#اسم_زنش_کاظم_بود.
غلامعلی سبزی فروش،
#اسم_زنش_کاظم_بود.
کاظم یک #زن نامریی بود، اما وقتی غلامعلی میگفت: کاظم، ترخون!
از پستوی مغازه یک #زن تپل با یک دسته ترخون ظاهر میشد و باز به چشم برهمزدنی ناپدید. اسم رمز ظاهر شدن #زن غلامعلی، شوید و جعفری و گشنیز و ترخون بود.
در آن عالم بچگی سوال من همیشه این بود که چرا اسم #زن غلامعلی، کاظم است! اما #زن غلامعلی اسمش واقعاً کاظم نبود؛ کاظم اسم غیرت و حمیت و سُنت غلامعلی بود که پیش روی مشتریان فریادش میزد.
کاظم قرار بود از #زنانگی_زن غلامعلی حفاظت کند.
بعدها، غلامعلی #رییس_شد، #مدیر_شد. بر مسند #وزارت و #صدارت نشست و اسم همهی #زنان شهر را کاظم گذاشت.
او #طرح_کاظمبودگی #زنان را در مجلس ارائه داد و طرح رای آورد و #کاظمانگی قانون شد و لازمالاجرا، در کوچه و خیابان و محل کار.
بعضی #زنان به کاظم بودن خود رضایت دادند و بعضیها هم نه.
این اعتراضها که کمابیش میبینید و میشنوید همه مشکل غلامعلیها با کاظمهاست.
کاظمها دیگر نمیخواهند پشت ترخون و جعفری و تره و گشنیز و پیازچه پنهان شوند.
آنها میخواهند اسم خود را و رسم خود را داشته باشند؛ و غلامعلیها تحمل این همه بیآبرویی را ندارند؛ پس مجبورند پای #دین و #مذهب و #قانون را پیش بکشند.
حقیقت این است که غلامعلی از این وضع اصلا خوشحال نیست، اگر کاظم از پشت ترخون بیرون بیاید فردا چه بسا کلید مغازه را هم بگیرد، آن وقت غلامعلی و جبروتش چه خواهد شد؟
اصلا خدا هم از این وضع خوشحال نیست.
هر احضاریه که برای هر #زنی فرستاده میشود، یک اتفاق رو به جلوست! غلامعلی ناگزیر است که احضاریه را #بهنام_واقعی_زنی بنویسد، #زنی_واقعی را #محکوم کند، #زنی_واقعی را #مجازات کند.
#کاظم_نبودن_تاوان_دارد.
#زن_ریحان_است.
اما اگر از #پستوی_ریحان به #پیشخوان بیاید #مجازات میشود…
#عرفاننظرآهاری
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
غلامعلی سبزی فروش،
#اسم_زنش_کاظم_بود.
کاظم یک #زن نامریی بود، اما وقتی غلامعلی میگفت: کاظم، ترخون!
از پستوی مغازه یک #زن تپل با یک دسته ترخون ظاهر میشد و باز به چشم برهمزدنی ناپدید. اسم رمز ظاهر شدن #زن غلامعلی، شوید و جعفری و گشنیز و ترخون بود.
در آن عالم بچگی سوال من همیشه این بود که چرا اسم #زن غلامعلی، کاظم است! اما #زن غلامعلی اسمش واقعاً کاظم نبود؛ کاظم اسم غیرت و حمیت و سُنت غلامعلی بود که پیش روی مشتریان فریادش میزد.
کاظم قرار بود از #زنانگی_زن غلامعلی حفاظت کند.
بعدها، غلامعلی #رییس_شد، #مدیر_شد. بر مسند #وزارت و #صدارت نشست و اسم همهی #زنان شهر را کاظم گذاشت.
او #طرح_کاظمبودگی #زنان را در مجلس ارائه داد و طرح رای آورد و #کاظمانگی قانون شد و لازمالاجرا، در کوچه و خیابان و محل کار.
بعضی #زنان به کاظم بودن خود رضایت دادند و بعضیها هم نه.
این اعتراضها که کمابیش میبینید و میشنوید همه مشکل غلامعلیها با کاظمهاست.
کاظمها دیگر نمیخواهند پشت ترخون و جعفری و تره و گشنیز و پیازچه پنهان شوند.
آنها میخواهند اسم خود را و رسم خود را داشته باشند؛ و غلامعلیها تحمل این همه بیآبرویی را ندارند؛ پس مجبورند پای #دین و #مذهب و #قانون را پیش بکشند.
