Forwarded from ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 گهوارهٔ تمدن
معرفی کتاب
مقالات احمد تفضلی
(انتشارات توس)
دکتر ژاله آموزگار، متخصص زبانهای باستانی و استاد دانشگاه تهران مقالات مرحوم احمد تفضلی، ایرانشناس و زبانشناس را در کتابی با عنوان «مقالات احمد تفضلی» تدوین کرده و به چاپ رساندهاست.
آموزگار در آغاز کلام خود در پیشگفتار نوشتهاست: «خوشحالم که پس از تلاشهای همهجانبه یکی دیگر از خواستههایم جامۀ عمل پوشید و اکنون میتوانم مجموعه مقالات فارسی زندهیاد احمد تفضلی را در دسترس علاقهمندان قرار دهم، بهخصوص که خانوادۀ محترم دکتر تفضلی انجام این کار را برعهدۀ من گذاشته بودند. جمعآوری کار آسانی نبود. خوشبختانه من فهرست آثارش را در مدت کوتاهی پس از درگذشتش در مقالهای با عنوان «احمد تفضلی؛ انسانی والا، دانشمندی بنام» به چاپ رساندم که در همین کتاب پس از پیشگفتار چاپ شده و در جمعآوری این مجموعه مورد استفاده قرار گرفته است».
...
استاد ژاله آموزگار کتاب «مقالات احمد تفضلی» را در دو بخش تدوین کردهاست. بخش اول مقالات فارسی است و بخش دوم به نقدهای تفضلی اختصاص دارد. در بخش مقالات فارسی، بیش از ۴۰ مقاله در اختیار علاقهمندان قرار دارد که عناوین برخی از آنها به این قرار است: «آبسالان»، «شعری در رثای مرزکو»، « آذرباد امیدان»، « زبانهای ایرانی میانه»، «حوسیان، حواشیه» و «آدم در آیین زردشتی». علاقهمندان میتوانند در این مجموعه مقالاتی مانند «در رثای استاد دکتر عباس زریاب خویی»، «چند واژۀ عالمانه از پهلوی در شاهنامه» و «اندرز بهزاد فرخ پیروز» را نیز مطالعه کنند.
مریم مرادخانی
مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
http://www.mirasmaktoob.ir/fa/news/9161
مقالات احمد تفضلی
(انتشارات توس)
دکتر ژاله آموزگار، متخصص زبانهای باستانی و استاد دانشگاه تهران مقالات مرحوم احمد تفضلی، ایرانشناس و زبانشناس را در کتابی با عنوان «مقالات احمد تفضلی» تدوین کرده و به چاپ رساندهاست.
آموزگار در آغاز کلام خود در پیشگفتار نوشتهاست: «خوشحالم که پس از تلاشهای همهجانبه یکی دیگر از خواستههایم جامۀ عمل پوشید و اکنون میتوانم مجموعه مقالات فارسی زندهیاد احمد تفضلی را در دسترس علاقهمندان قرار دهم، بهخصوص که خانوادۀ محترم دکتر تفضلی انجام این کار را برعهدۀ من گذاشته بودند. جمعآوری کار آسانی نبود. خوشبختانه من فهرست آثارش را در مدت کوتاهی پس از درگذشتش در مقالهای با عنوان «احمد تفضلی؛ انسانی والا، دانشمندی بنام» به چاپ رساندم که در همین کتاب پس از پیشگفتار چاپ شده و در جمعآوری این مجموعه مورد استفاده قرار گرفته است».
...
استاد ژاله آموزگار کتاب «مقالات احمد تفضلی» را در دو بخش تدوین کردهاست. بخش اول مقالات فارسی است و بخش دوم به نقدهای تفضلی اختصاص دارد. در بخش مقالات فارسی، بیش از ۴۰ مقاله در اختیار علاقهمندان قرار دارد که عناوین برخی از آنها به این قرار است: «آبسالان»، «شعری در رثای مرزکو»، « آذرباد امیدان»، « زبانهای ایرانی میانه»، «حوسیان، حواشیه» و «آدم در آیین زردشتی». علاقهمندان میتوانند در این مجموعه مقالاتی مانند «در رثای استاد دکتر عباس زریاب خویی»، «چند واژۀ عالمانه از پهلوی در شاهنامه» و «اندرز بهزاد فرخ پیروز» را نیز مطالعه کنند.
مریم مرادخانی
مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
http://www.mirasmaktoob.ir/fa/news/9161
Telegram
attach 📎
Forwarded from نور سیاه
مرگ کتابفروشی طهوری
چند وقت پیش بود که یادداشتی دربارۀ کتابفروشی طهوری نوشتم. آن کتابفروشی ساده و نجیب و نازنین که همیشه کتابهای مهم و مفید و تحقیقاتی عرضه کرده است. کتابهایی که چندان خواننده ندارد. کتابفروشی منصف و مهربان که قیمت کتاب را تغییر نمیداد و تخفیف میداد. با آن پیشخوان روشن و محبوب. نوشتم:«اکنون ۵۴ سال است که کتابفروشی طهوری از خیابان شاهآباد به خیابان انقلاب منتقل شده است. دانشگاه تهران بدون کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه کامل نیست و بیرونق است. به نظر من سکه و اعتبار کتابفروشیهای جلوی دانشگاه کتابفروشی طهوری است. کتابفروشی طهوری بخشی از تاریخ کتاب در ایران است».
آنقدر از آن یادداشت بازخورد مثبت گرفتم و آنقدر اهل کتاب به من پیغام دادند که حیرت کردم. بعد که با خودم فکر کردم دیدم کتابفروشی طهوری تکهای از خاطرۀ جمعی ما کتابدوستان است؛ ما قبیلۀ نگونبخت و سیاهسرنوشتی که یکییکی آرزوهایمان- آرزوهای حداقلیمان- برای ایران را به خاک میسپاریم و دلمان دیگر به خاطراتمان خوش است.
در خبرها آمده که مدیر طهوری گفته دیگر خسته شده است. دیگر جانی برای جنگیدن ندارد. گفته کتابفروشی کهنش را که از جنگ جان سالم به در برده است در جنگ کتاب و کاغذ با همهچیزفروشها باخته است. گفته کتابفروشی طهوری را به فروش گذاشته است. گفته دیگر نمیتواند ادامه بدهد. گفته بهمن ۱۳۹۸ پایان راه کتابفروشی طهوری است (ایرنا).
