#عکسواره
ﺳﻔﺮِ ﺩﻭﺭِ ﺗﻮ ﺍﺯ خانه ﯼِ ﻣﺎ
ﻫﻮﺱِ ﺭﻓﺘﻦِ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮِ ﻣﺎ
ﺳﻔﺮِ ﺁﺧﺮ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦِ ﺗﻮ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕِ ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻋﺸﻖِ ﻣَﺤﺎﻝ
ﺗﻮ نبودﯼ ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽِ ﻫِﺠﺮﺍﻥ
ﺑﻪ ﻣَﻨﯽ ﭘُﺮﺁﺷﻮﺏ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﯿﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺯﺩ
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
ﺳﻔﺮِ ﺩﻭﺭِ ﺗﻮ ﺍﺯ خانه ﯼِ ﻣﺎ
ﻫﻮﺱِ ﺭﻓﺘﻦِ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮِ ﻣﺎ
ﺳﻔﺮِ ﺁﺧﺮ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦِ ﺗﻮ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕِ ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻋﺸﻖِ ﻣَﺤﺎﻝ
ﺗﻮ نبودﯼ ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽِ ﻫِﺠﺮﺍﻥ
ﺑﻪ ﻣَﻨﯽ ﭘُﺮﺁﺷﻮﺏ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﯿﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺯﺩ
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
سؤالی دارم از تو بر لبم امروز
بگو تو بهرِ من، بختِ نِگون بختم
چرا محتاج و دربندم؟
چرا ویرانم و خسته؟
چرا بی همدم و یارم؟
چرا همواره ناچارم؟
چرا تنها؟
چرا بی کس؟
چرا بیدار نمی مانم؟
تو خود دانی وجودی آتشین دارم
هزاران شعر برای این زمین دارم
رها بودن تَقاصش بَردگی نیست،
بندگی نیست
دمادم آتشم خاموش،
همیشه در پیِ آغوش
مَهارم کارِ هر کس نیست
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
بگو تو بهرِ من، بختِ نِگون بختم
چرا محتاج و دربندم؟
چرا ویرانم و خسته؟
چرا بی همدم و یارم؟
چرا همواره ناچارم؟
چرا تنها؟
چرا بی کس؟
چرا بیدار نمی مانم؟
تو خود دانی وجودی آتشین دارم
هزاران شعر برای این زمین دارم
رها بودن تَقاصش بَردگی نیست،
بندگی نیست
دمادم آتشم خاموش،
همیشه در پیِ آغوش
مَهارم کارِ هر کس نیست
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
به خدا نیست،
مگر سِی٘طَره یِ کیش،
به نابودیِ انسانِ رَها
که فقط تیش بَرازَنده یِ ماست
بِسِپارید قلم را
که شُده ست قفل پَرَستِ قفس و بَند و بلا
و در این پهنه یِ پُرآوازه
با وجودِ شب و ظلمت
بِرَهانید از کیش
تا بَرَان٘دازید تیش
#شهرام_قاسمی
کیش: آئین/مذهب
@chekamehsabz🍀
به خدا نیست،
مگر سِی٘طَره یِ کیش،
به نابودیِ انسانِ رَها
که فقط تیش بَرازَنده یِ ماست
بِسِپارید قلم را
که شُده ست قفل پَرَستِ قفس و بَند و بلا
و در این پهنه یِ پُرآوازه
با وجودِ شب و ظلمت
بِرَهانید از کیش
تا بَرَان٘دازید تیش
#شهرام_قاسمی
کیش: آئین/مذهب
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
نِگارا
تو اگر رویَت
و این رُخساره یِ ماهَت
چون آن رَنگینه برگی اَست
که می ریزد
چو دیده ست خواریِ مُطلق
به ما بِنگر
تو می بینی
که در افکار بداندیشِ نامردان
دمی از قافِلِه ماندی
هم از مهتاب و آئینه
هم از فردایِ نافرجام
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
نِگارا
تو اگر رویَت
و این رُخساره یِ ماهَت
چون آن رَنگینه برگی اَست
که می ریزد
چو دیده ست خواریِ مُطلق
به ما بِنگر
تو می بینی
که در افکار بداندیشِ نامردان
دمی از قافِلِه ماندی
هم از مهتاب و آئینه
هم از فردایِ نافرجام
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
چه می بینی؟
تو گویی اِزدِحامی اَست
که دارد مردمانِ خسته از خود را،
می بَلعد
تو اکنون عزمِ راسِخ را
در این زندان نمی بینی
و یاران، محو در تصویر
تو جز حَسرت نمی بینی
هزاران خانه می بینی
بَشَر، تنهاست در منزل
به جز تنهاییِ انسان، چه می بینی؟
غروب و حجمِ گُمراهی
ندیدیم رنگِ همراهی
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
چه می بینی؟
تو گویی اِزدِحامی اَست
که دارد مردمانِ خسته از خود را،
می بَلعد
تو اکنون عزمِ راسِخ را
در این زندان نمی بینی
و یاران، محو در تصویر
تو جز حَسرت نمی بینی
هزاران خانه می بینی
بَشَر، تنهاست در منزل
به جز تنهاییِ انسان، چه می بینی؟
غروب و حجمِ گُمراهی
ندیدیم رنگِ همراهی
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
رَهِ من حاصلِ جُو٘لانِ طلوعی س٘ت
که در پایانش
صورَتَکهایِ شَعَف بهرِ غروبش پیداست
همچو یک تابلویی اَست که اَبعادش را
ایزدِ شور و نفس
تا قیامت، تا اَبَد، برپا داشت
ذهنِ من در پیِ ماست
و اگر گامِ تو را باور داشت
راهِ بُن بست شده را از بَر داشت
نِگَهَم در پیِ روزی ست که گامهایت را
عاقبت بر کفِ این جادّه یِ باز می آرَد
یا میانِ خَفَقانِ رهِ تو، عاقبتم
باغبانی ست که فردا با شور
ریشه را با منظور
زندگی را تا دور
بر رَهَت می کارَد
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
رَهِ من حاصلِ جُو٘لانِ طلوعی س٘ت
که در پایانش
صورَتَکهایِ شَعَف بهرِ غروبش پیداست
همچو یک تابلویی اَست که اَبعادش را
ایزدِ شور و نفس
تا قیامت، تا اَبَد، برپا داشت
ذهنِ من در پیِ ماست
و اگر گامِ تو را باور داشت
راهِ بُن بست شده را از بَر داشت
نِگَهَم در پیِ روزی ست که گامهایت را
عاقبت بر کفِ این جادّه یِ باز می آرَد
یا میانِ خَفَقانِ رهِ تو، عاقبتم
باغبانی ست که فردا با شور
ریشه را با منظور
زندگی را تا دور
بر رَهَت می کارَد
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
تو مرا می بینی
من و فریادی را
که پس از هجرتِ تو سَر دادم
تو مرا می بینی
که به شرم آوردم
من ز دردم گلِ سرخ
غم و تنهایی بود
تو نبودی، بودم
در دیاری که هوس بعد از تو
به سرم نیست، نبود
تا در آن غم بِرَهانم،
آری
تو بخوانی از عشق
تا در آن غَمزه زِ نازِ گلِ من بَرچینی
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
تو مرا می بینی
من و فریادی را
که پس از هجرتِ تو سَر دادم
تو مرا می بینی
که به شرم آوردم
من ز دردم گلِ سرخ
غم و تنهایی بود
تو نبودی، بودم
در دیاری که هوس بعد از تو
به سرم نیست، نبود
تا در آن غم بِرَهانم،
آری
تو بخوانی از عشق
تا در آن غَمزه زِ نازِ گلِ من بَرچینی
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from عکس نگار
زندگی، شور و شَعَف، شعر و شعور
عشق و غرور
همه در عُمقِ گِلَند
جملگی در به درند
دل به ما می سِپُرند،
تا که از قعرِ زمین
نیم نگاهی به رُخِ یار کنند
روزنی باز کنند
هاله یِ مشتی که در کنجِ زمین در تَپِش اَست
آنچنان مُحکم و قُرصَ س٘ت و قَوی
که کنون
منتظرِ غُرّشِ فریادِ من است
هدفش ساختن است
یا بَرَانداختن است
در پیِ یافتن است
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
عشق و غرور
همه در عُمقِ گِلَند
جملگی در به درند
دل به ما می سِپُرند،
تا که از قعرِ زمین
نیم نگاهی به رُخِ یار کنند
روزنی باز کنند
هاله یِ مشتی که در کنجِ زمین در تَپِش اَست
آنچنان مُحکم و قُرصَ س٘ت و قَوی
که کنون
منتظرِ غُرّشِ فریادِ من است
هدفش ساختن است
یا بَرَانداختن است
در پیِ یافتن است
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from عکس نگار
روبرو دخترکِ تنهایی س٘ت
که تَنَش، در وسطِ آتیه یِ کور شده
بر شب و محفلِ غم تبعید است
با نگاهی نگران
دلِ او در پیِ انکارِ زَوال
و طلوعی ست که مَستور شده
گرچه من می دانم
که تو از هجرتِ خود بیزاری
تو که در غربت و گِرداب و غبار گُم شده ای
تو که از ظلمتِ مردان، وجودت مَحو است
و قلم بهرِ دو چشمانِ تَرَت
نامی از اشک نبرده ست هرگز
تو در این گَردنه یِ ناهموار
سهمِ خود را بِطَلَب
اشکِ چشمانِ ترت را برگیر
تا قلم نام تو را
ناب و موزون تر از شُرشُر آب
به دل انگیزترین شیوه یِ حال
بِسُراید از دل
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
که تَنَش، در وسطِ آتیه یِ کور شده
بر شب و محفلِ غم تبعید است
با نگاهی نگران
دلِ او در پیِ انکارِ زَوال
و طلوعی ست که مَستور شده
گرچه من می دانم
که تو از هجرتِ خود بیزاری
تو که در غربت و گِرداب و غبار گُم شده ای
تو که از ظلمتِ مردان، وجودت مَحو است
و قلم بهرِ دو چشمانِ تَرَت
نامی از اشک نبرده ست هرگز
تو در این گَردنه یِ ناهموار
سهمِ خود را بِطَلَب
اشکِ چشمانِ ترت را برگیر
تا قلم نام تو را
ناب و موزون تر از شُرشُر آب
به دل انگیزترین شیوه یِ حال
بِسُراید از دل
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ورایِ میله یِ زندان
به جز یک شخصِ طُغیانگر،
که فریادش فقط نابودی و مرگ است
شما چیزی به نامِ دل
درونِ سینه می بینید؟
"نمی بینید"
و در دستِ نوازشگر
به رویِ سینه ای پرخون
شما یک غنچه یِ آلاله می بینید؟
"نمی بینید"
همه خسته در این زندان
درونِ قلبِ یک انسان
شما پروانه می بینید؟
"نمی بینید"
دگر در این زمینِ عاری از حُرمت
نگاهی نیست
نگاری اندرونِ قلب، گرامی نیست
و ما اکنون در این ظلمت
غریب و خسته و بی یار
می میریم
و یک همدم نمی بینیم
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀
ورایِ میله یِ زندان
به جز یک شخصِ طُغیانگر،
که فریادش فقط نابودی و مرگ است
شما چیزی به نامِ دل
درونِ سینه می بینید؟
"نمی بینید"
و در دستِ نوازشگر
به رویِ سینه ای پرخون
شما یک غنچه یِ آلاله می بینید؟
"نمی بینید"
همه خسته در این زندان
درونِ قلبِ یک انسان
شما پروانه می بینید؟
"نمی بینید"
دگر در این زمینِ عاری از حُرمت
نگاهی نیست
نگاری اندرونِ قلب، گرامی نیست
و ما اکنون در این ظلمت
غریب و خسته و بی یار
می میریم
و یک همدم نمی بینیم
#شهرام_قاسمی
@chekamehsabz🍀