دموکراسی یا دموقراضه تو روز روشن
قسمت سوم
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
قانون پایستگی مشکلات میگوید:
در ایران هیچ مشکلی رفع نمیشود،
فقط هر مشکلی با مشکل بعدی فراموش میشود.
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزهی نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد، یک تورِ دورِ آلمان میگذارد و در شهرهای مختلف دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند.
چون هر دفعه دقیقا یک محتوا را ارائه میکند رانندهاش احساس میکند که همهی مطالب را یاد گرفته است.
و روزی به آقای پلانک میگوید: «شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان میتوانم به جای شما این مطالب را به دیگران ارائه دهم. میخواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؛ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود».
پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه، دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند و شوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند.
شوفر که جواب سوال را نمیداند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید».
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را، «اثر شوفر» گذاشتهاند. این اثر ناشی از نوعی توهم داناییست که افراد همهچیز دان بیشتر به آن مبتلا میشوند.
افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهدهی رویدادها و تبلیغاتِ پوشالی را میبینند و گمان میکنند که در جریان همهی اتفاقات و رخدادها قرار دارند و نمیدانند که مردم در بطنِ یک جامعهی رها شده، میتوانند «شوفرها» و «اثرات شوفری» را بهتر ببینند و رنج این توهم دانایی را بیشتر لمس کنند.
هورتون ولزلی، «مسئله اجتماعی» را امری میداند که اولا بخش قابل توجهی از جامعه آن را ناخوشایند بدانند؛ ثانیا معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و ثالثا براین باور باشند که فرد یا سازمان یا افرادی مسئول برطرف کردن و حل مشکل اجتماعی هستند.
مردم نازنین!
آیا این دوره از انتخابات به یک «مسئله اجتماعی» مبدل نگردیده که بخش قابل توجهی از خواص و عوام، آن را ناخوشایند بدانند و معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و نیز بر این باور باشند که راه برونرفت از مشکلات، ایجاد تغییرات و تحولات اساسیست و همگی باید به این «مسئولیت اجتماعی» باور داشته باشیم؟!
برای از بین بردن «اثر شوفر» بکوشیم.
#علیمحمد_افغانی در کتابِ
#بافتههای_رنج میگوید:
پدرم همیشه میگفت:
یادت باشه این مملکت رو #قانون اداره نمیکنه!
لذا نباید بذاری کار به جایی بکشه که بخوای از #قانون کمک بخوای.
#پدرم_قاضی_بود!
چه واقعیت تلخی!
باید امروز بکوشیم تا در آینده،
کارمان به #قانون نکشد.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
قسمت سوم
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
قانون پایستگی مشکلات میگوید:
در ایران هیچ مشکلی رفع نمیشود،
فقط هر مشکلی با مشکل بعدی فراموش میشود.
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزهی نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد، یک تورِ دورِ آلمان میگذارد و در شهرهای مختلف دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند.
چون هر دفعه دقیقا یک محتوا را ارائه میکند رانندهاش احساس میکند که همهی مطالب را یاد گرفته است.
و روزی به آقای پلانک میگوید: «شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان میتوانم به جای شما این مطالب را به دیگران ارائه دهم. میخواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؛ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود».
پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه، دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند و شوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند.
شوفر که جواب سوال را نمیداند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید».
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را، «اثر شوفر» گذاشتهاند. این اثر ناشی از نوعی توهم داناییست که افراد همهچیز دان بیشتر به آن مبتلا میشوند.
افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهدهی رویدادها و تبلیغاتِ پوشالی را میبینند و گمان میکنند که در جریان همهی اتفاقات و رخدادها قرار دارند و نمیدانند که مردم در بطنِ یک جامعهی رها شده، میتوانند «شوفرها» و «اثرات شوفری» را بهتر ببینند و رنج این توهم دانایی را بیشتر لمس کنند.
هورتون ولزلی، «مسئله اجتماعی» را امری میداند که اولا بخش قابل توجهی از جامعه آن را ناخوشایند بدانند؛ ثانیا معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و ثالثا براین باور باشند که فرد یا سازمان یا افرادی مسئول برطرف کردن و حل مشکل اجتماعی هستند.
مردم نازنین!
آیا این دوره از انتخابات به یک «مسئله اجتماعی» مبدل نگردیده که بخش قابل توجهی از خواص و عوام، آن را ناخوشایند بدانند و معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و نیز بر این باور باشند که راه برونرفت از مشکلات، ایجاد تغییرات و تحولات اساسیست و همگی باید به این «مسئولیت اجتماعی» باور داشته باشیم؟!
برای از بین بردن «اثر شوفر» بکوشیم.
#علیمحمد_افغانی در کتابِ
#بافتههای_رنج میگوید:
پدرم همیشه میگفت:
یادت باشه این مملکت رو #قانون اداره نمیکنه!
لذا نباید بذاری کار به جایی بکشه که بخوای از #قانون کمک بخوای.
#پدرم_قاضی_بود!
چه واقعیت تلخی!
باید امروز بکوشیم تا در آینده،
کارمان به #قانون نکشد.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
Telegram
لوتوس پرس
این کانال وابسته به پایگاه خبری تحلیلی لوتوس پرس می باشد.
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
دموکراسی یا دموقراضه تو روز روشن
قسمت چهارم (پایانی)
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
در جامعهای که با تهدید اداره میشود،
هیچ ادعایی جدی گرفته نمیشود.
#میلان_کوندرا
زمانیکه «ماکیاولی» در رساله «شهریار»، راهکارهای مفید و مناسب را برای برپایی یک حکومت پادشاهی مقتدر ارائه داد، فلسفهی سیاسی را پایهگذاری کرد. نکتهی مهم در فلسفهی سیاسی این است که بهجای اینکه آیندهی خیالی و آرمانی را پیش روی مخاطب بگذارد واقعیت موجود را برای او نمایان میکند تا هشیار شود. گاهی اوقات که بیان مسئله بهطور مستقیم، میتواند برای مخاطبِ عام سنگین باشد نویسندگان از زبان تمثیل کمک میگیرند. مشهورترین آثار سیاسی به زبان تمثیلیست که در دنیای خیالی رخ میدهند. کتابِ #دموکراسی_یا_دموقراضه به قلمِ #سیدمهدیشجاعی نیز با زبانی تمثیلی و خلق سرزمینی خیالی، سعی در نقد مفهوم دموکراسی و به قهقرا رفتن آن در سالهای اخیر دارد.
خلاصهای از داستان دموکراسی یا دموقراضه
داستانِ کتاب در سرزمینی خیالی به نام غربستان اتفاق میافتد. جاییکه پادشاهی به نام مَمُول پس از سالها عیش و نوش و فرمانروایی بر مردم تصمیم میگیرد که حکومت خود را به پسرانش انتقال دهد، اما نه بر اساس سن، بلکه انتخاب را به عهده مردم میگذارد. قرار است که هرکدام از پسران او به مدت ۲ سال بر غربستان حکومت کنند. در زمان حکومت مَمُول درست است که او مشغول عیش و نوش بود و خیلی کاری به مردم نداشت اما مردم از نحوهی حکومت او رضایت داشتند. مَمُول پس از وصیتش خیلی زود میمیرد. اینبار به جای اینکه بر سر جانشینی درگیری و خونریزی رخ دهد مردم رایگیری میکنند و یکی از ۲۵ پسر او را برای حکمرانی خود انتخاب میکنند. البته یکی از فرزندان او به دلیل اینکه ناقصالخلقه و مُنگُل است خود به خود از انتخابات حذف و رایگیری بین ۲۴ برادر دیگر انجام میشود. یکی از برادران برای پادشاهی برگزیده میشود. اما مردم خیلی زود میفهمند که در انتخاب خود اشتباه کردهاند. هیچیک از برادران نمیتواند حکومت ۲ سالهی خود را به اتمام برساند به دلیل اینکه همهی آنها سعی دارند در مدتِ کوتاهِ پادشاهی خود، ثروتی را برای خود دست و پا کنند تا زمانیکه دورهی پادشاهیشان تمام میشود به مشکلی برنخورند. مردم وقتیکه از تمام پادشاهان قبلی خسته میشوند به سراغ برادر ۲۵م میروند تا او بر آنها فرمانروایی کند. نام هر ۲۵ برادر با کلمه «دمو» آغاز میشود و چون برادر ۲۵م ناقصالخلقه و عقبافتاده است مردم او را دموقراضه صدا میکنند. به زودی مردم میفهمند که پادشاه آخر از تمام برادران قبلی خود بدتر است و آنها چه اشتباه بزرگی را انجام دادند. خیلی زود پادشاه جدید، بیانیهی خود در ارتباط با حکومتداری بر مردم را منتشر میکند.
