(جیرجیرک ها زیر آفتاب)
خورشید، پی در پی
بر فرق اکلیلی شبها
کوبید و کوبید
تا الهه نگهبان لوند شب
غرق در خون
با حریر سپید و بلندش
از پای نشست
عقاب بیقرار تیزپرواز شهوت
از شانه اش فرو غلتید..
پیچید میان حریر
هچون کفنی خون آلود.
زان روز دیگر شب نشد
روزها میگذشت
دیگر اما
هرگز
شب نشد..
جیر جیرک ها از سایه های داغ
این مرز تیز بلاتکلیف پوک نافرخنده ی بدفرجام
که گویی ماه و مهتابشان را
همچون تیغ هزارپَر
هزاران تکه یناپیدا کرده
که دیگر هیچ عاشقی بقایایش را
یا که حتی وجودش را
بر معشوقی
یا که حتی عابری
ثابت کند.
بیرون زدند
آه آری..
جیر جیرک ها
سرانجام
زیر آفتاب
بیرون زدند..
آوازشان زیر تازیانه داغ خورشید
و صورت های جدی عابران مسخ
صدایی جز خشخشی تهی از پژواک
وپاهاشان جز اندام های زشت و خارداری دیگر بیش نبود.
و آنسوی تر
پیرمردی با همسرش که سالهاست شب از خاطرشان رفته
و کودکی که نمیداند شب چیست
از پنجره بر چیزی چشم دوختهاند..
که گویی از جاروی رفتگر جا مانده !
اجتماعی روان از حشرات زشت
تا لاشه پرنده ای بزرگ
پیچیده در حریری چرک و خون آلود..
به حتم ، کلاغی مرده است..
#افشین_د
۹ تیر ماه ۱۴۰۲
خورشید، پی در پی
بر فرق اکلیلی شبها
کوبید و کوبید
تا الهه نگهبان لوند شب
غرق در خون
با حریر سپید و بلندش
از پای نشست
عقاب بیقرار تیزپرواز شهوت
از شانه اش فرو غلتید..
پیچید میان حریر
هچون کفنی خون آلود.
زان روز دیگر شب نشد
روزها میگذشت
دیگر اما
هرگز
شب نشد..
جیر جیرک ها از سایه های داغ
این مرز تیز بلاتکلیف پوک نافرخنده ی بدفرجام
که گویی ماه و مهتابشان را
همچون تیغ هزارپَر
هزاران تکه یناپیدا کرده
که دیگر هیچ عاشقی بقایایش را
یا که حتی وجودش را
بر معشوقی
یا که حتی عابری
ثابت کند.
بیرون زدند
آه آری..
جیر جیرک ها
سرانجام
زیر آفتاب
بیرون زدند..
آوازشان زیر تازیانه داغ خورشید
و صورت های جدی عابران مسخ
صدایی جز خشخشی تهی از پژواک
وپاهاشان جز اندام های زشت و خارداری دیگر بیش نبود.
و آنسوی تر
پیرمردی با همسرش که سالهاست شب از خاطرشان رفته
و کودکی که نمیداند شب چیست
از پنجره بر چیزی چشم دوختهاند..
که گویی از جاروی رفتگر جا مانده !
اجتماعی روان از حشرات زشت
تا لاشه پرنده ای بزرگ
پیچیده در حریری چرک و خون آلود..
به حتم ، کلاغی مرده است..
#افشین_د
۹ تیر ماه ۱۴۰۲
همسو با توصیف و توضیح مناسبت کاربردی فضای بیان و خلق موسیقی در گام لاماژور توسط شوبرت،
ما هم در گام لا ماژور راه خود را به شعر میکنیم آغاز :
(مقوا خواب در لا ماژور )
همچون مقواخوابی مسخ و بیتفاوت
بر ویرانههای غرور خویش
کفش از پای کنده، آرمیدهام..
ویرانه ای از اجزاء یکدست
هم اندازه
یک رنگ
هم قافیه
هم وزن!
همصدا
هم فرکانس
همچون بوق آزاد تلفن
منطبق با ششمین نت موسیقی:
"لا"
بی تغییر،مطمئن،همیشگی
که سالهاست پنجمین سیم هزاران گیتار کوک شده با آن
تک مصوتی که ادامه اش در گوش
به جنونت میکشد ..
یک نت لا..
که از هر تکه این ویرانه
هزاران "لای" ممتد درهم تنیده
تیغ میکشد برگوش
ویرانه ای از امیدهای دروغین
که با هر شروع دوباره
تا پایان همیشگیاش
ممتد و تکراری
ویران و ویرانتر زپیش
دور خویش میچرخد
کنون باز اینجاست
با پژواکی در هم پیچیده و عظیم
گویی که خورشید ناخنش را به عمد
بر مرمر سرد انکار گرمای خویش بکشد
اکنون
کوه را تراشید...
#افشین_د. مرداد ۴۰۲
@chekamehsabz🍀
ما هم در گام لا ماژور راه خود را به شعر میکنیم آغاز :
(مقوا خواب در لا ماژور )
همچون مقواخوابی مسخ و بیتفاوت
بر ویرانههای غرور خویش
کفش از پای کنده، آرمیدهام..
ویرانه ای از اجزاء یکدست
هم اندازه
یک رنگ
هم قافیه
هم وزن!
همصدا
هم فرکانس
همچون بوق آزاد تلفن
منطبق با ششمین نت موسیقی:
"لا"
بی تغییر،مطمئن،همیشگی
که سالهاست پنجمین سیم هزاران گیتار کوک شده با آن
تک مصوتی که ادامه اش در گوش
به جنونت میکشد ..
یک نت لا..
که از هر تکه این ویرانه
هزاران "لای" ممتد درهم تنیده
تیغ میکشد برگوش
ویرانه ای از امیدهای دروغین
که با هر شروع دوباره
تا پایان همیشگیاش
ممتد و تکراری
ویران و ویرانتر زپیش
دور خویش میچرخد
کنون باز اینجاست
با پژواکی در هم پیچیده و عظیم
گویی که خورشید ناخنش را به عمد
بر مرمر سرد انکار گرمای خویش بکشد
اکنون
کوه را تراشید...
#افشین_د. مرداد ۴۰۲
@chekamehsabz🍀
ندانستی؟!
که این بیوزنی مسموم
رهایی نیست؟
آری.. آری.. میدانم
که دیریست همه خودت را
با خود برده ای
اما ندانستی که من نیز
دیگر هیچ ذرهای از وجودم را
نزد تو نگذاشتم..
به پشت سرت نگاه کن..
آری هیچ..
دیگر هیچ ذره ای از من،
با تو
یا در پیات نیست..
کنون از تو فقط خودی مانده
بی من
تو سبک،یا که سبکبال نشدی
این رهایی نیست
سیاه تر از سیاهچال
تو.. پوک شدی ..
همان خودی بی بال
که انگار اولین آرزویمان
و تنها معجزه پروازش را
هرگز نداشته،
یا
.
فراموش کرده ..
#افشین_د
۲۳مرداد۴۰۲
@chekamehsabz🍀
که این بیوزنی مسموم
رهایی نیست؟
آری.. آری.. میدانم
که دیریست همه خودت را
با خود برده ای
اما ندانستی که من نیز
دیگر هیچ ذرهای از وجودم را
نزد تو نگذاشتم..
به پشت سرت نگاه کن..
آری هیچ..
دیگر هیچ ذره ای از من،
با تو
یا در پیات نیست..
کنون از تو فقط خودی مانده
بی من
تو سبک،یا که سبکبال نشدی
این رهایی نیست
سیاه تر از سیاهچال
تو.. پوک شدی ..
همان خودی بی بال
که انگار اولین آرزویمان
و تنها معجزه پروازش را
هرگز نداشته،
یا
.
فراموش کرده ..
