#عکسواره
چاه چشمانت
گلوله را حبس میکند به عمق
راستی
چگونهای در فراق اشک
این چکیدهی حزن
این بدیل خون
چون انگبین شیرین شیرین
چون هجای آزادی خونین،خونین
که میریزد با وقار...
بگو که چشمهها در چشمت خشکیدهاند
بگو از حبس مزهی نور...
بگو از این غشا شکستهی رویا...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
چاه چشمانت
گلوله را حبس میکند به عمق
راستی
چگونهای در فراق اشک
این چکیدهی حزن
این بدیل خون
چون انگبین شیرین شیرین
چون هجای آزادی خونین،خونین
که میریزد با وقار...
بگو که چشمهها در چشمت خشکیدهاند
بگو از حبس مزهی نور...
بگو از این غشا شکستهی رویا...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
خواب میجوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه میزنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابههای گلو...
و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه میبیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
خواب میجوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه میزنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابههای گلو...
و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه میبیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این فقدان هولناک
بریز سردی اندامت را
بر این حافظهی مذاب
بریز
تا بیتو
درد
دوام آورد
بر زخمهایم
کاش؛
قرینهات بودم....
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
بریز سردی اندامت را
بر این حافظهی مذاب
بریز
تا بیتو
درد
دوام آورد
بر زخمهایم
کاش؛
قرینهات بودم....
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
.
خواب میجوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه میزنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابههای گلو...
و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه میبیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
خواب میجوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه میزنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابههای گلو...
و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه میبیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...
#فیروزه
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
سالهاست که ایستادهام به عور
با رعشههای مدام
چونان که هر بار
نیمم
نیم دیگرم را میبلعد
من هر سپیده
بر آینه تکثیر میشوم
و هر تکه ام به سویی گسیل میشود
با نقابی از لبخند
و هر شبانه
بر تنم
جراحتی حلول میکند
عمیق...
این زخمهای موذب
سالهاست که تاب آوردهاند
به خیالی لذیذ
کاش پیلهام به پروانگیم بیارزد...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
سالهاست که ایستادهام به عور
با رعشههای مدام
چونان که هر بار
نیمم
نیم دیگرم را میبلعد
من هر سپیده
بر آینه تکثیر میشوم
و هر تکه ام به سویی گسیل میشود
با نقابی از لبخند
و هر شبانه
بر تنم
جراحتی حلول میکند
عمیق...
این زخمهای موذب
سالهاست که تاب آوردهاند
به خیالی لذیذ
کاش پیلهام به پروانگیم بیارزد...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
تیغ به رگ،
از خون خود، شراب،گیری و مست باشی
انگشتان ذکرگو بچرخانی
و کلاه از سر واقعه برداری
دریغ...
که این حادثهی جوشنده
خون هزار ماه است
و برای تو
فقط فرصتِ استحالهی نامها...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
تیغ به رگ،
از خون خود، شراب،گیری و مست باشی
انگشتان ذکرگو بچرخانی
و کلاه از سر واقعه برداری
دریغ...
که این حادثهی جوشنده
خون هزار ماه است
و برای تو
فقط فرصتِ استحالهی نامها...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
پیش از تو؛
من زنجیری قلعه ی سبزی بودم
اما
دیگر هوا شایع نیست
نگذار اندوه بالهام
بر دهان کودکی ت بریزد
به جویدن نور برخیز
و خوردن چند بوسه ی آفتابی...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀
من زنجیری قلعه ی سبزی بودم
اما
دیگر هوا شایع نیست
نگذار اندوه بالهام
بر دهان کودکی ت بریزد
به جویدن نور برخیز
و خوردن چند بوسه ی آفتابی...
#فیروزه_مهدیانی
@chekamehsabz🍀