#یاد_دوست
آغاز بساط سر سپردن هین بود
اسب چمش و یال فشانم زین بود
بر یار به خون گشته بسی مویه کنیم
پایان به عشق سجده کردن این بود
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
آغاز بساط سر سپردن هین بود
اسب چمش و یال فشانم زین بود
بر یار به خون گشته بسی مویه کنیم
پایان به عشق سجده کردن این بود
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست
مثل قصه ای بودی در غروب یک پاییز
پر تلاطم و ابهام ، از لطافتش لبریز
همکلام باران و همرفیق افسانه
نقش ابرها گویی بودی و خیال انگیز
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
مثل قصه ای بودی در غروب یک پاییز
پر تلاطم و ابهام ، از لطافتش لبریز
همکلام باران و همرفیق افسانه
نقش ابرها گویی بودی و خیال انگیز
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چهره پنهان می کنی حال دلم بد می شود
چشم می بندی و دردم خارج از حد می شود
بی وداعی ترکِ جانِ خسته ی ما می کنی
بیقراری در دلم, هر آن مشدد می شود
در سرم گه گاه غوغا می کنی و می روی
پای در پیش آمدن, اینسان مردد می شود
باز می گویم به قلبم اینچنین گریان مشو
عشق می آید دو روزی , ناگهان رد می شود
آدمی آه است و دم, دریاب عمر لحظه را
چهره ات پنهان مکن حال دلم بد می شود
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چشم می بندی و دردم خارج از حد می شود
بی وداعی ترکِ جانِ خسته ی ما می کنی
بیقراری در دلم, هر آن مشدد می شود
در سرم گه گاه غوغا می کنی و می روی
پای در پیش آمدن, اینسان مردد می شود
باز می گویم به قلبم اینچنین گریان مشو
عشق می آید دو روزی , ناگهان رد می شود
آدمی آه است و دم, دریاب عمر لحظه را
چهره ات پنهان مکن حال دلم بد می شود
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز❤🤍💚 (م ج)
غزل بخوان و قصیده و دو بیتی را
سپید گو که خون به اشک باید رُفت
که بند ناف ما ببرید بر سکوتی تلخ؟
که در خموشانه جملگی بباید خفت
هزار سخن از چشم جان برون ریزد
که آنچه ناگفتنی ست، شاید گفت
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
سپید گو که خون به اشک باید رُفت
که بند ناف ما ببرید بر سکوتی تلخ؟
که در خموشانه جملگی بباید خفت
هزار سخن از چشم جان برون ریزد
که آنچه ناگفتنی ست، شاید گفت
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
چیزی
در من شکسته است
دریچه ی کوچک سلولم
انگار
کور شده است
در حفره های بی.رنگ تباهی
مهرباني
مرده
چیزی در من شکسته است
به وسعت عشق
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
در من شکسته است
دریچه ی کوچک سلولم
انگار
کور شده است
در حفره های بی.رنگ تباهی
مهرباني
مرده
چیزی در من شکسته است
به وسعت عشق
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست
هر قافیه ی شعرم در چشم تو میرقصید
پیدا شدی و قلبم بر گرد تو می چرخید
سرگشته و حیرانم از اینهمه بی مهری
لعنت به من و حسرت، یاری که فراموشید
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
هر قافیه ی شعرم در چشم تو میرقصید
پیدا شدی و قلبم بر گرد تو می چرخید
سرگشته و حیرانم از اینهمه بی مهری
لعنت به من و حسرت، یاری که فراموشید
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست
صد قصه و افسانه در جوهر خودکارم
شاید به ثمر آید این رشته ی افکارم
در باکرگی شعر این زنده ترین خاموش
باید که سخن گویم بگشا گره از کارم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
صد قصه و افسانه در جوهر خودکارم
شاید به ثمر آید این رشته ی افکارم
در باکرگی شعر این زنده ترین خاموش
باید که سخن گویم بگشا گره از کارم
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
فواره می زند
بر گردن سپید دفتر
خوننامه های سرخ لغات
در بستر همیشه سیاه تاریخ!
تا بشکفاند یادهامان
سرخینه های کوچک گلواره را
در قصه های مردمان خسته
...
این خاموش پر سخن
قلم!
#مرجانه_جعفریان
#روزقلمگرامیباد
@chekamehsabz🍀
بر گردن سپید دفتر
خوننامه های سرخ لغات
در بستر همیشه سیاه تاریخ!
تا بشکفاند یادهامان
سرخینه های کوچک گلواره را
در قصه های مردمان خسته
...
این خاموش پر سخن
قلم!
#مرجانه_جعفریان
#روزقلمگرامیباد
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
مجالی نیست
آسمان را
به زمین بدوز
باید سرودی بخوانیم
شعری بسراییم
بر دستهای زخمی یاران
همین حالا
مجالی نیست
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
مجالی نیست
آسمان را
به زمین بدوز
باید سرودی بخوانیم
شعری بسراییم
بر دستهای زخمی یاران
همین حالا
مجالی نیست
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