#افشین_د
۲۳مرداد۴۰۲
@chekamehsabz🍀
Past Perfect
Thurisaz
Life as I know it, wasn't always this way
Once I found my second soul
On a august day you came
Dreams that I left behind
Thoughts that I decline
I finally found some piece of mind
You are my second soul / once I found my second soul
You are myself / once I found myself...
تا آنجا که من زندگی را شناخته ام
چنین رخدادی را به راحتی نمیتوان یافت :
من روح دومم را یافتم
روزی از ماه مرداد بود که تو آمدی
رویاهایی که به افکار تبدیل شدند
و افکاری که باور کردنی نبود
و سر انجام در ذهن نشست
تو روح دوم منی
تنها یک بار روح دومم را یافتم
تو خود منی
و تنها یک بار خودم را یافتم ..
ترجمه : #افشین_د
@chekamehsabz🍀
Once I found my second soul
On a august day you came
Dreams that I left behind
Thoughts that I decline
I finally found some piece of mind
You are my second soul / once I found my second soul
You are myself / once I found myself...
تا آنجا که من زندگی را شناخته ام
چنین رخدادی را به راحتی نمیتوان یافت :
من روح دومم را یافتم
روزی از ماه مرداد بود که تو آمدی
رویاهایی که به افکار تبدیل شدند
و افکاری که باور کردنی نبود
و سر انجام در ذهن نشست
تو روح دوم منی
تنها یک بار روح دومم را یافتم
تو خود منی
و تنها یک بار خودم را یافتم ..
ترجمه : #افشین_د
@chekamehsabz🍀
( خاویار تاریخ گذشته )
اینگونه بود
زندگی..
بَعدی وجود نداشت
غنچههای عقیم بوسههای شب
غلتیده در طعم تردید،
سحرگاهان میمیرند..
همچون خاویاری که در یخچال خانهات
تاریخش بگذرد..
و عشق ورزی
میان توده بیحوصلگیها
تنگ و تنگتر میشود
مانند تپهای رنگارنگ
از لباسهای تنگِ شاد.
آن غنچه های سرخ چرب را
به سحرگاه تردید و حسرت نکشانید.
زشت ترین لباست را بگذار برای میهمانی .
و احیانا..
قوطی خالی خاویار را
برای آن میهمان محتمل
نگذارید ..او شام نمیماند
جای دیگر دعوت است..
هرچه بود همین است.
#افشین_د
آبان ۱۴۰۲
@chekamehsabz🍀
اینگونه بود
زندگی..
بَعدی وجود نداشت
غنچههای عقیم بوسههای شب
غلتیده در طعم تردید،
سحرگاهان میمیرند..
همچون خاویاری که در یخچال خانهات
تاریخش بگذرد..
و عشق ورزی
میان توده بیحوصلگیها
تنگ و تنگتر میشود
مانند تپهای رنگارنگ
از لباسهای تنگِ شاد.
آن غنچه های سرخ چرب را
به سحرگاه تردید و حسرت نکشانید.
زشت ترین لباست را بگذار برای میهمانی .
و احیانا..
قوطی خالی خاویار را
برای آن میهمان محتمل
نگذارید ..او شام نمیماند
جای دیگر دعوت است..
هرچه بود همین است.
#افشین_د
آبان ۱۴۰۲
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
آزادی یعنی
زیستن در چنین وضعیتی
بی هیچ نیاز و اجباری
برای تغییر اولویت هایت .
جاذبه که خسته ات کند
تو هم به وقت خویش
خواهی نشست،
پس دهانت را ببند..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
آزادی یعنی
زیستن در چنین وضعیتی
بی هیچ نیاز و اجباری
برای تغییر اولویت هایت .
جاذبه که خسته ات کند
تو هم به وقت خویش
خواهی نشست،
پس دهانت را ببند..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
عشق تنها دوئلی است که در آن
هردو طرف میدانند
چه کسی بااسلحه خالی
به میدان میآید.