مرگ کتابفروشی طهوری نه کاری است خرد. این مرگ نمادین است. نشان میدهد زوال رسته و دستهای را که طهوری را دوست داشتند و قدرش را میشناختند. به بانگ بلند اعلام میکند که روزگار این مردمان سپری شده است. ایرانِ امروز دیگر این قوم و قبیله را نمیخواهد و گوشی برای شنیدن سخنشان و آسمانی برای پریدن آرزوهایشان ندارد. اینان بازی را به همهچیزفروشان و ویژهخواران باختهاند. حتی دلخوشکنک هم نباید داشته باشند. قومی باخته که در مردگان خویش نظر میبندند با طرح خندهای و نوبت خود را انتظار میکشند بی هیچ خندهای...
https://t.me/n00re30yah
چند وقت پیش بود که یادداشتی دربارۀ کتابفروشی طهوری نوشتم. آن کتابفروشی ساده و نجیب و نازنین که همیشه کتابهای مهم و مفید و تحقیقاتی عرضه کرده است. کتابهایی که چندان خواننده ندارد. کتابفروشی منصف و مهربان که قیمت کتاب را تغییر نمیداد و تخفیف میداد. با آن پیشخوان روشن و محبوب. نوشتم:«اکنون ۵۴ سال است که کتابفروشی طهوری از خیابان شاهآباد به خیابان انقلاب منتقل شده است. دانشگاه تهران بدون کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه کامل نیست و بیرونق است. به نظر من سکه و اعتبار کتابفروشیهای جلوی دانشگاه کتابفروشی طهوری است. کتابفروشی طهوری بخشی از تاریخ کتاب در ایران است».
آنقدر از آن یادداشت بازخورد مثبت گرفتم و آنقدر اهل کتاب به من پیغام دادند که حیرت کردم. بعد که با خودم فکر کردم دیدم کتابفروشی طهوری تکهای از خاطرۀ جمعی ما کتابدوستان است؛ ما قبیلۀ نگونبخت و سیاهسرنوشتی که یکییکی آرزوهایمان- آرزوهای حداقلیمان- برای ایران را به خاک میسپاریم و دلمان دیگر به خاطراتمان خوش است.
در خبرها آمده که مدیر طهوری گفته دیگر خسته شده است. دیگر جانی برای جنگیدن ندارد. گفته کتابفروشی کهنش را که از جنگ جان سالم به در برده است در جنگ کتاب و کاغذ با همهچیزفروشها باخته است. گفته کتابفروشی طهوری را به فروش گذاشته است. گفته دیگر نمیتواند ادامه بدهد. گفته بهمن ۱۳۹۸ پایان راه کتابفروشی طهوری است (ایرنا).
مرگ کتابفروشی طهوری نه کاری است خرد. این مرگ نمادین است. نشان میدهد زوال رسته و دستهای را که طهوری را دوست داشتند و قدرش را میشناختند. به بانگ بلند اعلام میکند که روزگار این مردمان سپری شده است. ایرانِ امروز دیگر این قوم و قبیله را نمیخواهد و گوشی برای شنیدن سخنشان و آسمانی برای پریدن آرزوهایشان ندارد. اینان بازی را به همهچیزفروشان و ویژهخواران باختهاند. حتی دلخوشکنک هم نباید داشته باشند. قومی باخته که در مردگان خویش نظر میبندند با طرح خندهای و نوبت خود را انتظار میکشند بی هیچ خندهای...
https://t.me/n00re30yah
Telegram
نور سیاه
یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی
@MilaadAzimi
@MilaadAzimi
Forwarded from انتشارات چاپار
Forwarded from "با کتاب آنلاین" (Jalal Zokaei)
۸ بهمن آغاز ثبتنام ناشران در نمایشگاه کتاب سی و سوم
معاون اجرایی سی و سومین #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران از آغاز ثبتنام ناشران از هشتم بهمن ماه جاری برای حضور در این رویداد بزرگ فرهنگی کشور خبر داد.
http://www.baketabonline.ir/Pages/News-5470.aspx
معاون اجرایی سی و سومین #نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران از آغاز ثبتنام ناشران از هشتم بهمن ماه جاری برای حضور در این رویداد بزرگ فرهنگی کشور خبر داد.
http://www.baketabonline.ir/Pages/News-5470.aspx
Forwarded from مطالبه گری اجتماعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کارمند یک کتابخانه در ایالات متحده آمریکا بقایای یک درخت صدساله را به یک کتابخانهء کوچک خیابانی تبدیل کرده
#کتابخانه_بسازیم
#کتابخانه_بسازیم
عابرها از جلوِ مغازه رد می شوند. حتی نگاهی هم به کتاب های توی ویترین نمی کنند.
حق با فروید است: "انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می دهد که یکی از حس های پنج گانه اش تحریک شود. کتاب، به تنهایی هیچکدام از این حس ها را تحریک نمی کند."
البته اصل جمله را پدرم گفته. من فقط با نظریات فروید، ترکیبش کرده ام.
از پشت شیشه ی خیس ویترین، به آدم ها نگاه می کنم. تجربه ام نشان داده که روزهای بارانی، مردم کمتر کتاب می خرند، درست مثل روزهای آفتابی.
📕کتاب فروش خیابان ادوارد براون
✍🏼محسن پور رمضانی
📚
@chaparpublishing
حق با فروید است: "انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می دهد که یکی از حس های پنج گانه اش تحریک شود. کتاب، به تنهایی هیچکدام از این حس ها را تحریک نمی کند."
البته اصل جمله را پدرم گفته. من فقط با نظریات فروید، ترکیبش کرده ام.
از پشت شیشه ی خیس ویترین، به آدم ها نگاه می کنم. تجربه ام نشان داده که روزهای بارانی، مردم کمتر کتاب می خرند، درست مثل روزهای آفتابی.
📕کتاب فروش خیابان ادوارد براون
✍🏼محسن پور رمضانی
📚
@chaparpublishing
Forwarded from K1 in USA (کیوان)
کتابخانه، بسیار محبوبتر از هالیوود و کنسرت و استادیوم!
#کیوان_ابراهیمی🤓🇮🇷🇺🇸
تصور اشتباهی که ناشی از تصویرسازی هالیوود در مورد امریکاییها وجود دارد این است که مدام در حال عیاشی و کنسرت رفتناند و هر وقت دلشان بگیرد خودشان را میرسانند به کلابهای لاسوگاس!