حقیقت این است که غلامعلی از این وضع اصلا خوشحال نیست، اگر کاظم از پشت ترخون بیرون بیاید فردا چه بسا کلید مغازه را هم بگیرد، آن وقت غلامعلی و جبروتش چه خواهد شد؟
اصلا خدا هم از این وضع خوشحال نیست.
هر احضاریه که برای هر #زنی فرستاده میشود، یک اتفاق رو به جلوست! غلامعلی ناگزیر است که احضاریه را #بهنام_واقعی_زنی بنویسد، #زنی_واقعی را #محکوم کند، #زنی_واقعی را #مجازات کند.
#کاظم_نبودن_تاوان_دارد.
#زن_ریحان_است.
اما اگر از #پستوی_ریحان به #پیشخوان بیاید #مجازات میشود…
#عرفاننظرآهاری
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
در یک #مهمانی_دوستانه،
دقیقا سرِ سفره بود که وسط بحث در مورد #سختیهای_شاغلبودن، یکی از #خانمها، رو کرد به من و گفت: «خب! چرا نمیشینی خونه و #خانومیت رو نمیکنی؟!»
#من_ساکت_شده_بودم.
دیدم حرف مشترکی بین ما نیست.
چون تعریف هر کداممان از #خانومیت چیزِ متفاوتی است. او اعتقاد داشت #زن باید بماند خانه و با پولیکه شوهرش درمیآورد، عشق و حال کند. برای من #خانومیت تعریف دیگری داشت. من #خانومیت را #زنانگی میدیدم.
#زنانگی بدون تأکید بر #برتری_جنسیت و #حفظ_لطافت در تمام ابعاد زندگی.
#خانومیت برای من #مصرفکننده_بودن_نیست. من دلم نمیخواهد برای رسیدن به رؤیاها و خواستههایم مصرفکنندهی درآمد پدر یا همسرم باشم. من مایلم رؤیاهایم را خودم بسازم. خب! من رؤیا داشتم و احتمالاً رؤیا، زبان مشترک من و آن دوست عزیزمان نبود. احتمالاً تمام خواست او در همان ظرفهای کریستالش خلاصه میشود و تمام خواستههای من در چیزِ دیگری.
راستش شاید این روزها مشکل خیلی از ما این است که چقدر غصهمان میگیرد وقتی برای #بودن_در_اجتماع و دنبالکردن خواستههایمان با #خانواده و #همسرمان مشکلی نداریم، اما باید هر روز جواب دوستانی را بدهیم که برای #خانومینکردن، ما را مؤاخذه میکنند.
#فاطمه_بهروزفخر
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
دقیقا سرِ سفره بود که وسط بحث در مورد #سختیهای_شاغلبودن، یکی از #خانمها، رو کرد به من و گفت: «خب! چرا نمیشینی خونه و #خانومیت رو نمیکنی؟!»
#من_ساکت_شده_بودم.
دیدم حرف مشترکی بین ما نیست.
چون تعریف هر کداممان از #خانومیت چیزِ متفاوتی است. او اعتقاد داشت #زن باید بماند خانه و با پولیکه شوهرش درمیآورد، عشق و حال کند. برای من #خانومیت تعریف دیگری داشت. من #خانومیت را #زنانگی میدیدم.
#زنانگی بدون تأکید بر #برتری_جنسیت و #حفظ_لطافت در تمام ابعاد زندگی.
#خانومیت برای من #مصرفکننده_بودن_نیست. من دلم نمیخواهد برای رسیدن به رؤیاها و خواستههایم مصرفکنندهی درآمد پدر یا همسرم باشم. من مایلم رؤیاهایم را خودم بسازم. خب! من رؤیا داشتم و احتمالاً رؤیا، زبان مشترک من و آن دوست عزیزمان نبود. احتمالاً تمام خواست او در همان ظرفهای کریستالش خلاصه میشود و تمام خواستههای من در چیزِ دیگری.
راستش شاید این روزها مشکل خیلی از ما این است که چقدر غصهمان میگیرد وقتی برای #بودن_در_اجتماع و دنبالکردن خواستههایمان با #خانواده و #همسرمان مشکلی نداریم، اما باید هر روز جواب دوستانی را بدهیم که برای #خانومینکردن، ما را مؤاخذه میکنند.
#فاطمه_بهروزفخر
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart