چه بی چراغ و به ناروا
راه بر عبور علاقه می بندند !
بگو
بگو به باد که ما
با آفتاب زاده شدیم !
و با آفتاب طلوع خواهیم کرد ...
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
راه بر عبور علاقه می بندند !
بگو
بگو به باد که ما
با آفتاب زاده شدیم !
و با آفتاب طلوع خواهیم کرد ...
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
تا هوا روشن است
باید از این ظلمت بیهوده بگذریم
دارد دیر میشود
من خواب دیدهام
تعلل
سرآغاز تاریکی مطلق است.
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
باید از این ظلمت بیهوده بگذریم
دارد دیر میشود
من خواب دیدهام
تعلل
سرآغاز تاریکی مطلق است.
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
📎
من
با چشمان تو
اندوهِ آزادیِ هزار پرندهی بیراه را
گریسته بودم
و تو
نمیدانستی...
شعر : #سیدعلی_صالحی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
من
با چشمان تو
اندوهِ آزادیِ هزار پرندهی بیراه را
گریسته بودم
و تو
نمیدانستی...
شعر : #سیدعلی_صالحی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Telegram
attach 📎
Audio
.
به تو فکر می کنم،
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح وُ
مثل واژه به شعر...
به تو فکر می کنم
مثل خسته به خواب وُ نرگس به اردیبهشت...
به تو فکر می کنم
مثل کوچه به روز
مثل نوشتن به نی
مثل خدا به کافر خویش و
مثل زندان به زندگی...
به تو فکر می کنم
مثل برهنگی به لمس وُ تن به شست و شو...
به تو فکر می کنم
مثل کلید به قفل
مثل قصه به کودک
مثل پری به چشمه وُ پسین به پروانه...
به تو فکر می کنم
مثل آسمان به ستاره وُ ستاره به شب...
به تو فکر می کنم
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفباء به #عین
مثل حروف الفباء به #شین
مثل حروف الفباء به #قاف
همین...!
هر چه گفتم،
انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرفِ آخر بود!
حالا باید بخوابم،
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد،
مثل دریا به ادامه ی خویش...
شعر : #سیدعلی_صالحی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
به تو فکر می کنم،
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح وُ
مثل واژه به شعر...
به تو فکر می کنم
مثل خسته به خواب وُ نرگس به اردیبهشت...
به تو فکر می کنم
مثل کوچه به روز
مثل نوشتن به نی
مثل خدا به کافر خویش و
مثل زندان به زندگی...
به تو فکر می کنم
مثل برهنگی به لمس وُ تن به شست و شو...
به تو فکر می کنم
مثل کلید به قفل
مثل قصه به کودک
مثل پری به چشمه وُ پسین به پروانه...
به تو فکر می کنم
مثل آسمان به ستاره وُ ستاره به شب...
به تو فکر می کنم
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفباء به #عین
مثل حروف الفباء به #شین
مثل حروف الفباء به #قاف
همین...!
هر چه گفتم،
انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرفِ آخر بود!
حالا باید بخوابم،
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد،
مثل دریا به ادامه ی خویش...
شعر : #سیدعلی_صالحی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
اگر آمدی
خبرم کن
در خانه بمانم
که از اندوه نمیرند
شمعدانیهای منتظر
و ماهیهای حوض
و لبخندی که به شوق
بر لبانم میبندد
که تو بیایی ُ کسی خانه نباشد...
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
خبرم کن
در خانه بمانم
که از اندوه نمیرند
شمعدانیهای منتظر
و ماهیهای حوض
و لبخندی که به شوق
بر لبانم میبندد
که تو بیایی ُ کسی خانه نباشد...
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
...من هم دعاتان می کنم تا دیگر از هر نگاه نادرست نترسید
از هر طعنه تاریک نترسید
از پسین و پرده خوانی غروب
یا از هجوم نابهنگام لکنت و گریه نترسید
دوستتان دارم ای سادگان صبور ،
سادگان صبور !
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
از هر طعنه تاریک نترسید
از پسین و پرده خوانی غروب
یا از هجوم نابهنگام لکنت و گریه نترسید
دوستتان دارم ای سادگان صبور ،
سادگان صبور !
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما
کاش می دانستیم
هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد
حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم
از خانه که می آئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
دستهامان خالی
دلهامان پر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما
کاش می دانستیم
هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد
حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم
از خانه که می آئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است
#سیدعلی_صالحی
@chekamehsabz🍀
.
برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی
گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمیروی
سوزَنریزِ بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمیروی
تو... تو با من چه کردی که از یادم نمیروی؟!
دیر آمدی... دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بودی، دُرُست!
مراقب خواناترین ترانه از هقهقِ گریه بودهای، دُرُست!
رازدارِ دل اهل باران بودهای، دُرُست!
خواهرِ غمگینترین خاطراتِ دریا بودهای، دُرُست!
اما از من و این اندوهِ پُرسینه بیخبر، چرا؟
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار این شیشه کشیدم!
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسین و پروانه پائیدم و تو نیامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی همیشگی...!
باز خانه، همان خانه و
کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
دیدار دوبارهی ما مُیَسّر است...
شعر: #سیدعلی_صالحی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی
گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمیروی
سوزَنریزِ بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمیروی
تو... تو با من چه کردی که از یادم نمیروی؟!
دیر آمدی... دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بودی، دُرُست!
مراقب خواناترین ترانه از هقهقِ گریه بودهای، دُرُست!
رازدارِ دل اهل باران بودهای، دُرُست!
خواهرِ غمگینترین خاطراتِ دریا بودهای، دُرُست!
اما از من و این اندوهِ پُرسینه بیخبر، چرا؟
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار این شیشه کشیدم!
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسین و پروانه پائیدم و تو نیامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی همیشگی...!
باز خانه، همان خانه و
کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
دیدار دوبارهی ما مُیَسّر است...
شعر: #سیدعلی_صالحی
خوانش : #محمدرضا_م
@chekamehsabz🍀
Telegram