این رمان در نقد دموکراسی، بهعنوان یکی از جنبههای مدرنیسم است. نویسنده کوشیده است که با زبانی تمثیلی و خلق کشوری خیالی به نام «غربستان» نقاط ضعف دموکراسی را نمایان کند. #شجاعی بر این عقیده است، تا زمانیکه مردم به #بلوغاجتماعی و #رشدفکری نرسند دموکراسی بیشتر مضر است تا مفید و همواره انتخاب بین بد و بدتر خواهد بود.
مردمِ پُر مهرِ کرمانشاه!
در طولِ دورهی انتخابات، اگر در هتلها و تالارها و محلات، ناهار و شام خوردهاید، نوشجانتان.
اگر شربت و شیرینی و چایی نوشیدهاید، گوارای وجودتان.
اگر کارتِ هدیهای دریافت نمودهاید، مبارکتان باد.
سهمِتان از ثروتِ بیپایانِ این کشور خیلی بیشتر از اینهاست که به دستانِ بیرونقِ نااهلان و نامحرمان افتاد.
مادرم از ترس اینکه، او را به جهنم نبرند رای میداد، پدرم برای اینکه مشتِ محکمی بر دهانِ آمریکا و اسرائیل زده باشد رای میدهد، خواهرم میخواست استخدام شود، پس به خاطرِ مُهرِ توی شناسنامهاش، رفت و رای داد، برادرم و همکارانش در محلِ کارشان رای دادند.
من هم از لَجِ همهی آنها رای ندادم.
یکی دارد در تلویزیون حرفهای قشنگی میزند،
من با اطمینان میگویم که:
#دموقراضه_تو_روز_روشن برقرار است.
مردمِ گرانقدر!
چنانچه تمایل به رای دادن دارید.
به یاد داشته باشید:
تیزترین دندانها، پشتِ چربترین زبانها پنهاناند.
بدانید که رای شما وجدان و هویتِ شماست.
اگر وجدان و هویت خود را بفروشید،
شاید بتوانید چیزهایی بخرید،
ولی خودتان دیگر مفت نمیارزید.
در کتابِ قوانین چارتین نوشته بود:
«مردم هیچوقت، کسانیکه رویاهایشان را
به قتل رسانده است نمیبخشند.»
و چقدر درست بود.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
http://www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
قسمت چهارم (پایانی)
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
در جامعهای که با تهدید اداره میشود،
هیچ ادعایی جدی گرفته نمیشود.
#میلان_کوندرا
زمانیکه «ماکیاولی» در رساله «شهریار»، راهکارهای مفید و مناسب را برای برپایی یک حکومت پادشاهی مقتدر ارائه داد، فلسفهی سیاسی را پایهگذاری کرد. نکتهی مهم در فلسفهی سیاسی این است که بهجای اینکه آیندهی خیالی و آرمانی را پیش روی مخاطب بگذارد واقعیت موجود را برای او نمایان میکند تا هشیار شود. گاهی اوقات که بیان مسئله بهطور مستقیم، میتواند برای مخاطبِ عام سنگین باشد نویسندگان از زبان تمثیل کمک میگیرند. مشهورترین آثار سیاسی به زبان تمثیلیست که در دنیای خیالی رخ میدهند. کتابِ #دموکراسی_یا_دموقراضه به قلمِ #سیدمهدیشجاعی نیز با زبانی تمثیلی و خلق سرزمینی خیالی، سعی در نقد مفهوم دموکراسی و به قهقرا رفتن آن در سالهای اخیر دارد.