#افشین_د
اسفند ۱۴۰۲
@chekamehsabz🍀
هردو طرف میدانند
چه کسی بااسلحه خالی
به میدان میآید.
#افشین_د
اسفند ۱۴۰۲
@chekamehsabz🍀
( تسلیم زیانبار )
خواسته هایم را
نزد ستاره ها خواهم برد
و رویاهایم همینجا خواهد ماند
امشب میروم
با من بیا ...
زلال و صادق همراهم باش
تا آن لحظه که اینجایم
اکنون زود است
که تا گامی برنداشتهام
بپنداری راهی شدم
زمانش که رسید
خودت چمدانم را ببند
امروز
رو به سوی ستاره ها خواهم داشت
به سوی ستاره ها ..
ترجمه : #افشین_د
@chekamehsabz🍀
خواسته هایم را
نزد ستاره ها خواهم برد
و رویاهایم همینجا خواهد ماند
امشب میروم
با من بیا ...
زلال و صادق همراهم باش
تا آن لحظه که اینجایم
اکنون زود است
که تا گامی برنداشتهام
بپنداری راهی شدم
زمانش که رسید
خودت چمدانم را ببند
امروز
رو به سوی ستاره ها خواهم داشت
به سوی ستاره ها ..
ترجمه : #افشین_د
@chekamehsabz🍀
دیروز
باران و نسیم و شب طوفانی،
امروز
آفتاب ، خاطره میساید
بر حریر نرم فراموشی..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
باران و نسیم و شب طوفانی،
امروز
آفتاب ، خاطره میساید
بر حریر نرم فراموشی..
#افشین_د
@chekamehsabz🍀
صدای پائیز
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : اول
موزیک ، گیتار الکتریک، شعر، دکلمه و اجرا: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun
1 _ The voice of autumn 2024
@chekamehsabz🍀
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : اول
موزیک ، گیتار الکتریک، شعر، دکلمه و اجرا: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun
1 _ The voice of autumn 2024
@chekamehsabz🍀
Afshin.D-The voice of autumn [ Album ; Plastic sun]
Afshin.D
صدای پائیز
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : اول
موزیک ، گیتار الکتریک، شعر، دکلمه و اجرا: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun
1 _ The voice of autumn 2024
@chekamehsabz🍀
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : اول
موزیک ، گیتار الکتریک، شعر، دکلمه و اجرا: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun
1 _ The voice of autumn 2024
@chekamehsabz🍀
بر ویرانههای بهشت دروغین
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : دوم
ملودی موزیک و گیتار الکتریک: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun. 2024
1 _ on the ruins of false paradise
@chekamehsabz🍀
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : دوم
ملودی موزیک و گیتار الکتریک: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun. 2024
1 _ on the ruins of false paradise
@chekamehsabz🍀
02-on the ruins of false paradise. Album; [ Plastic sun ]-2024
Afshin.D
بر ویرانههای بهشت دروغین
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : دوم
ملودی موزیک و گیتار الکتریک: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun. 2024
1 _ on the ruins of false paradise
@chekamehsabz🍀
از آلبوم خورشید پلاستیکی
ترک : دوم
ملودی موزیک و گیتار الکتریک: #افشین_د
شهریور ۱۴۰۳
Afshin.D
Album : Plastic sun. 2024
1 _ on the ruins of false paradise
@chekamehsabz🍀
برقصان مرا
برقصان مرا
بهار،بر تپه های پهن لواسان
تابستان،در خنکای بام تهران
واکنون پاییز ..
تا لب پنجره خانهات
برقصان مرا..
با صدای نافذ لئونارد
که از ناپرهیزیهای
بهداشت روان است شاید
برقصان مرا
چه شیرین
در آغوشم گرفتهای
در جادوی عطر گیسوانت
مسخ میشوم
و درحدس گرمای آتشین رانهایت
پاروهای عقلم را درقایق غرورم
به آتش میکشم..
مینوشمت
مثل همیشه
مست ..
نمیخواهم ببینم
عمدا نمیخواهم
نیم نگاهت به پرتگاه را
نمیخواهم بشنوم
آن یک نت خارج
و انحراف نرم گامهایت را
از گام آهنگ ..
برقصان مرا
حتی در پایان خودم..
برقصانم..
عزیزکم..
گام هایت نرم و نامحسوس
هدایتم میکند
تا آستانه پنجرهای که
همیشه در شعف مشبکی
بارانیست
لبخند میزنم
همچون کودکی در خواب
بر پاهای مادرش
نرم و لغزان
هماهنگم
با ریتم خارج تو
و همچونان بازیگوش
گرمای گنگ رانهایت را
میجویم..
لبخندت لطیف
اما
نا آشناست!
که هنوز
میان چین های نوظهور
ریز و فکورت
کنار آن پلک های پشیمان
برای جای ماندنش مردد است
همچون نوزادی که
مدام گریه میکند
و نمیداند چه میخواهد
برقصان مرا
تا آخرین نت
باملودی زیبای لئونارد
لا ... لا.
لا.لا لا.لا.
لا ... لا.
برقصان مرا..
سلفی بگیر
میبینی؟!
عکسمان مثل همیشه نیست
انگار عکسمان است !
همه چیز مرتب به نظر میرسد
اما ..
لا ... لا.
لا.لا لا.لا.
لا ... لا.
برقصانم..
تا ..
آخرین نت..
کنون بر آستانه ام
با چرخشی نرم
... و ...
حالا
پنجره را
ببند..
و این سم
ر
ا
ه
م
دیلیت کن ..
#افشین_د
پاییز ۱۴.۳
آنسوی پنجره
@chekamehsabz🍀
برقصان مرا
بهار،بر تپه های پهن لواسان
تابستان،در خنکای بام تهران
واکنون پاییز ..
تا لب پنجره خانهات
برقصان مرا..
با صدای نافذ لئونارد
که از ناپرهیزیهای
بهداشت روان است شاید
برقصان مرا
چه شیرین
در آغوشم گرفتهای
در جادوی عطر گیسوانت
مسخ میشوم
و درحدس گرمای آتشین رانهایت
پاروهای عقلم را درقایق غرورم
به آتش میکشم..
مینوشمت
مثل همیشه
مست ..
نمیخواهم ببینم
عمدا نمیخواهم
نیم نگاهت به پرتگاه را
نمیخواهم بشنوم
آن یک نت خارج
و انحراف نرم گامهایت را
از گام آهنگ ..
برقصان مرا
حتی در پایان خودم..
برقصانم..
عزیزکم..
گام هایت نرم و نامحسوس
هدایتم میکند
تا آستانه پنجرهای که
همیشه در شعف مشبکی
بارانیست
لبخند میزنم
همچون کودکی در خواب
بر پاهای مادرش
نرم و لغزان
هماهنگم
با ریتم خارج تو
و همچونان بازیگوش
گرمای گنگ رانهایت را
میجویم..
لبخندت لطیف
اما
نا آشناست!
که هنوز
میان چین های نوظهور
ریز و فکورت
کنار آن پلک های پشیمان
برای جای ماندنش مردد است
همچون نوزادی که
مدام گریه میکند
و نمیداند چه میخواهد
برقصان مرا
تا آخرین نت
باملودی زیبای لئونارد
لا ... لا.
لا.لا لا.لا.
لا ... لا.
برقصان مرا..
سلفی بگیر
میبینی؟!
عکسمان مثل همیشه نیست
انگار عکسمان است !
همه چیز مرتب به نظر میرسد
اما ..
لا ... لا.
لا.لا لا.لا.
لا ... لا.
برقصانم..
تا ..
آخرین نت..
کنون بر آستانه ام
با چرخشی نرم
... و ...
حالا
پنجره را
ببند..
و این سم
ر
ا
ه
م
دیلیت کن ..
#افشین_د
پاییز ۱۴.۳
آنسوی پنجره
@chekamehsabz🍀