اما طبق نظرسنجی گالوپ، امریکاییها بیش از هر کار دیگری در اوقات فراغت خود به کتابخانههای عمومی میروند!
هر فرد امریکایی بطور متوسط سالی ١٠.۵ بار به کتابخانه میرود، عددی که بسیار بیشتر از رفتن به سینما و کنسرت و تئاتر و استادیوم و پارکهای طبیعی و موزه و قمارخانه است. بطور مثال، تعداد کتابخانه رفتن امریکاییها، تقریباً دو برابر سینما رفتن برای دیدن فیلمهای هالیوودی است.
جوانان، خانمها و خانوادههای کمدرآمد، بیشتر از بقیه به کتابخانه میروند.
📎 Gallup poll
مشاهدات و روزنوشتههای دانشجویان و دانشآموختگان مسلمان ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
#کیوان_ابراهیمی🤓🇮🇷🇺🇸
تصور اشتباهی که ناشی از تصویرسازی هالیوود در مورد امریکاییها وجود دارد این است که مدام در حال عیاشی و کنسرت رفتناند و هر وقت دلشان بگیرد خودشان را میرسانند به کلابهای لاسوگاس!
اما طبق نظرسنجی گالوپ، امریکاییها بیش از هر کار دیگری در اوقات فراغت خود به کتابخانههای عمومی میروند!
هر فرد امریکایی بطور متوسط سالی ١٠.۵ بار به کتابخانه میرود، عددی که بسیار بیشتر از رفتن به سینما و کنسرت و تئاتر و استادیوم و پارکهای طبیعی و موزه و قمارخانه است. بطور مثال، تعداد کتابخانه رفتن امریکاییها، تقریباً دو برابر سینما رفتن برای دیدن فیلمهای هالیوودی است.
جوانان، خانمها و خانوادههای کمدرآمد، بیشتر از بقیه به کتابخانه میروند.
📎 Gallup poll
مشاهدات و روزنوشتههای دانشجویان و دانشآموختگان مسلمان ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
Forwarded from دانستنی های جالب 💯
تحقیقات نشان داده بچههای ۴ تا ۵ سالهای که سه تا پنج بار در هفته برایشان کتاب خوانده میشود، نسبت به سایر همسالان خود، تیزفهمتر هستند !📚
▫️کتاب خواندن برای بچهها کاری است که حتی والدین شاغل هم میتوانند انجام دهند. کتاب خواندن برای فرزندتان، تاثیرات ماندگار هم برای شما و هم برای کودک تان دارد. با این کار میتوانید کیفیت زمان با هم بودنتان را بالا ببرید، چون فرزندتان میداند که در این هنگام، تمام تمرکز و حواس پدر یا مادرش فقط معطوف به اوست
+ کتاب خواندن برای فرزندتان به نفع مهارتهای خواندنی او در مدرسه نیز خواهد بود
منبع: مجله پزشکی
| © @THEBEST_1 |
▫️کتاب خواندن برای بچهها کاری است که حتی والدین شاغل هم میتوانند انجام دهند. کتاب خواندن برای فرزندتان، تاثیرات ماندگار هم برای شما و هم برای کودک تان دارد. با این کار میتوانید کیفیت زمان با هم بودنتان را بالا ببرید، چون فرزندتان میداند که در این هنگام، تمام تمرکز و حواس پدر یا مادرش فقط معطوف به اوست
+ کتاب خواندن برای فرزندتان به نفع مهارتهای خواندنی او در مدرسه نیز خواهد بود
منبع: مجله پزشکی
| © @THEBEST_1 |
مرغ سحر (خاطرات پروانه بهار)
چهارمین فرزند ملکالشعرا بهار، پروانه بهار، دو بار خاطراتش را منتشر کرده: یک بار به فارسی در تهران (مرغ سحر، نشر شهاب، 1382) و یک بار به انگلیسی در امریکا (The Poet's Daughter, Larson Publications, November 16th, 2011). در هر دو کتاب، وی ضمن شرح خاطراتی از ایام کودکی و زندگی خانوادگی، چهرۀ پدرش را در چند دورۀ مختلف از زندگانیاش رسم میکند: سکونت و کار و آمدورفتها در منزل تهران، حبس، بیماری، سفر به سوئیس، بازگشت به ایران و درگذشت. بخشی از اطلاعات مندرج در خاطرات پروانه بهار، پیشتر در مقالات و نوشتههای دیگران هم منعکس شده بود اما قرار گرفتن آنها در دل روایتی خانوادگی، با قلم روان و شیرین فرزند شاعر، آنها را در قاب پنجرهای دیگر نشانده است.
شاید گزاف نباشد اگر بگویم آنچه پس از خواندن کتاب بیش از همه در من اثر کرد، آگاهی از فقر بهار بود. من میدانستم بهار در دورههایی از زندگانیاش با فقر دستوگریبان بوده، تا جایی که مجبور میشده کتابهایش را بفروشد و برای ﺗﺄمین معاش متحمل سختی شود؛ ولی حد آن را، چنین که دخترش وصف کرده، نشناخته بودم. ملکالشعرای روزگار ما حتی گرفتار نان شب بوده: بیشغل، عیالوار، در حبس و تبعید و خانهبهدوشی. چهها نرفته بود بر مردی که با اشعار و تحقیقاتش ثروتی ابدی برای ما فارسیزبانان بر جای گذاشته است.
از خواندن سطوری که مسکنت او را وصف میکرد، غرق خجالت شدم. ملکالشعرای مملکت باشی، وزیر و وکیل بوده باشی، اما آخر عمر نه حقوقی، نه بیمهای، نه تقاعدی. همسرت آینه و گلدان و کاسه و کوزه را بفروشد، خانه را به هزار منّت گرو بگذارد ـ و تازه آن هم کفایت نکند به خرجوبرج فرزندان ـ کتابها و نسخهها را حراج کند. حتی پول خرید دانه و ارزن آن «کبوترهای دلخواه» را هم نداشته باشی. هیهات، هیهات. از خودم پرسیدم چرا منِ دانشجوی ادبیات فارسی که عمرم را با اشعار این شاعر بزرگ سر کردهام، با کبوترها و دماوندیه و مرغ سحرش عیش کردهام و اشک ریختهام، نباید میدانستم او چنین رنجی برده است؟ کجا را نخوانده بودم؟ چه چیز را ندیده بودم؟
تصویر عمومیای که از بهار وجود دارد نمودار فقر نیست. این تصویر از لقبش شروع میشود: ملکالشعرا، که مرادف کامیابی و کامرانی است. بهعلاوه، او در عکسهایش همیشه آراسته است: اغلب با کت و کراوات، ریش تراشیده و قامت صاف. جز چند عکس که در بیمارستان گرفته شده و او در لباس بیماری و در حال بستری است، در بقیۀ عکسها کاملاً مرتب و خوشلباس است. یک عکس معروف هم در کسوت وزارت دارد که از همه گمراهکنندهتر است: وزارتی چندماهه در کابینۀ قوام، که تا آخر عمر اسباب پشیمانیاش بود. هم تصاویرش او را با صلابت در اذهان عمومی نقش میکرد، هم اشعارش که قصایدی فاخر و مفخم و مطنطن بود. حتی خودش شعری دارد در کارنامۀ زندان، که در آن به فقرش اشاره دارد اما چون به زبان طنز است و در دل ماجرایی دیگر، از بار رنج او خبر نمیدهد:
شب نوروز و کیسۀ خالی
خرج بسیار و همت عالی
بچهها لخت و لخت کلفتها
باغبان لخت و پیشخدمتها
همسر من اگر سکوت کند
اکتفا با کهن رُخوت کند
کودکان را که میکند ساکت؟
کفش خواهند و پالتو و ژاکت
پروانه تعریف میکند که برای ﺗﺄمین هزینۀ درمان پدرش، ناچار به فکر گرو گذاشتن خانه در بانک ملی میافتند، اما رئیس بانک نمیپذیرد و او را جواب میکند. پروانه، سرخورده و دلسرد، از در بانک ملی، واقع در میدان فردوسی، بیرون میآید؛ درحالیکه مجسمۀ فردوسی را وسط میدان میبیند. قرابت غریبی دارد سرنوشت فردوسی که نمیخواست ایران ویران شود، با آنچه بر سر بهار، سرایندۀ «ای خطۀ ایران مهین، ای وطن من»، آمد. گویی این است تقدیر آنانی که عمر بر سر آزادی و آبادی ایران نهادند.
تنگنای فقر سبب شد خانوادۀ بهار کتابخانۀ او را بفروشند: گنجی عظیم به ثمن بخس. اگر امروز میبینیم هنوز پس از نیم قرن چاپ کاملی از دیوان بهار وجود ندارد، جای گله از خانواده و شاگردان و ناشران او نیست؛ خجالتش برای همۀ ماست. نسخهای که خود بهار در زمان حیاتش آمادۀ چاپ کرده بود خمیرِ استبداد رضاشاهی شد. پروانه بهار شرح میدهد که با چه گرفتاری و زحمتی جمعآوری اشعار بهار را پس از فوت او متقبل شدهاند ـ هر برگی از جایی، هر دستخطی از گوشه و کناری. او از یاری محمد قهرمان در جمعآوری اولیۀ اشعار بهار نیز با ذکر جزئیات یاد میکند و من این را هم، بدین تفصیل، نمیدانستم. یاد محمد قهرمان نیک و بزرگ.
خاطرات پروانه بهار، بار دیگر، ضرورت زندگینامهنویسی و اهمیت ثبت خاطرات مشاهیر ادبی را پیش چشم میآورد. تمام جزئیاتی که دختر شاعر از پدرش وصف کرده، چون تکههای پازلی در تکمیل چهرۀ این ادیب فرزانه به کار میآید: چهرهای از شاعری خویشتندار، آزادیخواه، مهربان و مقاوم. درویشی در کسوت پادشاه
@chaparpublishing
چهارمین فرزند ملکالشعرا بهار، پروانه بهار، دو بار خاطراتش را منتشر کرده: یک بار به فارسی در تهران (مرغ سحر، نشر شهاب، 1382) و یک بار به انگلیسی در امریکا (The Poet's Daughter, Larson Publications, November 16th, 2011). در هر دو کتاب، وی ضمن شرح خاطراتی از ایام کودکی و زندگی خانوادگی، چهرۀ پدرش را در چند دورۀ مختلف از زندگانیاش رسم میکند: سکونت و کار و آمدورفتها در منزل تهران، حبس، بیماری، سفر به سوئیس، بازگشت به ایران و درگذشت. بخشی از اطلاعات مندرج در خاطرات پروانه بهار، پیشتر در مقالات و نوشتههای دیگران هم منعکس شده بود اما قرار گرفتن آنها در دل روایتی خانوادگی، با قلم روان و شیرین فرزند شاعر، آنها را در قاب پنجرهای دیگر نشانده است.
شاید گزاف نباشد اگر بگویم آنچه پس از خواندن کتاب بیش از همه در من اثر کرد، آگاهی از فقر بهار بود. من میدانستم بهار در دورههایی از زندگانیاش با فقر دستوگریبان بوده، تا جایی که مجبور میشده کتابهایش را بفروشد و برای ﺗﺄمین معاش متحمل سختی شود؛ ولی حد آن را، چنین که دخترش وصف کرده، نشناخته بودم. ملکالشعرای روزگار ما حتی گرفتار نان شب بوده: بیشغل، عیالوار، در حبس و تبعید و خانهبهدوشی. چهها نرفته بود بر مردی که با اشعار و تحقیقاتش ثروتی ابدی برای ما فارسیزبانان بر جای گذاشته است.
از خواندن سطوری که مسکنت او را وصف میکرد، غرق خجالت شدم. ملکالشعرای مملکت باشی، وزیر و وکیل بوده باشی، اما آخر عمر نه حقوقی، نه بیمهای، نه تقاعدی. همسرت آینه و گلدان و کاسه و کوزه را بفروشد، خانه را به هزار منّت گرو بگذارد ـ و تازه آن هم کفایت نکند به خرجوبرج فرزندان ـ کتابها و نسخهها را حراج کند. حتی پول خرید دانه و ارزن آن «کبوترهای دلخواه» را هم نداشته باشی. هیهات، هیهات. از خودم پرسیدم چرا منِ دانشجوی ادبیات فارسی که عمرم را با اشعار این شاعر بزرگ سر کردهام، با کبوترها و دماوندیه و مرغ سحرش عیش کردهام و اشک ریختهام، نباید میدانستم او چنین رنجی برده است؟ کجا را نخوانده بودم؟ چه چیز را ندیده بودم؟
تصویر عمومیای که از بهار وجود دارد نمودار فقر نیست. این تصویر از لقبش شروع میشود: ملکالشعرا، که مرادف کامیابی و کامرانی است. بهعلاوه، او در عکسهایش همیشه آراسته است: اغلب با کت و کراوات، ریش تراشیده و قامت صاف. جز چند عکس که در بیمارستان گرفته شده و او در لباس بیماری و در حال بستری است، در بقیۀ عکسها کاملاً مرتب و خوشلباس است. یک عکس معروف هم در کسوت وزارت دارد که از همه گمراهکنندهتر است: وزارتی چندماهه در کابینۀ قوام، که تا آخر عمر اسباب پشیمانیاش بود. هم تصاویرش او را با صلابت در اذهان عمومی نقش میکرد، هم اشعارش که قصایدی فاخر و مفخم و مطنطن بود. حتی خودش شعری دارد در کارنامۀ زندان، که در آن به فقرش اشاره دارد اما چون به زبان طنز است و در دل ماجرایی دیگر، از بار رنج او خبر نمیدهد:
شب نوروز و کیسۀ خالی
خرج بسیار و همت عالی
بچهها لخت و لخت کلفتها
باغبان لخت و پیشخدمتها
همسر من اگر سکوت کند
اکتفا با کهن رُخوت کند
کودکان را که میکند ساکت؟
کفش خواهند و پالتو و ژاکت
پروانه تعریف میکند که برای ﺗﺄمین هزینۀ درمان پدرش، ناچار به فکر گرو گذاشتن خانه در بانک ملی میافتند، اما رئیس بانک نمیپذیرد و او را جواب میکند. پروانه، سرخورده و دلسرد، از در بانک ملی، واقع در میدان فردوسی، بیرون میآید؛ درحالیکه مجسمۀ فردوسی را وسط میدان میبیند. قرابت غریبی دارد سرنوشت فردوسی که نمیخواست ایران ویران شود، با آنچه بر سر بهار، سرایندۀ «ای خطۀ ایران مهین، ای وطن من»، آمد. گویی این است تقدیر آنانی که عمر بر سر آزادی و آبادی ایران نهادند.
تنگنای فقر سبب شد خانوادۀ بهار کتابخانۀ او را بفروشند: گنجی عظیم به ثمن بخس. اگر امروز میبینیم هنوز پس از نیم قرن چاپ کاملی از دیوان بهار وجود ندارد، جای گله از خانواده و شاگردان و ناشران او نیست؛ خجالتش برای همۀ ماست. نسخهای که خود بهار در زمان حیاتش آمادۀ چاپ کرده بود خمیرِ استبداد رضاشاهی شد. پروانه بهار شرح میدهد که با چه گرفتاری و زحمتی جمعآوری اشعار بهار را پس از فوت او متقبل شدهاند ـ هر برگی از جایی، هر دستخطی از گوشه و کناری. او از یاری محمد قهرمان در جمعآوری اولیۀ اشعار بهار نیز با ذکر جزئیات یاد میکند و من این را هم، بدین تفصیل، نمیدانستم. یاد محمد قهرمان نیک و بزرگ.
خاطرات پروانه بهار، بار دیگر، ضرورت زندگینامهنویسی و اهمیت ثبت خاطرات مشاهیر ادبی را پیش چشم میآورد. تمام جزئیاتی که دختر شاعر از پدرش وصف کرده، چون تکههای پازلی در تکمیل چهرۀ این ادیب فرزانه به کار میآید: چهرهای از شاعری خویشتندار، آزادیخواه، مهربان و مقاوم. درویشی در کسوت پادشاه
@chaparpublishing
کتابخوانها بهترین آدمهایی هستند که میتوان عاشقشان شد
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدا میکند.
نکته وحشتناک ماجرا این جاست که مطالعات ثابت کرده، کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای خوبتر و باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.
آنها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتابخوانها بسیار از سنشان عاقلترند.
@chaparpublishing
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدا میکند.
نکته وحشتناک ماجرا این جاست که مطالعات ثابت کرده، کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای خوبتر و باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.
آنها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتابخوانها بسیار از سنشان عاقلترند.
@chaparpublishing
⭕️ برای تحریک ذهنی و پیشگیری از آلزایمر حتما کتاب بخوانید!
📖 تحقیقات نشان داده است که تحریک ذهن و فعال نگه داشتن آن با تکنیک های تقویت حافظه، روند ابتلا به آلزایمر و زوال عقل در سنین بالا را کند میکند یا حتی از آن پیشگیری میکند. فعال نگهداشتن مغز مانع کاهش قدرت آن میشود. مغز هم مثل سایر عضلات بدن برای اینکه سالم و قوی بماند نیاز به تمرین دارد. علاوهبر کتاب خواندن، درست کردن پازل، بازیهای کامپیوتری و بازیهای فکری مثل شطرنج، تأثیرات مثبت خود را در تحریک ذهن ثابت کردهاند.
طبق تحقیقات منتشرشده در مجلهی علمی PNAS در سال ۲۰۰۱، بزرگسالانی که فعالیتهای درگیرکنندهی مغز مثل کتاب خواندن و حل معما انجام میدهند، کمتر به بیماری آلزایمر مبتلا میشوند. البته محققان، این رابطه را رابطهی پیوستگی میدانند نه علت و معلول.
در توضیح این تحقیقات آمده است:
«این نتایج به این دلیل بهدست آمده است که عدم فعالیت مغز یکی از عوامل ایجاد آلزایمر یا انعکاس تأثیرات پنهان این بیماری است.»
🖌 دکتر رابرت فریدلند (Robert P. Friedland) از محققان این پروژه در گزارش به USA Today اعلام کرده است:
«مغز هم عضوی مانند سایر اعضای بدن است و با توجه به استفادهای که از آن میشود، پیر و فرسوده خواهد شد. همانطور که فعالیتهای فیزیکی باعث قویتر شدن قلب، عضلات و استخوانبندی میشود، فعالیتهای ذهنی هم مغز را در برابر بیماریهای مربوطه، مقاوم میکند.»
#باکتاب_مهربان_باشیم
#باکتاب_دوست_باشیم
#باکتاب_آشتی_کنیم
@chaparpublishing
📖 تحقیقات نشان داده است که تحریک ذهن و فعال نگه داشتن آن با تکنیک های تقویت حافظه، روند ابتلا به آلزایمر و زوال عقل در سنین بالا را کند میکند یا حتی از آن پیشگیری میکند. فعال نگهداشتن مغز مانع کاهش قدرت آن میشود. مغز هم مثل سایر عضلات بدن برای اینکه سالم و قوی بماند نیاز به تمرین دارد. علاوهبر کتاب خواندن، درست کردن پازل، بازیهای کامپیوتری و بازیهای فکری مثل شطرنج، تأثیرات مثبت خود را در تحریک ذهن ثابت کردهاند.
طبق تحقیقات منتشرشده در مجلهی علمی PNAS در سال ۲۰۰۱، بزرگسالانی که فعالیتهای درگیرکنندهی مغز مثل کتاب خواندن و حل معما انجام میدهند، کمتر به بیماری آلزایمر مبتلا میشوند. البته محققان، این رابطه را رابطهی پیوستگی میدانند نه علت و معلول.
در توضیح این تحقیقات آمده است:
«این نتایج به این دلیل بهدست آمده است که عدم فعالیت مغز یکی از عوامل ایجاد آلزایمر یا انعکاس تأثیرات پنهان این بیماری است.»
🖌 دکتر رابرت فریدلند (Robert P. Friedland) از محققان این پروژه در گزارش به USA Today اعلام کرده است:
«مغز هم عضوی مانند سایر اعضای بدن است و با توجه به استفادهای که از آن میشود، پیر و فرسوده خواهد شد. همانطور که فعالیتهای فیزیکی باعث قویتر شدن قلب، عضلات و استخوانبندی میشود، فعالیتهای ذهنی هم مغز را در برابر بیماریهای مربوطه، مقاوم میکند.»
#باکتاب_مهربان_باشیم
#باکتاب_دوست_باشیم
#باکتاب_آشتی_کنیم
@chaparpublishing
📚شیراز پایتخت کتاب ایران ۹۹ شد
🔹شهر شیراز از میان شهرهای اوز، بم، ری، رفسنجان و شیراز که به مرحله نیمهنهایی پایتخت کتاب ایران راه یافته بودند این عنوان را برای سال ۹۹ کسب کرد./ ایرنا
@chaparpublishing
🔹شهر شیراز از میان شهرهای اوز، بم، ری، رفسنجان و شیراز که به مرحله نیمهنهایی پایتخت کتاب ایران راه یافته بودند این عنوان را برای سال ۹۹ کسب کرد./ ایرنا
@chaparpublishing
Forwarded from کانال اخبار مهم علي آبادكتول (aghil kashir PhD student in Electronic Engineering)
🔴آیا نقش دکتر اسفندیاری مقدم در برخی کتب بین المللی ثابت شده است ؟
🚨چطور می توانیم به یقین برسیم؟
از لینک زیر می توانید به خود افتخار کنیم که فرزندان و جوانان ما کم نظیرند و دنیا به آنها می بالد:
پروفسور اسفندیاری در کنار مردم با مردم و مردمی هستند
https://www.google.com/search?q=isfandyari-moghaddam&hl=en-US&prmd=vin&source=lnms&tbm=bks&sa=X&ved=2ahUKEwjKs7PFhMfnAhViTBUIHbUNCW4Q_AUoBHoECA0QBA&biw=360&bih=612&dpr=3
#حامیان_دکتر_اسفندیاری_مقدم
@dr_alireza_isfandyari1
🚨چطور می توانیم به یقین برسیم؟
از لینک زیر می توانید به خود افتخار کنیم که فرزندان و جوانان ما کم نظیرند و دنیا به آنها می بالد:
پروفسور اسفندیاری در کنار مردم با مردم و مردمی هستند
https://www.google.com/search?q=isfandyari-moghaddam&hl=en-US&prmd=vin&source=lnms&tbm=bks&sa=X&ved=2ahUKEwjKs7PFhMfnAhViTBUIHbUNCW4Q_AUoBHoECA0QBA&biw=360&bih=612&dpr=3
#حامیان_دکتر_اسفندیاری_مقدم
@dr_alireza_isfandyari1
Forwarded from M
سلام به همه، نه اهل گلستان و علی آباد کتول هستم و نه امکان حضور در آنجا را برای رأی دادن دارم اما دیدگاهم را به عنوان مدرس دانشگاه و کسی که بیش از بیست سال است دکتر اسفندیاری بزرگوار را می شناسم، بیان می کنم. ایشان فردی با اخلاق، عالم، خوش رو، پیگیر، سالم، پرکار، مردمی و صالح هستند که نظیرشان در جامعه ما به ندرت یافت می شود. دغدغه ایشان مردم و مشکلاتشان و حل آن بوده و هست. به مردم علی آباد واقعاً برای داشتن چنین شخصیتی تبریک می گویم. انتخاب ایشان به منزله نماینده بهترین خواهد بود. دکتر محسن نوکاریزی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد
جلال آل احمد :
«...هر چقدر ما ایرانیها شلنگ قلیان به دست داریم این غربیها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است ... ما چوب حماقتمان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!..»
@chaparpublishing
«...هر چقدر ما ایرانیها شلنگ قلیان به دست داریم این غربیها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است ... ما چوب حماقتمان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!..»
@chaparpublishing
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
نگاهی به تاریخ بیهقی، دکتر اسلامی ندوشن
گفتاری از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن و همسرشان دکتر شیرین بیانی درباره ابوالفضل بیهقی و زمانه او و کتاب تاریخ بیهقی
عنوان: بیهق کجاست؟
این نشست در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۱ در شهر کتاب برگزار شد
نهمين مجموعه درسگفتارهايي درباره بيهقي به بررسي زادگاه بيهقي با عنوان «بيهق کجاست؟» اختصاص داشت که با سخنراني دکتر شيرين بياني و محمدعلي اسلاميندوشن چهارشنبه 13دي در مرکز فرهنگي شهرکتاب برگزار شد. در اين نشست، اسلاميندوشن درباره بيهقي و کتاب جاودانش سخن گفت و بياني نيز به ارايه مقالهاي با نام «بيهق کجاست؟» پرداخت.
دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن سخنان خود را درباره تاريخ بيهقي و بيهق چنين آغاز کرد: تمام شهرت و اهميت بيهق بهخاطر ابوالفضل بيهقي است که از اين خطه پديد آمد و کتاب جاودانهاش را نوشت. به اين علت، نام بيهق وابسته است به ابوالفضل بيهقي و سبزوار. البته در آن زمان بيهق خيلي معروفتر از سبزوار بوده. ولي بعدها سبزوار اهميت بيشتري پيدا کرده است. اين اوج و حضيض شهرها، جزو اسرار تاريخ است. در نقاط ديگري هم ديده شده که يک منطقهاي جلو ميافتد و منطقهاي ديگر عقب ميرود. جايگزيني سبزوار بهجاي بيهق از اينگونه است. همچنان که تهران جايگزين ري شده و مشهد جاي توس را گرفته است. اين از بازيهاي تاريخ است.اينکه چه شده است که «تاريخ بيهقي» در بين تاريخهايي که در زبان فارسي در اين هزار سال نوشته شده است شاخصيت بيشتري پيدا کرده، يکي ديگر از شگفتيها است. «تاريخ بيهقي» تا صد سال پيش آن مقامي را که شايستهاش بود، بهدست نياورده بود. از صد سال پيش است که اهميت آن کشف شد. آشنايي ايرانيان با نوشتههاي اروپايي که روان و ساده بود، باعث شد که به کشف «تاريخ بيهقي» و اهميت آن بپردازند. چون «تاريخ بيهقي» روان و ساده نوشته شده است. به علت رواني و سادگي، مطبوع سليقه ايراني نبود.
اما در نثر فارسي سه کتاب ارزش بسيار دارد. يکي «کليله و دمنه» نصرالله منشي است؛ و دوم «گلستان» سعدي است. اما اين دو کتاب هيچ کدام به معناي واقعي نثر نيستند بلکه نثرهايي تزييني دارند. «گلستان» آميختهاي از نثر و شعر است و «کليله و دمنه» هم تزيينات لفظي فراواني دارد. کتاب سوم نثر فارسي «تاريخ بيهقي» است. اين کتاب از لحاظ نثر روان، منحصر به فرد است. سرنوشت خاصي هم داشته است. آنچه باقي مانده، يک جلد از چندين جلد کتاب است.
خود بيهقي با عبارتي دلسوزانه مينويسد که کتاب مرا نابود کردند. به هر حال ماجراهايي پيش آمده و بخشهايي از «تاريخ بيهقي» از ميان رفته است. بيهقي ناظر و شاهد کارها بوده و يادداشت برميداشته است. مرد بسيار دقيقي بوده است. از اين يک جلد باقي مانده «تاريخ بيهقي» پيداست که او دقيقا نکته به نکته را يادداشت ميکرده است. در زمان بازنشستگي است که اين يادداشتها را به صورت کتاب درميآورد. تاريخهاي ديگر راجع به گذشتههاست، در حالي که بيهقي از زمان حال سخن ميگويد.
چند چيز در «تاريخ بيهقي» هست که در ديگر کتابهاي تاريخ نميتوان يافت. اول از همه اينکه او شاهد و ناظر وقايع بوده است. روايات او دست اول و همراه با دلايل زنده است. خصوصيت دوم اين کتاب، ذکر جزييات است. ديگر تامل شخصي نويسنده است. بيهقي تنها وقايع را روي کاغذ نياورده، بلکه اظهارنظر هم ميکند. او مورخ صاحبنظري است. اين خصوصيت نيز در شاهنامه وجود دارد. بيهقي مسايل را به صورت بسيار زنده حکايت ميکند. اين خصوصيت بسيار مهم او، به استعداد شگرف بيهقي در نويسندگي بازميگردد.
اينکه توانسته است موضوعات را بپروراند، از قدرت قلم او حکايت دارد. ميدانيم که در نوشتن، چگونه نوشتن است که اهميت دارد. نوشته، رابط بين خواننده و نويسنده است. امروز «تاريخ بيهقي» را مثل رُمان ميخوانند. هم آموزندگي دارد و هم سرگرم کننده است. من خيال ميکنم که هر کس «تاريخ بيهقي» را به دست بگيرد، بسيار سرگرم و مشغول ميشود و نکتهها ميآموزد.
بخش ديگر اين نشست سخنان تحليلي و تاريخي بسيار دقيق دکتر شيرين بياني بود. وي سخن خود را با اين کلام از بيهقي آغاز کرد: ادامه متن کامل اینجا
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
نگاهی به تاریخ بیهقی، دکتر اسلامی ندوشن
گفتاری از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن و همسرشان دکتر شیرین بیانی درباره ابوالفضل بیهقی و زمانه او و کتاب تاریخ بیهقی
عنوان: بیهق کجاست؟
این نشست در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۱ در شهر کتاب برگزار شد
نهمين مجموعه درسگفتارهايي درباره بيهقي به بررسي زادگاه بيهقي با عنوان «بيهق کجاست؟» اختصاص داشت که با سخنراني دکتر شيرين بياني و محمدعلي اسلاميندوشن چهارشنبه 13دي در مرکز فرهنگي شهرکتاب برگزار شد. در اين نشست، اسلاميندوشن درباره بيهقي و کتاب جاودانش سخن گفت و بياني نيز به ارايه مقالهاي با نام «بيهق کجاست؟» پرداخت.
دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن سخنان خود را درباره تاريخ بيهقي و بيهق چنين آغاز کرد: تمام شهرت و اهميت بيهق بهخاطر ابوالفضل بيهقي است که از اين خطه پديد آمد و کتاب جاودانهاش را نوشت. به اين علت، نام بيهق وابسته است به ابوالفضل بيهقي و سبزوار. البته در آن زمان بيهق خيلي معروفتر از سبزوار بوده. ولي بعدها سبزوار اهميت بيشتري پيدا کرده است. اين اوج و حضيض شهرها، جزو اسرار تاريخ است. در نقاط ديگري هم ديده شده که يک منطقهاي جلو ميافتد و منطقهاي ديگر عقب ميرود. جايگزيني سبزوار بهجاي بيهق از اينگونه است. همچنان که تهران جايگزين ري شده و مشهد جاي توس را گرفته است. اين از بازيهاي تاريخ است.اينکه چه شده است که «تاريخ بيهقي» در بين تاريخهايي که در زبان فارسي در اين هزار سال نوشته شده است شاخصيت بيشتري پيدا کرده، يکي ديگر از شگفتيها است. «تاريخ بيهقي» تا صد سال پيش آن مقامي را که شايستهاش بود، بهدست نياورده بود. از صد سال پيش است که اهميت آن کشف شد. آشنايي ايرانيان با نوشتههاي اروپايي که روان و ساده بود، باعث شد که به کشف «تاريخ بيهقي» و اهميت آن بپردازند. چون «تاريخ بيهقي» روان و ساده نوشته شده است. به علت رواني و سادگي، مطبوع سليقه ايراني نبود.
اما در نثر فارسي سه کتاب ارزش بسيار دارد. يکي «کليله و دمنه» نصرالله منشي است؛ و دوم «گلستان» سعدي است. اما اين دو کتاب هيچ کدام به معناي واقعي نثر نيستند بلکه نثرهايي تزييني دارند. «گلستان» آميختهاي از نثر و شعر است و «کليله و دمنه» هم تزيينات لفظي فراواني دارد. کتاب سوم نثر فارسي «تاريخ بيهقي» است. اين کتاب از لحاظ نثر روان، منحصر به فرد است. سرنوشت خاصي هم داشته است. آنچه باقي مانده، يک جلد از چندين جلد کتاب است.
خود بيهقي با عبارتي دلسوزانه مينويسد که کتاب مرا نابود کردند. به هر حال ماجراهايي پيش آمده و بخشهايي از «تاريخ بيهقي» از ميان رفته است. بيهقي ناظر و شاهد کارها بوده و يادداشت برميداشته است. مرد بسيار دقيقي بوده است. از اين يک جلد باقي مانده «تاريخ بيهقي» پيداست که او دقيقا نکته به نکته را يادداشت ميکرده است. در زمان بازنشستگي است که اين يادداشتها را به صورت کتاب درميآورد. تاريخهاي ديگر راجع به گذشتههاست، در حالي که بيهقي از زمان حال سخن ميگويد.
چند چيز در «تاريخ بيهقي» هست که در ديگر کتابهاي تاريخ نميتوان يافت. اول از همه اينکه او شاهد و ناظر وقايع بوده است. روايات او دست اول و همراه با دلايل زنده است. خصوصيت دوم اين کتاب، ذکر جزييات است. ديگر تامل شخصي نويسنده است. بيهقي تنها وقايع را روي کاغذ نياورده، بلکه اظهارنظر هم ميکند. او مورخ صاحبنظري است. اين خصوصيت نيز در شاهنامه وجود دارد. بيهقي مسايل را به صورت بسيار زنده حکايت ميکند. اين خصوصيت بسيار مهم او، به استعداد شگرف بيهقي در نويسندگي بازميگردد.
اينکه توانسته است موضوعات را بپروراند، از قدرت قلم او حکايت دارد. ميدانيم که در نوشتن، چگونه نوشتن است که اهميت دارد. نوشته، رابط بين خواننده و نويسنده است. امروز «تاريخ بيهقي» را مثل رُمان ميخوانند. هم آموزندگي دارد و هم سرگرم کننده است. من خيال ميکنم که هر کس «تاريخ بيهقي» را به دست بگيرد، بسيار سرگرم و مشغول ميشود و نکتهها ميآموزد.
بخش ديگر اين نشست سخنان تحليلي و تاريخي بسيار دقيق دکتر شيرين بياني بود. وي سخن خود را با اين کلام از بيهقي آغاز کرد: ادامه متن کامل اینجا
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
🌊
رابعه گفت: من ماهیام اما تُنگی ندارم، دریا هم ندارم، میگریم و در اندوه خود غوطهورم ، من در اشک خویش شنا میکنم؛ آیا از میان شما مردانِ مدعی، مردی هست که بتواند دستانش را پیاله کند و این ماهی را در گودی دستانش نگه دارد و با او تا دریا بیاید؟
از میان آن مردان اما مردی نبود که راه دریا را خوش بدارد و مردی نبود که گودی دستانش گنجایی نهنگی را داشته باشد و مردی نبود که از زنی که دریا میجوید، نترسد.
پس همه آن مردان، بیپاسخی راه کویر گرفتند و رفتند...
اقیانوس تقدیر همه زنان است، هر چند که کتاب قانونشان خط به خط کویر است...
#عرفان_نظرآهاری
@chaparpublishing
رابعه گفت: من ماهیام اما تُنگی ندارم، دریا هم ندارم، میگریم و در اندوه خود غوطهورم ، من در اشک خویش شنا میکنم؛ آیا از میان شما مردانِ مدعی، مردی هست که بتواند دستانش را پیاله کند و این ماهی را در گودی دستانش نگه دارد و با او تا دریا بیاید؟
از میان آن مردان اما مردی نبود که راه دریا را خوش بدارد و مردی نبود که گودی دستانش گنجایی نهنگی را داشته باشد و مردی نبود که از زنی که دریا میجوید، نترسد.
پس همه آن مردان، بیپاسخی راه کویر گرفتند و رفتند...
اقیانوس تقدیر همه زنان است، هر چند که کتاب قانونشان خط به خط کویر است...
#عرفان_نظرآهاری
@chaparpublishing
🍃
#در_محفل_کتاب
-اسکات، تو اگه بتونی قبل از هرچیز یک فن کوچولو را یاد بگیری، خیلی آسون میتونی با همهجور آدمی کنار بیایی. اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی باید یاد بگیری به همهچیز از نقطهنظر او نگاه کنی...
🍃
_معذرت میخوام، نفهمیدم.
-منظورم اینه که باید تو جلد مردم رفت و وضع را همونطور که اونها حس میکنن حس کرد.
🍃
#هارپر_لی
کشتن مرغ مینا 📚
🌸🍃
@chaparpublishing
#در_محفل_کتاب
-اسکات، تو اگه بتونی قبل از هرچیز یک فن کوچولو را یاد بگیری، خیلی آسون میتونی با همهجور آدمی کنار بیایی. اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی باید یاد بگیری به همهچیز از نقطهنظر او نگاه کنی...
🍃
_معذرت میخوام، نفهمیدم.
-منظورم اینه که باید تو جلد مردم رفت و وضع را همونطور که اونها حس میکنن حس کرد.
🍃
#هارپر_لی
کشتن مرغ مینا 📚
🌸🍃
@chaparpublishing