خلاصهای از داستان دموکراسی یا دموقراضه
داستانِ کتاب در سرزمینی خیالی به نام غربستان اتفاق میافتد. جاییکه پادشاهی به نام مَمُول پس از سالها عیش و نوش و فرمانروایی بر مردم تصمیم میگیرد که حکومت خود را به پسرانش انتقال دهد، اما نه بر اساس سن، بلکه انتخاب را به عهده مردم میگذارد. قرار است که هرکدام از پسران او به مدت ۲ سال بر غربستان حکومت کنند. در زمان حکومت مَمُول درست است که او مشغول عیش و نوش بود و خیلی کاری به مردم نداشت اما مردم از نحوهی حکومت او رضایت داشتند. مَمُول پس از وصیتش خیلی زود میمیرد. اینبار به جای اینکه بر سر جانشینی درگیری و خونریزی رخ دهد مردم رایگیری میکنند و یکی از ۲۵ پسر او را برای حکمرانی خود انتخاب میکنند. البته یکی از فرزندان او به دلیل اینکه ناقصالخلقه و مُنگُل است خود به خود از انتخابات حذف و رایگیری بین ۲۴ برادر دیگر انجام میشود. یکی از برادران برای پادشاهی برگزیده میشود. اما مردم خیلی زود میفهمند که در انتخاب خود اشتباه کردهاند. هیچیک از برادران نمیتواند حکومت ۲ سالهی خود را به اتمام برساند به دلیل اینکه همهی آنها سعی دارند در مدتِ کوتاهِ پادشاهی خود، ثروتی را برای خود دست و پا کنند تا زمانیکه دورهی پادشاهیشان تمام میشود به مشکلی برنخورند. مردم وقتیکه از تمام پادشاهان قبلی خسته میشوند به سراغ برادر ۲۵م میروند تا او بر آنها فرمانروایی کند. نام هر ۲۵ برادر با کلمه «دمو» آغاز میشود و چون برادر ۲۵م ناقصالخلقه و عقبافتاده است مردم او را دموقراضه صدا میکنند. به زودی مردم میفهمند که پادشاه آخر از تمام برادران قبلی خود بدتر است و آنها چه اشتباه بزرگی را انجام دادند. خیلی زود پادشاه جدید، بیانیهی خود در ارتباط با حکومتداری بر مردم را منتشر میکند.
این رمان در نقد دموکراسی، بهعنوان یکی از جنبههای مدرنیسم است. نویسنده کوشیده است که با زبانی تمثیلی و خلق کشوری خیالی به نام «غربستان» نقاط ضعف دموکراسی را نمایان کند. #شجاعی بر این عقیده است، تا زمانیکه مردم به #بلوغاجتماعی و #رشدفکری نرسند دموکراسی بیشتر مضر است تا مفید و همواره انتخاب بین بد و بدتر خواهد بود.
مردمِ پُر مهرِ کرمانشاه!
در طولِ دورهی انتخابات، اگر در هتلها و تالارها و محلات، ناهار و شام خوردهاید، نوشجانتان.
اگر شربت و شیرینی و چایی نوشیدهاید، گوارای وجودتان.
اگر کارتِ هدیهای دریافت نمودهاید، مبارکتان باد.
سهمِتان از ثروتِ بیپایانِ این کشور خیلی بیشتر از اینهاست که به دستانِ بیرونقِ نااهلان و نامحرمان افتاد.
مادرم از ترس اینکه، او را به جهنم نبرند رای میداد، پدرم برای اینکه مشتِ محکمی بر دهانِ آمریکا و اسرائیل زده باشد رای میدهد، خواهرم میخواست استخدام شود، پس به خاطرِ مُهرِ توی شناسنامهاش، رفت و رای داد، برادرم و همکارانش در محلِ کارشان رای دادند.
من هم از لَجِ همهی آنها رای ندادم.
یکی دارد در تلویزیون حرفهای قشنگی میزند،
من با اطمینان میگویم که:
#دموقراضه_تو_روز_روشن برقرار است.
مردمِ گرانقدر!
چنانچه تمایل به رای دادن دارید.
به یاد داشته باشید:
تیزترین دندانها، پشتِ چربترین زبانها پنهاناند.
بدانید که رای شما وجدان و هویتِ شماست.
اگر وجدان و هویت خود را بفروشید،
شاید بتوانید چیزهایی بخرید،
ولی خودتان دیگر مفت نمیارزید.
در کتابِ قوانین چارتین نوشته بود:
«مردم هیچوقت، کسانیکه رویاهایشان را
به قتل رسانده است نمیبخشند.»
و چقدر درست بود.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
http://www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
Telegram
لوتوس پرس
این کانال وابسته به پایگاه خبری تحلیلی لوتوس پرس می باشد.
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درست وقتیکه فکر میکنی
دیگه هیچی از این بدتر نمیشه
#سیگارت هم تموم میشه!
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
دیگه هیچی از این بدتر نمیشه
#سیگارت هم تموم میشه!
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#اندکی_تفکر
نوکیسگی چیست و نوکیسهها کیستند؟
(نوکیسگی) را اینگونه تعریف کردهاند:
قشری که از لحاظ درآمد به طبقهی بالا، ولی از لحاظ فرهنگ، به طبقهی بسیار پایین جامعه و حتی نزدیک به لمپنها قرار دارند. علاقهی بسیاری به خودنمایی، دیده شدن، عرضاندام و نوچهپروری دارند. نوکیسهها، از یک طبقهی اجتماعی مبدا به یک طبقهی اجتماعی مقصد پرتاب شدهاند. این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق با استفاده از رانت، دلالی، ارث، موجسواری و شرایط و التهابات اقتصادی رخ میدهد. آنها دیگر نه خود را به طبقهی اجتماعی مبدا متعلق میدانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کردهاند، آشنایی دارند. بهعبارتی از گذشتهی خود نفرت دارند و نسبت به اکنون خود دوار ترس و حقارتاند.
نوکیسه برای این که به طبقهی پیشین خود اثبات کند که دیگر به آنها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقهی جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و سادهترین راه برای تظاهر، خرید دیوانهوار کالاهای لوکس، نمایش عروسیها، میهمانیها و خانههای آنچنانی است.
اما فاجعهی اصلی از جایی آغاز میشود که ما، فیلم و عکس عروسیها، میهمانیها، اتومبیلها و خانههای آنها را از طریق پیامرسانها و شبکههای اجتماعی برای همدیگر ارسال میکنیم. ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی آنها تبدیل میشویم که بیمزد و منت، به هدفی که آنها در سر دارند نزدیکشان میکنیم و آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن.
جاهلان عصر جدید، نوچههای جدید لازم دارند. عدهای با موبایلهایشان، عکس و فیلم آنها را به اشتراک میگذارند و افتخار نوچگی آنها را پذیرا میشوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسهها متنفرند، زیرا میدانند نوکیسهها بر خلاف سرمایهدارهای واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایهی خود را نه در کارآفرینی که در دلالی صرف میکنند. آنها منابع مالی جامعه را بر اساس بیلیاقتی به دست گرفتهاند.
اما فاجعهی بزرگتر وقتی رخ میدهد که هنگام تماشای فیلم عروسیها و پارتیهای این دسته، به جای آن که به فکر پس گرفتن حق خود باشیم، خودمان را جای این افراد میگذاریم و بر زندگی سطحی و انگلگونهی این افراد حسرت میخوریم.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
نوکیسگی چیست و نوکیسهها کیستند؟
(نوکیسگی) را اینگونه تعریف کردهاند:
قشری که از لحاظ درآمد به طبقهی بالا، ولی از لحاظ فرهنگ، به طبقهی بسیار پایین جامعه و حتی نزدیک به لمپنها قرار دارند. علاقهی بسیاری به خودنمایی، دیده شدن، عرضاندام و نوچهپروری دارند. نوکیسهها، از یک طبقهی اجتماعی مبدا به یک طبقهی اجتماعی مقصد پرتاب شدهاند. این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق با استفاده از رانت، دلالی، ارث، موجسواری و شرایط و التهابات اقتصادی رخ میدهد. آنها دیگر نه خود را به طبقهی اجتماعی مبدا متعلق میدانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کردهاند، آشنایی دارند. بهعبارتی از گذشتهی خود نفرت دارند و نسبت به اکنون خود دوار ترس و حقارتاند.
نوکیسه برای این که به طبقهی پیشین خود اثبات کند که دیگر به آنها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقهی جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و سادهترین راه برای تظاهر، خرید دیوانهوار کالاهای لوکس، نمایش عروسیها، میهمانیها و خانههای آنچنانی است.
اما فاجعهی اصلی از جایی آغاز میشود که ما، فیلم و عکس عروسیها، میهمانیها، اتومبیلها و خانههای آنها را از طریق پیامرسانها و شبکههای اجتماعی برای همدیگر ارسال میکنیم. ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی آنها تبدیل میشویم که بیمزد و منت، به هدفی که آنها در سر دارند نزدیکشان میکنیم و آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن.
