صادق
امروز
چشم گشود
خود او خالق شد
گوژپشت شاید
مرجان
لاله
قطره قطره خون شد
روی زخم داش آکل نشست
شاعر خیام شد
زن خود را گم کرد
سگ ولگردی شد
نفس خود را کشت
توی گرداب
حاجی آقا
به خدا هم شک کرد
همسفر شد
با او
که زنی فاحشه بود
علویه خانوم را
به زیارت برد
فحش داد
فریاد زد
توپ مرواری شد
آفرینش را
افسانه نوشت
با وغ وغ ساهاب
به همه دنیا
خندید
بوف شد
کور شد
صادق امروز
چشم شد
مردمانی را
بینا کرد.
#میترا_کاظم_زاده
به مناسب یکصد و چهاردهمین زادروز #صادق_هدایت
امروز
چشم گشود
خود او خالق شد
گوژپشت شاید
مرجان
لاله
قطره قطره خون شد
روی زخم داش آکل نشست
شاعر خیام شد
زن خود را گم کرد
سگ ولگردی شد
نفس خود را کشت
توی گرداب
حاجی آقا
به خدا هم شک کرد
همسفر شد
با او
که زنی فاحشه بود
علویه خانوم را
به زیارت برد
فحش داد
فریاد زد
توپ مرواری شد
آفرینش را
افسانه نوشت
با وغ وغ ساهاب
به همه دنیا
خندید
بوف شد
کور شد
صادق امروز
چشم شد
مردمانی را
بینا کرد.
#میترا_کاظم_زاده
به مناسب یکصد و چهاردهمین زادروز #صادق_هدایت