🌈🍀چکامه سبز🤍💚
214 subscribers
3.18K photos
371 videos
59 files
237 links
Download Telegram
روی تار و پود ریسمان پوسیده ی امید
میخزم
آرام ،شبیه کرم ابریشم جا مانده از پروانه شدن
و زمین برایم بهتی از خاموشی جغدی روی ویرانه ی زمین است
شاید شبی سرد در آغوش رویا زاده شدم
و رویاها .....
گاه باد همراه رویا تن های خسته را با خود می‌برد
هیچکس نمیداند
بادی سرد مرا تا فراسوی سقوط برده است

#ترنم

@chekamehsabz🍀
بوسه های من از جنس باران
لطیف عین بال پروانه
مثل حس کشیدن حریری سپید روی صندلی چوبی خاطره ها
شبیه لمس باران در اولین روز دیدار
و دویدن برای رسیدن به اتوبوسی که مرا بتو میرساند
بوسه هایی که در خیال
پشت همین میز کوچکی که برایت می‌نویسم هر روز
جان می‌گیرند ،گرم میشوند
و با غروب خورشید پژمرده از روی لبانم کوچ میکنند
بوسه های من از جنس سفرهای خیس پاییزیست
و من همچنان از دور میبوسمت از این زمستان تا به آن بهار

#ترنم

@chekamehsabz🍀
زمستان است
در عبور سرد آدمها از تمام گذرگاه های برفی
شب مامن جغدهای ویرانه نشین است
و خیابان به وسعت تمام خط کشیهای سفید
رد پاهای سیاه اندوه را روی تن خود پنهان میکند

#ترنم

@chekamehsabz🍀
من از فاجعه ای تازه بر میگردم
لبریز هراس
تو بیتاب باران و بابونه
و من بیقرار کوچ پرستوها
تو مست خنده و رقص
و من ملتهب زخمهای دوران
تو ترانه سر میدهی
و من مرثیه می‌خوانم برای آبانی
که باران روزها از خیابانها خون میشست

#ترنم

@chekamehsabz🍀
ذرات شب از روی شانه هایم سر میخورند
و دستهایم سرگرم ضد عفونی اتاقم
شبیه کارگران مشغول کار
پلهای چوبی رابطه سست
و کاغذهای مچاله ی عاشقی
درون سطل زباله
من از شب پر میشوم
و به خواب ستاره ها سر میزنم
صبح فردا شاید
با خورشید آشتی کنم

#ترنم

@chekamehsabz🍀
گیسوانت جنگل وحشی عشق
دستانت ساقه های بیقرار وصال
و چشمانت روشن از نور ماه
وقت رفتن توست
کسی آرام گفت : چمدان مادر کجاست
..........

هیچکس نمی‌داند
دختری که زیر نور ماه شاعر شد
در همان خانه ی قدیمی
از یاد دنیا رفت
زمستان است اینجا
پشت پنجره باران غم می‌بارد

#ترنم

@chekamehsabz🍀
امروز پنج شنبه است
پنجم اسفند
فرمولی ثابت را تکرار کن
خوب است که هنوز نفس میکشم
و‌ زمستان به آخرین کلاغ آواره
بهار را امید میدهد
اسفند ماه است
و من کلون هر دری را که میزنم دیوار است

#ترنم

@chekamehsabz🍀
شبیه سیگاری خاموش

نامت به تکرار روی لبهایم مینشیند

و چشمانم در انتظار آخرین شلیک

از تفنگ تک تیر انداز سپاه دشمن

مدام به گریه مینشیند

شهر بدون دستهای تو امن نیست

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

از شاخه های سخت٫ نکبت آویزان میشود
صدایی که از قعر دوزخ بگوش می‌رسد
در ریشه ی تمام درختان کهنسال زمین
وحشتی نرم درون خاک میلغزد
کرم های خاکی موذی در اندیشه ی طناب رخنه میکنند
و‌ نخ های در هم تنیده در فرسایشی نامریی
سقوط را بی صدا در باور کفش های گل آلود آرام و خاموش می‌نشانند
سیب سرخی از ارتفاعی پست فرو می افتد
اما هیچ دستی سرخی عصیان را لمس نمیکند

