#اسفندانه
قلبم از جا کنده می شود.رو به رویم در دود پشت اتوبوس، می بینمت .
برایم دست تکان می دهی و به طرفم می آیی با لبخندی که دو خط زیبا را در گوشه ی چشمهایت می نشاند.
می رویم یک پیتزافروشی همان اطراف و پیتزا مخلوط سفارش می دهیم که پر از کالباسهای خرد شده است. پیتزای بی کیفیت را با اشتهای زیاد می خوریم و از هر دری حرف می زنیم.
از درون در نیمه باز رستوران باد ، عطر خیس باران را مهمان سفره ی ما می کند.
بعد در باران اسفند ماه، پیاده راه می افتیم و کنار هم مشتاقانه راه می رویم...
...
امسال باران موسیقی عجیبی دارد انگار که آواز هزاران دلداده ی خفته در خاک را می بارد، انگار جاودانگیشان را تکرار می کند.
...
تو در ورق های دلزده ی روزمرگی گم شدی. اسفند اما ،تو را و مرا به خاطر سپرده است در دفتر ابریاش تا همیشه.
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
قلبم از جا کنده می شود.رو به رویم در دود پشت اتوبوس، می بینمت .
برایم دست تکان می دهی و به طرفم می آیی با لبخندی که دو خط زیبا را در گوشه ی چشمهایت می نشاند.
می رویم یک پیتزافروشی همان اطراف و پیتزا مخلوط سفارش می دهیم که پر از کالباسهای خرد شده است. پیتزای بی کیفیت را با اشتهای زیاد می خوریم و از هر دری حرف می زنیم.
از درون در نیمه باز رستوران باد ، عطر خیس باران را مهمان سفره ی ما می کند.
بعد در باران اسفند ماه، پیاده راه می افتیم و کنار هم مشتاقانه راه می رویم...
...
امسال باران موسیقی عجیبی دارد انگار که آواز هزاران دلداده ی خفته در خاک را می بارد، انگار جاودانگیشان را تکرار می کند.
...
تو در ورق های دلزده ی روزمرگی گم شدی. اسفند اما ،تو را و مرا به خاطر سپرده است در دفتر ابریاش تا همیشه.
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