من یادگاریهایم را
در موطن جانت گذاشته ام...
جای بوسه هایم
روی گوشهایت که با تمام کوچکیشان
تمامی مرا شنیده اند؛
روی انگشتانت
که خاک ناباور تنم را
به نوازش سبز کرد...
تن تو آن قاره ایست
که نقشه اش را
بطری شراب صدساله افسانه های قدیمی
به ساحل سوت و کور زیستنم اورد...
نمازم را
به اقتدای لبخند تو
از بین قله های سینه مهربانت،
ملائک به رقص برخواسته اند!
گویی خدایم
ترا برای رسالت شفای روح یائسه ام
به زمین آغوشم تبعید کرده است!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
در موطن جانت گذاشته ام...
جای بوسه هایم
روی گوشهایت که با تمام کوچکیشان
تمامی مرا شنیده اند؛
روی انگشتانت
که خاک ناباور تنم را
به نوازش سبز کرد...
تن تو آن قاره ایست
که نقشه اش را
بطری شراب صدساله افسانه های قدیمی
به ساحل سوت و کور زیستنم اورد...
نمازم را
به اقتدای لبخند تو
از بین قله های سینه مهربانت،
ملائک به رقص برخواسته اند!
گویی خدایم
ترا برای رسالت شفای روح یائسه ام
به زمین آغوشم تبعید کرده است!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
چشمانم را میبندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود
تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم
به خانه میرسم
چشمانم را میبندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
چشمانم را میبندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود
تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم
به خانه میرسم
چشمانم را میبندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من همانیم که در تابستان یخ زد
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت
بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت
بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
در رویای من هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر مینهند.
از چشمه ها
زلالی آب میجوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
در رویای من هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر مینهند.
از چشمه ها
زلالی آب میجوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من آن ماهم..
همان ماهی ک پشت پرده میماند؛
میمیرد...
نفسهاییست در آخر؛
تقلاییست بی یاور ؛
دلم ..هر لحظه میگیرد!
مرا وقت فریب هرم دستانت؛
نور بی بدیل برق چشمانت؛
خدا از یاد برد انگار...
مرا در لذت افیون آغوشت
رهایم کرد...رها هربار!
تو بذر عشق در این خاک ناباور،
تو دستان خدا در وهم ایمانم،
چه بد شد کوه پشتم از تو خالی شد
اما من...
وفادار تمام خاطراتم با تو میمانم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
همان ماهی ک پشت پرده میماند؛
میمیرد...
نفسهاییست در آخر؛
تقلاییست بی یاور ؛
دلم ..هر لحظه میگیرد!
مرا وقت فریب هرم دستانت؛
نور بی بدیل برق چشمانت؛
خدا از یاد برد انگار...
مرا در لذت افیون آغوشت
رهایم کرد...رها هربار!
تو بذر عشق در این خاک ناباور،
تو دستان خدا در وهم ایمانم،
چه بد شد کوه پشتم از تو خالی شد
اما من...
وفادار تمام خاطراتم با تو میمانم!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
باران مراشست
چه کسی میگوید که باران گناهم را میشوید؟
همچون دشتی تهی از
حتی یک عابر،
باران بارید و گل و لجن خاطرم را
بر هم زد...
بغض در گلو،
اشک در تله بی حسی ام اسیر...
باران بارید و
تو باز نیامدی!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
چه کسی میگوید که باران گناهم را میشوید؟
همچون دشتی تهی از
حتی یک عابر،
باران بارید و گل و لجن خاطرم را
بر هم زد...
بغض در گلو،
اشک در تله بی حسی ام اسیر...
باران بارید و
تو باز نیامدی!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شبهای سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال چند کابوس می روند؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شبهای سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال چند کابوس می روند؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
و مرا برای گریز از او
راهی جز او نبود؛
همه جاده ها به او ختم میشدند
ومن نیز اتاق آینه؛
وی در من اسیر!
او انعکاس فریاد من
در دره های انزوا!
وفادار سرانگشتان او
بهار خفته زیر پوسته زمستان تنم...
وبگو در این دنیای لخت ناآشنابامهر،
اگر جامه عشقش بر تن من نیست
چگونه هنوز زنده ام؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
راهی جز او نبود؛
همه جاده ها به او ختم میشدند
ومن نیز اتاق آینه؛
وی در من اسیر!
او انعکاس فریاد من
در دره های انزوا!
وفادار سرانگشتان او
بهار خفته زیر پوسته زمستان تنم...
وبگو در این دنیای لخت ناآشنابامهر،
اگر جامه عشقش بر تن من نیست
چگونه هنوز زنده ام؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
من تنها بودم ...
در میان هلهله های شادی
که نمیدانستم از برای چیست و
خندیدم ...
و در هجوم غمهایی
که از آن من نبودند گریستم.
و
دربین تمام آنها که دوستم داشتند
و دوستم نبودند
و آنها که دوستم بودند و دوستم نداشتند
من
همچنان تنها بودم.
وحتی
در گیرو دار شادی چشمان کودکی یتیم
و نفس راحت موقت یک زن
که باعثش بودم نیز تنها بودم
ودر تمامی خطاهاو تکرارشان،
در پیچک محصور کننده دلتنگیهایم،
عاشقی هایم و
رنجهایم تنها بودم ...
و در روایت اینهمه تنهایی نیز
تنهایم
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
در میان هلهله های شادی
که نمیدانستم از برای چیست و
خندیدم ...
و در هجوم غمهایی
که از آن من نبودند گریستم.
و
دربین تمام آنها که دوستم داشتند
و دوستم نبودند
و آنها که دوستم بودند و دوستم نداشتند
من
همچنان تنها بودم.
وحتی
در گیرو دار شادی چشمان کودکی یتیم
و نفس راحت موقت یک زن
که باعثش بودم نیز تنها بودم
ودر تمامی خطاهاو تکرارشان،
در پیچک محصور کننده دلتنگیهایم،
عاشقی هایم و
رنجهایم تنها بودم ...
و در روایت اینهمه تنهایی نیز
تنهایم
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
سرد بود و چکاوک جا مانده از کوچ،
امازمستان که بد نبود ؛
بد دل نبود
زمستان فقط خودش بود...
وتو خوب میدانستی که
بهار
زاییده عشقبازی زمستان بود با زمین...
مرا که درقعر چشمانت پرتاب شده ام
لای گرمای مردمک نگاهت بپیچ
تا بهاری در روح زمستان زده ام ظهور کند
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
سرد بود و چکاوک جا مانده از کوچ،
امازمستان که بد نبود ؛
بد دل نبود
زمستان فقط خودش بود...
وتو خوب میدانستی که
بهار
زاییده عشقبازی زمستان بود با زمین...
مرا که درقعر چشمانت پرتاب شده ام
لای گرمای مردمک نگاهت بپیچ
تا بهاری در روح زمستان زده ام ظهور کند
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