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

میخواست ایمان بیاورد
به قدرت خون و باران
میخواست در نگاه چلچله ها
بهار را به تماشا بنشینید
در هجوم کرکسان
چشمهایش را بخشید به آسمان
به روشنایی مهتاب
با خیال رهایی زمین از سیاهی مطلق
.....
باران بارید
خون بارید
و خیابان برای اندوه دخترک سخت گریست

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

اتاقهای تاریک
مهمانی‌های شلوغ
شور و شراب
شب های سرد
وسوسه های هم آغوشی
خمیازه های بیخوابی
تخت خوابهای فلزی
قلبهای یخی
کابوس های شبانه
صبح فردا
بیداری و استفراغ
خماری بعد بد مستی
صورت شسته شده
اتومبیل و خیابان
ازدحام و هراس
کار و کار و کار
شنبه های سختِ بعدٍ جمعه
آدم‌ها و ماشینها
نان و زندان
بی تعادلیِ ترازوی عدالت
قاضی و محکوم
زندگی.....
مرگ............
تمام قصه ی تکراریِ حل شده در زمان

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

در حجم منجمد زمین
پیکر من چونان سرابی سپید
در اتصال به تمام ریشه های علف‌زارهای سبز
با شکوهی اعجاب انگیز
به خواب سنگها میرود
و شبیه عنصری تازه در بعیدترین بُعد زمان از نو زاده میشود

#ترنم

@chekamehsabz🍀
موجِ خیال بود که تمام عریانی تنم را میپوشاند
ذره ذره در ژرفای نرم آرزو غرق میشدم
در بهتی به رنگ آبی رویا
هیچکس از کنار مکعب خانه ی کاغذیم عبور نکرد
آرام آرام فرو رفتم
ذرات زلال آب شبیه دود خاکستری سیگار درون ریه های حیاتم رسوخ کرد
وقتی سرانگشتان پاهای خسته ام
نرمی شن های اقیانوس را لمس میکرد
ماهی قرمز کوچکی روی لبهایم بوسه میزد
.........
و من در بستر خواب ماهیگیری عاشق
محزون و غریب مُرده بودم

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

من از دالانهای خونین تاریخ
تا مرزهای سقوط بشر
نامه هایی سرخ نوشته ام
برای مردگانی که هر صبح روزنامه ها را ورق میزنند
به امید یافتن اکسیر زندگی

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

عنصر سنگ و خاک و آتش
معماران سنگ چین حقیقت
آدمهایی مسخ شده
جاده ای که به انزوای ابدیت می‌رسد
برده هایی با خنجرهایی در پهلو
از دروازه ی مرگ عبور میکنند
و آیا کسی سیاه پوش بی اندیشه گان تاریخ خواهد شد ؟!
تبر بر زمین بگذار
هیچ بتی در این سرزمین شکستنی نیست

#ترنم

@chekamehsabz🍀
Audio
خیال تو شبیه قهوه ای تلخ به رنگ چشمانت
روبروی نگاهم مرا سَر میکشد
لبخندم را باد با خود برده است
همان جریان هوای تند نفسهایت روی شقیقه های احساس من
تو اما
میان همهمه ی ترانه های روی لبانت
هر ساعت دورتر میشدی
و اینک آنقدر دور ایستاده ای
که حتی سایه ات از روی دیوار آرزوهای من گریخته است
این شهر خالی از توست
و کوچه هایش  پر از رد پاهای خسته ی من
هیچکس این روزها به دیدار من نیامد
پروانه ای پشت پنجره بال میزند
شاید نشان از کسی دارد
..........
نیمه شبی شعرهایم را بگیرید
و مرا شبیه عاشق ترین مسافر
راهی تمام جاده ها کنید

شعر و خوانش :  #ترنم

@chekamehsabz🍀
فصل بارش ابرهاست
در سرزمینِ خفاشان کور
شعرهایمان در جنون عشقی اسیر
شط خیالات ما سیاه
بوسه هایمان همراه طعم شور خون
دستهایمان درون ملحفه های چروک خورده
در آخر هفته های اسارتِ تن
و زمینِ خشک در شهوت پس لرزه ها
خسته از قیژ قیژ تخت خوابهای فلزی
در خیال آوار دیوارها
و ما که بخواب میرویم
با کابوس صبحی بدون آفتاب

#ترنم

@chekamehsabz🍀