جاهلان عصر جدید، نوچههای جدید لازم دارند. عدهای با موبایلهایشان، عکس و فیلم آنها را به اشتراک میگذارند و افتخار نوچگی آنها را پذیرا میشوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسهها متنفرند، زیرا میدانند نوکیسهها بر خلاف سرمایهدارهای واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایهی خود را نه در کارآفرینی که در دلالی صرف میکنند. آنها منابع مالی جامعه را بر اساس بیلیاقتی به دست گرفتهاند.
اما فاجعهی بزرگتر وقتی رخ میدهد که هنگام تماشای فیلم عروسیها و پارتیهای این دسته، به جای آن که به فکر پس گرفتن حق خود باشیم، خودمان را جای این افراد میگذاریم و بر زندگی سطحی و انگلگونهی این افراد حسرت میخوریم.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از کسانیکه بدبختی دیگران را دیده و بر روزگار خویش شکر میکنند حالم به هم میخورد.
#داستایوسفکی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#داستایوسفکی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
عمه بلقیس نباشیم!
عمه بلقیس به همهچیز کار داشت.
به اینکه #دختر همسایه تازگیها زیر ابرویش را برداشته.
به اینکه #زنِ مطلقهای که طبقهی دوم زندگی میکرد بعد از نیمهشب برگشته.
به اینکه فلانی توی مهمانی دامن کوتاه پوشیده.
عمه بلقیس، #زنِ نجیبی بود و دوست داشت که همهی دنیا مثل او به مقولهی نجابت نگاه کنند.
هرکس حرکتی میکرد که با عرف و سنتهای او نمیخواند، عمه بلقیس لبش را میگزید و روی گونههایش میزد.
اگر خیلی به چالش میکشیدیاش و ثابت میکردی که فلان کار آنقدرها هم بد نبوده میگفت: وااا خدا مرگم بده، پس همسایهها چی فکر میکنند؟
چون اصولا اینکه بقیه چه فکری میکنند در فرهنگ عمه بلقیسی از اینکه خودِ آدم چه فکری میکند مهمتر است.
«عمه بلقیسی» فرهنگ غالب بعضی کشورهاست.
عمه بلقیسها همهجا هستند و به همهچیز کار دارند.
به عقاید دیگران، به لباس پوشیدن دیگران، به آدامس خوردن دیگران، به اینکه کی با کی رفت و با کی آمد.
عمه بلقیسها داعیهدار فرهنگ و شرافت و نجابت و همهی چیزهای اینجوری هستند.
یاد بگیریم به عقاید و شیوه زندگی هرکسی (حتی اگر از نظر ما نادرست است) احترام بگذاریم.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
عمه بلقیس به همهچیز کار داشت.
به اینکه #دختر همسایه تازگیها زیر ابرویش را برداشته.
به اینکه #زنِ مطلقهای که طبقهی دوم زندگی میکرد بعد از نیمهشب برگشته.
به اینکه فلانی توی مهمانی دامن کوتاه پوشیده.
عمه بلقیس، #زنِ نجیبی بود و دوست داشت که همهی دنیا مثل او به مقولهی نجابت نگاه کنند.
هرکس حرکتی میکرد که با عرف و سنتهای او نمیخواند، عمه بلقیس لبش را میگزید و روی گونههایش میزد.
اگر خیلی به چالش میکشیدیاش و ثابت میکردی که فلان کار آنقدرها هم بد نبوده میگفت: وااا خدا مرگم بده، پس همسایهها چی فکر میکنند؟
چون اصولا اینکه بقیه چه فکری میکنند در فرهنگ عمه بلقیسی از اینکه خودِ آدم چه فکری میکند مهمتر است.
«عمه بلقیسی» فرهنگ غالب بعضی کشورهاست.
عمه بلقیسها همهجا هستند و به همهچیز کار دارند.
به عقاید دیگران، به لباس پوشیدن دیگران، به آدامس خوردن دیگران، به اینکه کی با کی رفت و با کی آمد.
عمه بلقیسها داعیهدار فرهنگ و شرافت و نجابت و همهی چیزهای اینجوری هستند.
یاد بگیریم به عقاید و شیوه زندگی هرکسی (حتی اگر از نظر ما نادرست است) احترام بگذاریم.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#هنر،
#سینما،
#تئاتر،
#موسیقی و......
عواملی که تابآوری جامعه را افزایش میدهد !
دکتر #قطبالدینصادقی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#سینما،
#تئاتر،
#موسیقی و......
عواملی که تابآوری جامعه را افزایش میدهد !
دکتر #قطبالدینصادقی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Khune
Sogand @Raz-Music.IR
@Sogand
حِیف، چقدر #قلبامون تنها مونده
ریشهمو دَردا سوزونده
شُدم از اینور مونده، از اونور رونده
کاش میشد بَرگردیم قَدیم و
کاش میشد دَر رَفت از تقویم و
کاش میشد واقعی این تلقین و
کاااااااش میشد.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
حِیف، چقدر #قلبامون تنها مونده
ریشهمو دَردا سوزونده
شُدم از اینور مونده، از اونور رونده
کاش میشد بَرگردیم قَدیم و
کاش میشد دَر رَفت از تقویم و
کاش میشد واقعی این تلقین و
کاااااااش میشد.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نزارقبانی خیلی قشنگ میگه:
#خودت_باش!
حتی اگر نظر کسی را جلب نکردی.
همین کافیست که از خودت #راضی_باشی،
زمانیکه به خودت #اعتماد داشته باشی، #زیباترینی.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#خودت_باش!
حتی اگر نظر کسی را جلب نکردی.
همین کافیست که از خودت #راضی_باشی،
زمانیکه به خودت #اعتماد داشته باشی، #زیباترینی.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از خودم شرمندهام!
وقتی فهمیدم
#زندگی یک جشن بالماسکه بود
در حالیکه #من با چهرهی واقعیم
در آن شرکت کرده بودم.
#فرانتسکافکا
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
وقتی فهمیدم
#زندگی یک جشن بالماسکه بود
در حالیکه #من با چهرهی واقعیم
در آن شرکت کرده بودم.
#فرانتسکافکا
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#لیا_مکلارن، نویسنده کانادایی میگوید:
روزی پسرخوانده ١١ سالهام از من پرسید ترجیج میدهی کدامش باشی؛
بسیار فقیر با دوستان فراوان؟
یا
بسیار ثروتمند بدون دوست؟
جوابش برای من ساده بود. گفتم؛
فقیر با دوستان.
در دراز مدت تنهایی بدتر از فقر است.
اما پسر خواندهام مخالف بود.
او گفت: ثروتمند بدون دوست را ترجیح میدهم.
در عمارتم میمانم و فورت نایت بازی میکنم، یوتیوب تماشا میکنم و با آدمهای آنلاین معاشرت میکنم.
آنجا بود که فهمیدم نسل جدید،
"بومیان دنیای دیجیتال" هستند
و نسل ما "مهاجران دنیای دیجیتال".
ما از این نظر منحصر به فردیم که واپسین نمونههای یک گونهی رو به انقراض هستیم!
نسلی که بدون اینترنت بزرگ شد و حالا احساس میکند آن معصومیتش از دست رفته.
ما آخرین منابع حیّ و حاضر از یک پهنهی تجربهی بشری هستیم که چیزی نمانده از دست برود.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
روزی پسرخوانده ١١ سالهام از من پرسید ترجیج میدهی کدامش باشی؛
بسیار فقیر با دوستان فراوان؟
یا
بسیار ثروتمند بدون دوست؟
جوابش برای من ساده بود. گفتم؛
فقیر با دوستان.
در دراز مدت تنهایی بدتر از فقر است.
اما پسر خواندهام مخالف بود.
او گفت: ثروتمند بدون دوست را ترجیح میدهم.
در عمارتم میمانم و فورت نایت بازی میکنم، یوتیوب تماشا میکنم و با آدمهای آنلاین معاشرت میکنم.
آنجا بود که فهمیدم نسل جدید،
"بومیان دنیای دیجیتال" هستند
و نسل ما "مهاجران دنیای دیجیتال".
ما از این نظر منحصر به فردیم که واپسین نمونههای یک گونهی رو به انقراض هستیم!
نسلی که بدون اینترنت بزرگ شد و حالا احساس میکند آن معصومیتش از دست رفته.
ما آخرین منابع حیّ و حاضر از یک پهنهی تجربهی بشری هستیم که چیزی نمانده از دست برود.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart