«هیچ اندیشهی خطرناکی وجود ندارد؛ اندیشیدن، خود، خطرناک است.»
— هانا آرنت
[به انتخاب #فاطمه_صادقی]
#یاد_بعضی_نفرات
— هانا آرنت
[به انتخاب #فاطمه_صادقی]
#یاد_بعضی_نفرات
«اگر میتوانستم تنها یک درمان برای همهٔ بیماریهای مدرن جهان تجویز کنم، سکوت را تجویز میکردم. زیرا حتی اگر کلام خداوند در جهان مدرن خوانده میشد، هیچکس به آن گوش فرا نمیداد؛ صداهای بسیاری زیادی وجود دارند، پس باید سکوت کرد.»
—سورن کییرکگور
#یاد_بعضی_نفرات
—سورن کییرکگور
#یاد_بعضی_نفرات
«هرگاه کسی خود را برتر از آنچه هست پنداشت، این پندار استکبار [/ عُجب، خودپسندی] نامیده میشود که نوعی هذیان است، زیرا او با چشمان باز خواب میبیند که میتواند به تمام متخیّلاتش جامهٔ عمل بپوشاند، و لذا به آنها همچون واقعیات مینگرد و مفتونشان میشود.»
اخلاق | باروخ اسپینوزا | محسن جهانگیری
#یاد_بعضی_نفرات
اخلاق | باروخ اسپینوزا | محسن جهانگیری
#یاد_بعضی_نفرات
ایمانوئل کانت (١٨٠۴ - ١٧٢۴)
«کانت ساعت ۵ صبح از خواب برمیخاست. خدمتکار قدیمیاش، سربازی بازنشسته، دستور اکید داشت نگذارد اربابش بیش از این بخوابد. سپس یک یا دو فنجان چای کمرنگ میخورْد و پیپش را میکشید. به گفتهٔ کوئن [زندگینامهنویس کانت]: ”کانت با خودش شرط کرده بود که فقط پیپ بکشد، ولی بهطوری که میگویند کاسهٔ پیپ او به مرور سالیان بزرگ و بزرگتر شد.“»
عادات و آداب روزانهٔ بزرگان | مِیسِن کِری | حسن کامشاد
#یاد_بعضی_نفرات
«کانت ساعت ۵ صبح از خواب برمیخاست. خدمتکار قدیمیاش، سربازی بازنشسته، دستور اکید داشت نگذارد اربابش بیش از این بخوابد. سپس یک یا دو فنجان چای کمرنگ میخورْد و پیپش را میکشید. به گفتهٔ کوئن [زندگینامهنویس کانت]: ”کانت با خودش شرط کرده بود که فقط پیپ بکشد، ولی بهطوری که میگویند کاسهٔ پیپ او به مرور سالیان بزرگ و بزرگتر شد.“»
عادات و آداب روزانهٔ بزرگان | مِیسِن کِری | حسن کامشاد
#یاد_بعضی_نفرات
«چونکه اخلاق نِرون [امپراتور خونریز رومی] مختصر معایبی داشته، ما مردم عادت کردهایم محاسن او را به کلی نادیده بگیریم... بنابراین از حق نباید گذشت، نرون تا بیست سالگی هیچ اقدامی برای کشتن مادرش نکرد؛ و تازه آنوقت هم برای خاطر معشوقهاش پوپیاسابینا این کار را کرد. البته این معشوقهٔ جنایتکار هم به سزای اعمالش رسید؛ چون وقتی آبستن بود نرون یک لگد به شکمش زد و کشتش. تقصیر خودش هم بود. به نرون غر زده بود که چرا از مسابقهٔ اسبدوانی دیر به خانه آمده بود. از این قضیه نتیجه میگیریم که زنهای آبستن نباید بگذارند معشوقشان به مسابقهٔ اسبدوانی برود، یا اگر گذاشتند دیگر غر نزنند.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجیح دادیم تا جای مرثیهخوانی، از لطایف طنز زندهیاد نجف دریابندری در ترجمهٔ این اثر نمونهای بیاوریم —هرچند این کتاب خاص بیشتر تألیف او بود تا ترجمهاش. مطمئنا او خود اینگونه میپسندید.
#یاد_بعضی_نفرات
«چونکه اخلاق نِرون [امپراتور خونریز رومی] مختصر معایبی داشته، ما مردم عادت کردهایم محاسن او را به کلی نادیده بگیریم... بنابراین از حق نباید گذشت، نرون تا بیست سالگی هیچ اقدامی برای کشتن مادرش نکرد؛ و تازه آنوقت هم برای خاطر معشوقهاش پوپیاسابینا این کار را کرد. البته این معشوقهٔ جنایتکار هم به سزای اعمالش رسید؛ چون وقتی آبستن بود نرون یک لگد به شکمش زد و کشتش. تقصیر خودش هم بود. به نرون غر زده بود که چرا از مسابقهٔ اسبدوانی دیر به خانه آمده بود. از این قضیه نتیجه میگیریم که زنهای آبستن نباید بگذارند معشوقشان به مسابقهٔ اسبدوانی برود، یا اگر گذاشتند دیگر غر نزنند.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترجیح دادیم تا جای مرثیهخوانی، از لطایف طنز زندهیاد نجف دریابندری در ترجمهٔ این اثر نمونهای بیاوریم —هرچند این کتاب خاص بیشتر تألیف او بود تا ترجمهاش. مطمئنا او خود اینگونه میپسندید.
#یاد_بعضی_نفرات
«همیشه بهتر است کاری کنی و از آن تأسف بخوری تا اینکه از کاری نکردن اندوهگین شوی.»
— نیکولّو ماکیاولّی
#یاد_بعضی_نفرات
— نیکولّو ماکیاولّی
#یاد_بعضی_نفرات
«ما مجبوریم با کتب زندگی کنیم. اما زندگی کوتاهتر از آن است که با کتبی غیر از بزرگترین کتب زندگی کنیم.»
— لئو اشتراوس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[ از «مقدمهای سیاسی بر فلسفه» | ترجمهٔ یاشار جیرانی ]
#یاد_بعضی_نفرات
— لئو اشتراوس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[ از «مقدمهای سیاسی بر فلسفه» | ترجمهٔ یاشار جیرانی ]
#یاد_بعضی_نفرات
«وقتی نوبت به پول میرسد، همه پیرو یک کیش و آیین میشوند.»
— ولتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[ #در_باب_ثروت ٣ ]
#یاد_بعضی_نفرات
— ولتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[ #در_باب_ثروت ٣ ]
#یاد_بعضی_نفرات