🖋کوتاه در مورد اخلاق
اخلاق یکی از پیچیده ترین مباحث فلسفی است که بحث های بسیاری بر روی آن شده است.
در این کامنت سعی میکنم بطور خلاصه نظر بخشی از صاحبنظران را بطور خلاصه بیان کنم:
#دکارت میگه کار علم اخلاق عبارت است از شناخت انفعالات و چگونگی دخالت آنها در رفتار ما.به این ترتیب که انفعالات را شناسایی و طبقه بندی کنیم.علت وقوع آنها را مشخص کنیم و شیوه ی کنترل و تغییر و اصلاح آنها را به دست آوریم.وی در رساله انفعالات میگوید انفعال نفسانی عبارت است از فعالیت بدنی.بدینمعنی که اساس بحث در انفعالات قبول فعل و انفعال یا تاثیر و تاثر متقابل نفس و بدن در یکدیگر است.در نظر دکارت ماهیت انفعال <<ادراک حسی>>است.زیرا ادراک حسی کار نفس نیست بلکه حاصل تاثیر اجسام در نفس است.در انفعالات فی نفسه هیچ شری وجود ندارد.فقط باید آنها را درست به کار برد و از افراط پرهیز کرد.رذایل اخلاقی یا نتیجه افراط در کاربرد انفعالات است و یا نتیجه استعمال غلط و نابجای آنها.علت انفعالات و تغییر آنها نفس نیست بلکه نظام فیزیولوژیکی بدن است.انفعالات در نهایت بصورت امیال بروز پیدا میکنند.امیال را از لحاظ اخلاقی میتوان به دو گروه خوب و بد تقسیم کرد.سوال عمده ی اخلاقی این است که میل خوب کدام است و میل بد کدام؟دکارت میگوید میلی خوب است که حاصل از شناخت و میلی بد است که حاصل جهل باشد که همان مفهوم سقراطی اخلاق است.دکارت در مقدمه اصول فلسفه میگوید فضایل حقیقی داری ماهیت مشترکند مانند حکمت و شجاعت.
#مونتسکیو هم ارزش های اساسی را جهان شمول میداند.از نظر او این ارزش ها بر خلاف سلیقه های گذرا و یا اداب و رسوم به همان شکل که هستند بر پایه ی عقلی جاویدان یا بر اساس طبیعت قرار گرفته اند.تمام افراد بشر بنابر طبیعت خود به دنبال امنیت،عدالت،سعادت هستند.فقط ابزارهایی که برای رسیدن به این اهداف به کار میگیرند بر حسب شرایط طبیعی،محیطی،اجتماعی تفاوت دارد.
#هیوم ارزش های اخلاقی را ناشی از تجربه میداند و آنها را از ضرورت پیشین به امکان بالفعل تبدیل کرد.هیوم در جایی میگه:<<سرشت بشر از نظر اصول و عملکردهای آن...یعنی جاه طلبی،خودپسندی،تکبر،دوستی،گشاده دستی و روحیه جمعی هنوز همان است که بود>>
#جان_لاک نیز معتقد است فضیلت ها و رذیلت ها اغلب در همه جا یکسان هستند زیر بطور مطلق برای حفظ انسجام جامعه لازمند که این نوع نگاه منجر به فایده گرایی اخلاقی میشود.
#ولتر و و #جانسون هم در مورد اخلاق مانند سایرین فکر میکنند.
در این بین افرادی چون #ساد و #دشان به نسبیتگرایی اخلاقی باور داشتند که کسی به آنها اهمیت نداد.
برخی #ویکو و #هردر از متفکرین تاریخ باوری را نسبیت گرای اخلاقی دانسته اند.اما باید قبل از هرچیز بدانیم حداقل دوگونه نسبیت گرایی وجود دارد:یکی آنکه به داوری در مورد امر واقع مربوط میشود و دیگری آن که به داوری در مورد ارزش ها ارتباط دارد.
ویکو و هردر را هیچکس به عنوان نسبیت گرا به مفهوم عدم شناخت امور واقع نمیداند.انتقاد انان از رویکرد غیرتاریخی که به عصر روشنگری نسبتش میدهند،به تعبیر و ارزیابی رفتارها و فرهنگ های گذشته محدود میشود.ویکو هر مرحله از چرخه تاریخی و فرهنگ ها را دارنده ارزش های مستقل و دیدگاه خاص خود از روابط بشر با یکدیگر و نیروهای طبیعی میدانست.
#سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست خداناباور میگوید:باید تدبیری بیندیشیم که این امکان را فراهم آورد تا نشان دهیم که ارزش ها همواره وجود دارند گرچه با همه اینها خدا وجود ندارد.به عبارت دیگر با نبود خدا چیزی تغییر نمیابد
#راسلفیلسوف خداناباور در کتاب اخلاق و سیاست درجامعه میگوید ما باید دو عنصر متمایز را در اشرف مخلوقات بپذیریم: یکی حالتی است اجتماعی و دیگر انزوایی اخلاقی که صرفا به یکی از این دو عنصر توجه داشته باشد ناقص و غیر کافی است.
احتیاج به اخلاق در مورد کارهای بشر نه تنها از کامل نبودن حالت اجتماعی و یا موفق نشدن در زندگی رویایی او ناشی می شود بلکه از اختلاف دیگری هم که بین انسان و سایر حیوانات است حاصل می گردد، رفتار بشر مستقیما منبعث از محرک ها و نیروی محرکهای درونی او نیست بلکه با رهبری وجدان قابل هدایت و کنترل می باشد. این استعداد در حیوانات باهوش تر نیز تا حدی وجود دارد، سگ به صاحبش اجازه میدهد که برای بیرون آوردن خاری از پای او، او را ناراحت کند، میمون های مقلد کارهای مختلف غیر غریزی در تلاش برای دسترسی به موزها انجام می دهند، با این حال این حقیقت حتی در مورد حیوانات نسبتا باهوش که بیشتر حرکاتشان مستقیما از غرایز آنها الهام می گیرد، صادق است.
🆔 @cafe_andishe95
اخلاق یکی از پیچیده ترین مباحث فلسفی است که بحث های بسیاری بر روی آن شده است.
در این کامنت سعی میکنم بطور خلاصه نظر بخشی از صاحبنظران را بطور خلاصه بیان کنم:
#دکارت میگه کار علم اخلاق عبارت است از شناخت انفعالات و چگونگی دخالت آنها در رفتار ما.به این ترتیب که انفعالات را شناسایی و طبقه بندی کنیم.علت وقوع آنها را مشخص کنیم و شیوه ی کنترل و تغییر و اصلاح آنها را به دست آوریم.وی در رساله انفعالات میگوید انفعال نفسانی عبارت است از فعالیت بدنی.بدینمعنی که اساس بحث در انفعالات قبول فعل و انفعال یا تاثیر و تاثر متقابل نفس و بدن در یکدیگر است.در نظر دکارت ماهیت انفعال <<ادراک حسی>>است.زیرا ادراک حسی کار نفس نیست بلکه حاصل تاثیر اجسام در نفس است.در انفعالات فی نفسه هیچ شری وجود ندارد.فقط باید آنها را درست به کار برد و از افراط پرهیز کرد.رذایل اخلاقی یا نتیجه افراط در کاربرد انفعالات است و یا نتیجه استعمال غلط و نابجای آنها.علت انفعالات و تغییر آنها نفس نیست بلکه نظام فیزیولوژیکی بدن است.انفعالات در نهایت بصورت امیال بروز پیدا میکنند.امیال را از لحاظ اخلاقی میتوان به دو گروه خوب و بد تقسیم کرد.سوال عمده ی اخلاقی این است که میل خوب کدام است و میل بد کدام؟دکارت میگوید میلی خوب است که حاصل از شناخت و میلی بد است که حاصل جهل باشد که همان مفهوم سقراطی اخلاق است.دکارت در مقدمه اصول فلسفه میگوید فضایل حقیقی داری ماهیت مشترکند مانند حکمت و شجاعت.
#مونتسکیو هم ارزش های اساسی را جهان شمول میداند.از نظر او این ارزش ها بر خلاف سلیقه های گذرا و یا اداب و رسوم به همان شکل که هستند بر پایه ی عقلی جاویدان یا بر اساس طبیعت قرار گرفته اند.تمام افراد بشر بنابر طبیعت خود به دنبال امنیت،عدالت،سعادت هستند.فقط ابزارهایی که برای رسیدن به این اهداف به کار میگیرند بر حسب شرایط طبیعی،محیطی،اجتماعی تفاوت دارد.
#هیوم ارزش های اخلاقی را ناشی از تجربه میداند و آنها را از ضرورت پیشین به امکان بالفعل تبدیل کرد.هیوم در جایی میگه:<<سرشت بشر از نظر اصول و عملکردهای آن...یعنی جاه طلبی،خودپسندی،تکبر،دوستی،گشاده دستی و روحیه جمعی هنوز همان است که بود>>
#جان_لاک نیز معتقد است فضیلت ها و رذیلت ها اغلب در همه جا یکسان هستند زیر بطور مطلق برای حفظ انسجام جامعه لازمند که این نوع نگاه منجر به فایده گرایی اخلاقی میشود.
#ولتر و و #جانسون هم در مورد اخلاق مانند سایرین فکر میکنند.
در این بین افرادی چون #ساد و #دشان به نسبیتگرایی اخلاقی باور داشتند که کسی به آنها اهمیت نداد.
برخی #ویکو و #هردر از متفکرین تاریخ باوری را نسبیت گرای اخلاقی دانسته اند.اما باید قبل از هرچیز بدانیم حداقل دوگونه نسبیت گرایی وجود دارد:یکی آنکه به داوری در مورد امر واقع مربوط میشود و دیگری آن که به داوری در مورد ارزش ها ارتباط دارد.
ویکو و هردر را هیچکس به عنوان نسبیت گرا به مفهوم عدم شناخت امور واقع نمیداند.انتقاد انان از رویکرد غیرتاریخی که به عصر روشنگری نسبتش میدهند،به تعبیر و ارزیابی رفتارها و فرهنگ های گذشته محدود میشود.ویکو هر مرحله از چرخه تاریخی و فرهنگ ها را دارنده ارزش های مستقل و دیدگاه خاص خود از روابط بشر با یکدیگر و نیروهای طبیعی میدانست.
#سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست خداناباور میگوید:باید تدبیری بیندیشیم که این امکان را فراهم آورد تا نشان دهیم که ارزش ها همواره وجود دارند گرچه با همه اینها خدا وجود ندارد.به عبارت دیگر با نبود خدا چیزی تغییر نمیابد
#راسلفیلسوف خداناباور در کتاب اخلاق و سیاست درجامعه میگوید ما باید دو عنصر متمایز را در اشرف مخلوقات بپذیریم: یکی حالتی است اجتماعی و دیگر انزوایی اخلاقی که صرفا به یکی از این دو عنصر توجه داشته باشد ناقص و غیر کافی است.
احتیاج به اخلاق در مورد کارهای بشر نه تنها از کامل نبودن حالت اجتماعی و یا موفق نشدن در زندگی رویایی او ناشی می شود بلکه از اختلاف دیگری هم که بین انسان و سایر حیوانات است حاصل می گردد، رفتار بشر مستقیما منبعث از محرک ها و نیروی محرکهای درونی او نیست بلکه با رهبری وجدان قابل هدایت و کنترل می باشد. این استعداد در حیوانات باهوش تر نیز تا حدی وجود دارد، سگ به صاحبش اجازه میدهد که برای بیرون آوردن خاری از پای او، او را ناراحت کند، میمون های مقلد کارهای مختلف غیر غریزی در تلاش برای دسترسی به موزها انجام می دهند، با این حال این حقیقت حتی در مورد حیوانات نسبتا باهوش که بیشتر حرکاتشان مستقیما از غرایز آنها الهام می گیرد، صادق است.
🆔 @cafe_andishe95
#روشنگری چیست؟
عصر جدید با شهامتِ #پرسیدن و #نقد کردن و طرح نو افکندن آغاز میشود. با بُروز آن جدید و قدیم در #فرهنگ بشری معنای بیسابقهای مییابند. جدید آنی است که از #فکر برخیزد، طرح شفافی داشته باشد، با فکر دفاعپذیر باشد و قدیم آنی است که از گذشته مانده و حیثیت آن از حیثیت یک #سنت برخیزد.
انسان به خود میآید، جهان را از نو کشف میکند و بر آن میشود که طرح آن را از نو ریزد. آن نوخواهیای را که با اراده به طرحِ خردورزانه و آگاهانهی جهان، جایگاه انسان در آن و تلاش برای نیکسامانی وی همراه است، روشنگری مینامیم. روشنگری به گفتهی یورگن هابرماس یک پروژهی ناتمام است. تلاش برای پیشبرد آن ادامه دارد. این تلاش از قرن هجدهم آغاز شده است اما پیش از تجلی بارزش در قرنِ روشنگری با خودِ عصر جدید آغاز میشود و پیشقراولانی چون #گالیله، #دکارت و #مونتنی داشته است.
@cafe_andishe95
عصر جدید با شهامتِ #پرسیدن و #نقد کردن و طرح نو افکندن آغاز میشود. با بُروز آن جدید و قدیم در #فرهنگ بشری معنای بیسابقهای مییابند. جدید آنی است که از #فکر برخیزد، طرح شفافی داشته باشد، با فکر دفاعپذیر باشد و قدیم آنی است که از گذشته مانده و حیثیت آن از حیثیت یک #سنت برخیزد.
انسان به خود میآید، جهان را از نو کشف میکند و بر آن میشود که طرح آن را از نو ریزد. آن نوخواهیای را که با اراده به طرحِ خردورزانه و آگاهانهی جهان، جایگاه انسان در آن و تلاش برای نیکسامانی وی همراه است، روشنگری مینامیم. روشنگری به گفتهی یورگن هابرماس یک پروژهی ناتمام است. تلاش برای پیشبرد آن ادامه دارد. این تلاش از قرن هجدهم آغاز شده است اما پیش از تجلی بارزش در قرنِ روشنگری با خودِ عصر جدید آغاز میشود و پیشقراولانی چون #گالیله، #دکارت و #مونتنی داشته است.
@cafe_andishe95
#امتیاز_روشنگری
موضوعی که بدان اشاره شد، نمونهی است بیانگر این که روشنگری، درست است که منتقد پیشداوریها بوده، اما خود نیز از یک نقطهی صفر بیپیشداوری آغاز نکرده است. هر چه تاریخی است و در تاریخ است، فاقد نقطهی صفر آغاز است، یعنی با پیشداوری شروع میشود.
امتیاز روشنگری در اندیشهی دلیر آن برای ادراک این واقعیت و توانایی نگرش انتقادی به خود است.
روشنگری آن تلاش تاریخیای است که حاصل آن روشننگری افراد به خود، به اطرافیان، به جامعه و به جهان است. روشننگر میپرسد: چرا چنین است؟ او به پاسخهایی از نوع "همواره چنین بوده است"، "مقدر است که چنین باشد"، "این خواست خداست"، "در کتاب چنین آمده است" و "فطرت ما ایجاب میکند" خرسند نمیشود.
@cafe_andishe95
🔚 پایان...
📎 #روشنگری #عصر_روشنگری #قرن_هجدهم #کانت #نقد #پرسیدن #اندیشیدن #انتقاد #انقلاب #فرهنگ #فکر #گالیله #دکارت #مونتنی #هاینریش_هاینه #فرانسیس_بیکن #محمد_زکریای_رازی #پریکلس #دین #خرافه #خردستیزی #نابالغی_فکری #انسان #جامعه #طبیعت
موضوعی که بدان اشاره شد، نمونهی است بیانگر این که روشنگری، درست است که منتقد پیشداوریها بوده، اما خود نیز از یک نقطهی صفر بیپیشداوری آغاز نکرده است. هر چه تاریخی است و در تاریخ است، فاقد نقطهی صفر آغاز است، یعنی با پیشداوری شروع میشود.
امتیاز روشنگری در اندیشهی دلیر آن برای ادراک این واقعیت و توانایی نگرش انتقادی به خود است.
روشنگری آن تلاش تاریخیای است که حاصل آن روشننگری افراد به خود، به اطرافیان، به جامعه و به جهان است. روشننگر میپرسد: چرا چنین است؟ او به پاسخهایی از نوع "همواره چنین بوده است"، "مقدر است که چنین باشد"، "این خواست خداست"، "در کتاب چنین آمده است" و "فطرت ما ایجاب میکند" خرسند نمیشود.
@cafe_andishe95
🔚 پایان...
📎 #روشنگری #عصر_روشنگری #قرن_هجدهم #کانت #نقد #پرسیدن #اندیشیدن #انتقاد #انقلاب #فرهنگ #فکر #گالیله #دکارت #مونتنی #هاینریش_هاینه #فرانسیس_بیکن #محمد_زکریای_رازی #پریکلس #دین #خرافه #خردستیزی #نابالغی_فکری #انسان #جامعه #طبیعت
♨️دکارت، نیچه، ترزا
#دکارت انسان را مالک طبیعت میداند و رُک و راست، حق داشتن روح را از جانوران سلب میکند. دکارت میگوید؛ انسان مالک و ارباب است، در حالی که حیوان یک ماشین خودکار است، یک ماشینِ جاندار.
در عین حال تصویر دیگری به ذهنم خطور ميکند.
#نیچه از هتلی در شهر تورینو بیرون میآید و مشاهده میکند که یک درشکهچی با ضربههای شلاق اسبش را میزند.
نیچه به اسب نزدیک میشود و جلوی چشمان درشکهچی، سر و یال اسب را در آغوش میگیرد و با صدای بلند گریه میکند. این واقعه در سال ۱۸۸۹ روی داد، زمانی که نیچه هم از آدمیان دور شده بود.
