#قلب_من
#هیجدهسال_بیش_ندارد.
چندی پیش دوستی به من گفت:
که به یاد دارم
روزگاری #تو پُر از #شور و #هیاهو بودی
پُر از #عشق، #نشاط
و پُر از #انگیزه
گفتم: آری...
هنوزم.
میشود:
باز #خندید،
میشود:
باز با #باد_رقصید.
میشود:
آری
#قلب_من،
#هیجدهسال_بیش_ندارد.
#نسترنرستمی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#هیجدهسال_بیش_ندارد.
چندی پیش دوستی به من گفت:
که به یاد دارم
روزگاری #تو پُر از #شور و #هیاهو بودی
پُر از #عشق، #نشاط
و پُر از #انگیزه
گفتم: آری...
هنوزم.
میشود:
باز #خندید،
میشود:
باز با #باد_رقصید.
میشود:
آری
#قلب_من،
#هیجدهسال_بیش_ندارد.
#نسترنرستمی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
آنچه که امروز بر من گذشت!
حدود ساعت ۱۵:۳۰ دقیقه، نبش میدانی که نامش #آزادیست اما در هر شبانهروز مملو از لحظات اسارت مردمیست که لاجرم باید از آن بگذرند تا به مقصدشان برسند ایستاده بودم.
قصد داشتم تاکسی سوار شوم و از روزی، پُر از تنشِ کاری به مأمنی که نامش خانه است پناه ببرم. ناگهان حضور دو پسرکِ جوانِ حدودا ۲۰_۱۹ ساله و شاید هم کمتر، نظرم را به خود جلب کرد. از پوشش ظاهری آن دو جوان احساس خوبی دریافت نکردم، چرا که پوشش ایشان شبیه به کسانی بود که تازه از ندامتگاه بیرون آمده باشند.
برای آنکه با آنان، هممسیر نشوم پیاده به راه افتادم و چند قدم جلوتر ایستادم.
چند ماشین عبور کرد و به مسیری که مقصد من بود نمیرفتند، رانندهای که صدای مرا شنیده بود ایستاد و گفت: "من میروم سوار شو". تاکسی را که سوار شدم تازه متوجه حضور آن دو جوان شدم، یکی صندلی جلو کنار راننده نشسته بود و آن دیگری صندلی پشت، دقیقا پشت سر راننده.
آنطرفتر خانمی که همسن و سال خودم بود با کلی خرید از بازار روز، سوار شد. پوشش ظاهریاش نمایانگر این بود که کارمند یکی از ادارات دولتیست. به واسطهی سوار شدن آن خانم که زودتر از من هم پیاده میشد، وسط نشستم. طبقِ معمولِ همیشه، هندزفری را در گوشم گذاشته و یکی از آهنگهای گوشیام را پِلی کردم تا در مسیر اندکی بیاندیشم.
هنوز چندی از حرکت ماشین نگذشته بود که جوان جلویی، بطری کوچک آبمعدنی را از داخل لباسش بیرون آورد، برگشت به دوست جوانش داد و گفت: "از این آبمعدنی بخور!"
با گوشهی چشمی، به هر دو جوان نگاهی انداختم. جوان کنار من، خود نیز جا خورد.
از نوعِ نگاهِ جوانِ جلویی به دوستش، اعتراف میکنم برای اولینبار غالب تهی کرده و برای لحظهای به این اندیشیدم، "مبادا اسید باشد." چراکه بطری به اندازهی یک استکان کوچک، مایعی را که هنوز نمیدانستیم چیست؟! درون خود جای داده بود.
داشتم به این فکر میکردم که اگر بخواهد آن مایع را به صورت ما بپاشد چه میتوان کرد؟!
که ناگهان پسرک درب بطری را باز کرد. صدای موسیقی را کمتر کرده و حواسم را کاملا جمع و زیر چشمی جوانِ کناری را میپاییدم.
جوان جرعهای از مایع را نوشید، انگار که جام زهری را نوشیده باشد سر و بدنش را تکانی داد و از دوستش پرسید: "این چه بود؟!"
پسرک جلویی میخندید و میگفت: "چه شد؟! خوشت آمد؟!"
حدودا ۱۰ دقیقهای گذشت و پسرک اول مجددا پرسید: "چه بود؟! احساس میکنم سَرِ خودم نیستم ( در حالت نرمال نیستم)". و هر از گاهی درب بطری را باز میکرد و آن را میبوئید.
مسیر طولانی بود و این اتفاق باعث شده بود که حس کنم هنوز چقدر راه نرفته باقیمانده است.
اواسط مسیر، آن خانم پیاده شد و دو جوان، تا پایان راه، همسفرم بودند و من نگران رُخدادن حرکتی ناشایست از سوی جوان کناری بودم.
هنگامی که پیاده شدم عمیقا تاسف خوردم و به فکر فرو رفتم:
عدهای نابخرد در مرکز کشور، فرسنگها آنسوتر، در شرقیترین نقطه، مرزها را باز گذاشتند و ما در اینسوتر، یعنی: غربیترین نقطهی کشور، باید نگران حضور افاغنه و تحرکات سیاسی_نظامی، فرهنگی و اخلاقیشان باشیم و مدیری نابخردتر، ما را با لحنی تهدیدآمیز مجبور به ارائهی گزارش کند. هنوز این دغدغه به پایان نرسیده، نگرانیمان از جنگ با اسرائیل شروع میشود.
مدتهای مدیدیست که تن و بدنمان از حضور داعش در منطقه میلرزد و همزمان باید از فقر مالیِ مردمی ترسید که هر لحظه برای یورش و سرقت در روز روشن در کمین هستند؛ و مردمی که همچنان برای خرید مایحتاج روزانه و افزایش نرخنامههای بدون پشتوانهی عقلانیِ کالاهای اساسی نگرانند.
میبینید؟!
حال و روزمان را میگویم؛
میبینید چه بر سرمان آوردهاید؟
نه امنیت جانی داریم، نه امنیت مالی و نه حتی امنیت روحی و روانی.
سرشار از انواع و اقسام دغدغههای درونی و بیرونی شدهایم.
هزار روحم و در یک بدن نمیگنجم.
#ارسطو چه نیکو گفت:
#جنایت و #آشوب،
زادهی #فقر و #تنگدستی است.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۱/۲۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
حدود ساعت ۱۵:۳۰ دقیقه، نبش میدانی که نامش #آزادیست اما در هر شبانهروز مملو از لحظات اسارت مردمیست که لاجرم باید از آن بگذرند تا به مقصدشان برسند ایستاده بودم.
قصد داشتم تاکسی سوار شوم و از روزی، پُر از تنشِ کاری به مأمنی که نامش خانه است پناه ببرم. ناگهان حضور دو پسرکِ جوانِ حدودا ۲۰_۱۹ ساله و شاید هم کمتر، نظرم را به خود جلب کرد. از پوشش ظاهری آن دو جوان احساس خوبی دریافت نکردم، چرا که پوشش ایشان شبیه به کسانی بود که تازه از ندامتگاه بیرون آمده باشند.
برای آنکه با آنان، هممسیر نشوم پیاده به راه افتادم و چند قدم جلوتر ایستادم.
چند ماشین عبور کرد و به مسیری که مقصد من بود نمیرفتند، رانندهای که صدای مرا شنیده بود ایستاد و گفت: "من میروم سوار شو". تاکسی را که سوار شدم تازه متوجه حضور آن دو جوان شدم، یکی صندلی جلو کنار راننده نشسته بود و آن دیگری صندلی پشت، دقیقا پشت سر راننده.
آنطرفتر خانمی که همسن و سال خودم بود با کلی خرید از بازار روز، سوار شد. پوشش ظاهریاش نمایانگر این بود که کارمند یکی از ادارات دولتیست. به واسطهی سوار شدن آن خانم که زودتر از من هم پیاده میشد، وسط نشستم. طبقِ معمولِ همیشه، هندزفری را در گوشم گذاشته و یکی از آهنگهای گوشیام را پِلی کردم تا در مسیر اندکی بیاندیشم.
هنوز چندی از حرکت ماشین نگذشته بود که جوان جلویی، بطری کوچک آبمعدنی را از داخل لباسش بیرون آورد، برگشت به دوست جوانش داد و گفت: "از این آبمعدنی بخور!"
با گوشهی چشمی، به هر دو جوان نگاهی انداختم. جوان کنار من، خود نیز جا خورد.
از نوعِ نگاهِ جوانِ جلویی به دوستش، اعتراف میکنم برای اولینبار غالب تهی کرده و برای لحظهای به این اندیشیدم، "مبادا اسید باشد." چراکه بطری به اندازهی یک استکان کوچک، مایعی را که هنوز نمیدانستیم چیست؟! درون خود جای داده بود.
داشتم به این فکر میکردم که اگر بخواهد آن مایع را به صورت ما بپاشد چه میتوان کرد؟!
که ناگهان پسرک درب بطری را باز کرد. صدای موسیقی را کمتر کرده و حواسم را کاملا جمع و زیر چشمی جوانِ کناری را میپاییدم.
جوان جرعهای از مایع را نوشید، انگار که جام زهری را نوشیده باشد سر و بدنش را تکانی داد و از دوستش پرسید: "این چه بود؟!"
پسرک جلویی میخندید و میگفت: "چه شد؟! خوشت آمد؟!"
حدودا ۱۰ دقیقهای گذشت و پسرک اول مجددا پرسید: "چه بود؟! احساس میکنم سَرِ خودم نیستم ( در حالت نرمال نیستم)". و هر از گاهی درب بطری را باز میکرد و آن را میبوئید.
مسیر طولانی بود و این اتفاق باعث شده بود که حس کنم هنوز چقدر راه نرفته باقیمانده است.
اواسط مسیر، آن خانم پیاده شد و دو جوان، تا پایان راه، همسفرم بودند و من نگران رُخدادن حرکتی ناشایست از سوی جوان کناری بودم.
هنگامی که پیاده شدم عمیقا تاسف خوردم و به فکر فرو رفتم:
عدهای نابخرد در مرکز کشور، فرسنگها آنسوتر، در شرقیترین نقطه، مرزها را باز گذاشتند و ما در اینسوتر، یعنی: غربیترین نقطهی کشور، باید نگران حضور افاغنه و تحرکات سیاسی_نظامی، فرهنگی و اخلاقیشان باشیم و مدیری نابخردتر، ما را با لحنی تهدیدآمیز مجبور به ارائهی گزارش کند. هنوز این دغدغه به پایان نرسیده، نگرانیمان از جنگ با اسرائیل شروع میشود.
مدتهای مدیدیست که تن و بدنمان از حضور داعش در منطقه میلرزد و همزمان باید از فقر مالیِ مردمی ترسید که هر لحظه برای یورش و سرقت در روز روشن در کمین هستند؛ و مردمی که همچنان برای خرید مایحتاج روزانه و افزایش نرخنامههای بدون پشتوانهی عقلانیِ کالاهای اساسی نگرانند.
میبینید؟!
حال و روزمان را میگویم؛
میبینید چه بر سرمان آوردهاید؟
نه امنیت جانی داریم، نه امنیت مالی و نه حتی امنیت روحی و روانی.
سرشار از انواع و اقسام دغدغههای درونی و بیرونی شدهایم.
هزار روحم و در یک بدن نمیگنجم.
#ارسطو چه نیکو گفت:
#جنایت و #آشوب،
زادهی #فقر و #تنگدستی است.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۱/۲۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چقدر حسِ مشترک داریم....
آدمهایی به شدت #درونگرا
اما پر از #انرژی و #نشاط،
و سرشار از #عشق و #عاطفه
در عین #جانسختی
بسیار #لطیف و #شکننده
#پارادوکس عجیبیست!
#نسترنرستمی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
آدمهایی به شدت #درونگرا
اما پر از #انرژی و #نشاط،
و سرشار از #عشق و #عاطفه
در عین #جانسختی
بسیار #لطیف و #شکننده
#پارادوکس عجیبیست!
#نسترنرستمی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#لذتبردن از زندگی، یک #هنر است
که برای رسیدن به آن باید سعی کنید
به جای شمردن خارهای زندگی،
#گلهای آن را بشمارید.
و #من
چه #هنرمندانه،
در هر شرایطی،
از شمردن #گلهای زندگی،
#لذتمیبرم.
#نسترنرستمی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
که برای رسیدن به آن باید سعی کنید
به جای شمردن خارهای زندگی،
#گلهای آن را بشمارید.
و #من
چه #هنرمندانه،
در هر شرایطی،
از شمردن #گلهای زندگی،
#لذتمیبرم.
#نسترنرستمی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
اگر به مشکلات، زمانیکه ایجاد شده بودند
رسیدگی میشد، به اینجا نمیکشید.
زمان، مشکلاتِ حل نشده را تغذیه میکند تا بزرگ شود.
#دویل_بارنت
تعریف دادسرای عمومی و انقلاب
#دادسرا نهادی است که در معیت دادگاه انجام وظیفه میکند و وظیفهی کشف جرم، تعقیب متهم، انجام تحقیقات مقدماتی، #حفظحقوقعمومی و اقامهی دعوی لازم، اجرای احکام کیفری و همچنین رسیدگی به امور حسبی را برعهده دارد.
ریاستِ دادسرا با #دادستان است. هر #دادسرا دارای #بازپرس، #دادیار و #کارمند میباشد.
دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه (۲) شهرستان کرمانشاه در کجا واقع شده است؟
بلوار شهید شیرودی، کوچه شهید محرابی یا کوچه ۱۴۶ (حدفاصلِ بینِ میدان معلم (سه راه مسکن) و میدان طاقبستان).
امروز حوالی ساعت ۱۰ صبح، هنگامی که در حالِ عبور از میدان طاقبستان به سمت میدان معلم بودم، از تجمع مردم سلحشورِ همیشه نظارهگر در دو سمت بلوار که تردد ماشینها در خیابان را تقریبا ناممکن کرده بودند، شگفتزده شدم.
افرادی که وسط بلوار با سلاحهای سرد (قمه و چاقو) و گرم (کلت)، در حالِ تعقیب و گریز بودند.
کلت در دستانِ فرد سیاهپوشی قرار داشت که به دنبال فرد دیگری میدوید تا به مقصودش برسد و شخصِ فراری، در خیالِ یافتن مامنی، به سمت مسجدالنبی گریخت.
اما زهی خیالِ باطل.
و ناگهان "صدای شلیک".
رستوران و کافیشاپی در ورودی کوچهی شهید محرابی، قرار دارد که افراد بومی و غیربومی (مخصوصا دانشجویان عراقی) به صورت مداوم به این مکان در حال تردد هستند، دیوار به دیوار رستوران، دبستانِ دخترانهای که دقیقا روبروی ساختمان دادسرا و آنسوتر، تقریبا انتهای کوچه، دو دبستانِ پسرانه که یکی دولتی و دیگری غیرانتفاعیست با فضای آموزشی بسیار خوفناک، آموزگارانی در حال رشد و پرورش کودکان (آیندهسازان) هستند.
از کوچهی شهید محرابی خارج شده و به سمت میدان طاقبستان میرویم تا شاهدِ عظمتی از رشتهکوه زاگرس با نقوش و کتیبههایی در دل کوه که یادآور فرهنگ، تمدن و غرورملیست مواجه شویم.
