از پشت سر آهسته تو گوشم گفت:
تو شبیه،خونه و کوچه های قدیمی هستی
که توی همه شهر ها
خاطرات آدمها رو می سازند.

#مجتبی


@chekamehsabz🍀