به عبارت دیگر همان موقع نیز بیماری روانی او بروز کرد. اما به عقیدهی من همینجاست که باید مفهوم عمیق حرکت او را دریابیم. نیچه آمده است تا از اسب برای دکارت طلب مغفرت کند. جنون او (بنابراین جدایی او از بشریت) در لحظهای بروز کرد که سر و یال اسب را در آغوش گرفت و به زاری گریست.
و من نیچهی مجنون را دوست دارم...!
همان طور که #ترزا را دوست دارم که سر سگ بیمار در حال مرگ را بر روی زانو گذاشته بود و نوازش می داد.
من ان دور را در کنار یکدیگر می بینم: آنها از مسیری دور می شوند که بشریت به عنوان «ارباب و مالک طبیعت» راه خود را به جلو ادامه می دهد.
#میلان_کوندرا
(بار هستی ص۳۰۵)
🔮 @cafe_andishe95
#دکارت انسان را مالک طبیعت میداند و رُک و راست، حق داشتن روح را از جانوران سلب میکند. دکارت میگوید؛ انسان مالک و ارباب است، در حالی که حیوان یک ماشین خودکار است، یک ماشینِ جاندار.
در عین حال تصویر دیگری به ذهنم خطور ميکند.
#نیچه از هتلی در شهر تورینو بیرون میآید و مشاهده میکند که یک درشکهچی با ضربههای شلاق اسبش را میزند.
نیچه به اسب نزدیک میشود و جلوی چشمان درشکهچی، سر و یال اسب را در آغوش میگیرد و با صدای بلند گریه میکند. این واقعه در سال ۱۸۸۹ روی داد، زمانی که نیچه هم از آدمیان دور شده بود.
به عبارت دیگر همان موقع نیز بیماری روانی او بروز کرد. اما به عقیدهی من همینجاست که باید مفهوم عمیق حرکت او را دریابیم. نیچه آمده است تا از اسب برای دکارت طلب مغفرت کند. جنون او (بنابراین جدایی او از بشریت) در لحظهای بروز کرد که سر و یال اسب را در آغوش گرفت و به زاری گریست.
و من نیچهی مجنون را دوست دارم...!
همان طور که #ترزا را دوست دارم که سر سگ بیمار در حال مرگ را بر روی زانو گذاشته بود و نوازش می داد.
من ان دور را در کنار یکدیگر می بینم: آنها از مسیری دور می شوند که بشریت به عنوان «ارباب و مالک طبیعت» راه خود را به جلو ادامه می دهد.
#میلان_کوندرا
(بار هستی ص۳۰۵)
🔮 @cafe_andishe95
🔲لایب نیتس
نابغهی جامعالاطراف🔳
:گوتفرید ویلهلم لایب نیتس (۱۶۴۶-۱۷۱۶) فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی بود که همچنین نقش بهسزایی در سیاست اروپایی زمان خویش بازی کرده است و مقام بالایی نیز در تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضی دارد. وى نبوغ فوقالعادهای داشت، حتی فراتر از نبوغی که فیلسوفان بزرگ دارند. او مستقل از #آيزاك_نیوتن بنیانگذار سیستم دودویی است. وی محاسبات و معادلات دیفرانسیل و انتگرال را که پایهگذار بسیاری از پیشرفتهای بشر شدند ابداع و بدست اورد و پیش از نیوتن منتشر کرد، اگرچه نیوتن زودتر به آن پی برده بود اما به هر حال امروزه ریاضیدانان دستگاه علائم لایب نیتس را به کار میبرند ، نه نیوتن را.
وی همچنین از بزرگترین فیلسوفان عصر خِرد و روشنگری محسوب میشود. در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبی هستند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار میورزید. او مفهوم انرژی جنبشی و نیز منطق ریاضی را ابداع کرد، هر چند که دستاوردهایش را در منطق ریاضی انتشار نداد و اگر انتشار میداد این رشته یک قرن و نیم زودتر رایج میشد. لایبنیتس دارای وسعت نظر بود و میکوشید تمام مسالک و معتقدات بشری را باهم سازش دهد و با اینکه هواخواه دکارت بود از او کورکورانه پیروی نمیکرد و میگفت: «فلسفه #دکارت بهمنزله دهلیز حقیقت است، از آن باید وارد شد اما نباید آنجا متوقف ماند.» با اینکه لایبنیتس تألیفات زیادی داشت، از او فقط دو کتاب باقی مانده است؛ یکی به نام "شعور انسان" و دیگری به نام "خداجویی" و هردو این کتابها هم به زبان فرانسه نوشته شده است. سرانجام، او نه تنها یکی از بزرگترین ریاضیدانهای تمام زمانها بلکه از جملهی پرنفوذترین فلاسفه بود. پدر لایبنیتس استاد فلسفهی اخلاق در دانشگاه لایپزیک بود. پسر در دوران تحصیل، شاگردی آنچنان برجسته بود که در ۲۱ سالگی کرسی استادی دانشگاه به او پیشنهاد شد. ولی نپذیرفت چون میخواست مردی جهاندیده باشد. دوران خدمت دولتی او بیشتر در دربار گذشت. در ضمن دیپلمات، کتابدار و مورخ خاندان سلسلهی دوکهای هانور هم بود - که یکی از آنها ازقضا جورج اول، پادشاه انگلستان شد. در این سمتهای گوناگون سفرهای زیادی کرد. همین سفرها و نوشتههای منتشر شدهاش او را در عنفوان جوانی به صورت شخصیت اجتماعی بسیار سرشناسی درآورد، اگرچه در پیری از یادها رفت و کسی به او اعتنا نداشت.
اما در این اوضاع و احوال او در خلوت دفتر کارش و در تنهایی کار فکری میکرد، هر چند اینها به نگارش منظم کتاب، که در زمان حیاتش انتشار یابد، نیانجامید. توصیف خود او از نابسامانی کارش تاثر برانگیز است:
《وقتی چیزی مینویسم، درعرض چند ماه تقریباً کاملاً آنرا از یاد میبرم، و به جای اینکه در میان انبوه آشفتهی اوراقم، که هیچ وقت مجال دستهبندی و فهرستبرداری از آنها را نداشتهام، دنبال آن بگردم، ناگزیر کار را دوباره از نو انجام میدهم.》
نتیجه آنکه برعکس فیلسوفی مانند اسپینوزا که نظام فکریاش به همان دقت و تمامیتی که اندیشید به خواننده عرضه شد، در مورد لایب نیتس وضع به کل متفاوت است و خواننده باید خود، آن را به هم ربط دهد.
📕بر گرفته از كتاب : #سرگذشت_فلسفه
✍️#براین_مگی
🔮 @cafe_andishe95
نابغهی جامعالاطراف🔳
:گوتفرید ویلهلم لایب نیتس (۱۶۴۶-۱۷۱۶) فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی بود که همچنین نقش بهسزایی در سیاست اروپایی زمان خویش بازی کرده است و مقام بالایی نیز در تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضی دارد. وى نبوغ فوقالعادهای داشت، حتی فراتر از نبوغی که فیلسوفان بزرگ دارند. او مستقل از #آيزاك_نیوتن بنیانگذار سیستم دودویی است. وی محاسبات و معادلات دیفرانسیل و انتگرال را که پایهگذار بسیاری از پیشرفتهای بشر شدند ابداع و بدست اورد و پیش از نیوتن منتشر کرد، اگرچه نیوتن زودتر به آن پی برده بود اما به هر حال امروزه ریاضیدانان دستگاه علائم لایب نیتس را به کار میبرند ، نه نیوتن را.
وی همچنین از بزرگترین فیلسوفان عصر خِرد و روشنگری محسوب میشود. در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبی هستند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار میورزید. او مفهوم انرژی جنبشی و نیز منطق ریاضی را ابداع کرد، هر چند که دستاوردهایش را در منطق ریاضی انتشار نداد و اگر انتشار میداد این رشته یک قرن و نیم زودتر رایج میشد. لایبنیتس دارای وسعت نظر بود و میکوشید تمام مسالک و معتقدات بشری را باهم سازش دهد و با اینکه هواخواه دکارت بود از او کورکورانه پیروی نمیکرد و میگفت: «فلسفه #دکارت بهمنزله دهلیز حقیقت است، از آن باید وارد شد اما نباید آنجا متوقف ماند.» با اینکه لایبنیتس تألیفات زیادی داشت، از او فقط دو کتاب باقی مانده است؛ یکی به نام "شعور انسان" و دیگری به نام "خداجویی" و هردو این کتابها هم به زبان فرانسه نوشته شده است. سرانجام، او نه تنها یکی از بزرگترین ریاضیدانهای تمام زمانها بلکه از جملهی پرنفوذترین فلاسفه بود. پدر لایبنیتس استاد فلسفهی اخلاق در دانشگاه لایپزیک بود. پسر در دوران تحصیل، شاگردی آنچنان برجسته بود که در ۲۱ سالگی کرسی استادی دانشگاه به او پیشنهاد شد. ولی نپذیرفت چون میخواست مردی جهاندیده باشد. دوران خدمت دولتی او بیشتر در دربار گذشت. در ضمن دیپلمات، کتابدار و مورخ خاندان سلسلهی دوکهای هانور هم بود - که یکی از آنها ازقضا جورج اول، پادشاه انگلستان شد. در این سمتهای گوناگون سفرهای زیادی کرد. همین سفرها و نوشتههای منتشر شدهاش او را در عنفوان جوانی به صورت شخصیت اجتماعی بسیار سرشناسی درآورد، اگرچه در پیری از یادها رفت و کسی به او اعتنا نداشت.
اما در این اوضاع و احوال او در خلوت دفتر کارش و در تنهایی کار فکری میکرد، هر چند اینها به نگارش منظم کتاب، که در زمان حیاتش انتشار یابد، نیانجامید. توصیف خود او از نابسامانی کارش تاثر برانگیز است:
《وقتی چیزی مینویسم، درعرض چند ماه تقریباً کاملاً آنرا از یاد میبرم، و به جای اینکه در میان انبوه آشفتهی اوراقم، که هیچ وقت مجال دستهبندی و فهرستبرداری از آنها را نداشتهام، دنبال آن بگردم، ناگزیر کار را دوباره از نو انجام میدهم.》
نتیجه آنکه برعکس فیلسوفی مانند اسپینوزا که نظام فکریاش به همان دقت و تمامیتی که اندیشید به خواننده عرضه شد، در مورد لایب نیتس وضع به کل متفاوت است و خواننده باید خود، آن را به هم ربط دهد.
📕بر گرفته از كتاب : #سرگذشت_فلسفه
✍️#براین_مگی
🔮 @cafe_andishe95
■ فلسفه چیست؟ این پرسشی است که از حیث دشواری انگشت نماست. یکی از ساده ترین جواب هایی که میتوان به این پرسش داد این است که بگوییم فلسفه همان مشغله فلاسفه است، و بعد اشاره کنیم به نوشته های #افلاطون، #ارسطو، #دکارت، #هیوم، #کانت، #راسل، #ویتگنشتاین، #سارتر و سایر فلاسفه نامدار.
ولی اگر تازه قدم به وادی فلسفه گذاشته باشید، بعید است که این جواب چندان به کارتان بیاید، زیرا احتمالا مطلبی از این نویسندگان نخوانده اید.
حتی اگر نوشته ای از ایشان مطالعه کرده باشید، چه بسا باز هم دشوار بتوان گفت که وجه اشتراک آن ها چیست - البته اگر به واقع ویژگی مرتبطی در کار باشد که ایشان جملگی آن را به اشتراک داشته باشند.
جواب دیگری که می توان برای این پرسش تدارک دید این است که خاطرنشان کنیم که ریشه فلسفه واژه ای یونانی است به معنای " دوستداری حکمت" .
اما این جواب در قیاس با این که بگوییم فلسفه همان مشغله فلاسفه است ابهام بیشتری دارد و حتی کمتر مفید می افتد.
پس لازم است پاره ای آرای بسیار کلی را در باب این که فلسفه چگونه چیزی است عرضه بداریم.
👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
■ ترجمه #مسعود_علیا
@cafe_andishe95
ولی اگر تازه قدم به وادی فلسفه گذاشته باشید، بعید است که این جواب چندان به کارتان بیاید، زیرا احتمالا مطلبی از این نویسندگان نخوانده اید.
حتی اگر نوشته ای از ایشان مطالعه کرده باشید، چه بسا باز هم دشوار بتوان گفت که وجه اشتراک آن ها چیست - البته اگر به واقع ویژگی مرتبطی در کار باشد که ایشان جملگی آن را به اشتراک داشته باشند.
جواب دیگری که می توان برای این پرسش تدارک دید این است که خاطرنشان کنیم که ریشه فلسفه واژه ای یونانی است به معنای " دوستداری حکمت" .
اما این جواب در قیاس با این که بگوییم فلسفه همان مشغله فلاسفه است ابهام بیشتری دارد و حتی کمتر مفید می افتد.
پس لازم است پاره ای آرای بسیار کلی را در باب این که فلسفه چگونه چیزی است عرضه بداریم.
👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
■ ترجمه #مسعود_علیا
@cafe_andishe95
بکت و #دکارت
#ساموئل_بکت در آثار خود همواره با فلسفه و علم -بویژه ریاضیات و هندسه - شوخی میکرد. اغلب شخصیتهای آثار او به اعداد اعشاری که ریشه ی گنگ دارند فکر میکنند و حتی در وصف آنها شعر می سرایند. اعداد اعشاری که ریشه گنگ آنها تا بی نهایت ادامه می یابد [مثل عدد پی ۳/۱۴]کار اقلیدوس را به جنون کشاند، زیرا حاوی ابهامی هستند که تا به امروز در علم ریاضی لاینحل مانده است. هدف بکت از برخورد طنزآمیز با این موضوع نشان دادن ابهام وگنگی در دقیق ترین و منطقی ترین حوزه ای است که ذهن بشر با آن سر وکار دارد، دکارت اما ریاضیات و هندسه را الگوی معرفت یقینی میدانست.
به باور بسیاری از ناقدان بخش اعظم کارهای بکت نقد فلسفه ی #دکارت است. از نظر بکت، ما نه درحوزه ی علم،و نه درحوزه ی فلسفه، قادر به بازنمایی الگویی مطلق و عاری از تناقض برای معرفت نیستیم. دکارت چنین الگویی را در ریاضیات می جست،کانت در فیزیک نیوتنی، و هگل در فلسفه.
بکت درنمایش بی کلام "چهارگوش" با محورمختصات دکارت بازی کرده است. #دکارت معتقد بود کل واقعیتهای جهان توسط #هندسه قابل بیان است و تفاوت اشیا با هم بدلیل حرکات آنهاست که جایگاه دقیق شان روی محور مختصات مشخص میشود. در نمایش بکت، مسیر آدم ها روی محور مختصات نه بیانگر تفاوت که حرکتی تکراری و یکنواخت است، و گویی تا ابد ادامه دارد. حرکتی که بیانگر هیچ واقعیتی جز تسلسلی بی حاصل نیست. بکت هنگام تمرین به بازیگران گفته بود بین بخش اول و دوم نمایش میتواند فاصله ای صدهزارساله باشد.
https://youtu.be/4ZDRfnICq9M
#ساموئل_بکت در آثار خود همواره با فلسفه و علم -بویژه ریاضیات و هندسه - شوخی میکرد. اغلب شخصیتهای آثار او به اعداد اعشاری که ریشه ی گنگ دارند فکر میکنند و حتی در وصف آنها شعر می سرایند. اعداد اعشاری که ریشه گنگ آنها تا بی نهایت ادامه می یابد [مثل عدد پی ۳/۱۴]کار اقلیدوس را به جنون کشاند، زیرا حاوی ابهامی هستند که تا به امروز در علم ریاضی لاینحل مانده است. هدف بکت از برخورد طنزآمیز با این موضوع نشان دادن ابهام وگنگی در دقیق ترین و منطقی ترین حوزه ای است که ذهن بشر با آن سر وکار دارد، دکارت اما ریاضیات و هندسه را الگوی معرفت یقینی میدانست.
به باور بسیاری از ناقدان بخش اعظم کارهای بکت نقد فلسفه ی #دکارت است. از نظر بکت، ما نه درحوزه ی علم،و نه درحوزه ی فلسفه، قادر به بازنمایی الگویی مطلق و عاری از تناقض برای معرفت نیستیم. دکارت چنین الگویی را در ریاضیات می جست،کانت در فیزیک نیوتنی، و هگل در فلسفه.
بکت درنمایش بی کلام "چهارگوش" با محورمختصات دکارت بازی کرده است. #دکارت معتقد بود کل واقعیتهای جهان توسط #هندسه قابل بیان است و تفاوت اشیا با هم بدلیل حرکات آنهاست که جایگاه دقیق شان روی محور مختصات مشخص میشود. در نمایش بکت، مسیر آدم ها روی محور مختصات نه بیانگر تفاوت که حرکتی تکراری و یکنواخت است، و گویی تا ابد ادامه دارد. حرکتی که بیانگر هیچ واقعیتی جز تسلسلی بی حاصل نیست. بکت هنگام تمرین به بازیگران گفته بود بین بخش اول و دوم نمایش میتواند فاصله ای صدهزارساله باشد.
https://youtu.be/4ZDRfnICq9M
YouTube
Samuel Beckett: Quad I+II (play for TV)
Full version. The play (directed by Beckett himself) was first transmitted by the Süddeutscher Rundfunk in Germany on 8 October 1981 -- as "Quadrat I+II". "Between the two parts there is an intermission of 100'000 years." (S.B. during the rehearsals)
Weitere…
Weitere…