پیش از رسیدن به میدان، سمت چپِ بلوار، دو مکانِ مهمِ مذهبی و رفاهی قرار دارند:
اولی مسجدالنبی که محلِ تمامی تجمعات بزرگ مذهبی و گاها سیاسی، با حضورِ افراد برجستهی لشکری و کشوری و چهرههای شاخص ملی و بینالمللی قرآنی میباشد و دومی هتل جمشید که هر روزه مملو از حضور مسافران و گردشگران داخلی و خارجیست.
از رستورانها و قلیانسراها و پارکِ غربی که بگذریم، سمتِ راستِ مکانِ تاریخی طاقبستان، روستایی با قدمتی دیرینه وجود دارد، منازلِ مسکونی این روستا توسط مالکین، بهنام "خانه مسافر" در اختیار عمدتا افراد غیربومی و گاها افراد بومی با اهداف گوناگونِ پزشکی، گردشگری، تحصیلی و غیره قرار میگیرند.
در انتهاییترین نقطهی روستا، زیارتگاهی به نام امامزاده ابراهیم قرار دارد.
روستایی که سالهاست از حوزهی روستایی خارج گشته و به حریم شهر پیوسته و درد آنجاست که در حالِ حاضر، نه از خدماتِ اجتماعی و امکاناتِ رفاهی شهری برخوردار است و نه از امتیازات و تسهیلاتِ روستایی.
از روستا خارج میشویم و به پارک شرقی میرسیم.
پارکِ شرقی را ادامه نمیدهم تا قلبمان بیش از این شکسته و رنجور و روحِ تَرَک خوردهمان آزردهتر نگردد.
قصد نگارنده از نگاشتنِ این متن، با اهتمام بر این امر که ساختمانِ استیجاریِ دادسرا، در چه موقعیتِ جغرافیاییِ حساس و چه شرایط ویژهای به لحاظِ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی، قرار دارد و همچنین مطرح نمودنِ چند پرسش، "بدونِ مخاطبِ خاص"، #خلاءها و #سوءمدیریتیها را با هم به نظاره بنشینیم.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳ /۰۲/۱۰
ادامه دارد.......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
رسیدگی میشد، به اینجا نمیکشید.
زمان، مشکلاتِ حل نشده را تغذیه میکند تا بزرگ شود.
#دویل_بارنت
تعریف دادسرای عمومی و انقلاب
#دادسرا نهادی است که در معیت دادگاه انجام وظیفه میکند و وظیفهی کشف جرم، تعقیب متهم، انجام تحقیقات مقدماتی، #حفظحقوقعمومی و اقامهی دعوی لازم، اجرای احکام کیفری و همچنین رسیدگی به امور حسبی را برعهده دارد.
ریاستِ دادسرا با #دادستان است. هر #دادسرا دارای #بازپرس، #دادیار و #کارمند میباشد.
دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه (۲) شهرستان کرمانشاه در کجا واقع شده است؟
بلوار شهید شیرودی، کوچه شهید محرابی یا کوچه ۱۴۶ (حدفاصلِ بینِ میدان معلم (سه راه مسکن) و میدان طاقبستان).
امروز حوالی ساعت ۱۰ صبح، هنگامی که در حالِ عبور از میدان طاقبستان به سمت میدان معلم بودم، از تجمع مردم سلحشورِ همیشه نظارهگر در دو سمت بلوار که تردد ماشینها در خیابان را تقریبا ناممکن کرده بودند، شگفتزده شدم.
افرادی که وسط بلوار با سلاحهای سرد (قمه و چاقو) و گرم (کلت)، در حالِ تعقیب و گریز بودند.
کلت در دستانِ فرد سیاهپوشی قرار داشت که به دنبال فرد دیگری میدوید تا به مقصودش برسد و شخصِ فراری، در خیالِ یافتن مامنی، به سمت مسجدالنبی گریخت.
اما زهی خیالِ باطل.
و ناگهان "صدای شلیک".
رستوران و کافیشاپی در ورودی کوچهی شهید محرابی، قرار دارد که افراد بومی و غیربومی (مخصوصا دانشجویان عراقی) به صورت مداوم به این مکان در حال تردد هستند، دیوار به دیوار رستوران، دبستانِ دخترانهای که دقیقا روبروی ساختمان دادسرا و آنسوتر، تقریبا انتهای کوچه، دو دبستانِ پسرانه که یکی دولتی و دیگری غیرانتفاعیست با فضای آموزشی بسیار خوفناک، آموزگارانی در حال رشد و پرورش کودکان (آیندهسازان) هستند.
از کوچهی شهید محرابی خارج شده و به سمت میدان طاقبستان میرویم تا شاهدِ عظمتی از رشتهکوه زاگرس با نقوش و کتیبههایی در دل کوه که یادآور فرهنگ، تمدن و غرورملیست مواجه شویم.
پیش از رسیدن به میدان، سمت چپِ بلوار، دو مکانِ مهمِ مذهبی و رفاهی قرار دارند:
اولی مسجدالنبی که محلِ تمامی تجمعات بزرگ مذهبی و گاها سیاسی، با حضورِ افراد برجستهی لشکری و کشوری و چهرههای شاخص ملی و بینالمللی قرآنی میباشد و دومی هتل جمشید که هر روزه مملو از حضور مسافران و گردشگران داخلی و خارجیست.
از رستورانها و قلیانسراها و پارکِ غربی که بگذریم، سمتِ راستِ مکانِ تاریخی طاقبستان، روستایی با قدمتی دیرینه وجود دارد، منازلِ مسکونی این روستا توسط مالکین، بهنام "خانه مسافر" در اختیار عمدتا افراد غیربومی و گاها افراد بومی با اهداف گوناگونِ پزشکی، گردشگری، تحصیلی و غیره قرار میگیرند.
در انتهاییترین نقطهی روستا، زیارتگاهی به نام امامزاده ابراهیم قرار دارد.
روستایی که سالهاست از حوزهی روستایی خارج گشته و به حریم شهر پیوسته و درد آنجاست که در حالِ حاضر، نه از خدماتِ اجتماعی و امکاناتِ رفاهی شهری برخوردار است و نه از امتیازات و تسهیلاتِ روستایی.
از روستا خارج میشویم و به پارک شرقی میرسیم.
پارکِ شرقی را ادامه نمیدهم تا قلبمان بیش از این شکسته و رنجور و روحِ تَرَک خوردهمان آزردهتر نگردد.
قصد نگارنده از نگاشتنِ این متن، با اهتمام بر این امر که ساختمانِ استیجاریِ دادسرا، در چه موقعیتِ جغرافیاییِ حساس و چه شرایط ویژهای به لحاظِ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی، قرار دارد و همچنین مطرح نمودنِ چند پرسش، "بدونِ مخاطبِ خاص"، #خلاءها و #سوءمدیریتیها را با هم به نظاره بنشینیم.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳ /۰۲/۱۰
ادامه دارد.......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
دموکراسی یا دموقراضه تو روز روشن
قسمت اول
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
میگویند:
آفتاب به همه یکجور میتابد،
ولی کارگر را میسوزاند
و پولدار را برنزه میکند.
طی این سالها، مخصوصا یک دههی اخیر، حوادث و اتفاقاتِ ناگوار بسیاری را تجربه نمودیم که آزردهدل و رنجیدهخاطر گشتیم و حتی برای برخی از رُخدادها نیز، چنان ابر بهار اشک ریختیم و تنها خودمان بودیم و خودمان.
اکنون فرصتی پدیدار شد، تا با مردمان نجیبِ همیشه سربلند دیارم، صحبت نمایم.
گرچه دلخور و دلشکستهایم،
اما از این مزیت برخورداریم که همگی به این سرزمینِ هرمزگانی تعلق داریم و سالهاست که کوشیدهایم تا بر اساسِ اصول و مبادیِ فرهنگ، تمدن، آداب و سنتهای گذشتگانمان زندگی کنیم و به عنوان یک شهروندِ نیککردار، نیکگفتار و نیکپندار به این مرز و بوم خدمت نمائیم.
عزیزان گرانمایه!
اینک، همان فرصتیست که مدتهای مدیدی انتظارش را میکشیدید تا شما مردمانِ روشناندیش، در چنین موقعیتِ خطیری در تاریخِ این سامان، آزادانه از آزادیی که سالها از آن بیبهره بودهاید، در برابرِ نیروهای مبتنی بر منافع شخصی که متاسفانه تعداد آنها نیز کم نیست و سعی بر این دارند که با دعوت کردن به ناهار و شام، شربت و شیرینی و چایی، کارت هدیه و یا حتی تهدید کردن به....... شما را از تعیینِ سرنوشتِ خويش باز دارند؛ یا آنکه از شما دعوت کنند که داوطلبانه از مسئولیتی که بر عهدهی خویش داشتند، شانه خالی کرده تا شما را در استعمارگری، افراطگرایی، ظلم، ستمگری، همه و همه؛ و حقالناسی که از گذشته بر گردن داشته و دارند، سهیم نمایند.
و همچنین نیروهای "ظریفتر"، وابسته به ایشان که فقط با مصرفگرایی و به تبعِ آن فسادهای اخلاقی، در چرخهی این دموقراضه قرار دارند، به بهانههای مختلف، به همان اندازه، قادرند شما را به عقب بازگردانند.
مردم نازنین!
اگر احدی از حضرات به شما سروران چنین گفت: نمایندگانِ مجلس حدودِ اختیارات دارند و نمیتوانند فلان موضوع یا مسئله را برای ملت پیگیری نمایند و یا حتی اشاره به بوروکراسی اداری نمودند، بدانید که دروغ میگوید.
چراکه همگان دیدیم روزهایی که نباید را.
آنجا که به راحتی میتوانند برای رسیدن به منافعِ شخصی، دولت و کابینهاش را استیضاح کنند؛ یعنی: تسلطِ کامل بر دولت و همهی وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای تابع.
آنجا که پس از تدوینِ لایحهی حجاب و عفاف از سوی قوهی قضاییه، در کمیسیون حقوقیِ مجلس تغییراتِ بسیاری در لایحه ایجاد نمودند، به نحوی که متن آن از ۱۵ ماده به ۷۰ ماده افزایش یافت. (از ضوابطِ لباسِ مردان، تا تعیین مجازاتها و جریمههای متعدد).
و سپس در اقدامی عجیب، لایحه را نه در صحن علنی، بلکه به شکل مخفیانه، در کمیسیون مشترک، آنهم برای مدت ۳ سال، به تصویب رساندند تا در لایحهای با اهمیتتر و حاوی مجازاتها و جرمانگاریهای متعدد به شورای نگهبان ارسال گردد؛ یعنی: سیطره یافتن بر دستگاهِ عدالت.
آنجا که با نافرمانیهای شگفتآورِ مدنی خود از ناقضان اصلی قوانین بودند.
آنجا که اصلِ ۲۴ قانون را به سُخره گرفته و از مطبوعاتِ آزاداندیش شکایت کردند.
آنجا که پلتفرمهای مجازی را فیلتر کرده و برای فیلترشکن جرمانگاری نموده، اما خودِ حضرات، در نقض قوانین از ملت پیشی گرفتند.
آنجا که هر ساله برای افزایش حقوقِ کارگر، سه چهار ماه زمان را به آتش کشیدند و در آخر افزایش دندانگیری نداشت، اما تعرفههای بنزین و اپراتورها شب اعلام شد و صبح اجرایی شد.
مردم شریف و نجیب، بدانید و آگاه باشید:
اگر نمایندگانمان طی این سالها درست عمل مینمودند و منابع مالی را به نفع عموم سرمایهگذاری میکردند؛ چه بسا در این برهه از تاریخ، قطعا ابرقدرت منطقه و به جای کشور عمان، سوئیسِ خاورمیانه میگشتیم.
ناگفتهها بسیار است و در این مقال نمیگنجد.
آگاهترین انسانها کسانی هستند
که شما را ترغیب به فکر کردن میکنند
نه تقلید!
#ابراهیم_بلاغی
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۳
ادامه دارد......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
قسمت اول
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
میگویند:
آفتاب به همه یکجور میتابد،
ولی کارگر را میسوزاند
و پولدار را برنزه میکند.
طی این سالها، مخصوصا یک دههی اخیر، حوادث و اتفاقاتِ ناگوار بسیاری را تجربه نمودیم که آزردهدل و رنجیدهخاطر گشتیم و حتی برای برخی از رُخدادها نیز، چنان ابر بهار اشک ریختیم و تنها خودمان بودیم و خودمان.
اکنون فرصتی پدیدار شد، تا با مردمان نجیبِ همیشه سربلند دیارم، صحبت نمایم.
گرچه دلخور و دلشکستهایم،
اما از این مزیت برخورداریم که همگی به این سرزمینِ هرمزگانی تعلق داریم و سالهاست که کوشیدهایم تا بر اساسِ اصول و مبادیِ فرهنگ، تمدن، آداب و سنتهای گذشتگانمان زندگی کنیم و به عنوان یک شهروندِ نیککردار، نیکگفتار و نیکپندار به این مرز و بوم خدمت نمائیم.
عزیزان گرانمایه!
اینک، همان فرصتیست که مدتهای مدیدی انتظارش را میکشیدید تا شما مردمانِ روشناندیش، در چنین موقعیتِ خطیری در تاریخِ این سامان، آزادانه از آزادیی که سالها از آن بیبهره بودهاید، در برابرِ نیروهای مبتنی بر منافع شخصی که متاسفانه تعداد آنها نیز کم نیست و سعی بر این دارند که با دعوت کردن به ناهار و شام، شربت و شیرینی و چایی، کارت هدیه و یا حتی تهدید کردن به....... شما را از تعیینِ سرنوشتِ خويش باز دارند؛ یا آنکه از شما دعوت کنند که داوطلبانه از مسئولیتی که بر عهدهی خویش داشتند، شانه خالی کرده تا شما را در استعمارگری، افراطگرایی، ظلم، ستمگری، همه و همه؛ و حقالناسی که از گذشته بر گردن داشته و دارند، سهیم نمایند.
و همچنین نیروهای "ظریفتر"، وابسته به ایشان که فقط با مصرفگرایی و به تبعِ آن فسادهای اخلاقی، در چرخهی این دموقراضه قرار دارند، به بهانههای مختلف، به همان اندازه، قادرند شما را به عقب بازگردانند.
مردم نازنین!
اگر احدی از حضرات به شما سروران چنین گفت: نمایندگانِ مجلس حدودِ اختیارات دارند و نمیتوانند فلان موضوع یا مسئله را برای ملت پیگیری نمایند و یا حتی اشاره به بوروکراسی اداری نمودند، بدانید که دروغ میگوید.
چراکه همگان دیدیم روزهایی که نباید را.
آنجا که به راحتی میتوانند برای رسیدن به منافعِ شخصی، دولت و کابینهاش را استیضاح کنند؛ یعنی: تسلطِ کامل بر دولت و همهی وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای تابع.
آنجا که پس از تدوینِ لایحهی حجاب و عفاف از سوی قوهی قضاییه، در کمیسیون حقوقیِ مجلس تغییراتِ بسیاری در لایحه ایجاد نمودند، به نحوی که متن آن از ۱۵ ماده به ۷۰ ماده افزایش یافت. (از ضوابطِ لباسِ مردان، تا تعیین مجازاتها و جریمههای متعدد).
و سپس در اقدامی عجیب، لایحه را نه در صحن علنی، بلکه به شکل مخفیانه، در کمیسیون مشترک، آنهم برای مدت ۳ سال، به تصویب رساندند تا در لایحهای با اهمیتتر و حاوی مجازاتها و جرمانگاریهای متعدد به شورای نگهبان ارسال گردد؛ یعنی: سیطره یافتن بر دستگاهِ عدالت.
آنجا که با نافرمانیهای شگفتآورِ مدنی خود از ناقضان اصلی قوانین بودند.
آنجا که اصلِ ۲۴ قانون را به سُخره گرفته و از مطبوعاتِ آزاداندیش شکایت کردند.
آنجا که پلتفرمهای مجازی را فیلتر کرده و برای فیلترشکن جرمانگاری نموده، اما خودِ حضرات، در نقض قوانین از ملت پیشی گرفتند.
آنجا که هر ساله برای افزایش حقوقِ کارگر، سه چهار ماه زمان را به آتش کشیدند و در آخر افزایش دندانگیری نداشت، اما تعرفههای بنزین و اپراتورها شب اعلام شد و صبح اجرایی شد.
مردم شریف و نجیب، بدانید و آگاه باشید:
اگر نمایندگانمان طی این سالها درست عمل مینمودند و منابع مالی را به نفع عموم سرمایهگذاری میکردند؛ چه بسا در این برهه از تاریخ، قطعا ابرقدرت منطقه و به جای کشور عمان، سوئیسِ خاورمیانه میگشتیم.
ناگفتهها بسیار است و در این مقال نمیگنجد.
آگاهترین انسانها کسانی هستند
که شما را ترغیب به فکر کردن میکنند
نه تقلید!
#ابراهیم_بلاغی
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۳
ادامه دارد......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
Telegram
لوتوس پرس
این کانال وابسته به پایگاه خبری تحلیلی لوتوس پرس می باشد.
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
Forwarded from لوتوس پرس
دموکراسی یا دموقراضه تو روز روشن
قسمت دوم
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
مشهور است روزی "چرچیل" سوار تاکسی شده بود و به دفتر بیبیسی برای مصاحبه میرفت.
هنگامیکه به آنجا رسید به راننده گفت:
"آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم." راننده گفت: "نه آقا! من میخواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی "چرچیل" را از رادیو گوش دهم.
"چرچیل" از علاقهی این فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده با دیدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا، همینجا منتظر میمانم!"
مردم نیکاندش!
بدانيد و آگاه باشید برخی از حامیان نامزدهای انتخاباتی، بسانِ راننده تاکسی چرچیل میباشند، پس تبلیغاتِ پوچ و عبثشان را جدی نگیرید و به آگهیهای پروپاگاندای آنها دلخوش نباشید.
هیچچیز در زندگی دردناکتر از این نیست که توسط یکی از نزدیکانمان آسیب ببینیم و سپس آنها طوری رفتار کنند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است.
در خانوادههایی که دارای ساز و کارهای معیوبی هستند، کودکان اینطور یاد میگیرند که، آنچه مسائل را حل و زخمها را ترمیم میکند «گذر زمان» است نه «گفتگو و عذرخواهی».
استان کرمانشاه همان خانواده با ساز و کار معیوبیست که نمایندگانش نزدیکترین افرادِ خانواده بودند و به جای حل مشکلات و ترمیم زخمها، همهچیز را به گذر زمان سپردند و به تبعِ آن، منافع شخصی را بر منافع عموم ارجحیت داده و نه تنها خود را در جایگاه پاسخگویی قرار ندادند بلکه توانِ گفتگو و شجاعت عذرخواهی نیز نداشتند.
اما بدن ما اینگونه کار نمیکند. بدنمان به خاطر میسپارد.
رنجهایی که تجربه کردهایم در بدن ما به حیات خود ادامه میدهند، صرفنظر از اینکه برای چندروز، چندماه یا چندسالِ پیش بودهاند.
چیزیکه واقعا زخمها را ترمیم میکند رسیدگی به آنهاست نه اینکه وانمود کنیم اصلا وجود نداشته یا ندارند.
برخی از ما برای اینکه پروندهی بعضی از مشکلات را در ذهنمان ببندیم تا از آنها رهایی یابیم، به حاشیه رفتن و سکوت را انتخاب کردهایم.
در حالیکه باید نمایندگان را موظف میکردیم که مسئولیتشان را بپذیرند یا آنطور که لیاقتش را داریم از ما عذرخواهی کنند.
اینک! سالمترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که آنها را همانطور که بودند و هستند ببینیم.
افرادی ناتوان و گریزان از پذیرشِ «مسئولیتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی».
اگر آگاهانه و بدونِ اهمیت دادن به تبلیغاتِ زرین و چشمنواز تصمیم بگیرید، بهترین و رهاییبخشترین تصمیم زندگیتان را گرفتهاید.
#هنریکسینجر میگوید:
استبداد و فسادِ حاکمان در کشورهای جهان سوم، تودهها را به سمتی هدایت میکند که بهجای آرمانخواهی، بدیهیترین نیازهای زندگی، مانند آب و نان و برق، مطالبهی مردم از حکومت شود!
دقیقا همان بلایی که نمایندگان پارلمانِ شورای اسلامی بر سر مردمان ایران آوردند.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۴
ادامه دارد.......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
http://www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
قسمت دوم
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
مشهور است روزی "چرچیل" سوار تاکسی شده بود و به دفتر بیبیسی برای مصاحبه میرفت.
هنگامیکه به آنجا رسید به راننده گفت:
"آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم." راننده گفت: "نه آقا! من میخواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی "چرچیل" را از رادیو گوش دهم.
"چرچیل" از علاقهی این فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده با دیدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا، همینجا منتظر میمانم!"
مردم نیکاندش!
بدانيد و آگاه باشید برخی از حامیان نامزدهای انتخاباتی، بسانِ راننده تاکسی چرچیل میباشند، پس تبلیغاتِ پوچ و عبثشان را جدی نگیرید و به آگهیهای پروپاگاندای آنها دلخوش نباشید.
هیچچیز در زندگی دردناکتر از این نیست که توسط یکی از نزدیکانمان آسیب ببینیم و سپس آنها طوری رفتار کنند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است.
در خانوادههایی که دارای ساز و کارهای معیوبی هستند، کودکان اینطور یاد میگیرند که، آنچه مسائل را حل و زخمها را ترمیم میکند «گذر زمان» است نه «گفتگو و عذرخواهی».
استان کرمانشاه همان خانواده با ساز و کار معیوبیست که نمایندگانش نزدیکترین افرادِ خانواده بودند و به جای حل مشکلات و ترمیم زخمها، همهچیز را به گذر زمان سپردند و به تبعِ آن، منافع شخصی را بر منافع عموم ارجحیت داده و نه تنها خود را در جایگاه پاسخگویی قرار ندادند بلکه توانِ گفتگو و شجاعت عذرخواهی نیز نداشتند.
اما بدن ما اینگونه کار نمیکند. بدنمان به خاطر میسپارد.
رنجهایی که تجربه کردهایم در بدن ما به حیات خود ادامه میدهند، صرفنظر از اینکه برای چندروز، چندماه یا چندسالِ پیش بودهاند.
چیزیکه واقعا زخمها را ترمیم میکند رسیدگی به آنهاست نه اینکه وانمود کنیم اصلا وجود نداشته یا ندارند.
برخی از ما برای اینکه پروندهی بعضی از مشکلات را در ذهنمان ببندیم تا از آنها رهایی یابیم، به حاشیه رفتن و سکوت را انتخاب کردهایم.
در حالیکه باید نمایندگان را موظف میکردیم که مسئولیتشان را بپذیرند یا آنطور که لیاقتش را داریم از ما عذرخواهی کنند.
اینک! سالمترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که آنها را همانطور که بودند و هستند ببینیم.
افرادی ناتوان و گریزان از پذیرشِ «مسئولیتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی».
اگر آگاهانه و بدونِ اهمیت دادن به تبلیغاتِ زرین و چشمنواز تصمیم بگیرید، بهترین و رهاییبخشترین تصمیم زندگیتان را گرفتهاید.
#هنریکسینجر میگوید:
استبداد و فسادِ حاکمان در کشورهای جهان سوم، تودهها را به سمتی هدایت میکند که بهجای آرمانخواهی، بدیهیترین نیازهای زندگی، مانند آب و نان و برق، مطالبهی مردم از حکومت شود!
دقیقا همان بلایی که نمایندگان پارلمانِ شورای اسلامی بر سر مردمان ایران آوردند.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۴
ادامه دارد.......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
http://www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
Telegram
لوتوس پرس
این کانال وابسته به پایگاه خبری تحلیلی لوتوس پرس می باشد.
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
دموکراسی یا دموقراضه تو روز روشن
قسمت سوم
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
قانون پایستگی مشکلات میگوید:
در ایران هیچ مشکلی رفع نمیشود،
فقط هر مشکلی با مشکل بعدی فراموش میشود.
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزهی نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد، یک تورِ دورِ آلمان میگذارد و در شهرهای مختلف دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند.
چون هر دفعه دقیقا یک محتوا را ارائه میکند رانندهاش احساس میکند که همهی مطالب را یاد گرفته است.
و روزی به آقای پلانک میگوید: «شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان میتوانم به جای شما این مطالب را به دیگران ارائه دهم. میخواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؛ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود».
پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه، دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند و شوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند.
شوفر که جواب سوال را نمیداند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید».
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را، «اثر شوفر» گذاشتهاند. این اثر ناشی از نوعی توهم داناییست که افراد همهچیز دان بیشتر به آن مبتلا میشوند.
افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهدهی رویدادها و تبلیغاتِ پوشالی را میبینند و گمان میکنند که در جریان همهی اتفاقات و رخدادها قرار دارند و نمیدانند که مردم در بطنِ یک جامعهی رها شده، میتوانند «شوفرها» و «اثرات شوفری» را بهتر ببینند و رنج این توهم دانایی را بیشتر لمس کنند.
هورتون ولزلی، «مسئله اجتماعی» را امری میداند که اولا بخش قابل توجهی از جامعه آن را ناخوشایند بدانند؛ ثانیا معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و ثالثا براین باور باشند که فرد یا سازمان یا افرادی مسئول برطرف کردن و حل مشکل اجتماعی هستند.
مردم نازنین!
آیا این دوره از انتخابات به یک «مسئله اجتماعی» مبدل نگردیده که بخش قابل توجهی از خواص و عوام، آن را ناخوشایند بدانند و معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و نیز بر این باور باشند که راه برونرفت از مشکلات، ایجاد تغییرات و تحولات اساسیست و همگی باید به این «مسئولیت اجتماعی» باور داشته باشیم؟!
برای از بین بردن «اثر شوفر» بکوشیم.
#علیمحمد_افغانی در کتابِ
#بافتههای_رنج میگوید:
پدرم همیشه میگفت:
یادت باشه این مملکت رو #قانون اداره نمیکنه!
لذا نباید بذاری کار به جایی بکشه که بخوای از #قانون کمک بخوای.
#پدرم_قاضی_بود!
چه واقعیت تلخی!
باید امروز بکوشیم تا در آینده،
کارمان به #قانون نکشد.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
قسمت سوم
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
قانون پایستگی مشکلات میگوید:
در ایران هیچ مشکلی رفع نمیشود،
فقط هر مشکلی با مشکل بعدی فراموش میشود.
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزهی نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد، یک تورِ دورِ آلمان میگذارد و در شهرهای مختلف دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند.
چون هر دفعه دقیقا یک محتوا را ارائه میکند رانندهاش احساس میکند که همهی مطالب را یاد گرفته است.
و روزی به آقای پلانک میگوید: «شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان میتوانم به جای شما این مطالب را به دیگران ارائه دهم. میخواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؛ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود».
پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه، دربارهی کوانتوم مکانیک صحبت میکند و شوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند.
شوفر که جواب سوال را نمیداند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید».
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را، «اثر شوفر» گذاشتهاند. این اثر ناشی از نوعی توهم داناییست که افراد همهچیز دان بیشتر به آن مبتلا میشوند.
افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهدهی رویدادها و تبلیغاتِ پوشالی را میبینند و گمان میکنند که در جریان همهی اتفاقات و رخدادها قرار دارند و نمیدانند که مردم در بطنِ یک جامعهی رها شده، میتوانند «شوفرها» و «اثرات شوفری» را بهتر ببینند و رنج این توهم دانایی را بیشتر لمس کنند.
هورتون ولزلی، «مسئله اجتماعی» را امری میداند که اولا بخش قابل توجهی از جامعه آن را ناخوشایند بدانند؛ ثانیا معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و ثالثا براین باور باشند که فرد یا سازمان یا افرادی مسئول برطرف کردن و حل مشکل اجتماعی هستند.
مردم نازنین!
آیا این دوره از انتخابات به یک «مسئله اجتماعی» مبدل نگردیده که بخش قابل توجهی از خواص و عوام، آن را ناخوشایند بدانند و معتقد باشند که برای حل آن باید کاری کرد و نیز بر این باور باشند که راه برونرفت از مشکلات، ایجاد تغییرات و تحولات اساسیست و همگی باید به این «مسئولیت اجتماعی» باور داشته باشیم؟!
برای از بین بردن «اثر شوفر» بکوشیم.
#علیمحمد_افغانی در کتابِ
#بافتههای_رنج میگوید:
پدرم همیشه میگفت:
یادت باشه این مملکت رو #قانون اداره نمیکنه!
لذا نباید بذاری کار به جایی بکشه که بخوای از #قانون کمک بخوای.
#پدرم_قاضی_بود!
چه واقعیت تلخی!
باید امروز بکوشیم تا در آینده،
کارمان به #قانون نکشد.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
Telegram
لوتوس پرس
این کانال وابسته به پایگاه خبری تحلیلی لوتوس پرس می باشد.
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
دموکراسی یا دموقراضه تو روز روشن
قسمت چهارم (پایانی)
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
در جامعهای که با تهدید اداره میشود،
هیچ ادعایی جدی گرفته نمیشود.
#میلان_کوندرا
زمانیکه «ماکیاولی» در رساله «شهریار»، راهکارهای مفید و مناسب را برای برپایی یک حکومت پادشاهی مقتدر ارائه داد، فلسفهی سیاسی را پایهگذاری کرد. نکتهی مهم در فلسفهی سیاسی این است که بهجای اینکه آیندهی خیالی و آرمانی را پیش روی مخاطب بگذارد واقعیت موجود را برای او نمایان میکند تا هشیار شود. گاهی اوقات که بیان مسئله بهطور مستقیم، میتواند برای مخاطبِ عام سنگین باشد نویسندگان از زبان تمثیل کمک میگیرند. مشهورترین آثار سیاسی به زبان تمثیلیست که در دنیای خیالی رخ میدهند. کتابِ #دموکراسی_یا_دموقراضه به قلمِ #سیدمهدیشجاعی نیز با زبانی تمثیلی و خلق سرزمینی خیالی، سعی در نقد مفهوم دموکراسی و به قهقرا رفتن آن در سالهای اخیر دارد.
خلاصهای از داستان دموکراسی یا دموقراضه
داستانِ کتاب در سرزمینی خیالی به نام غربستان اتفاق میافتد. جاییکه پادشاهی به نام مَمُول پس از سالها عیش و نوش و فرمانروایی بر مردم تصمیم میگیرد که حکومت خود را به پسرانش انتقال دهد، اما نه بر اساس سن، بلکه انتخاب را به عهده مردم میگذارد. قرار است که هرکدام از پسران او به مدت ۲ سال بر غربستان حکومت کنند. در زمان حکومت مَمُول درست است که او مشغول عیش و نوش بود و خیلی کاری به مردم نداشت اما مردم از نحوهی حکومت او رضایت داشتند. مَمُول پس از وصیتش خیلی زود میمیرد. اینبار به جای اینکه بر سر جانشینی درگیری و خونریزی رخ دهد مردم رایگیری میکنند و یکی از ۲۵ پسر او را برای حکمرانی خود انتخاب میکنند. البته یکی از فرزندان او به دلیل اینکه ناقصالخلقه و مُنگُل است خود به خود از انتخابات حذف و رایگیری بین ۲۴ برادر دیگر انجام میشود. یکی از برادران برای پادشاهی برگزیده میشود. اما مردم خیلی زود میفهمند که در انتخاب خود اشتباه کردهاند. هیچیک از برادران نمیتواند حکومت ۲ سالهی خود را به اتمام برساند به دلیل اینکه همهی آنها سعی دارند در مدتِ کوتاهِ پادشاهی خود، ثروتی را برای خود دست و پا کنند تا زمانیکه دورهی پادشاهیشان تمام میشود به مشکلی برنخورند. مردم وقتیکه از تمام پادشاهان قبلی خسته میشوند به سراغ برادر ۲۵م میروند تا او بر آنها فرمانروایی کند. نام هر ۲۵ برادر با کلمه «دمو» آغاز میشود و چون برادر ۲۵م ناقصالخلقه و عقبافتاده است مردم او را دموقراضه صدا میکنند. به زودی مردم میفهمند که پادشاه آخر از تمام برادران قبلی خود بدتر است و آنها چه اشتباه بزرگی را انجام دادند. خیلی زود پادشاه جدید، بیانیهی خود در ارتباط با حکومتداری بر مردم را منتشر میکند.
این رمان در نقد دموکراسی، بهعنوان یکی از جنبههای مدرنیسم است. نویسنده کوشیده است که با زبانی تمثیلی و خلق کشوری خیالی به نام «غربستان» نقاط ضعف دموکراسی را نمایان کند. #شجاعی بر این عقیده است، تا زمانیکه مردم به #بلوغاجتماعی و #رشدفکری نرسند دموکراسی بیشتر مضر است تا مفید و همواره انتخاب بین بد و بدتر خواهد بود.
مردمِ پُر مهرِ کرمانشاه!
در طولِ دورهی انتخابات، اگر در هتلها و تالارها و محلات، ناهار و شام خوردهاید، نوشجانتان.
اگر شربت و شیرینی و چایی نوشیدهاید، گوارای وجودتان.
اگر کارتِ هدیهای دریافت نمودهاید، مبارکتان باد.
سهمِتان از ثروتِ بیپایانِ این کشور خیلی بیشتر از اینهاست که به دستانِ بیرونقِ نااهلان و نامحرمان افتاد.
مادرم از ترس اینکه، او را به جهنم نبرند رای میداد، پدرم برای اینکه مشتِ محکمی بر دهانِ آمریکا و اسرائیل زده باشد رای میدهد، خواهرم میخواست استخدام شود، پس به خاطرِ مُهرِ توی شناسنامهاش، رفت و رای داد، برادرم و همکارانش در محلِ کارشان رای دادند.
من هم از لَجِ همهی آنها رای ندادم.
یکی دارد در تلویزیون حرفهای قشنگی میزند،
من با اطمینان میگویم که:
#دموقراضه_تو_روز_روشن برقرار است.
مردمِ گرانقدر!
چنانچه تمایل به رای دادن دارید.
به یاد داشته باشید:
تیزترین دندانها، پشتِ چربترین زبانها پنهاناند.
بدانید که رای شما وجدان و هویتِ شماست.
اگر وجدان و هویت خود را بفروشید،
شاید بتوانید چیزهایی بخرید،
ولی خودتان دیگر مفت نمیارزید.
در کتابِ قوانین چارتین نوشته بود:
«مردم هیچوقت، کسانیکه رویاهایشان را
به قتل رسانده است نمیبخشند.»
و چقدر درست بود.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
http://www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
قسمت چهارم (پایانی)
مردم فهیم کرمانشاه
با عرض سلام و احترامات فائقه
در جامعهای که با تهدید اداره میشود،
هیچ ادعایی جدی گرفته نمیشود.
#میلان_کوندرا
زمانیکه «ماکیاولی» در رساله «شهریار»، راهکارهای مفید و مناسب را برای برپایی یک حکومت پادشاهی مقتدر ارائه داد، فلسفهی سیاسی را پایهگذاری کرد. نکتهی مهم در فلسفهی سیاسی این است که بهجای اینکه آیندهی خیالی و آرمانی را پیش روی مخاطب بگذارد واقعیت موجود را برای او نمایان میکند تا هشیار شود. گاهی اوقات که بیان مسئله بهطور مستقیم، میتواند برای مخاطبِ عام سنگین باشد نویسندگان از زبان تمثیل کمک میگیرند. مشهورترین آثار سیاسی به زبان تمثیلیست که در دنیای خیالی رخ میدهند. کتابِ #دموکراسی_یا_دموقراضه به قلمِ #سیدمهدیشجاعی نیز با زبانی تمثیلی و خلق سرزمینی خیالی، سعی در نقد مفهوم دموکراسی و به قهقرا رفتن آن در سالهای اخیر دارد.
خلاصهای از داستان دموکراسی یا دموقراضه
داستانِ کتاب در سرزمینی خیالی به نام غربستان اتفاق میافتد. جاییکه پادشاهی به نام مَمُول پس از سالها عیش و نوش و فرمانروایی بر مردم تصمیم میگیرد که حکومت خود را به پسرانش انتقال دهد، اما نه بر اساس سن، بلکه انتخاب را به عهده مردم میگذارد. قرار است که هرکدام از پسران او به مدت ۲ سال بر غربستان حکومت کنند. در زمان حکومت مَمُول درست است که او مشغول عیش و نوش بود و خیلی کاری به مردم نداشت اما مردم از نحوهی حکومت او رضایت داشتند. مَمُول پس از وصیتش خیلی زود میمیرد. اینبار به جای اینکه بر سر جانشینی درگیری و خونریزی رخ دهد مردم رایگیری میکنند و یکی از ۲۵ پسر او را برای حکمرانی خود انتخاب میکنند. البته یکی از فرزندان او به دلیل اینکه ناقصالخلقه و مُنگُل است خود به خود از انتخابات حذف و رایگیری بین ۲۴ برادر دیگر انجام میشود. یکی از برادران برای پادشاهی برگزیده میشود. اما مردم خیلی زود میفهمند که در انتخاب خود اشتباه کردهاند. هیچیک از برادران نمیتواند حکومت ۲ سالهی خود را به اتمام برساند به دلیل اینکه همهی آنها سعی دارند در مدتِ کوتاهِ پادشاهی خود، ثروتی را برای خود دست و پا کنند تا زمانیکه دورهی پادشاهیشان تمام میشود به مشکلی برنخورند. مردم وقتیکه از تمام پادشاهان قبلی خسته میشوند به سراغ برادر ۲۵م میروند تا او بر آنها فرمانروایی کند. نام هر ۲۵ برادر با کلمه «دمو» آغاز میشود و چون برادر ۲۵م ناقصالخلقه و عقبافتاده است مردم او را دموقراضه صدا میکنند. به زودی مردم میفهمند که پادشاه آخر از تمام برادران قبلی خود بدتر است و آنها چه اشتباه بزرگی را انجام دادند. خیلی زود پادشاه جدید، بیانیهی خود در ارتباط با حکومتداری بر مردم را منتشر میکند.
این رمان در نقد دموکراسی، بهعنوان یکی از جنبههای مدرنیسم است. نویسنده کوشیده است که با زبانی تمثیلی و خلق کشوری خیالی به نام «غربستان» نقاط ضعف دموکراسی را نمایان کند. #شجاعی بر این عقیده است، تا زمانیکه مردم به #بلوغاجتماعی و #رشدفکری نرسند دموکراسی بیشتر مضر است تا مفید و همواره انتخاب بین بد و بدتر خواهد بود.
مردمِ پُر مهرِ کرمانشاه!
در طولِ دورهی انتخابات، اگر در هتلها و تالارها و محلات، ناهار و شام خوردهاید، نوشجانتان.
اگر شربت و شیرینی و چایی نوشیدهاید، گوارای وجودتان.
اگر کارتِ هدیهای دریافت نمودهاید، مبارکتان باد.
سهمِتان از ثروتِ بیپایانِ این کشور خیلی بیشتر از اینهاست که به دستانِ بیرونقِ نااهلان و نامحرمان افتاد.
مادرم از ترس اینکه، او را به جهنم نبرند رای میداد، پدرم برای اینکه مشتِ محکمی بر دهانِ آمریکا و اسرائیل زده باشد رای میدهد، خواهرم میخواست استخدام شود، پس به خاطرِ مُهرِ توی شناسنامهاش، رفت و رای داد، برادرم و همکارانش در محلِ کارشان رای دادند.
من هم از لَجِ همهی آنها رای ندادم.
یکی دارد در تلویزیون حرفهای قشنگی میزند،
من با اطمینان میگویم که:
#دموقراضه_تو_روز_روشن برقرار است.
مردمِ گرانقدر!
چنانچه تمایل به رای دادن دارید.
به یاد داشته باشید:
تیزترین دندانها، پشتِ چربترین زبانها پنهاناند.
بدانید که رای شما وجدان و هویتِ شماست.
اگر وجدان و هویت خود را بفروشید،
شاید بتوانید چیزهایی بخرید،
ولی خودتان دیگر مفت نمیارزید.
در کتابِ قوانین چارتین نوشته بود:
«مردم هیچوقت، کسانیکه رویاهایشان را
به قتل رسانده است نمیبخشند.»
و چقدر درست بود.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
http://www.lootuspress.ir
https://t.me/LootusPress
Telegram
لوتوس پرس
این کانال وابسته به پایگاه خبری تحلیلی لوتوس پرس می باشد.
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
تماس با مدیر کانال: @FattahianMa
انتشار مقالات، اخبار و دیدگاههای مختلف از سوی این کانال خبری به منزله تایید یا نظر رسمی کانال و پایگاه خبری لوتوس پرس نیست.
www.lootuspress.ir
جناب دکتر علی شعبانی
ریاست محترم ستاد انتخاباتی استان کرمانشاه
سلامعلیکم
احتراما به استحضار میرساند با اهتمام به اوضاع کنونی کشور و همچنین شرایط حساس برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، چه لزومی دارد که جناب آقای حاتمی مدیرکل اداره ورزش و جوانان، جای اینکه جوانان ورزشکار و برومند این استان را که همیشه افتخارآفرین بودهاند و باید به حضور پرشور و پررنگ در انتخابات ریاستجمهوری تشویق شوند، نگران و دغدغهی انتخابات نابهنگام و پر از شائبهی ریاست هیئت تکواندو را داشته باشند؟! که این امر موجبات یاس و نا امیدی، برای این عزیزان آیندهساز را به ارمغان آورده است.
بر اساس گزارشات و مستندات موجود در خصوص انتخابات زود هنگام ریاست هیئت تکواندو که در تاریخ دوشنبه چهارمِ تیرماه ۱۴۰۳ برگزار میشود و نیز بر اساس اخبار واصله، قصد مهندسی نمودن انتخابات، طبق ادلههای ذیل را دارند خواهشمند است که در حال حاضر انتخابات هیئت تکواندو ملغی، و به بعد از انتخابات ریاستجمهوری موکول گردد تا در زمان مقرر، با رعایت قوانین و مقررات اساسنامهی آن اداره کل برگزار گردد.
چرا باید در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، انتخاب رئیس هیئت تکواندو انجام شود؟!
لازم به ذکر است در صورت برگزاری غیرقانونی مجمع، مستندات منتشر خواهد شد.
#نسترنرستمی
http://ostanepanjom.ir/?p=3965
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
ریاست محترم ستاد انتخاباتی استان کرمانشاه
سلامعلیکم
احتراما به استحضار میرساند با اهتمام به اوضاع کنونی کشور و همچنین شرایط حساس برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، چه لزومی دارد که جناب آقای حاتمی مدیرکل اداره ورزش و جوانان، جای اینکه جوانان ورزشکار و برومند این استان را که همیشه افتخارآفرین بودهاند و باید به حضور پرشور و پررنگ در انتخابات ریاستجمهوری تشویق شوند، نگران و دغدغهی انتخابات نابهنگام و پر از شائبهی ریاست هیئت تکواندو را داشته باشند؟! که این امر موجبات یاس و نا امیدی، برای این عزیزان آیندهساز را به ارمغان آورده است.
بر اساس گزارشات و مستندات موجود در خصوص انتخابات زود هنگام ریاست هیئت تکواندو که در تاریخ دوشنبه چهارمِ تیرماه ۱۴۰۳ برگزار میشود و نیز بر اساس اخبار واصله، قصد مهندسی نمودن انتخابات، طبق ادلههای ذیل را دارند خواهشمند است که در حال حاضر انتخابات هیئت تکواندو ملغی، و به بعد از انتخابات ریاستجمهوری موکول گردد تا در زمان مقرر، با رعایت قوانین و مقررات اساسنامهی آن اداره کل برگزار گردد.
چرا باید در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، انتخاب رئیس هیئت تکواندو انجام شود؟!
لازم به ذکر است در صورت برگزاری غیرقانونی مجمع، مستندات منتشر خواهد شد.
#نسترنرستمی
http://ostanepanjom.ir/?p=3965
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Forwarded from لوتوس پرس
بسم ربالشهدا و الصدیقین
وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا
اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگیِ ستمگر و گرسنگیِ ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بیتأمل رشتهی حکومت را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغازش میانگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری میکشیدم.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شاخصهای مردمسالاری (۱)
جناب دکتر مسعود پزشکیان
رئیسجمهور منتخب و محبوب ایران
سلامعلیکم
انتخاب حضرتعالی بهعنوان نهمین رئیسجمهور برای چهاردهمین دولتِ ایرانِ پس از انقلاب ۵۷ را صمیمانه تبریک عرض مینمایم.
یقینا علم، ایمان و عملکرد ارزندهی جنابعالی، زمینهی ارائهی خدمات گستردهتر به مردم صبور، نجیب، فهیم و فرهیختهی این کشورِ غنی اما فقیر را فراهم خواهد ساخت.
یکی از اساسیترین آرمانهای حکومت علوی، تحقق و اقامهی عدالت است و امام علی (ع) حکومت را برای تحقق عدالت، از جمله استیفای حقوق پذیرفت.
احتراما، همانگونه که مستحضرید رئیسجمهور عالیترین مقام اجرایی هر کشوریست که از اختیارات و اقتدارات مکفی برای ادارهی امور کشور برخوردار است. چنین قدرتی برای یک کشور وقتی منطقی و مقبول است که بتوان بر پایهی برقراری عدالت استوار باشد.
مطالعهی تاریخ نشان میدهد که انسان به جهت زندگی اجتماعی ناگزیر از آن است که نیازهای خود را از طریق یک نظام اجتماعی هدفمند، همکاری و تعاون در آن نظام به دست آورد. از سوی دیگر تعارض و تزاحم خواستههای بشری و روح استخدام او نیاز به قوانین اجتماعی را تشدید میکند. طبیعیست وجود قانون به تنهایی در تامین این هدف کافی نیست بلکه نیاز به قدرت اجرایی دارد که اقتدار یک رئیسجمهور غیر از این نمیباشد.
ارتقاء بشر در مسائل فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی، این نیاز را بر طرف نمیسازد بلکه به جهت رشد و توسعهی قلمروهای زندگی بشر این نیاز شدیدتر احساس میشود.
لذا ضرورت تشکیل سازمانهای مردم نهاد در حوزههای مختلف آنهم به صورت تخصصی برای برقراری تعاون، اعتدال، بالابردن سطح مشارکتهای اجتماعی، کمک به ایجاد برقراری نظم و عدالت و تعالی زندگی بشری لازم و قابل اجراست.
جناب دکتر پزشکیان!
اینجانب نسترن رستمی دبیرکل یکی از سازمانهای مردم نهاد، آنهم نهادهایی که هرگز، نه در این جناح و نه در آن جناح بودهاند بلکه همیشه راه اعتدال را پیش گرفتهاند، برایتان مینویسم.
برادر خوب و ارجمندم!
همگی به خوبی واقفیم که سکانِ این کشتیِ به گِل نشسته را در چه شرایطی به دست گرفتهاید پس انتظار معجزه در چهارسال اول را نداریم.
در این بین، کاملا مشهود است که این سرزمین هرمزگانی، سالها مورد بیمهری مجاهدین داخلی و هجوم مجاهدین خارجی قرار گرفته که خود مسبب محروم ماندنِ این شیر ژیانِ خفته در خاور از توسعه به سمت اقتداری به دور از استعمار بوده است.
اینک! حضرتعالی در شرایطی کِشتیبان شدهاید که بادبانهای کوچک و بزرگ این کشتی، نیاز جدی به تعمیر و بعضا بازسازی دارد.
حال با اهتمام به اینکه دولت چهاردهم با هدف توانمندسازی مردم در راستای مطالبهگری و ارائهی راهکار به دولتمردان برای رسیدن به وضعیت مطلوب روی کار آمده است، اینجانب پیشنهادات خود را به شرح ذیل به عرض جنابعالی میرسانم. امید که بتوانیم در جهت سازندگی و توسعهی پایدار این مرزِ پُرگهر با هم گام برداریم.
۱_ پر واضح است در این کشور، تکثرگرایی سیاسی تا مرز صفر است. و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هیچیک از افراد و احزاب مخالف، حق فعالیت سیاسی، اجرا و بر عهدهگیری سمتهای مختلف را ندارند و به رسمیت شناخته نمیشوند که این مهم کاملا بر خلافِ شاخص مردمسالاریست و همین امر موجب گردیده تا ایران به درماندگی برسد و در زمرهی کشورهای شکننده و آسیبپذیر قرار گیرد. و جای بسی تاسف است که این روند، سبب ایجاد امواجی از نارضایتیهای مردم در زمانهای مختلف و همچنین افزایش نابرابری جنسیتی، شکاف عمیق طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی و فشارهای خارجی، بر این نارضایتیهای همگانی فزونی یابد که نهایتا منجر به اعتراضات سراسری با گوناگونی اعتراضات سیاسی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی گردد.
لذا به منظور ایجاد اتحاد و همبستگی در سطح ملی، به این مهم التفات بسیار داشته باشید چرا که به خوبی واقفید، تکثرگرایی سیاسی یکی از مشخصههای مردمسالاری مدرن به شمار میرود.
هیچ ملتی آنقدر به خوشبختیهایش نخندیده که ما به بدبختیهایمان خندیدیم.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۵/۰۴
ادامه دارد......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
سایت خبری لوتوس پرس
@LootusPress
وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا
اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگیِ ستمگر و گرسنگیِ ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بیتأمل رشتهی حکومت را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغازش میانگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری میکشیدم.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شاخصهای مردمسالاری (۱)
جناب دکتر مسعود پزشکیان
رئیسجمهور منتخب و محبوب ایران
سلامعلیکم
انتخاب حضرتعالی بهعنوان نهمین رئیسجمهور برای چهاردهمین دولتِ ایرانِ پس از انقلاب ۵۷ را صمیمانه تبریک عرض مینمایم.
یقینا علم، ایمان و عملکرد ارزندهی جنابعالی، زمینهی ارائهی خدمات گستردهتر به مردم صبور، نجیب، فهیم و فرهیختهی این کشورِ غنی اما فقیر را فراهم خواهد ساخت.
یکی از اساسیترین آرمانهای حکومت علوی، تحقق و اقامهی عدالت است و امام علی (ع) حکومت را برای تحقق عدالت، از جمله استیفای حقوق پذیرفت.
احتراما، همانگونه که مستحضرید رئیسجمهور عالیترین مقام اجرایی هر کشوریست که از اختیارات و اقتدارات مکفی برای ادارهی امور کشور برخوردار است. چنین قدرتی برای یک کشور وقتی منطقی و مقبول است که بتوان بر پایهی برقراری عدالت استوار باشد.
مطالعهی تاریخ نشان میدهد که انسان به جهت زندگی اجتماعی ناگزیر از آن است که نیازهای خود را از طریق یک نظام اجتماعی هدفمند، همکاری و تعاون در آن نظام به دست آورد. از سوی دیگر تعارض و تزاحم خواستههای بشری و روح استخدام او نیاز به قوانین اجتماعی را تشدید میکند. طبیعیست وجود قانون به تنهایی در تامین این هدف کافی نیست بلکه نیاز به قدرت اجرایی دارد که اقتدار یک رئیسجمهور غیر از این نمیباشد.
ارتقاء بشر در مسائل فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی، این نیاز را بر طرف نمیسازد بلکه به جهت رشد و توسعهی قلمروهای زندگی بشر این نیاز شدیدتر احساس میشود.
لذا ضرورت تشکیل سازمانهای مردم نهاد در حوزههای مختلف آنهم به صورت تخصصی برای برقراری تعاون، اعتدال، بالابردن سطح مشارکتهای اجتماعی، کمک به ایجاد برقراری نظم و عدالت و تعالی زندگی بشری لازم و قابل اجراست.
جناب دکتر پزشکیان!
اینجانب نسترن رستمی دبیرکل یکی از سازمانهای مردم نهاد، آنهم نهادهایی که هرگز، نه در این جناح و نه در آن جناح بودهاند بلکه همیشه راه اعتدال را پیش گرفتهاند، برایتان مینویسم.
برادر خوب و ارجمندم!
همگی به خوبی واقفیم که سکانِ این کشتیِ به گِل نشسته را در چه شرایطی به دست گرفتهاید پس انتظار معجزه در چهارسال اول را نداریم.
در این بین، کاملا مشهود است که این سرزمین هرمزگانی، سالها مورد بیمهری مجاهدین داخلی و هجوم مجاهدین خارجی قرار گرفته که خود مسبب محروم ماندنِ این شیر ژیانِ خفته در خاور از توسعه به سمت اقتداری به دور از استعمار بوده است.
اینک! حضرتعالی در شرایطی کِشتیبان شدهاید که بادبانهای کوچک و بزرگ این کشتی، نیاز جدی به تعمیر و بعضا بازسازی دارد.
حال با اهتمام به اینکه دولت چهاردهم با هدف توانمندسازی مردم در راستای مطالبهگری و ارائهی راهکار به دولتمردان برای رسیدن به وضعیت مطلوب روی کار آمده است، اینجانب پیشنهادات خود را به شرح ذیل به عرض جنابعالی میرسانم. امید که بتوانیم در جهت سازندگی و توسعهی پایدار این مرزِ پُرگهر با هم گام برداریم.
۱_ پر واضح است در این کشور، تکثرگرایی سیاسی تا مرز صفر است. و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هیچیک از افراد و احزاب مخالف، حق فعالیت سیاسی، اجرا و بر عهدهگیری سمتهای مختلف را ندارند و به رسمیت شناخته نمیشوند که این مهم کاملا بر خلافِ شاخص مردمسالاریست و همین امر موجب گردیده تا ایران به درماندگی برسد و در زمرهی کشورهای شکننده و آسیبپذیر قرار گیرد. و جای بسی تاسف است که این روند، سبب ایجاد امواجی از نارضایتیهای مردم در زمانهای مختلف و همچنین افزایش نابرابری جنسیتی، شکاف عمیق طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی و فشارهای خارجی، بر این نارضایتیهای همگانی فزونی یابد که نهایتا منجر به اعتراضات سراسری با گوناگونی اعتراضات سیاسی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی گردد.
لذا به منظور ایجاد اتحاد و همبستگی در سطح ملی، به این مهم التفات بسیار داشته باشید چرا که به خوبی واقفید، تکثرگرایی سیاسی یکی از مشخصههای مردمسالاری مدرن به شمار میرود.
هیچ ملتی آنقدر به خوشبختیهایش نخندیده که ما به بدبختیهایمان خندیدیم.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۵/۰۴
ادامه دارد......
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
سایت خبری لوتوس پرس
@LootusPress
بسم ربالشهدا و الصدیقین
مهم اين نيست كه بتوانيد از طریق انتخابات كسى را بر مقامى نصب كنيد مهم اين است كه بتوانيد او را از همان طریق عزل كنيد.... میتوانید؟
#کارل_پوپر
شاخصهای مردمسالاری (۲)
جناب دکتر مسعود پزشکیان
رئیسجمهور منتخب و محبوب ایران
سلامعلیکم
برادر خوب و ارجمندم!
با اهتمام به اینکه دولت چهاردهم با هدف توانمندسازی مردم در راستای مطالبهگری و ارائهی راهکار به روی کار آمده است، در ادامهی نگارش اول، پیشنهادات خود را به شرح ذیل به عرض حضرتعالی میرسانم.
امید که بتوانیم در جهت سازندگی و توسعهی پایدار این مرزِ پُرگهر با هم گام برداریم.
۲_ امیدوارم در انتصاب معاونین، مشاورین، وزراء و نظارت بر انتخابِ استانداران، فرمانداران و مدیرانمیانی، شایستهسالاری و جوانگرایی را مِلاک انتخاب خود قرار داده تا همگان بدانند در این برهه از زمان، صرفا مجاهد بودن دیگر کارساز نیست.
و لزوم دستیافتن به شایستهسالاری، فراجناحی نگریستن است.
آری! گفته بودید، پس اعمال کنید و به مجاهدین روزهای مختلف هفته فرصت دستیازی ندهید.
۳_ تقاضامندم برای برقراری عدالت و ایجاد توازن، از نیروهای متخصص، نواندیش و دگرانديش؛ و نه چهرههای تکراری و فرسوده که بانیان وضع موجود ( از هر دو جناح سیاسی ) میباشند، در همهی سطوح عالی و میانی دعوت به کار نمائید. چرا که در این انتخابات دیدیم، مردم دیگر به ستوه آمدهاند. مردمان سیاستزدهای که مدتهاست همهچیز را با سفرههای خالی خود مقایسه میکنند.
۴_ امید است همانگونه که بارها در کلام گفتید در عمل نیز به زنان توجه ویژه داشته باشید چرا که ایرانبانو، دختران و زنان شجاع و جسور، فرهیخته و توانمندِ بسیاری را در دامان خود پرورش داده است.
ژرفنگری به حوزه زنان، قطعا در توسعهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی، نقش بسزایی دارد. و هرگز نباید نقش عمیقِ ۵۰ درصدی زنان در انتخابات را فراموش کنیم.
۵_ شایسته است به زیرساختهای فرهنگی_هنری توجه بیشتری داشته باشید چرا که تقویت زیرساختهای فرهنگی_هنری در جهت توسعه و مدیریت شهری نقش تعیین کنندهای را داراست.
۶_ مطلوب است رسانههای منتقد و نه قلم به مزدان را بیشتر ببینید و در راستای حمایت از ایشان بکوشید. زیرا منتقدین در هر جامعهای، بسانِ تکههای آینه عمل خواهند کرد و چیدمانِ این تکهها در کنار یکدیگر، چُنان پازلِ چند بُعدیست که میتواند آینهی تمام قدی از کژیها و کاستیها، زشتیها و نارساییهای جامعه باشد.
۷_ با تاکید بر دیدگاه مقام معظم رهبری در خصوص نقش مردم بر نظام که میفرمایند:
از اول انقلاب تا امروز هر وقتی هرکاری را محول به مردم کردیم، آن کار پیشرفته است. هرکاری را انحصاری در اختیار مسئولان و روسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقف مانده است.
برای کاهش معضلات اجتماعی و ارتقاء سطح مشارکتهای اجتماعی، از سمنها که بازوان توانمند دولتها محسوب میشوند یاری بخواهید. سمنهای که هرگز سهمخواه نبوده و همچون گلوله در قلب سربازی پای آرمانهایشان ایستادهاند.
۸_ برای تدوین یک سند چشمانداز، با هنرمندان، سمنها و اساتید دانشگاهها همراه شوید زیرا این سه قشر، در حال حاضر تنها نهادهای مورد اعتماد و وثوق جامعه هستند که این همراهی میتواند زمینهساز مشارکتهای مردمی در تمامی مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی باشد.
سرنوشت این است که هیچگاه نمیتوانم به گذشته برگردم تا اتفاقات رخ داده را عوض کنم، ولی دستِ کم میتوانم تکلیف زمان حال را مشخص کنم و آیندهای جدید بسازم.
باید به جایگاهی برسم که کوچکترین حسرتی از روزهای گذشتهام نداشته باشم!
#کلاریسسابار
در حال حاضر، حسرت طیفی از مردم نیز این است، تنها مردمانی خوشبخت هستند که با قرارداد #ترکمنچای از ایران جدا شدند.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۵/۰۵
ادامه دارد.....
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
سایت خبری لوتوس پرس
@LootusPress
مهم اين نيست كه بتوانيد از طریق انتخابات كسى را بر مقامى نصب كنيد مهم اين است كه بتوانيد او را از همان طریق عزل كنيد.... میتوانید؟
#کارل_پوپر
شاخصهای مردمسالاری (۲)
جناب دکتر مسعود پزشکیان
رئیسجمهور منتخب و محبوب ایران
سلامعلیکم
برادر خوب و ارجمندم!
با اهتمام به اینکه دولت چهاردهم با هدف توانمندسازی مردم در راستای مطالبهگری و ارائهی راهکار به روی کار آمده است، در ادامهی نگارش اول، پیشنهادات خود را به شرح ذیل به عرض حضرتعالی میرسانم.
امید که بتوانیم در جهت سازندگی و توسعهی پایدار این مرزِ پُرگهر با هم گام برداریم.
۲_ امیدوارم در انتصاب معاونین، مشاورین، وزراء و نظارت بر انتخابِ استانداران، فرمانداران و مدیرانمیانی، شایستهسالاری و جوانگرایی را مِلاک انتخاب خود قرار داده تا همگان بدانند در این برهه از زمان، صرفا مجاهد بودن دیگر کارساز نیست.
و لزوم دستیافتن به شایستهسالاری، فراجناحی نگریستن است.
آری! گفته بودید، پس اعمال کنید و به مجاهدین روزهای مختلف هفته فرصت دستیازی ندهید.
۳_ تقاضامندم برای برقراری عدالت و ایجاد توازن، از نیروهای متخصص، نواندیش و دگرانديش؛ و نه چهرههای تکراری و فرسوده که بانیان وضع موجود ( از هر دو جناح سیاسی ) میباشند، در همهی سطوح عالی و میانی دعوت به کار نمائید. چرا که در این انتخابات دیدیم، مردم دیگر به ستوه آمدهاند. مردمان سیاستزدهای که مدتهاست همهچیز را با سفرههای خالی خود مقایسه میکنند.
۴_ امید است همانگونه که بارها در کلام گفتید در عمل نیز به زنان توجه ویژه داشته باشید چرا که ایرانبانو، دختران و زنان شجاع و جسور، فرهیخته و توانمندِ بسیاری را در دامان خود پرورش داده است.
ژرفنگری به حوزه زنان، قطعا در توسعهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی، نقش بسزایی دارد. و هرگز نباید نقش عمیقِ ۵۰ درصدی زنان در انتخابات را فراموش کنیم.
۵_ شایسته است به زیرساختهای فرهنگی_هنری توجه بیشتری داشته باشید چرا که تقویت زیرساختهای فرهنگی_هنری در جهت توسعه و مدیریت شهری نقش تعیین کنندهای را داراست.
۶_ مطلوب است رسانههای منتقد و نه قلم به مزدان را بیشتر ببینید و در راستای حمایت از ایشان بکوشید. زیرا منتقدین در هر جامعهای، بسانِ تکههای آینه عمل خواهند کرد و چیدمانِ این تکهها در کنار یکدیگر، چُنان پازلِ چند بُعدیست که میتواند آینهی تمام قدی از کژیها و کاستیها، زشتیها و نارساییهای جامعه باشد.
۷_ با تاکید بر دیدگاه مقام معظم رهبری در خصوص نقش مردم بر نظام که میفرمایند:
از اول انقلاب تا امروز هر وقتی هرکاری را محول به مردم کردیم، آن کار پیشرفته است. هرکاری را انحصاری در اختیار مسئولان و روسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقف مانده است.
برای کاهش معضلات اجتماعی و ارتقاء سطح مشارکتهای اجتماعی، از سمنها که بازوان توانمند دولتها محسوب میشوند یاری بخواهید. سمنهای که هرگز سهمخواه نبوده و همچون گلوله در قلب سربازی پای آرمانهایشان ایستادهاند.
۸_ برای تدوین یک سند چشمانداز، با هنرمندان، سمنها و اساتید دانشگاهها همراه شوید زیرا این سه قشر، در حال حاضر تنها نهادهای مورد اعتماد و وثوق جامعه هستند که این همراهی میتواند زمینهساز مشارکتهای مردمی در تمامی مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی باشد.
سرنوشت این است که هیچگاه نمیتوانم به گذشته برگردم تا اتفاقات رخ داده را عوض کنم، ولی دستِ کم میتوانم تکلیف زمان حال را مشخص کنم و آیندهای جدید بسازم.
باید به جایگاهی برسم که کوچکترین حسرتی از روزهای گذشتهام نداشته باشم!
#کلاریسسابار
در حال حاضر، حسرت طیفی از مردم نیز این است، تنها مردمانی خوشبخت هستند که با قرارداد #ترکمنچای از ایران جدا شدند.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۵/۰۵
ادامه دارد.....
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
سایت خبری لوتوس پرس
@LootusPress
Forwarded from لوتوس پرس
تلفنی بهم گفت: "بابا تمام کرد."
صبح روزیکه مامان برای همیشه رفت، بیست و یکم دیماهِ سال نود و نه، یکی از سردترین روزهای سخت زمستونی بود که این تاریخ، برای همیشه با یک پارادوکس عجیبی برای من، ماندگارترین ماهِ سال در تقویم شد.
روز بیستم دیماهِ سالِ نود و دو، دادارِ مهرآفرین، شیرمردی رو به من و همسرم هدیه داد که از بعد از رفتنِ مامان، این دو روز از ماهِ دیِ هر سال، من در اوجِ تناقضات شدید احساسی قرار میگیرم.
اون روز صبح، مامان قرار بود از بیمارستان ترخیص بشه و ما تولدِ ۷ سالگیِ مهرزاد (پسرم) رو با یک روز تاخیر برگزار کنیم تا همزمان خوب شدن مامان رو هم جشن بگیریم و حسابی خونه رو آب و جارو کرده بودیم. اما....
مامان فقط به دستگاه وصل بود. بابا کفِ راهروی بیمارستان چمباتمهزده بود و آروم فقط گریه میکرد. داداشم سعی میکرد این رفتن رو باور نکنه برای همین مدام به مامان ماساژ قلبی میداد تا نفسهاش برگرده و نفسهای خودش به شماره افتاده بود. یکی از خواهرام به تخت آویزون شده بود و پاهای مامان رو میبوسید و گریهکنان التماس میکرد "مامان برگرد." اون یکی خواهرم دستاشو ماساژ میداد تا شاید خون به دستهای سردش برگرده و بتونه گرمی دستاش رو حس کنه و التماس میکرد "مامان نرو."
و همینطور دو خواهر دیگهم که با سیلی محکم به صورت خودشون میزدن که باور کنن خوابیدن و این کابوسی بیش نیست و قصد داشتن با خودزنی، هرچه زودتر از خواب بیدار بشن.
من که دریغ از قطرهای اشک مات و مبهوت کنج اتاق، کنار پرستارها وایساده بودم و فقط تماشا میکردم شنیدم یکی از پرستارها آروم و با بغض به اون یکی گفت: " تمام کرده اما فعلا دستگاه رو جدا نکن که باهاش کنار بیان."
تمام بدنم یخ کرده و پاهام به زمین میخکوب شده بود. نهایت تلاشم رو کردم که به خودم بیام. پس خودمو جمع و جور کردم. از تکتک خواهرام خواهش کردم فریاد نزنن و بیصدا گریه کنن، یکیشون سرم داد زد مامانم رفته... نذاشتم ادامه بده بوسیدمش گفتم: میدونم ولی بیماران اتاقهای دیگه چه گناهی کردن که ساعت ۶ صبح با ترس و دلهره از خواب بیدار شن. کمی که صداشون رو پایین آوردن دربِ اتاقی که مامان بستری بود رو بستم تا صداشون باعث آزار هیچ بیماری نشه.
اولین کاری که کردم با همسرم تماس گرفتم و گفتم: همهی بچهها (نوهها) رو بیدار کن، رختخوابها رو جمع و خونه رو مرتب کن. بعدش سفارشات لازمی که برای پذیرایی از مهمانها نیاز بود رو بهش گفتم. با داییهام تماس گرفتم چون صبحها برای نماز اول وقت بیدار میشن خیالم راحت بود که خواب نیستن. اما هیچکدوم جواب ندادن مجبور شدم پیامک بدم. بعد به یکی از زنعموهام، یکی از دخترعموهام و در نهایت یکی از دوستام (ندا) پیامک دادم تا مقدمات کارهایی که نیاز بود رو فراهم کنن. دایی وسطی بعد از دیدن پیامک تماس گرفت و عذرخواهی کرد که مشغول قرآن خوندن بوده و چند دقیقه بعد دایی کوچیکه تماس گرفت و بلافاصله خودشون رو رسوندن.
در حین رفت و آمد به اتاق مامان و راهروی بیمارستان و مدیریت حالِ بابام، داداشم و خواهرام و هماهنگیهای لازم با اقوام و دوستان بودم که شنیدم یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان که از قضا آقا هم بود به آقای دیگهای که همراه بیمار بود با زبان کُردی گفت: " چقدر بیاحساسن، انگار نه انگار مادرشون مُرده."
دلم میخواست نعره بزنم که مراعاتِ حالِ بیماران بستری در اتاقهای دیگه رو میکنیم وگرنه فریاد بچهای که مادرش رو از دست داده میتونه عرش رو به لرزه در بیاره. اما...
اما نتونستم، نفس نداشتم. نه اینکه نداشتم، نفسم بالا نمیاومد. منی که از درون هزار تیکه شده بودم تنها با چشم غرهای به هر دو نفر فهماندم که سکوت کنید.
مامان رو که از دستگاه جدا کردن، بابا و داداش، با یکی از شوهر خواهرام پیگیر امور اداری بیمارستان شدن و منو خواهرام به خونه برگشتیم.
همینکه وارد خونه شدم با هر فریادی که میزدم احساس میکردم بندبندِ وجودم در حالِ جدا شدن از همدیگهست.
الانم که حدود سه و سال و نیم از رفتنِ مامان گذشته، بیشتر از دو هفتهس که فکر از دست دادنِ بابا، کابوس هر روز و هر شبم شده.
تا قبل از دیروز، فکر کردن به این موضوع خیلی برام سخت و دردناک بود. حتی گاهی فکرشم اشکمو در میآورد و توو تنهایی گریه میکردم. دقیقا مثه همین دو روز پیش. و مدام با خودم میگفتم: زبونم لال اگه روزی بابا بره، من چقدر تاب و توان دارم؟!
آخه من همون دخترِ باباییِ خونه بودم، هنوزم هستم. خیلی باباییم.
نفسم به نفسهاش بستهس.
دیروز خواهرِ بزرگم که ما بهش عزیزی میگیم وقتی تلفنی بهم گفت: "بابا تمام کرد."
جهانم تمام شد.
با اینکه بعد از چند دقیقه متوجه شدم اصلِ خبر کذب بوده و بابا فقط حالش خوب نیست و نیاز به رسیدگی پزشکی داره هنوز نتونستم خودمو پیدا کنم.
از دیروز من، دیگه اون منِ سابق نیست.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۵/۱۹
#انجمنچهرهسانمشیانه
صبح روزیکه مامان برای همیشه رفت، بیست و یکم دیماهِ سال نود و نه، یکی از سردترین روزهای سخت زمستونی بود که این تاریخ، برای همیشه با یک پارادوکس عجیبی برای من، ماندگارترین ماهِ سال در تقویم شد.
روز بیستم دیماهِ سالِ نود و دو، دادارِ مهرآفرین، شیرمردی رو به من و همسرم هدیه داد که از بعد از رفتنِ مامان، این دو روز از ماهِ دیِ هر سال، من در اوجِ تناقضات شدید احساسی قرار میگیرم.
اون روز صبح، مامان قرار بود از بیمارستان ترخیص بشه و ما تولدِ ۷ سالگیِ مهرزاد (پسرم) رو با یک روز تاخیر برگزار کنیم تا همزمان خوب شدن مامان رو هم جشن بگیریم و حسابی خونه رو آب و جارو کرده بودیم. اما....
مامان فقط به دستگاه وصل بود. بابا کفِ راهروی بیمارستان چمباتمهزده بود و آروم فقط گریه میکرد. داداشم سعی میکرد این رفتن رو باور نکنه برای همین مدام به مامان ماساژ قلبی میداد تا نفسهاش برگرده و نفسهای خودش به شماره افتاده بود. یکی از خواهرام به تخت آویزون شده بود و پاهای مامان رو میبوسید و گریهکنان التماس میکرد "مامان برگرد." اون یکی خواهرم دستاشو ماساژ میداد تا شاید خون به دستهای سردش برگرده و بتونه گرمی دستاش رو حس کنه و التماس میکرد "مامان نرو."
و همینطور دو خواهر دیگهم که با سیلی محکم به صورت خودشون میزدن که باور کنن خوابیدن و این کابوسی بیش نیست و قصد داشتن با خودزنی، هرچه زودتر از خواب بیدار بشن.
من که دریغ از قطرهای اشک مات و مبهوت کنج اتاق، کنار پرستارها وایساده بودم و فقط تماشا میکردم شنیدم یکی از پرستارها آروم و با بغض به اون یکی گفت: " تمام کرده اما فعلا دستگاه رو جدا نکن که باهاش کنار بیان."
تمام بدنم یخ کرده و پاهام به زمین میخکوب شده بود. نهایت تلاشم رو کردم که به خودم بیام. پس خودمو جمع و جور کردم. از تکتک خواهرام خواهش کردم فریاد نزنن و بیصدا گریه کنن، یکیشون سرم داد زد مامانم رفته... نذاشتم ادامه بده بوسیدمش گفتم: میدونم ولی بیماران اتاقهای دیگه چه گناهی کردن که ساعت ۶ صبح با ترس و دلهره از خواب بیدار شن. کمی که صداشون رو پایین آوردن دربِ اتاقی که مامان بستری بود رو بستم تا صداشون باعث آزار هیچ بیماری نشه.
اولین کاری که کردم با همسرم تماس گرفتم و گفتم: همهی بچهها (نوهها) رو بیدار کن، رختخوابها رو جمع و خونه رو مرتب کن. بعدش سفارشات لازمی که برای پذیرایی از مهمانها نیاز بود رو بهش گفتم. با داییهام تماس گرفتم چون صبحها برای نماز اول وقت بیدار میشن خیالم راحت بود که خواب نیستن. اما هیچکدوم جواب ندادن مجبور شدم پیامک بدم. بعد به یکی از زنعموهام، یکی از دخترعموهام و در نهایت یکی از دوستام (ندا) پیامک دادم تا مقدمات کارهایی که نیاز بود رو فراهم کنن. دایی وسطی بعد از دیدن پیامک تماس گرفت و عذرخواهی کرد که مشغول قرآن خوندن بوده و چند دقیقه بعد دایی کوچیکه تماس گرفت و بلافاصله خودشون رو رسوندن.
در حین رفت و آمد به اتاق مامان و راهروی بیمارستان و مدیریت حالِ بابام، داداشم و خواهرام و هماهنگیهای لازم با اقوام و دوستان بودم که شنیدم یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان که از قضا آقا هم بود به آقای دیگهای که همراه بیمار بود با زبان کُردی گفت: " چقدر بیاحساسن، انگار نه انگار مادرشون مُرده."
دلم میخواست نعره بزنم که مراعاتِ حالِ بیماران بستری در اتاقهای دیگه رو میکنیم وگرنه فریاد بچهای که مادرش رو از دست داده میتونه عرش رو به لرزه در بیاره. اما...
اما نتونستم، نفس نداشتم. نه اینکه نداشتم، نفسم بالا نمیاومد. منی که از درون هزار تیکه شده بودم تنها با چشم غرهای به هر دو نفر فهماندم که سکوت کنید.
مامان رو که از دستگاه جدا کردن، بابا و داداش، با یکی از شوهر خواهرام پیگیر امور اداری بیمارستان شدن و منو خواهرام به خونه برگشتیم.
همینکه وارد خونه شدم با هر فریادی که میزدم احساس میکردم بندبندِ وجودم در حالِ جدا شدن از همدیگهست.
الانم که حدود سه و سال و نیم از رفتنِ مامان گذشته، بیشتر از دو هفتهس که فکر از دست دادنِ بابا، کابوس هر روز و هر شبم شده.
تا قبل از دیروز، فکر کردن به این موضوع خیلی برام سخت و دردناک بود. حتی گاهی فکرشم اشکمو در میآورد و توو تنهایی گریه میکردم. دقیقا مثه همین دو روز پیش. و مدام با خودم میگفتم: زبونم لال اگه روزی بابا بره، من چقدر تاب و توان دارم؟!
آخه من همون دخترِ باباییِ خونه بودم، هنوزم هستم. خیلی باباییم.
نفسم به نفسهاش بستهس.
دیروز خواهرِ بزرگم که ما بهش عزیزی میگیم وقتی تلفنی بهم گفت: "بابا تمام کرد."
جهانم تمام شد.
با اینکه بعد از چند دقیقه متوجه شدم اصلِ خبر کذب بوده و بابا فقط حالش خوب نیست و نیاز به رسیدگی پزشکی داره هنوز نتونستم خودمو پیدا کنم.
از دیروز من، دیگه اون منِ سابق نیست.
#نسترنرستمی
۱۴۰۳/۰۵/۱۹
#انجمنچهرهسانمشیانه
Forwarded from لوتوس پرس
إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ
همانا روزیبخشندهی خلق، تنها خداست، که صاحب قوّت و قدرت ابدی است.
جناب دکتر صحرایی
استاندار محترم کرمانشاه
با سلام و احترامات فائقه
امروز در فضای مجازی، خبری مبنی بر تجلیل از آرین سلیمی را مشاهده نمودم.
متن خبر چنین بود:
آئین تجلیل از آرین سلیمی دارنده مدال طلای رشته تکواندو در المپیک پاریس با حضور حجتالاسلام و المسلمین غفوری نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه کرمانشاه و دکتر صحرایی استاندار کرمانشاه در نماز جمعه امروز مرکز استان برگزار شد.
حقیقتا این واکنش از سوی حضرتعالی برای اینجانب موجب شگفتی بسیار و شعف فراوان گردید.
زیرا از بدو ورود جنابعالی در مسند مدیریت ارشد استان به کرمانشاه، تاکنون که قریب به یکسال و هشتماه از آن میگذرد تمامی عملکرد حضرتعالی حول محور معنویات و مسائل اخروی بوده و هرگز در مخیله نمیگنجید که روزی به امور مهم ورزشی نیز بپردازید. امری که در توسعهی فردی و شخصیتی انسانها جایگاه ویژهای دارد و این مهم شاید در رتبهبندیهای توسعهی انسانی اولین شاخصه نباشد اما قطع به یقین این شاخصه، در زیرساختهای توسعهی فردی از سطوح بالای رتبهبندی بوده و نقش بسزایی دارد و همچنین در توسعهی نشاط اجتماعی بسیار حائز اهمیت بوده و در کاهش آسیبهای اجتماعی و معضلات نوپدید فرهنگی، عاملی بازدارنده میباشد.
و متاسفانه همگی به آسیبهایی که مسئولین استانی و کشوری، از گذشته تا به حال، به این حوزه وارد نموده که موجب تقلیل جایگاه آن گردیده تا جاییکه تعدادی از ورزشکاران و نامآوران عزیزمان دست به خودکشی زده کاملا واقفیم.
اینک قصد دارم دو موضوع مهمی که باعث شد تا چند خطی در این خصوص را به رشته تحریر درآورم، به سمع و نظر جنابعالی برسانم:
اول از همه ضمن عرض تشکر ویژه و قدردانی صمیمانه از حضرتعالی و جناب حجتالاسلام و المسلمین غفوری امام جمعهی محترم کرمانشاه جهت برگزاری آئین تجلیل از فخرِ ایران و فرزند برومند کرمانشاه، آقای آرین سلیمی، این مردِ پیلافکن، که همانا نام زیبا و باستانی آرین برازندهی اوست، که برگزاری این آئین مطمئنا در رشد، بالندگی، شکوفایی و ایجاد انگیزهی بیش از پیش، در راستای سازندگی استان و کشور تاثیرات شگرفی خواهد داشت، از یزدانِ بیدار برای آن والامقامان، طول عمری با عزت و سلامتی پایدار را تمنا نمایم.
موضوع بعدی مربوط به بخش دوم خبر میباشد که ابهامات زیادی در ذهنِ پرسشگر بنده ایجاد نموده است.
یک قطعه زمین از سوی نماینده ولی فقیه در استان و استاندار کرمانشاه به قهرمان پرافتخار کرمانشاهی که بر اساس ارزیابی کارشناسان راه و شهرسازی، ارزش این زمین به مبلغ ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان است اهدا شد.
ابهامات اینجانب در قالب چند سوال مطرح خواهد گردید:
۱_ آیا زمین اهدایی، ملک شخصی فرد خاصی میباشد یا جزو اراضی دولتیست؟!
۲_ اگر زمین ملک شخصیست، متعلق به چه کسیست؟! اگر از اراضی دولتیست با استفاده از چه مادهی قانونی و تبصرهای اجازهی اهدا به شخص را دارید؟!
۳_ آیا این زمین از شخصی خریداری شده است؟! اگر پاسخ بله است از کدام منابع مالی یا ردیف بودجه مبلغ آن را تامین نمودهاید؟! اگر پاسخ خیر است تبیین کنید مبنای اهدای اراضی دولتی (عمومی) به شخص، بر چه اساسی بوده و همچنین بفرمائید بذل و بخشش اموال دولتی (عمومی) به اسم مقامات، جزء احکام شرعی و صریح حقالناس محسوب خواهد شد یا خیر؟!
امید که هر چه سریعتر، جهت تنویر افکار عمومی، پاسخی درخور و شایسته داشته باشید.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۵/۲۶
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
همانا روزیبخشندهی خلق، تنها خداست، که صاحب قوّت و قدرت ابدی است.
جناب دکتر صحرایی
استاندار محترم کرمانشاه
با سلام و احترامات فائقه
امروز در فضای مجازی، خبری مبنی بر تجلیل از آرین سلیمی را مشاهده نمودم.
متن خبر چنین بود:
آئین تجلیل از آرین سلیمی دارنده مدال طلای رشته تکواندو در المپیک پاریس با حضور حجتالاسلام و المسلمین غفوری نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه کرمانشاه و دکتر صحرایی استاندار کرمانشاه در نماز جمعه امروز مرکز استان برگزار شد.
حقیقتا این واکنش از سوی حضرتعالی برای اینجانب موجب شگفتی بسیار و شعف فراوان گردید.
زیرا از بدو ورود جنابعالی در مسند مدیریت ارشد استان به کرمانشاه، تاکنون که قریب به یکسال و هشتماه از آن میگذرد تمامی عملکرد حضرتعالی حول محور معنویات و مسائل اخروی بوده و هرگز در مخیله نمیگنجید که روزی به امور مهم ورزشی نیز بپردازید. امری که در توسعهی فردی و شخصیتی انسانها جایگاه ویژهای دارد و این مهم شاید در رتبهبندیهای توسعهی انسانی اولین شاخصه نباشد اما قطع به یقین این شاخصه، در زیرساختهای توسعهی فردی از سطوح بالای رتبهبندی بوده و نقش بسزایی دارد و همچنین در توسعهی نشاط اجتماعی بسیار حائز اهمیت بوده و در کاهش آسیبهای اجتماعی و معضلات نوپدید فرهنگی، عاملی بازدارنده میباشد.
و متاسفانه همگی به آسیبهایی که مسئولین استانی و کشوری، از گذشته تا به حال، به این حوزه وارد نموده که موجب تقلیل جایگاه آن گردیده تا جاییکه تعدادی از ورزشکاران و نامآوران عزیزمان دست به خودکشی زده کاملا واقفیم.
اینک قصد دارم دو موضوع مهمی که باعث شد تا چند خطی در این خصوص را به رشته تحریر درآورم، به سمع و نظر جنابعالی برسانم:
اول از همه ضمن عرض تشکر ویژه و قدردانی صمیمانه از حضرتعالی و جناب حجتالاسلام و المسلمین غفوری امام جمعهی محترم کرمانشاه جهت برگزاری آئین تجلیل از فخرِ ایران و فرزند برومند کرمانشاه، آقای آرین سلیمی، این مردِ پیلافکن، که همانا نام زیبا و باستانی آرین برازندهی اوست، که برگزاری این آئین مطمئنا در رشد، بالندگی، شکوفایی و ایجاد انگیزهی بیش از پیش، در راستای سازندگی استان و کشور تاثیرات شگرفی خواهد داشت، از یزدانِ بیدار برای آن والامقامان، طول عمری با عزت و سلامتی پایدار را تمنا نمایم.
موضوع بعدی مربوط به بخش دوم خبر میباشد که ابهامات زیادی در ذهنِ پرسشگر بنده ایجاد نموده است.
یک قطعه زمین از سوی نماینده ولی فقیه در استان و استاندار کرمانشاه به قهرمان پرافتخار کرمانشاهی که بر اساس ارزیابی کارشناسان راه و شهرسازی، ارزش این زمین به مبلغ ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان است اهدا شد.
ابهامات اینجانب در قالب چند سوال مطرح خواهد گردید:
۱_ آیا زمین اهدایی، ملک شخصی فرد خاصی میباشد یا جزو اراضی دولتیست؟!
۲_ اگر زمین ملک شخصیست، متعلق به چه کسیست؟! اگر از اراضی دولتیست با استفاده از چه مادهی قانونی و تبصرهای اجازهی اهدا به شخص را دارید؟!
۳_ آیا این زمین از شخصی خریداری شده است؟! اگر پاسخ بله است از کدام منابع مالی یا ردیف بودجه مبلغ آن را تامین نمودهاید؟! اگر پاسخ خیر است تبیین کنید مبنای اهدای اراضی دولتی (عمومی) به شخص، بر چه اساسی بوده و همچنین بفرمائید بذل و بخشش اموال دولتی (عمومی) به اسم مقامات، جزء احکام شرعی و صریح حقالناس محسوب خواهد شد یا خیر؟!
امید که هر چه سریعتر، جهت تنویر افکار عمومی، پاسخی درخور و شایسته داشته باشید.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۵/۲۶
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Forwarded from لوتوس پرس
همینِ که هست!
سَمیترین جملهای که ممکن است از کسی بشنوید.
دیروز وقتی در اوجِ عصبانیت گفت: همینِ که هست!
برای چند ثانیه مکث کردم و نتونستم یا نمیدونستم چی باید بگم.
گاهی عادتها میتوانند خیلی مخرب باشند؛ و ما بدونِ اینکه بدانیم طرف مقابل در چه حال و وضعیتی قرار دارد، تنها به دلیل فرار از موقعیت پیش آمده و دادنِ پاسخ منطقی، در بیمنطقترین شکل ممکن، دست به اسلحهای ببریم که خشابِ آن پر از واژهها و کلمات سطحی و مخرب باشد.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که اخیرا #وفاقملی شعار هر روزهی آن شده است.
ولی حتی نمیتوانیم در اندیشه و نگرش خودمان گفتمان ایجاد کنیم. اما به دنبال #وفاق شاید یک #وفاقنسبی هستیم.
چرا دیگر روحِ گفتمان در ما نیست؟!
چرا حتی نمیتوانیم با هم گفتوگو (دیالوگ) برقرار کنیم؟!
اتفاق دیروز و جملهی آن دوست گرانقدر باعث شد که خیلی فکر کنم. (به اندازهی یک شب تا صبح).
گفتمان اندیشه و نگرش مورد #وفاقنسبی فرهیختگان و نخبگان در یک جامعه و به تبع آن، به لحاظ ذهنی نگرش #افکارعمومی آن جامعه، در یک بازهی زمانی کوتاه یا بلند رُخ خواهد داد.
در جامعهی ما #خشونت و #نفرتپراکنی گفتمانِ مسلط بر #افکارعمومی شده است.
چرا به دنبال #رواداری و #زندگیمسالمتآمیزی به دور از #خشونت نیستیم تا آن را فرهنگِ غالبِ این جامعهی پر از تنش با مردمی همیشه زخمی کنیم؟!
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۶/۱۴
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
سایت خبری لوتوس پرس
@LootusPress
سَمیترین جملهای که ممکن است از کسی بشنوید.
دیروز وقتی در اوجِ عصبانیت گفت: همینِ که هست!
برای چند ثانیه مکث کردم و نتونستم یا نمیدونستم چی باید بگم.
گاهی عادتها میتوانند خیلی مخرب باشند؛ و ما بدونِ اینکه بدانیم طرف مقابل در چه حال و وضعیتی قرار دارد، تنها به دلیل فرار از موقعیت پیش آمده و دادنِ پاسخ منطقی، در بیمنطقترین شکل ممکن، دست به اسلحهای ببریم که خشابِ آن پر از واژهها و کلمات سطحی و مخرب باشد.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که اخیرا #وفاقملی شعار هر روزهی آن شده است.
ولی حتی نمیتوانیم در اندیشه و نگرش خودمان گفتمان ایجاد کنیم. اما به دنبال #وفاق شاید یک #وفاقنسبی هستیم.
چرا دیگر روحِ گفتمان در ما نیست؟!
چرا حتی نمیتوانیم با هم گفتوگو (دیالوگ) برقرار کنیم؟!
اتفاق دیروز و جملهی آن دوست گرانقدر باعث شد که خیلی فکر کنم. (به اندازهی یک شب تا صبح).
گفتمان اندیشه و نگرش مورد #وفاقنسبی فرهیختگان و نخبگان در یک جامعه و به تبع آن، به لحاظ ذهنی نگرش #افکارعمومی آن جامعه، در یک بازهی زمانی کوتاه یا بلند رُخ خواهد داد.
در جامعهی ما #خشونت و #نفرتپراکنی گفتمانِ مسلط بر #افکارعمومی شده است.
چرا به دنبال #رواداری و #زندگیمسالمتآمیزی به دور از #خشونت نیستیم تا آن را فرهنگِ غالبِ این جامعهی پر از تنش با مردمی همیشه زخمی کنیم؟!
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۶/۱۴
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
سایت خبری لوتوس پرس
@LootusPress
اگر میخواهید برای حال و آینده مفید باشید از گذشته درس بگیرید.
#ناپلئونبناپارت
جناب پرزیدنت پزشکیان
رئیسجمهور مفخم ایران
سلامعلیکم
احتراما؛ با استناد به سخنان حضرتعالی در نخستین گفتگوی تلویزیونی با مردم:
«شاخصِ ما در دولت و ارزیابی نیروهای انسانی، کسب رضایت مردم است. تلاش میکنیم مردم از سیستان، کردستان و خوزستان تا تهران در زمینههای مختلف خدمات یکسانی دریافت کنند.» به عرض آن والامقام میرساند:
شاخصهای فلاکت در استان کرمانشاه دیگر به صورت پلکانی نبوده بلکه این استان مفلوک، از سالها پیش تاکنون و مخصوصا در دولت اخیر، با گماردنِ مدیران نالایق و ناکارآمد، قلههای استیصال و خواریِ مردم را یکی پس از دیگری در مارتنِ سرقتِ جوانی جسم و فرسودگی روح شهروندان درنوردیدند. که حاصل آن طی سالیان متمادی سوختنِ نسلِ ما، نسلِ پیش از ما و نسلِ پس از ما بود.
مرگ آرزوها و رویاهای اکثریتِ شهروندان و نابودی رفاهش در مقابل اقلیتِ نالایقان بود.
حال اگر نجاتِ آرزوها و رویاها و احیای رفاهِ نسبی یک ملت، در دستانِ مدیر آن است امید داریم در انتصاب ارکان استانی، مخصوصا استان کرمانشاه، حساسیتهای وافری به خرج دهید.
چراکه رکن اساسی هر استانی، مدیریت ارشد آن میباشد و استاندار هر استانی یعنی: قلبِ تپندهی مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، عمرانی و ایجادِ توازن در اعمال سیاستهای کلانِ کشوری با استانِ تحت مدیریت خویش خواهد بود و چه امتیازات ویژهای خواهد داشت اگر آن استان، مرزی و چهارفصل نیز باشد.
جناب رئیسجمهور گرانسنگ!
مردم دیگر به اعلام شاخصهای بیچارگی و رتبهبندیهای فاجعهآمیز آن عادت کردهاند.
به مانند همین مدیران و مسئولانی که این رتبههای فجیع را هضم و قبول نمودهاند.
اما نکتهی حائز اهمیت اینجاست که بیتفاوتی و عدم واکنش از سوی مسئولین به شاخصهای آماری چندسال اخیر، منجر گردیده رُخِ استان کرمانشاه در نقشهی همیشه سیاهِ ایران قرمز باشد.
حال سؤالیکه از پیِ این واقعیت منزجر و مشمئزکننده در اذهان عمومی ایجاد میگردد این است؛ اگر این شاخصها، بیاهمیت و بیهوده هستند چرا هرساله مرکز آمار ایران به خود زحمت داده و آنها را اعلام مینماید؟!
لزوما یادآور میشود؛ با التفاتِ عمیق به موضوع مهمِ مرزی بودن و موقعیت استراتژیک کرمانشاه به لحاظ جغرافیایی، انتصاب اشتباه مدیریت ارشد یعنی: در تنگنا قراردادنِ شهروندانی که تحت فشارهای روحی و روانی و پرداخت هزینههای جانی، میتوانند به سمتِ معضلات نوپدید فرهنگی و جنبشهای ظریف اجتماعی سوق داده شوند.
برادر گرانقدر!
با اهتمام به سیاستهای داخلی و اعمال فشارهای خارجی و عدم توجه به دیپلماسی در این کشور، مردمِ نِزار این استان دیگر توان پرداختنِ هیچ هزینهای را ندارند و رغبتی هم به صیقلزدن به امور جناحی نیز نشان نمیدهند.
باید بپذیریم؛
و مدتهاست که پذیرفتهایم؛
همهچیز را نمیشود به دشمن و تحریم گره زد. چه بسیار ظرفیتها و پتانسیلهایی در این استان و همچنین کشور وجود دارد که با مدیریت درست و بجا شاید بتوان تاثیراتِ تحریم را به معنای واقعی کلمه، اندکی کمرنگ نمود.
میدانيد و میدانیم
ما از خودی خوردیم.
به یاد داشته باشید این دولت آخرین شانس نجات کشور خواهد بود و چنانچه با اکثریتِ مردمِ رنجکشیده از دستِ اقلیتِ نالایق همراه نشود، دستانیکه در روزهای حساسِ و خطیر انتخابات با ذکر "یا علی" به حضرتعالی سپردیم را پس خواهیم گرفت.
لذا استدعا دارد در راستای انتصاب مدیریت ارشد استان، به کرمانشاه نگاه ویژه و فرارو داشته باشید.
در پایان توفیقاتِ روزافزون را از ایزدِ باران برای آن والاسرشتِ نیکاندیش خواستارم.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۶/۱۹
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#ناپلئونبناپارت
جناب پرزیدنت پزشکیان
رئیسجمهور مفخم ایران
سلامعلیکم
احتراما؛ با استناد به سخنان حضرتعالی در نخستین گفتگوی تلویزیونی با مردم:
«شاخصِ ما در دولت و ارزیابی نیروهای انسانی، کسب رضایت مردم است. تلاش میکنیم مردم از سیستان، کردستان و خوزستان تا تهران در زمینههای مختلف خدمات یکسانی دریافت کنند.» به عرض آن والامقام میرساند:
شاخصهای فلاکت در استان کرمانشاه دیگر به صورت پلکانی نبوده بلکه این استان مفلوک، از سالها پیش تاکنون و مخصوصا در دولت اخیر، با گماردنِ مدیران نالایق و ناکارآمد، قلههای استیصال و خواریِ مردم را یکی پس از دیگری در مارتنِ سرقتِ جوانی جسم و فرسودگی روح شهروندان درنوردیدند. که حاصل آن طی سالیان متمادی سوختنِ نسلِ ما، نسلِ پیش از ما و نسلِ پس از ما بود.
مرگ آرزوها و رویاهای اکثریتِ شهروندان و نابودی رفاهش در مقابل اقلیتِ نالایقان بود.
حال اگر نجاتِ آرزوها و رویاها و احیای رفاهِ نسبی یک ملت، در دستانِ مدیر آن است امید داریم در انتصاب ارکان استانی، مخصوصا استان کرمانشاه، حساسیتهای وافری به خرج دهید.
چراکه رکن اساسی هر استانی، مدیریت ارشد آن میباشد و استاندار هر استانی یعنی: قلبِ تپندهی مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، عمرانی و ایجادِ توازن در اعمال سیاستهای کلانِ کشوری با استانِ تحت مدیریت خویش خواهد بود و چه امتیازات ویژهای خواهد داشت اگر آن استان، مرزی و چهارفصل نیز باشد.
جناب رئیسجمهور گرانسنگ!
مردم دیگر به اعلام شاخصهای بیچارگی و رتبهبندیهای فاجعهآمیز آن عادت کردهاند.
به مانند همین مدیران و مسئولانی که این رتبههای فجیع را هضم و قبول نمودهاند.
اما نکتهی حائز اهمیت اینجاست که بیتفاوتی و عدم واکنش از سوی مسئولین به شاخصهای آماری چندسال اخیر، منجر گردیده رُخِ استان کرمانشاه در نقشهی همیشه سیاهِ ایران قرمز باشد.
حال سؤالیکه از پیِ این واقعیت منزجر و مشمئزکننده در اذهان عمومی ایجاد میگردد این است؛ اگر این شاخصها، بیاهمیت و بیهوده هستند چرا هرساله مرکز آمار ایران به خود زحمت داده و آنها را اعلام مینماید؟!
لزوما یادآور میشود؛ با التفاتِ عمیق به موضوع مهمِ مرزی بودن و موقعیت استراتژیک کرمانشاه به لحاظ جغرافیایی، انتصاب اشتباه مدیریت ارشد یعنی: در تنگنا قراردادنِ شهروندانی که تحت فشارهای روحی و روانی و پرداخت هزینههای جانی، میتوانند به سمتِ معضلات نوپدید فرهنگی و جنبشهای ظریف اجتماعی سوق داده شوند.
برادر گرانقدر!
با اهتمام به سیاستهای داخلی و اعمال فشارهای خارجی و عدم توجه به دیپلماسی در این کشور، مردمِ نِزار این استان دیگر توان پرداختنِ هیچ هزینهای را ندارند و رغبتی هم به صیقلزدن به امور جناحی نیز نشان نمیدهند.
باید بپذیریم؛
و مدتهاست که پذیرفتهایم؛
همهچیز را نمیشود به دشمن و تحریم گره زد. چه بسیار ظرفیتها و پتانسیلهایی در این استان و همچنین کشور وجود دارد که با مدیریت درست و بجا شاید بتوان تاثیراتِ تحریم را به معنای واقعی کلمه، اندکی کمرنگ نمود.
میدانيد و میدانیم
ما از خودی خوردیم.
به یاد داشته باشید این دولت آخرین شانس نجات کشور خواهد بود و چنانچه با اکثریتِ مردمِ رنجکشیده از دستِ اقلیتِ نالایق همراه نشود، دستانیکه در روزهای حساسِ و خطیر انتخابات با ذکر "یا علی" به حضرتعالی سپردیم را پس خواهیم گرفت.
لذا استدعا دارد در راستای انتصاب مدیریت ارشد استان، به کرمانشاه نگاه ویژه و فرارو داشته باشید.
در پایان توفیقاتِ روزافزون را از ایزدِ باران برای آن والاسرشتِ نیکاندیش خواستارم.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۶/۱۹
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
شنیدهها حاکی از آن است:
برخی از بانوانی که من از آنها با عنوان #گردشگرانحزبی یاد میکنم، (زیرا در هر دولتی، با گردش سلیقه به دنبال پست و مقام هستند و در ایام انتخابات در تمام ستادها حضور فعالی دارند)، برای غصب کردن پستهای مدیریتی، در تهران و وزارتخانهها کفشها پاره نموده و رایزنیها کردهاند.
در این برهه از زمان، #پستگرفتن و #رزومهسازی این بانوان که خود مبحثی پیچیده و جای تامل بسیار دارد، بماند.
اما در این نوشتار روی سخنم با آن برادران بزرگواریست که قصد دارند و در تلاشند مجددا در این دولت جایگاههای مدیریتیی را برای خود تعریف و یا تمدید نمایند که در کنار این کوششها از بانوان یاد شده نیز حمایت میکنند.
لیستِ حامیانِ این بانوان در تهران و کرمانشاه به دست ما رسیده، چنانچه حمايتها ادامه یابد مجبوریم هر آنچه در دوران مدیریت قبلیتان گذشته را روی دایره بریزیم.
ما را به خیر تو امیدی نیست،
شر مرسان.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۶/۲۱
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
برخی از بانوانی که من از آنها با عنوان #گردشگرانحزبی یاد میکنم، (زیرا در هر دولتی، با گردش سلیقه به دنبال پست و مقام هستند و در ایام انتخابات در تمام ستادها حضور فعالی دارند)، برای غصب کردن پستهای مدیریتی، در تهران و وزارتخانهها کفشها پاره نموده و رایزنیها کردهاند.
در این برهه از زمان، #پستگرفتن و #رزومهسازی این بانوان که خود مبحثی پیچیده و جای تامل بسیار دارد، بماند.
اما در این نوشتار روی سخنم با آن برادران بزرگواریست که قصد دارند و در تلاشند مجددا در این دولت جایگاههای مدیریتیی را برای خود تعریف و یا تمدید نمایند که در کنار این کوششها از بانوان یاد شده نیز حمایت میکنند.
لیستِ حامیانِ این بانوان در تهران و کرمانشاه به دست ما رسیده، چنانچه حمايتها ادامه یابد مجبوریم هر آنچه در دوران مدیریت قبلیتان گذشته را روی دایره بریزیم.
ما را به خیر تو امیدی نیست،
شر مرسان.
#نسترنرستمی
فعال #حقوقزنان
۱۴۰۳/۰۶/۲۱
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاید باور اینکه:
بخشی از متون انتقادیم رو با الهام گرفتن از این آهنگِ #حیدوهدایتی نوشتم و مینویسم سخت باشه.
اما واقعیت داره.
#نسترنرستمی
دِریا
چه اسم قِشنگی
#حیدوهدایتی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
بخشی از متون انتقادیم رو با الهام گرفتن از این آهنگِ #حیدوهدایتی نوشتم و مینویسم سخت باشه.
اما واقعیت داره.
#نسترنرستمی
دِریا
چه اسم قِشنگی
#حیدوهدایتی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
Forwarded from لوتوس پرس
#اعترافنامه:
من رو دست خوردم.
#اعترافمیکنم با همهی #هوش و #ذکاوتی که دارم اینبار رو دست خوردم.
اینروزها خیلی به آن بخش از نصایح #ولتر فکر میکنم که به #فردریککبیر گفته بود: «در حکومت هر چیزی را ابزار خودت کن جز #دستگاهعدالت را، چون مردمت از هر جا رانده شوند به #دستگاهعدالت پناه میبرند و وقتی آنجا را نیز گوش به فرمانِ تو ببینند به بیگانه پناه میبرند و بدین ترتیب پای بیگانه به کشورت باز میشود.»
بخش دردناک ماجرا آنجاست که حتی وقت نوشتن #اعترافنامه هم نمیتوانی به موضوعِ مدنظر اشاره کنی و دردناکتر اینکه نتوانی با کسی در میان بگذاری و صرفا با نگاشتن، ذهنت را سبک و برای مدتی کوتاه به یک آرامش کاذب برسانی.
اینک!
دو راه بیشتر نمیماند:
_بروی؟
و به بیگانه پناه ببری.
_بمانی؟
و همچنان با آرمانهای انسانگرایانه به ستیز با ظلم برخیزی.
شایدم زمان آن فرا رسیده:
با ورود به یک سری #معادلات،
دست به یک سری #معاملات زد.
#اعترافمیکنم:
منِ روزهای سخت، از درون متلاشی شده است.
#نسترنرستمی
#یکشهروندمعمولی
۱۴۰۳/۰۷/۰۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
من رو دست خوردم.
#اعترافمیکنم با همهی #هوش و #ذکاوتی که دارم اینبار رو دست خوردم.
اینروزها خیلی به آن بخش از نصایح #ولتر فکر میکنم که به #فردریککبیر گفته بود: «در حکومت هر چیزی را ابزار خودت کن جز #دستگاهعدالت را، چون مردمت از هر جا رانده شوند به #دستگاهعدالت پناه میبرند و وقتی آنجا را نیز گوش به فرمانِ تو ببینند به بیگانه پناه میبرند و بدین ترتیب پای بیگانه به کشورت باز میشود.»
بخش دردناک ماجرا آنجاست که حتی وقت نوشتن #اعترافنامه هم نمیتوانی به موضوعِ مدنظر اشاره کنی و دردناکتر اینکه نتوانی با کسی در میان بگذاری و صرفا با نگاشتن، ذهنت را سبک و برای مدتی کوتاه به یک آرامش کاذب برسانی.
اینک!
دو راه بیشتر نمیماند:
_بروی؟
و به بیگانه پناه ببری.
_بمانی؟
و همچنان با آرمانهای انسانگرایانه به ستیز با ظلم برخیزی.
شایدم زمان آن فرا رسیده:
با ورود به یک سری #معادلات،
دست به یک سری #معاملات زد.
#اعترافمیکنم:
منِ روزهای سخت، از درون متلاشی شده است.
#نسترنرستمی
#یکشهروندمعمولی
۱۴۰۳/۰۷/۰۵
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart