گرچه میگفتند و
میگفتم شب بلند و
زندگی در واپسينِ عمر کوتاه است!
اما در ضميرِ من ، يقين فرياد میزد:
همتی کُن در صبوری،
صبح در راه است...
صبح در راه است، باور داشتم اين را
صبح بر اسب سپيدش تند میتازد
وين شبِ شب، رنگ میبازد.
صبح میآيد و من،
در آينه موی سپيدم را
شانه خواهم کرد..
قصهٔ بيدادِ شب را با سپيدِ صبحدم
افسانه خواهم کرد...
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
میگفتم شب بلند و
زندگی در واپسينِ عمر کوتاه است!
اما در ضميرِ من ، يقين فرياد میزد:
همتی کُن در صبوری،
صبح در راه است...
صبح در راه است، باور داشتم اين را
صبح بر اسب سپيدش تند میتازد
وين شبِ شب، رنگ میبازد.
صبح میآيد و من،
در آينه موی سپيدم را
شانه خواهم کرد..
قصهٔ بيدادِ شب را با سپيدِ صبحدم
افسانه خواهم کرد...
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
شاید که قطره ای چکد از خورشید
فانوس راه پرت شبی گردد
مهتاب خیس روی زمین ماسد
شعری شکفته روی لبی گردد
شاید که باد عطر تن او را
از لای در به بستر
من ریزد
از روی برگ های گل زنبق
آوازهای گم شده برخیزد
شاید شبی کنار درخت کاج
آوای گام او شکند شب را
ریزد به روی دامن شب بوسه
ساید چو روی سنگ لبم ، لب را
تف بر من و سکوت من و شعرم
تف بر تو باد و زندگی و شاید
تف بر کسی که چشم به ره ماند
تف بر کسی که سوی کسی آید
شاید که عشق هدیه ابلیس است
اندوه اگر سزای وفا باشد
شاید اگر شکوفه نومیدیست
شاید که مرگ هستی ما باشد
امشب صدای باد نمی آید
شاید که مرگ پیش زمان خفته است
راز گناهکاری آنان را
شیطان به بندگان خدا گفته است
نفرین به سر بلندی و پستی باد
نفرین به عشق باد و به هستی باد
نفرین به هوشیاری و مستی باد
نفرین به مرگ باد و به هستی باد
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
فانوس راه پرت شبی گردد
مهتاب خیس روی زمین ماسد
شعری شکفته روی لبی گردد
شاید که باد عطر تن او را
از لای در به بستر
من ریزد
از روی برگ های گل زنبق
آوازهای گم شده برخیزد
شاید شبی کنار درخت کاج
آوای گام او شکند شب را
ریزد به روی دامن شب بوسه
ساید چو روی سنگ لبم ، لب را
تف بر من و سکوت من و شعرم
تف بر تو باد و زندگی و شاید
تف بر کسی که چشم به ره ماند
تف بر کسی که سوی کسی آید
شاید که عشق هدیه ابلیس است
اندوه اگر سزای وفا باشد
شاید اگر شکوفه نومیدیست
شاید که مرگ هستی ما باشد
امشب صدای باد نمی آید
شاید که مرگ پیش زمان خفته است
راز گناهکاری آنان را
شیطان به بندگان خدا گفته است
نفرین به سر بلندی و پستی باد
نفرین به عشق باد و به هستی باد
نفرین به هوشیاری و مستی باد
نفرین به مرگ باد و به هستی باد
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
گرچه میگفتند و
میگفتم شب بلند و
زندگی در واپسينِ عمر کوتاه است!
اما در ضميرِ من ، يقين فرياد میزد:
همتی کُن در صبوری،
صبح در راه است...
صبح در راه است، باور داشتم اين را
صبح بر اسب سپيدش تند میتازد
وين شبِ شب، رنگ میبازد.
صبح میآيد و من،
در آينه موی سپيدم را
شانه خواهم کرد..
قصهٔ بيدادِ شب را با سپيدِ صبحدم
افسانه خواهم کرد...
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
میگفتم شب بلند و
زندگی در واپسينِ عمر کوتاه است!
اما در ضميرِ من ، يقين فرياد میزد:
همتی کُن در صبوری،
صبح در راه است...
صبح در راه است، باور داشتم اين را
صبح بر اسب سپيدش تند میتازد
وين شبِ شب، رنگ میبازد.
صبح میآيد و من،
در آينه موی سپيدم را
شانه خواهم کرد..
قصهٔ بيدادِ شب را با سپيدِ صبحدم
افسانه خواهم کرد...
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
انبوه غم حریم و حرمت خود را از دست داده است
دیریست هیچکار ندارم
وقتی که هیچ کار نداری
تو هیچ کارهای
مانند یک وزیر
من هیچ کارهام
یعنی که شاعرم.
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود
آغاز انقراض سلسۀ مردان
تنها بر سنگ گور من بنویسید
یک جنگنجو که نجنگید
اما شکست خورد
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀
دیریست هیچکار ندارم
وقتی که هیچ کار نداری
تو هیچ کارهای
مانند یک وزیر
من هیچ کارهام
یعنی که شاعرم.
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود
آغاز انقراض سلسۀ مردان
تنها بر سنگ گور من بنویسید
یک جنگنجو که نجنگید
اما شکست خورد
#نصرت_رحمانی
@chekamehsabz🍀