فایل صوتی:
ایمان سلیمانی امیری
#قسمت_سوم
موضوع:
نقدی بر دوران خلافت علی بن ابیطالب
(توهم عدالت خواهی علی، نقش یاران علی در قتل عثمان و عدم قصاص و تعزیر آنان)
اين فايل صوتى زيبا را گوش دهيد، و آنرا به دوستان و اعضاى خانوادهتان هديه دهيد
@bozoonhigz
ایمان سلیمانی امیری
#قسمت_سوم
موضوع:
نقدی بر دوران خلافت علی بن ابیطالب
(توهم عدالت خواهی علی، نقش یاران علی در قتل عثمان و عدم قصاص و تعزیر آنان)
اين فايل صوتى زيبا را گوش دهيد، و آنرا به دوستان و اعضاى خانوادهتان هديه دهيد
@bozoonhigz
💥عشق #محمد به همسر فرزند خوانده اش، شرمى به بزرگى تاريخ اسلام
#قسمت_سوم(آخر)
و اما اينكار #محمد منشاء يك حكم فقهى شده كه علماى شيعه مى گويند
ولايت فقيه مى تواند همسر فردى را بدون اجازه اش طلاق دهد و به
ازدواج خودش يا ديگرى در آورد.
نكته ديگر اينست كه در اين آيات كسى كه اصلا مطرح نيست و
خواست و ارده اش هيچ اهميتى ندارد خود زينب است.
مخصوصا به اين قسمت آيه(قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَرًا) دقت كنيد.
مى گويد حال كه زيد از او لذت جنسى برد او را به عقد محمد در آورد.
اين آيه بى ارزشى فوق العاده زن را در دين اسلام نشان مى دهد.
حتى زنى به زيبائى زيد كه محمد عاشقش مى شود هيچ اختيارى در ازدواج و طلاق خويش ندارد و صرفا يك وسيله لذت
جوئى جنسى است.
تصور كنيد اگر #روحانيون و رؤسا بخواهند اين عمل زشت و غير انسانى محمد
را الگوى خويش قرار دهند چه مى شود؟ هر رئيسى اگر از زن زيردستانش خوشش آمد آن زيردست بايد زنش را طلاق دهد و به او واگذار كند، همانگونه كه در مورد ولايت فقيه مى گويند.
در اين داستان نكاتى قابل توجه است كه به آنها اشاره ميكنم.
#اولا دروغ و شيادى روحانيون مسلمانان در توجيه #ازدواجهاى_مكرر پيامبر اسلام برملا ميشود كه در توجيه آنها ميگويند؛ محمد زنهاى پير و بيوه و بى سرپرست را به عقد خود در مى آورد براى كمك به آنها
#دوما اينكه #خداى_محمد در ارضاى شهوات بى پايان محمد در هر لحظه در خدمت او بوده و براى اميال نفسانى اش، چپ و راست آيه نازل ميكرده است اما همين خدا نتوانسته است يك آيه در تحريم و مذمت برده دارى و فروش انسانهاى بينوا نازل كند
#سوما ادعا ميكنند تك تك آيات قرآن براى هدايت انسان نازل شده است، حال آنكه رسيدگى به امور شهوانى محمد در اين آيات چه هدايتى براى نسل بشر دارد؟؟
وا اسفا به انسانهايى كه كوركورانه و موروثى مسلمانند و داستانهاى دروغين آخوندها و روحانيون دين فروش را در تقديس محمد و اعوانش، باور ميكنند .
در پايان لازم به ذكر است:
#ﺯﯾﻨﺐ_بنت_جحش ﺩﺭ زمان ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ #ﻣﺤﻤﺪ ٣٥ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ٥٨ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺯﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﺤﻤﺪ فوت(دق مرگ شد) ﻣﯿﺸﻮﺩ. طبق ادعاى مورخين ﺍﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ #ﻋﻤﺮ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#پانويس:
اين داستان در منابع متعدد از جمله در #المستدرك_علي_الصحيحين جلد ٤ صفحه ٢٥ و در تفسيرهاى #الدر_المنثور و #كشاف و #طبرى در ذيل آيات ٣٧-٣٨ سوره احزاب آمده است.
و اما ديگر منابع اسلامى كه اين داستان را تعريف كرده اند:
١) #ﺻﺤﯿﺢ_ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻠﺪ ٢ حديث ٢٤٣٧ (صفحه ٥١٩)
٢) #ﺻﺤﯿﺢ_ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٢٤٩ (صفحه ١٣٨)
٣) #سنن_ﺍﺑﻮ_ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٤٩٣٥ صفحات ١٣٧٨-١٣٧٧
٤) #ﺑﺤﺎﺭ_ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﺟﻠﺪ ٢٢ ﺑﺮﮒ ٢٠٣
@bozoonhigz
#قسمت_سوم(آخر)
و اما اينكار #محمد منشاء يك حكم فقهى شده كه علماى شيعه مى گويند
ولايت فقيه مى تواند همسر فردى را بدون اجازه اش طلاق دهد و به
ازدواج خودش يا ديگرى در آورد.
نكته ديگر اينست كه در اين آيات كسى كه اصلا مطرح نيست و
خواست و ارده اش هيچ اهميتى ندارد خود زينب است.
مخصوصا به اين قسمت آيه(قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَرًا) دقت كنيد.
مى گويد حال كه زيد از او لذت جنسى برد او را به عقد محمد در آورد.
اين آيه بى ارزشى فوق العاده زن را در دين اسلام نشان مى دهد.
حتى زنى به زيبائى زيد كه محمد عاشقش مى شود هيچ اختيارى در ازدواج و طلاق خويش ندارد و صرفا يك وسيله لذت
جوئى جنسى است.
تصور كنيد اگر #روحانيون و رؤسا بخواهند اين عمل زشت و غير انسانى محمد
را الگوى خويش قرار دهند چه مى شود؟ هر رئيسى اگر از زن زيردستانش خوشش آمد آن زيردست بايد زنش را طلاق دهد و به او واگذار كند، همانگونه كه در مورد ولايت فقيه مى گويند.
در اين داستان نكاتى قابل توجه است كه به آنها اشاره ميكنم.
#اولا دروغ و شيادى روحانيون مسلمانان در توجيه #ازدواجهاى_مكرر پيامبر اسلام برملا ميشود كه در توجيه آنها ميگويند؛ محمد زنهاى پير و بيوه و بى سرپرست را به عقد خود در مى آورد براى كمك به آنها
#دوما اينكه #خداى_محمد در ارضاى شهوات بى پايان محمد در هر لحظه در خدمت او بوده و براى اميال نفسانى اش، چپ و راست آيه نازل ميكرده است اما همين خدا نتوانسته است يك آيه در تحريم و مذمت برده دارى و فروش انسانهاى بينوا نازل كند
#سوما ادعا ميكنند تك تك آيات قرآن براى هدايت انسان نازل شده است، حال آنكه رسيدگى به امور شهوانى محمد در اين آيات چه هدايتى براى نسل بشر دارد؟؟
وا اسفا به انسانهايى كه كوركورانه و موروثى مسلمانند و داستانهاى دروغين آخوندها و روحانيون دين فروش را در تقديس محمد و اعوانش، باور ميكنند .
در پايان لازم به ذكر است:
#ﺯﯾﻨﺐ_بنت_جحش ﺩﺭ زمان ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ #ﻣﺤﻤﺪ ٣٥ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ٥٨ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺯﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﺤﻤﺪ فوت(دق مرگ شد) ﻣﯿﺸﻮﺩ. طبق ادعاى مورخين ﺍﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ #ﻋﻤﺮ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#پانويس:
اين داستان در منابع متعدد از جمله در #المستدرك_علي_الصحيحين جلد ٤ صفحه ٢٥ و در تفسيرهاى #الدر_المنثور و #كشاف و #طبرى در ذيل آيات ٣٧-٣٨ سوره احزاب آمده است.
و اما ديگر منابع اسلامى كه اين داستان را تعريف كرده اند:
١) #ﺻﺤﯿﺢ_ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻠﺪ ٢ حديث ٢٤٣٧ (صفحه ٥١٩)
٢) #ﺻﺤﯿﺢ_ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٢٤٩ (صفحه ١٣٨)
٣) #سنن_ﺍﺑﻮ_ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٤٩٣٥ صفحات ١٣٧٨-١٣٧٧
٤) #ﺑﺤﺎﺭ_ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﺟﻠﺪ ٢٢ ﺑﺮﮒ ٢٠٣
@bozoonhigz
👩🏽⚖️ماريه قبطيّه، كنيزى كه زيباييش براى محمد رسوايى جنسى به بار آورد
#قسمت_سوم
پیامبر اسلام در روزی که محمد بايد همراه #عائشه و در خانه او باشد، #ماریه را بی خبر عائشه به خانه #حفصه(كه براى ديدار پدرش از خانه خارج شده بود) آورده با او همبستر شده است، به ناگاه حفصه به خانه بازميگردد و محمد را در حال آميزش(سكس) با ماريه ميبيند.
#متن_عربى: فَذَهَبَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا، فَتَحَدَّثَتْ عِنْدَهُ، فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى جَارِيَتِهِ، فَظَلَّتْ مَعَهُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، وَكَانَ الْيَوْمَ الَّذِي يَأْتِي فِيهِ عَائِشَةَ، فَرَجَعَتْ حَفْصَةُ، فَوَجَدَتْهُمَا فِي بَيْتِهَا، فَجَعَلَتْ تَنْتَظِرُ خُرُوجَهَا، وَغَارَتْ غَيْرَةً شَدِيدَةً، فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَارِيَتَهُ، وَدَخَلَتْ حَفْصَةُ فَقَالَتْ: قَدْ رَأَيْتُ مَنْ كَانَ عِنْدَكَ، وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ لَأُرْضِيَنَّكِ فَإِنِّي مُسِرٌّ إِلَيْكِ سِرًّا فَاحْفَظِيهِ»
#ترجمه: حفصه به خانه پدرش روانه شد، پيامبر ازين جريان باخبر بود(اينكه حفصه خانه را ترك ميكند)، پس بدنبال كنيزش فرستاد كه به خانه حفصه برود، و آن روزى بود كه بايد همراه عايشه ميبود، حفصه بازگشت و به ناگاه #ماريه و #محمد را در خانه اش يافت.
بدليل بسته بودن درب خانه، منتظر ماند كه كارشان تمام شود و در حين خروجشان وارد خانه شد و به محمد گفت: ديدم با چه كسى بودى با من بسيار كار بدى كردى... پيامبر(كه در شرايط بسيار بدى قرار گرفته بود) گفت: به الله قسم تو را راضى ميكنم(هرطور بخواهى رضايتت را جلب ميكنم) و اين بايد بين ما يك راز باقى بماند!
#منبع: تفسير طبرى ، ج ٢٣ ص ٨٦
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/86
داستان را كه #طبرى ازين جريان نقل كرده را با زبانى روانتر مينويسم:
در يكى از روزها حفصه براى كارى قصد رفتن به خانه پدرش(عمر بن خطاب) را داشت و اين فرصت خوبى را براى محمد ایجاد می كند تا با كنيز زيباى خود معاشقه ای با داشته باشد با اينكه آن روز را بايد همراه عايشه ميبود و با وى همخوابى ميكرد.
ماریه پیشنهاد محمد را اجابت می نماید(كنيز نميتواند سرپيچى كند) و در رختخواب حفصه، گرم معاشقه می گردند.
دست بر قضا قبل از اتمام سکس، حفصه به منزلش مراجعت می کند. همينكه به خانه می رسد می بیند که درب منزل از پشت بسته شده است. ناچار جلوی در می نشیند تا محمد و ماریه از خانه خالى محل معاشقه خارج شوند. حفصه با دیدن چنین صحنه اى و همخوابى محمد با كنيزش در رختخواب او، کاسه ی صبر و تحملش لبریز می شود و به محمد ميگويد:
«بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
متن #عربى مربوطه: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ بَيْتَ حَفْصَةَ، فَإِذَا هِيَ لَيْسَتْ ثَمَّ، فَجَاءَتْهُ فَتَاتُهُ، وَأَلْقَى عَلَيْهَا سِتْرًا، فَجَاءَتْ حَفْصَةُ فَقَعَدَتْ عَلَى الْبَابِ حَتَّى قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَاجَتَهُ، فَقَالَتْ: وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، جَامَعْتَهَا فِي بَيْتِي
#ترجمه را در بالا نوشته ام و فقط كلمات آخر اين متن عربى را براى بستن دهان ماله كشان ترجمه ميكنم.
حفصه به محمد ميگويد: به خدا با من بسيار بد كردى، جامعتها في بيتى: با او در خانه من سكس كردى.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٧
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/87
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
پیامبر اسلام در روزی که محمد بايد همراه #عائشه و در خانه او باشد، #ماریه را بی خبر عائشه به خانه #حفصه(كه براى ديدار پدرش از خانه خارج شده بود) آورده با او همبستر شده است، به ناگاه حفصه به خانه بازميگردد و محمد را در حال آميزش(سكس) با ماريه ميبيند.
#متن_عربى: فَذَهَبَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا، فَتَحَدَّثَتْ عِنْدَهُ، فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى جَارِيَتِهِ، فَظَلَّتْ مَعَهُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، وَكَانَ الْيَوْمَ الَّذِي يَأْتِي فِيهِ عَائِشَةَ، فَرَجَعَتْ حَفْصَةُ، فَوَجَدَتْهُمَا فِي بَيْتِهَا، فَجَعَلَتْ تَنْتَظِرُ خُرُوجَهَا، وَغَارَتْ غَيْرَةً شَدِيدَةً، فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَارِيَتَهُ، وَدَخَلَتْ حَفْصَةُ فَقَالَتْ: قَدْ رَأَيْتُ مَنْ كَانَ عِنْدَكَ، وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ لَأُرْضِيَنَّكِ فَإِنِّي مُسِرٌّ إِلَيْكِ سِرًّا فَاحْفَظِيهِ»
#ترجمه: حفصه به خانه پدرش روانه شد، پيامبر ازين جريان باخبر بود(اينكه حفصه خانه را ترك ميكند)، پس بدنبال كنيزش فرستاد كه به خانه حفصه برود، و آن روزى بود كه بايد همراه عايشه ميبود، حفصه بازگشت و به ناگاه #ماريه و #محمد را در خانه اش يافت.
بدليل بسته بودن درب خانه، منتظر ماند كه كارشان تمام شود و در حين خروجشان وارد خانه شد و به محمد گفت: ديدم با چه كسى بودى با من بسيار كار بدى كردى... پيامبر(كه در شرايط بسيار بدى قرار گرفته بود) گفت: به الله قسم تو را راضى ميكنم(هرطور بخواهى رضايتت را جلب ميكنم) و اين بايد بين ما يك راز باقى بماند!
#منبع: تفسير طبرى ، ج ٢٣ ص ٨٦
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/86
داستان را كه #طبرى ازين جريان نقل كرده را با زبانى روانتر مينويسم:
در يكى از روزها حفصه براى كارى قصد رفتن به خانه پدرش(عمر بن خطاب) را داشت و اين فرصت خوبى را براى محمد ایجاد می كند تا با كنيز زيباى خود معاشقه ای با داشته باشد با اينكه آن روز را بايد همراه عايشه ميبود و با وى همخوابى ميكرد.
ماریه پیشنهاد محمد را اجابت می نماید(كنيز نميتواند سرپيچى كند) و در رختخواب حفصه، گرم معاشقه می گردند.
دست بر قضا قبل از اتمام سکس، حفصه به منزلش مراجعت می کند. همينكه به خانه می رسد می بیند که درب منزل از پشت بسته شده است. ناچار جلوی در می نشیند تا محمد و ماریه از خانه خالى محل معاشقه خارج شوند. حفصه با دیدن چنین صحنه اى و همخوابى محمد با كنيزش در رختخواب او، کاسه ی صبر و تحملش لبریز می شود و به محمد ميگويد:
«بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
متن #عربى مربوطه: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ بَيْتَ حَفْصَةَ، فَإِذَا هِيَ لَيْسَتْ ثَمَّ، فَجَاءَتْهُ فَتَاتُهُ، وَأَلْقَى عَلَيْهَا سِتْرًا، فَجَاءَتْ حَفْصَةُ فَقَعَدَتْ عَلَى الْبَابِ حَتَّى قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَاجَتَهُ، فَقَالَتْ: وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، جَامَعْتَهَا فِي بَيْتِي
#ترجمه را در بالا نوشته ام و فقط كلمات آخر اين متن عربى را براى بستن دهان ماله كشان ترجمه ميكنم.
حفصه به محمد ميگويد: به خدا با من بسيار بد كردى، جامعتها في بيتى: با او در خانه من سكس كردى.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٧
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/87
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
Telegram
💥عشق #محمد به همسر فرزند خوانده اش، شرمى به بزرگى تاريخ اسلام
#قسمت_سوم(آخر)
و اما اينكار #محمد منشاء يك حكم فقهى شده كه علماى شيعه مى گويند
ولايت فقيه مى تواند همسر فردى را بدون اجازه اش طلاق دهد و به
ازدواج خودش يا ديگرى در آورد.
نكته ديگر اينست كه در اين آيات كسى كه اصلا مطرح نيست و
خواست و ارده اش هيچ اهميتى ندارد خود زينب است.
مخصوصا به اين قسمت آيه(قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَرًا) دقت كنيد.
مى گويد حال كه زيد از او لذت جنسى برد او را به عقد محمد در آورد.
اين آيه بى ارزشى فوق العاده زن را در دين اسلام نشان مى دهد.
حتى زنى به زيبائى زيد كه محمد عاشقش مى شود هيچ اختيارى در ازدواج و طلاق خويش ندارد و صرفا يك وسيله لذت
جوئى جنسى است.
تصور كنيد اگر #روحانيون و رؤسا بخواهند اين عمل زشت و غير انسانى محمد
را الگوى خويش قرار دهند چه مى شود؟ هر رئيسى اگر از زن زيردستانش خوشش آمد آن زيردست بايد زنش را طلاق دهد و به او واگذار كند، همانگونه كه در مورد ولايت فقيه مى گويند.
در اين داستان نكاتى قابل توجه است كه به آنها اشاره ميكنم.
#اولا دروغ و شيادى روحانيون مسلمانان در توجيه #ازدواجهاى_مكرر پيامبر اسلام برملا ميشود كه در توجيه آنها ميگويند؛ محمد زنهاى پير و بيوه و بى سرپرست را به عقد خود در مى آورد براى كمك به آنها
#دوما اينكه #خداى_محمد در ارضاى شهوات بى پايان محمد در هر لحظه در خدمت او بوده و براى اميال نفسانى اش، چپ و راست آيه نازل ميكرده است اما همين خدا نتوانسته است يك آيه در تحريم و مذمت برده دارى و فروش انسانهاى بينوا نازل كند
#سوما ادعا ميكنند تك تك آيات قرآن براى هدايت انسان نازل شده است، حال آنكه رسيدگى به امور شهوانى محمد در اين آيات چه هدايتى براى نسل بشر دارد؟؟
وا اسفا به انسانهايى كه كوركورانه و موروثى مسلمانند و داستانهاى دروغين آخوندها و روحانيون دين فروش را در تقديس محمد و اعوانش، باور ميكنند .
در پايان لازم به ذكر است:
#ﺯﯾﻨﺐ_بنت_جحش ﺩﺭ زمان ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ #ﻣﺤﻤﺪ ٣٥ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ٥٨ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺯﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﺤﻤﺪ فوت(دق مرگ شد) ﻣﯿﺸﻮﺩ. طبق ادعاى مورخين ﺍﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ #ﻋﻤﺮ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#پانويس:
اين داستان در منابع متعدد از جمله در #المستدرك_علي_الصحيحين جلد ٤ صفحه ٢٥ و در تفسيرهاى #الدر_المنثور و #كشاف و #طبرى در ذيل آيات ٣٧-٣٨ سوره احزاب آمده است.
و اما ديگر منابع اسلامى كه اين داستان را تعريف كرده اند:
١) #ﺻﺤﯿﺢ_ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻠﺪ ٢ حديث ٢٤٣٧ (صفحه ٥١٩)
٢) #ﺻﺤﯿﺢ_ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٢٤٩ (صفحه ١٣٨)
٣) #سنن_ﺍﺑﻮ_ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٤٩٣٥ صفحات ١٣٧٨-١٣٧٧
٤) #ﺑﺤﺎﺭ_ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﺟﻠﺪ ٢٢ ﺑﺮﮒ ٢٠٣
@bozoonhigz
#قسمت_سوم(آخر)
و اما اينكار #محمد منشاء يك حكم فقهى شده كه علماى شيعه مى گويند
ولايت فقيه مى تواند همسر فردى را بدون اجازه اش طلاق دهد و به
ازدواج خودش يا ديگرى در آورد.
نكته ديگر اينست كه در اين آيات كسى كه اصلا مطرح نيست و
خواست و ارده اش هيچ اهميتى ندارد خود زينب است.
مخصوصا به اين قسمت آيه(قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَرًا) دقت كنيد.
مى گويد حال كه زيد از او لذت جنسى برد او را به عقد محمد در آورد.
اين آيه بى ارزشى فوق العاده زن را در دين اسلام نشان مى دهد.
حتى زنى به زيبائى زيد كه محمد عاشقش مى شود هيچ اختيارى در ازدواج و طلاق خويش ندارد و صرفا يك وسيله لذت
جوئى جنسى است.
تصور كنيد اگر #روحانيون و رؤسا بخواهند اين عمل زشت و غير انسانى محمد
را الگوى خويش قرار دهند چه مى شود؟ هر رئيسى اگر از زن زيردستانش خوشش آمد آن زيردست بايد زنش را طلاق دهد و به او واگذار كند، همانگونه كه در مورد ولايت فقيه مى گويند.
در اين داستان نكاتى قابل توجه است كه به آنها اشاره ميكنم.
#اولا دروغ و شيادى روحانيون مسلمانان در توجيه #ازدواجهاى_مكرر پيامبر اسلام برملا ميشود كه در توجيه آنها ميگويند؛ محمد زنهاى پير و بيوه و بى سرپرست را به عقد خود در مى آورد براى كمك به آنها
#دوما اينكه #خداى_محمد در ارضاى شهوات بى پايان محمد در هر لحظه در خدمت او بوده و براى اميال نفسانى اش، چپ و راست آيه نازل ميكرده است اما همين خدا نتوانسته است يك آيه در تحريم و مذمت برده دارى و فروش انسانهاى بينوا نازل كند
#سوما ادعا ميكنند تك تك آيات قرآن براى هدايت انسان نازل شده است، حال آنكه رسيدگى به امور شهوانى محمد در اين آيات چه هدايتى براى نسل بشر دارد؟؟
وا اسفا به انسانهايى كه كوركورانه و موروثى مسلمانند و داستانهاى دروغين آخوندها و روحانيون دين فروش را در تقديس محمد و اعوانش، باور ميكنند .
در پايان لازم به ذكر است:
#ﺯﯾﻨﺐ_بنت_جحش ﺩﺭ زمان ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ #ﻣﺤﻤﺪ ٣٥ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ٥٨ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺯﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﺤﻤﺪ فوت(دق مرگ شد) ﻣﯿﺸﻮﺩ. طبق ادعاى مورخين ﺍﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ #ﻋﻤﺮ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#پانويس:
اين داستان در منابع متعدد از جمله در #المستدرك_علي_الصحيحين جلد ٤ صفحه ٢٥ و در تفسيرهاى #الدر_المنثور و #كشاف و #طبرى در ذيل آيات ٣٧-٣٨ سوره احزاب آمده است.
و اما ديگر منابع اسلامى كه اين داستان را تعريف كرده اند:
١) #ﺻﺤﯿﺢ_ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻠﺪ ٢ حديث ٢٤٣٧ (صفحه ٥١٩)
٢) #ﺻﺤﯿﺢ_ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٢٤٩ (صفحه ١٣٨)
٣) #سنن_ﺍﺑﻮ_ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺟﻠﺪ ٣ حديث ٤٩٣٥ صفحات ١٣٧٨-١٣٧٧
٤) #ﺑﺤﺎﺭ_ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﺟﻠﺪ ٢٢ ﺑﺮﮒ ٢٠٣
@bozoonhigz
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است.
#قسمت_سوم
حال اگر شفاهی بودن قرآن را در دوران آغازین بعنوان یک فرضیه دیگر بپذیریم از آنجا که کاتبان متعدد بوده اند و در مراحل مختلف تاریخی کتابت کرده اند
بناچار نسخه های متفاوت برگ ها و ارواق و متن های قرآنی بوجود آمده است و این گوناگونی نتیجه این وضعیت تاریخی است.
در کتاب «#منشاهای قرآن، قرآن منشاها» که در برگیرنده یک سلسله پژوهش های متخصصان قرآن میباشد و زیر نظر «فرانسوا دروش» استاد کالژدوفرانس، تدوین و عرضه شده است، ما می خوانیم که «قرآن دارای نسخه های بسیار گوناگون با رسم و روش های دستوری و آوایی مختلف می باشد.»(برگ ۱۷۶).
بررسی «نسخه قرآن» در موزه ملی سن پیترزبورگ روسیه که سند «مارسل ۱۸» نام دارد و متعلق به سالهای ۶۸۰ تا ۷۵۰میلادی است،
بعنوان نمونه تفاوتها را اینگونه نشان می دهد: در سوره ۷، آیه ۳۲ «من عبیدک» آمده حال آنکه در قرآن نسخه قاهره «من عندک» نوشته شده است. در سوره ۸ در آیه ۴۱، در نسخه موزه روس «سای» آمده حال آنکه در نسخه قاهره «شیء» منعکس شده است.
در قرآن ها این تفاوتها بسیارند و نه تنها واژه ها جاعوض کرده اند بلکه بعلاوه فتحه و ضمه و کسره نیز جا به جا شده اند.
شناخت این تفاوتها در کار تحقیقی دارای اهمیت است زیرا بیانگر حقایق تاریخی تغییر یک متن دینی اند.
شواهد بسیاری ثابت می کنند که نسخه قرآن در قرن سوم هجری هنوز بطور کامل تثبیت و قطعی نشده است. «#صحیح_البخاری» که خود از حدیث دانان معروف است و در سال ۸۷۰ میلادی برابر با ۲۵۶ هجری فوت می کند و همچنین «ابوعیسی محمد الترمذی» که در ۸۲۴ میلادی در خاک ازبکستان امروزی متولد شده و سپس به خراسان و بصره و حجاز می رود و در سال ۸۹۲ میلادی برابر ۲۷۹ هجری فوت می کند و یکی از حدیث دانان بزرگ و معتبر اسلام است، به برخی آیات اشاره می کنند که پس از دویست سال هنوز قطعیت ندارند.
بعنوان نمونه در سوره ۵۱ آیه ۵۸ در مصف های گوناگون به صورتهای زیر درآمده است: «ان الله هو الرزاق ذو القوه المتین»، «انا الرزاق ذو القوه المتین»، «انی انا الرزاق ذو القوه المتین».(همانجا برگ ۱۸۶).
محدثین بزرگ اسلامی اعتراف به آیه های مورد بحث دارند و از مصحف قطعی قرآن سخن بمیان نمی آورند.
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
حال اگر شفاهی بودن قرآن را در دوران آغازین بعنوان یک فرضیه دیگر بپذیریم از آنجا که کاتبان متعدد بوده اند و در مراحل مختلف تاریخی کتابت کرده اند
بناچار نسخه های متفاوت برگ ها و ارواق و متن های قرآنی بوجود آمده است و این گوناگونی نتیجه این وضعیت تاریخی است.
در کتاب «#منشاهای قرآن، قرآن منشاها» که در برگیرنده یک سلسله پژوهش های متخصصان قرآن میباشد و زیر نظر «فرانسوا دروش» استاد کالژدوفرانس، تدوین و عرضه شده است، ما می خوانیم که «قرآن دارای نسخه های بسیار گوناگون با رسم و روش های دستوری و آوایی مختلف می باشد.»(برگ ۱۷۶).
بررسی «نسخه قرآن» در موزه ملی سن پیترزبورگ روسیه که سند «مارسل ۱۸» نام دارد و متعلق به سالهای ۶۸۰ تا ۷۵۰میلادی است،
بعنوان نمونه تفاوتها را اینگونه نشان می دهد: در سوره ۷، آیه ۳۲ «من عبیدک» آمده حال آنکه در قرآن نسخه قاهره «من عندک» نوشته شده است. در سوره ۸ در آیه ۴۱، در نسخه موزه روس «سای» آمده حال آنکه در نسخه قاهره «شیء» منعکس شده است.
در قرآن ها این تفاوتها بسیارند و نه تنها واژه ها جاعوض کرده اند بلکه بعلاوه فتحه و ضمه و کسره نیز جا به جا شده اند.
شناخت این تفاوتها در کار تحقیقی دارای اهمیت است زیرا بیانگر حقایق تاریخی تغییر یک متن دینی اند.
شواهد بسیاری ثابت می کنند که نسخه قرآن در قرن سوم هجری هنوز بطور کامل تثبیت و قطعی نشده است. «#صحیح_البخاری» که خود از حدیث دانان معروف است و در سال ۸۷۰ میلادی برابر با ۲۵۶ هجری فوت می کند و همچنین «ابوعیسی محمد الترمذی» که در ۸۲۴ میلادی در خاک ازبکستان امروزی متولد شده و سپس به خراسان و بصره و حجاز می رود و در سال ۸۹۲ میلادی برابر ۲۷۹ هجری فوت می کند و یکی از حدیث دانان بزرگ و معتبر اسلام است، به برخی آیات اشاره می کنند که پس از دویست سال هنوز قطعیت ندارند.
بعنوان نمونه در سوره ۵۱ آیه ۵۸ در مصف های گوناگون به صورتهای زیر درآمده است: «ان الله هو الرزاق ذو القوه المتین»، «انا الرزاق ذو القوه المتین»، «انی انا الرزاق ذو القوه المتین».(همانجا برگ ۱۸۶).
محدثین بزرگ اسلامی اعتراف به آیه های مورد بحث دارند و از مصحف قطعی قرآن سخن بمیان نمی آورند.
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
Telegram
attach 📎
▪️ آيا محمد، پيامبر اسلام وجود خارجى داشته است؟
#قسمت_سوم
امروز ما مرز میان دین یهود و مسیحیت را به روشنی میشناسیم. «تام هُلاند (Tom Holland)» یادآوری میکند که
تا پیش از «کُنستانتین (Constantine)» مرز دینی میان یهود و مسیحیت روشن نبود. این مرزبندی زمانی انجام گرفت که دین مسیح بکمک «کُنستانتین (Constantine)» به نام یک دین دولتی پذیرفته شد و رهبران کلیسا در جایگاهی قرار گرفتند که بتوانستند یک مرز شفاف برای پاسخ به این پرسش بکشند، که چه کسی مسیحی است و چه کسی نیست. کشیده شدن این «مرز دینی» یک واکُنشی را به همراه داشت. یهودی ها نیز در پاسخ به این مرزبندی، ناگزیر شدند چهارچوب های دینی خودشان را محکم تر و غیر قابل انعطاف تر کنند.
اکنون این پرسش پیش میآید که سرنوشت آن انسان هایی که باور بینابینی—یهودی / مسیحی-- داشتند چه شُده است؟
آیا آن #مسیحی هایی که همزمان «#یهودی» هم بودند و آن یهودی هایی که باور داشتند که عیسی مصلوب شده، پذیرفته بودند که او همان مسیح رهایی بخش آنها بوده است؟ بدینسان مومنین با باورهای بینابینی ناگزیر شدند که از باورهای دینی بینابینی شان دست بردارند. «تام هُلاند (Tom Holland)» بر این باور است که خاستگاه و سرچشمه دین اسلام باورهای دینی بینابینی این انسان هایی بود که کلیسا و کنیسه (پرستشگاه های یهودی) آنها را به گُناه «ارتداد» از «سرزمین مقدس» و خانه و آشیانه شان راند و به بیابان فرستاد. این آدم های «مرتد» در مکه گردهم نیامدند، بکله در جایی که آنها بیشترین شمار را داشتند، در جایی در میان سرزمین های فلسطین، اردون و سوریه که سپس تر شهر «پترا (Petra)» نام گرفت.
▪️آیا محمد وجود خارجی داشت؟
«تام هُلاند (Tom Holland)» به این پُرسش پاسخ مثبت میدهد. ما از بهر گزارش هایی که راهبان مسیحی در سده هفتم میلادی درباره #محمد داده اند، از وجود او آگاه هستیم، اگرچه نه به نام پیامبر.
راهبان از او به نام یک قانونگُزار یا یک فرمانده جنگی عرب یاد کرده اند. برخی از پژوهشگران به وجود محمد شک دارند. اسناد جالب دیگر نشان میدهند که محمد تا دوسال پس از آن زمانی که به نام سالمرگ محمد میشناسند، هنوز زنده بوده و رهبری فتح فلسطین را پیش میبرده است. بدینسان سندهای تاریخی و پُرسش ها سرشار از پیچیدگی هستند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
امروز ما مرز میان دین یهود و مسیحیت را به روشنی میشناسیم. «تام هُلاند (Tom Holland)» یادآوری میکند که
تا پیش از «کُنستانتین (Constantine)» مرز دینی میان یهود و مسیحیت روشن نبود. این مرزبندی زمانی انجام گرفت که دین مسیح بکمک «کُنستانتین (Constantine)» به نام یک دین دولتی پذیرفته شد و رهبران کلیسا در جایگاهی قرار گرفتند که بتوانستند یک مرز شفاف برای پاسخ به این پرسش بکشند، که چه کسی مسیحی است و چه کسی نیست. کشیده شدن این «مرز دینی» یک واکُنشی را به همراه داشت. یهودی ها نیز در پاسخ به این مرزبندی، ناگزیر شدند چهارچوب های دینی خودشان را محکم تر و غیر قابل انعطاف تر کنند.
اکنون این پرسش پیش میآید که سرنوشت آن انسان هایی که باور بینابینی—یهودی / مسیحی-- داشتند چه شُده است؟
آیا آن #مسیحی هایی که همزمان «#یهودی» هم بودند و آن یهودی هایی که باور داشتند که عیسی مصلوب شده، پذیرفته بودند که او همان مسیح رهایی بخش آنها بوده است؟ بدینسان مومنین با باورهای بینابینی ناگزیر شدند که از باورهای دینی بینابینی شان دست بردارند. «تام هُلاند (Tom Holland)» بر این باور است که خاستگاه و سرچشمه دین اسلام باورهای دینی بینابینی این انسان هایی بود که کلیسا و کنیسه (پرستشگاه های یهودی) آنها را به گُناه «ارتداد» از «سرزمین مقدس» و خانه و آشیانه شان راند و به بیابان فرستاد. این آدم های «مرتد» در مکه گردهم نیامدند، بکله در جایی که آنها بیشترین شمار را داشتند، در جایی در میان سرزمین های فلسطین، اردون و سوریه که سپس تر شهر «پترا (Petra)» نام گرفت.
▪️آیا محمد وجود خارجی داشت؟
«تام هُلاند (Tom Holland)» به این پُرسش پاسخ مثبت میدهد. ما از بهر گزارش هایی که راهبان مسیحی در سده هفتم میلادی درباره #محمد داده اند، از وجود او آگاه هستیم، اگرچه نه به نام پیامبر.
راهبان از او به نام یک قانونگُزار یا یک فرمانده جنگی عرب یاد کرده اند. برخی از پژوهشگران به وجود محمد شک دارند. اسناد جالب دیگر نشان میدهند که محمد تا دوسال پس از آن زمانی که به نام سالمرگ محمد میشناسند، هنوز زنده بوده و رهبری فتح فلسطین را پیش میبرده است. بدینسان سندهای تاریخی و پُرسش ها سرشار از پیچیدگی هستند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
Telegram
attach 📎
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب ؟
#قسمت_سوم
براى فهم اين موضوع به برخى ازين نامها و عبارات اشاره كرده و ميگويند كه اعراب نام اللات را از الله و مناة را از منان و العزی را از نام العزیز اقتباس کرده اند.
اين مطلب را شوکانی در #كتاب_فتح_القدیر جلد ٢ صفحه ٣٠٥ و ابن کثیر در تفسیر معروف خود در جلد ٣ صفحه ٥١٦ به آن اشاره كرده اند.
#ابن_كثير در تفسيرش چنين آورده اند؛
وَقَالَ قَتَادَةُ: (يُلْحِدُونَ) يُشْرِكُونَ.
یعنی الحاد در اسماء الله به معنی شریک کردن اسماء غیر الله با الله و ارتکاب شرک است.
بعنوان مثال اگر بگویید دون الله هایی نظیر العزیز یا المنان بت هایی هستند که شریک الله می باشند چنانچه خود مفسرین هم این را گفته اند که این اسامی نام های بت های اعراب بوده است.
این فرضیه درست تر می تواند باشد که #محمّد بایستی از اسامی دون الله ها که بنا به نظر اغلب مفسرین اسامی بت های عرب بوده استفاده ابزاری کرده و آنان را فقط به الله اختصاص داده است.
#قرطبی در تفسیر خود در جلد ١٦ صفحه ١٨٣ به اين امر تصریح دارد که منظور دون الله همان بت ها بوده اند و در تفسیر خود ميگويد:
منظور دون الله،
وَهِيَ الْأَوْثَانُ یعنی بت ها هستند.
این عبارت مفسران واقعا مضحک است که بت پرستان، عرب نام بت های خود را از #اسماء_الحسنی گرفته باشند زیرا آنان در اصل این نام های اللات و العزی و المناة را شریک خدا می دانسته و مفسرین هم خود خوب می دانند که حداقل سه نام الله و المنان و العزیز در واقع شریک خدا یا همان بت ها بوده اند و از طرفی دیگر مفسرين مسلمان معتقدند كه مشرکین با مفهوم توحید و اسماء الحسنی آشنایی نداشته اند که بخواهند چنین کاری بکنند بلکه این محمّد بوده است.
محمد در قرآن ميگويد:
اسامی رحمان و رحیم و منان و العزیز و غیرهم نام هایی هستند که شما فقط آن ها اسم گذاری کرده اید به عنوان مثال در سوره یوسف آیه ٤٠ و سوره اعراف آیه ٧١ اينگونه آمده است که نام بت ها را خود بت پرستان برای خود انتخاب کرده اند بعنوان دون الله و آن آیه چنین است:
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٤٠) يوسف
#ترجمه:اين معبودهايى كه غير از خدا مىپرستيد، چيزى جز اسمهايى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمىدانند.
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
براى فهم اين موضوع به برخى ازين نامها و عبارات اشاره كرده و ميگويند كه اعراب نام اللات را از الله و مناة را از منان و العزی را از نام العزیز اقتباس کرده اند.
اين مطلب را شوکانی در #كتاب_فتح_القدیر جلد ٢ صفحه ٣٠٥ و ابن کثیر در تفسیر معروف خود در جلد ٣ صفحه ٥١٦ به آن اشاره كرده اند.
#ابن_كثير در تفسيرش چنين آورده اند؛
وَقَالَ قَتَادَةُ: (يُلْحِدُونَ) يُشْرِكُونَ.
یعنی الحاد در اسماء الله به معنی شریک کردن اسماء غیر الله با الله و ارتکاب شرک است.
بعنوان مثال اگر بگویید دون الله هایی نظیر العزیز یا المنان بت هایی هستند که شریک الله می باشند چنانچه خود مفسرین هم این را گفته اند که این اسامی نام های بت های اعراب بوده است.
این فرضیه درست تر می تواند باشد که #محمّد بایستی از اسامی دون الله ها که بنا به نظر اغلب مفسرین اسامی بت های عرب بوده استفاده ابزاری کرده و آنان را فقط به الله اختصاص داده است.
#قرطبی در تفسیر خود در جلد ١٦ صفحه ١٨٣ به اين امر تصریح دارد که منظور دون الله همان بت ها بوده اند و در تفسیر خود ميگويد:
منظور دون الله،
وَهِيَ الْأَوْثَانُ یعنی بت ها هستند.
این عبارت مفسران واقعا مضحک است که بت پرستان، عرب نام بت های خود را از #اسماء_الحسنی گرفته باشند زیرا آنان در اصل این نام های اللات و العزی و المناة را شریک خدا می دانسته و مفسرین هم خود خوب می دانند که حداقل سه نام الله و المنان و العزیز در واقع شریک خدا یا همان بت ها بوده اند و از طرفی دیگر مفسرين مسلمان معتقدند كه مشرکین با مفهوم توحید و اسماء الحسنی آشنایی نداشته اند که بخواهند چنین کاری بکنند بلکه این محمّد بوده است.
محمد در قرآن ميگويد:
اسامی رحمان و رحیم و منان و العزیز و غیرهم نام هایی هستند که شما فقط آن ها اسم گذاری کرده اید به عنوان مثال در سوره یوسف آیه ٤٠ و سوره اعراف آیه ٧١ اينگونه آمده است که نام بت ها را خود بت پرستان برای خود انتخاب کرده اند بعنوان دون الله و آن آیه چنین است:
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٤٠) يوسف
#ترجمه:اين معبودهايى كه غير از خدا مىپرستيد، چيزى جز اسمهايى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمىدانند.
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#خشونت_در_اسلام
💥جنایت های #علی_بن_ابیطالب
#قسمت_سوم
⚡️مردم #خراسان نيز در زمان علی برای چندين بار قيام کردند و چون چيزی نداشتند بعنوان باج و خراج بپردازند، از دين #اسلام برگشته و به مقاومت سخت و جانانه ای دست زدند. علی #جعده_بن_هبيره را بسوی خراسان فرستاد. او مردم نيشاپور را محاصره کرد تا مجبور به صلح شدند.
✨ منابع:
تاريخ طبری، جلد 6، ص 2586
فتوح البلدان ص 292
⚡️در زمان #علی مردم شهر ری نيز سر به طغيان برداشتند و از پرداخت خراج خوداری کردند. علی، #ابوموسی را با لشکری زياد به سرکوب شوروش فرستاد و امور آنجا را بحال نخستين برگرداند. ابوموسی پيش از اين طغيان نيز، يکبار ديگر بدستور علی به جنگ مردم شهر ری گسيل شده بود.
✨ منبع: 👈 فتوح البلدان ص 150
⚡️به روزگار خلافت #علی_بن_ابی_طالب، چون پايان سال 38 و آغاز سال 39 بود، #حارث_بن_مره عبدی، به فرمان علی لشکر به خراسان کشيد و پيروز شد، غنيمت بسيار و برده ی بی شمار بدست آورد. تنها در يک روز، هزار برده ميان يارانش تقسيم کرد. لکن سرانجام خود و يارانش، جز گروهی اندک، در سرزمين قيقان (سرحد خراسان) کشته شد.
✨ منبع :
(فتوح البلدان، بلاذری)
⚡️ #علی_بن_ابی_طالب، عبدالرحمن بنی جز #طائی را به سيستان فرستاد. لکن حسکه حبطی وی را بکشت، پس علی فرمود: بيايد که چهار هزار تن از حبطيان را به قتل رسانيم. وی را گفتند: حبطيان پانصد تن هم نشوند.
✨ منبع:
(فتوح البلدان بلاذری)
@bozoonhigz
💥جنایت های #علی_بن_ابیطالب
#قسمت_سوم
⚡️مردم #خراسان نيز در زمان علی برای چندين بار قيام کردند و چون چيزی نداشتند بعنوان باج و خراج بپردازند، از دين #اسلام برگشته و به مقاومت سخت و جانانه ای دست زدند. علی #جعده_بن_هبيره را بسوی خراسان فرستاد. او مردم نيشاپور را محاصره کرد تا مجبور به صلح شدند.
✨ منابع:
تاريخ طبری، جلد 6، ص 2586
فتوح البلدان ص 292
⚡️در زمان #علی مردم شهر ری نيز سر به طغيان برداشتند و از پرداخت خراج خوداری کردند. علی، #ابوموسی را با لشکری زياد به سرکوب شوروش فرستاد و امور آنجا را بحال نخستين برگرداند. ابوموسی پيش از اين طغيان نيز، يکبار ديگر بدستور علی به جنگ مردم شهر ری گسيل شده بود.
✨ منبع: 👈 فتوح البلدان ص 150
⚡️به روزگار خلافت #علی_بن_ابی_طالب، چون پايان سال 38 و آغاز سال 39 بود، #حارث_بن_مره عبدی، به فرمان علی لشکر به خراسان کشيد و پيروز شد، غنيمت بسيار و برده ی بی شمار بدست آورد. تنها در يک روز، هزار برده ميان يارانش تقسيم کرد. لکن سرانجام خود و يارانش، جز گروهی اندک، در سرزمين قيقان (سرحد خراسان) کشته شد.
✨ منبع :
(فتوح البلدان، بلاذری)
⚡️ #علی_بن_ابی_طالب، عبدالرحمن بنی جز #طائی را به سيستان فرستاد. لکن حسکه حبطی وی را بکشت، پس علی فرمود: بيايد که چهار هزار تن از حبطيان را به قتل رسانيم. وی را گفتند: حبطيان پانصد تن هم نشوند.
✨ منبع:
(فتوح البلدان بلاذری)
@bozoonhigz
●عاقبت کسی که اسلام را کنار بگذارد.
#قسمت_سوم
#ارتداد
⚡️در قسمت دیدیم که در سندی معتبر آمده بود که علی ابن ابیطالب فردی بیگناه را فقط به جرم مسیحی شدن به قدری لگد مال کرد تا کشته شد؛ حال در این قسمت سندی دیگر را نقل می کنیم :
#متن_عربى : ۳ - علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن غير واحد من أصحابنا، عن أبي جعفر وأبي عبد الله عليهما السلام في المرتد يستتاب فإن تاب وإلا قتل والمرأة إذا ارتدت عن الاسلام استتيبت فإن تابت ورجعت وإلا خلدت في السجن وضيق عليها في حبسها.
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۷ صفحه : ۲۵۶
#ترجمه : امام باقر و امام صادق درباره مرتد گفتند: از او(مرتد) می خواهند که توبه کند؛ پس اگر توبه نمود، رهایش می کنند. در غیر این صورت، 👈🏻او را می کشند👉🏻 و اگر زنی مرتد شود، او را به توبه وادار می کنند؛ اگر توبه نمود و به اسلام بازگشت، رهایش میکنند ، وگرنه او را برای همیشه زندانی می نمایند و در زندان، او را در تنگنا و سختی قرار می دهند.
⚡️این روایت صحیح است، چنانچه آیت الله خویی در این مورد این روایت می نویسد : 《صحيحة》.
#منبع : موسوعة الامام الخوئي نویسنده : الخوئي، السيد أبوالقاسم جلد : ۴۱ صفحه : ۳۹۹
⚡️همچنین آیت الله سید علی طباطبایی در مورد این روایت می گوید که این روایت صحیح است.
#منبع : رياض المسائل في تحقيق الأحكام بالدّلائل نویسنده : الطباطبائي، السيد علي جلد : ۱۴ صفحه : ۲۲۸
⚡️همچنین علامه مجلسی در مورد این روایت می نویسد : 《الحديث الثالث : حسن》.
#منبع : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : ۲۳ صفحه : ۳۹۷
⚡️عزیزان خوب به این اسناد توجه کنید؛ ائمه بیرحم شیعه میگویند که مردی که معتقد به اسلام نبود را بکشید و اگر زنی از اسلام خارج شد تو را به زندان بیاندازید که در اوج سختی قرار بگیرد؛ آیا یک انسان شرافتمند و عاقل چنین سخن زشتی را میزنند؟
⚡️فرض کنید که یک انسان دانشمند با مطالعه و تحقیق به این نتیجه رسیده که اسلام دینی غیر عقلانی و غیر اخلاقی و ضد علمی است، آیا این شخص شریف را فقط به دلیل اعتقاداتش باید کشته شود؟ آیا این تفکر وحشیانه اسلامی میتواند مروج صلح برای بشریت باشد؟
ادامه دارد...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
#ارتداد
⚡️در قسمت دیدیم که در سندی معتبر آمده بود که علی ابن ابیطالب فردی بیگناه را فقط به جرم مسیحی شدن به قدری لگد مال کرد تا کشته شد؛ حال در این قسمت سندی دیگر را نقل می کنیم :
#متن_عربى : ۳ - علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن غير واحد من أصحابنا، عن أبي جعفر وأبي عبد الله عليهما السلام في المرتد يستتاب فإن تاب وإلا قتل والمرأة إذا ارتدت عن الاسلام استتيبت فإن تابت ورجعت وإلا خلدت في السجن وضيق عليها في حبسها.
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۷ صفحه : ۲۵۶
#ترجمه : امام باقر و امام صادق درباره مرتد گفتند: از او(مرتد) می خواهند که توبه کند؛ پس اگر توبه نمود، رهایش می کنند. در غیر این صورت، 👈🏻او را می کشند👉🏻 و اگر زنی مرتد شود، او را به توبه وادار می کنند؛ اگر توبه نمود و به اسلام بازگشت، رهایش میکنند ، وگرنه او را برای همیشه زندانی می نمایند و در زندان، او را در تنگنا و سختی قرار می دهند.
⚡️این روایت صحیح است، چنانچه آیت الله خویی در این مورد این روایت می نویسد : 《صحيحة》.
#منبع : موسوعة الامام الخوئي نویسنده : الخوئي، السيد أبوالقاسم جلد : ۴۱ صفحه : ۳۹۹
⚡️همچنین آیت الله سید علی طباطبایی در مورد این روایت می گوید که این روایت صحیح است.
#منبع : رياض المسائل في تحقيق الأحكام بالدّلائل نویسنده : الطباطبائي، السيد علي جلد : ۱۴ صفحه : ۲۲۸
⚡️همچنین علامه مجلسی در مورد این روایت می نویسد : 《الحديث الثالث : حسن》.
#منبع : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : ۲۳ صفحه : ۳۹۷
⚡️عزیزان خوب به این اسناد توجه کنید؛ ائمه بیرحم شیعه میگویند که مردی که معتقد به اسلام نبود را بکشید و اگر زنی از اسلام خارج شد تو را به زندان بیاندازید که در اوج سختی قرار بگیرد؛ آیا یک انسان شرافتمند و عاقل چنین سخن زشتی را میزنند؟
⚡️فرض کنید که یک انسان دانشمند با مطالعه و تحقیق به این نتیجه رسیده که اسلام دینی غیر عقلانی و غیر اخلاقی و ضد علمی است، آیا این شخص شریف را فقط به دلیل اعتقاداتش باید کشته شود؟ آیا این تفکر وحشیانه اسلامی میتواند مروج صلح برای بشریت باشد؟
ادامه دارد...
@bozoonhigz
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟
#قسمت_سوم
٥) در همین آیات روشنی روز و شب برای کل آسمان در نظر گرفته شده، در صورتی که ما می دانیم نورى که از خورشید سرچشمه دارد تنها بخشی از زمین و سیاره های اطرافش را روشن می کند نه کل کهکشانها را.
٦) در آیه بعدی به وضوح گفته می شود که زمین صاف است!
واقعا در مورد این آیات چه فکری می کنید؟
به نظر شما این آیات از طرف خدائى است که همه چیز را آفریده و به همه چیز داناست یا از طرف یک انسان عرب که بیش از ١٤٠٠ سال پیش می زیسته و با علمی که انسانها آن زمان داشتند چنین حرف هایی زده است؟
فکر نمی کنم حتی نیازی به قضاوت باشد که بخواهم بگویم خودتان قضاوت کنید.
تازه این شروع کار است، هنوز حرف هایی در این کتاب هستند که با آگاه شدن از آنها فکر نمی کنم دیگر ایمانی به اسلام و كتابش داشته باشید چه برسد به این که بخواهید از مسلمان نبودن من تعجب کنید.
البته لازمه اينكار، كنار گذاشتن ترس و تعصب و پيش فرضهاى دينى است و تا زمانى كه از قيد آنها خارج نشده باشيد قادر به ديدن حقيقت نخواهيد بود.
حال به آیات بعدی توجه کنید:
٧) در #قرآن آمده که هرکس به هر اندازه ای که خویی یا بدی کند جزای آن را خواهد دید. حتما این آیه تا کنون به گوشتان خورده، ولی تا به حال به این فکر کرده اید که چگونه خدا بعد از سالها عبادت شيطان، او را برای فقط یک خطا تا ابد به جهنم می فرستد؟
اگر شبطان فرشته بود پس چگونه توانست گناه نافرمانی خدا را مرتکب شود؟ فرشتگان که از خود اختیاری ندارند!
و آيا اين عدالت خداوند خالق جهان است كه يك سويه به قاضى برود و فقط داستان را از زبان خود بيان كند؟ چرا هيچگاه ما داستان را از زبان شيطان نشنيده ايم كه ببينيم حرف و حساب او چيست؟
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٥) در همین آیات روشنی روز و شب برای کل آسمان در نظر گرفته شده، در صورتی که ما می دانیم نورى که از خورشید سرچشمه دارد تنها بخشی از زمین و سیاره های اطرافش را روشن می کند نه کل کهکشانها را.
٦) در آیه بعدی به وضوح گفته می شود که زمین صاف است!
واقعا در مورد این آیات چه فکری می کنید؟
به نظر شما این آیات از طرف خدائى است که همه چیز را آفریده و به همه چیز داناست یا از طرف یک انسان عرب که بیش از ١٤٠٠ سال پیش می زیسته و با علمی که انسانها آن زمان داشتند چنین حرف هایی زده است؟
فکر نمی کنم حتی نیازی به قضاوت باشد که بخواهم بگویم خودتان قضاوت کنید.
تازه این شروع کار است، هنوز حرف هایی در این کتاب هستند که با آگاه شدن از آنها فکر نمی کنم دیگر ایمانی به اسلام و كتابش داشته باشید چه برسد به این که بخواهید از مسلمان نبودن من تعجب کنید.
البته لازمه اينكار، كنار گذاشتن ترس و تعصب و پيش فرضهاى دينى است و تا زمانى كه از قيد آنها خارج نشده باشيد قادر به ديدن حقيقت نخواهيد بود.
حال به آیات بعدی توجه کنید:
٧) در #قرآن آمده که هرکس به هر اندازه ای که خویی یا بدی کند جزای آن را خواهد دید. حتما این آیه تا کنون به گوشتان خورده، ولی تا به حال به این فکر کرده اید که چگونه خدا بعد از سالها عبادت شيطان، او را برای فقط یک خطا تا ابد به جهنم می فرستد؟
اگر شبطان فرشته بود پس چگونه توانست گناه نافرمانی خدا را مرتکب شود؟ فرشتگان که از خود اختیاری ندارند!
و آيا اين عدالت خداوند خالق جهان است كه يك سويه به قاضى برود و فقط داستان را از زبان خود بيان كند؟ چرا هيچگاه ما داستان را از زبان شيطان نشنيده ايم كه ببينيم حرف و حساب او چيست؟
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️ مجوز سكس با دختربچه زير ٩ سال در اسلام سنى!
#قسمت_سوم
٥) جاء في الفتاوى الهندية:
أكثر المشايخ على أنه لا عبرة للسن في هذا الباب وإنما العبرة للطاقة، إن كانت ضخمة سمينة تطيق الرجال ولا يخاف عليها المرض من ذلك; كان للزوج أن يدخل بها وإن لم تبلغ تسع سنين, وإن كانت نحيفة مهزولة لا تطيق الجماع، ويخاف عليها المرض لا يحل للزوج أن يدخل بها وإن كبر سنها، وهو الصحيح. اهـ
#ترجمه: در فتاوی الهندیه آمده: بیشتر مشایخ بر این هستند که مانعی در سن فرد برای این عمل نیست و به تحمل فرد بستگی دارد، اگر او توانایی جماع داشته باشد و ترس اینکه او مریض شود بر او نیست ف میتوان به او دخول کرد اگر چه به ٩ سال نرسیده باشد ولی اگر او نحیف است و توانایی جماع(سكس كردن) ندارد و ترس این میرود که او مریض شود، جایز نیست که همسرش با او جماع کند تا اینکه به او بزرگ شود و این صحیح است.
لینک مربوط به موارد مذکور در سایت سنی مذهب اسلام ویب:
جدای از این چند مورد كه در بالا نوشتيم، موارد دیگرى در کتب اهل سنت وجود دارد كه این عمل شنیع یعنی ازدواج با کودک و نگاه شهوت آمیز به او اجازه داده شده است بعنوان مثال به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم؛
١) #ابن_حجر میگوید
وقال ابن بطال یجوز تزویج الصغیره بالکبیر اجماعا ولو کانت فی المهد لکن لا یمکن منها حتی تصلح للوطء.
#منبع: فتح الباری ابن حجر عسقلانی ج ٩ ص ١٠٧
#ترجمه: ابن یطال میگوید که اجماع است بر اینکه میتوان دختر صغیره را به ازدواج مرد بزر گسال در اورد ولو اینکه در مهد باشد(گهواره) ولی نمیتوان با وی نزدیکی کرد تا زمانی که وطیء کرددن صحیح باشد
٢) #شوکانی نیز همانند ابن حجر عمل کرده بر اساس روایت در مورد سن ازدواج عایشه همان حکم را بیان میکند.
وفی الحدیث ایضا دلیل علی انه یجوز تزویج الصغیره بالکبیر وقد بوب لذلک البخاری وذکر حدیث عایشه وحکی فی الفتح الاجماع علی جواز ذلک قال: ولو کانت فی المهد لکن لا یمکن منها حتی تصلح للوطی.
#منبع: تیل الاوطار شوکانی ج ٦ ص ٢٥٤
▪️ مباح بودن استمتاعات با دختر شیر خوار نزد اهل سنت.
١) ابن عمر الجاوی الشافعی میگوید
اذا کانت صغیره لا تطیق الوطء و لو تمتع بالمقدمات یقصد بالمقدمات الامور تسبق الوطء کالتقبیل و الضم و التفخیذ و غیرها من الاستمتاعات.
#منبع: نهایه الزین ابن عمر الجاوی ج ١ ص ٣٣٦.
#ترجمه: اگر دختر خردسال تحمل نزدیکی نداشت میتوان برخی مقدمات قبل از نزدیکی را مانند در آغوش گرفتن چسباندن لای ران گذاشتن ودیگر استمتاعات را انجام داد.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٥) جاء في الفتاوى الهندية:
أكثر المشايخ على أنه لا عبرة للسن في هذا الباب وإنما العبرة للطاقة، إن كانت ضخمة سمينة تطيق الرجال ولا يخاف عليها المرض من ذلك; كان للزوج أن يدخل بها وإن لم تبلغ تسع سنين, وإن كانت نحيفة مهزولة لا تطيق الجماع، ويخاف عليها المرض لا يحل للزوج أن يدخل بها وإن كبر سنها، وهو الصحيح. اهـ
#ترجمه: در فتاوی الهندیه آمده: بیشتر مشایخ بر این هستند که مانعی در سن فرد برای این عمل نیست و به تحمل فرد بستگی دارد، اگر او توانایی جماع داشته باشد و ترس اینکه او مریض شود بر او نیست ف میتوان به او دخول کرد اگر چه به ٩ سال نرسیده باشد ولی اگر او نحیف است و توانایی جماع(سكس كردن) ندارد و ترس این میرود که او مریض شود، جایز نیست که همسرش با او جماع کند تا اینکه به او بزرگ شود و این صحیح است.
لینک مربوط به موارد مذکور در سایت سنی مذهب اسلام ویب:
جدای از این چند مورد كه در بالا نوشتيم، موارد دیگرى در کتب اهل سنت وجود دارد كه این عمل شنیع یعنی ازدواج با کودک و نگاه شهوت آمیز به او اجازه داده شده است بعنوان مثال به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم؛
١) #ابن_حجر میگوید
وقال ابن بطال یجوز تزویج الصغیره بالکبیر اجماعا ولو کانت فی المهد لکن لا یمکن منها حتی تصلح للوطء.
#منبع: فتح الباری ابن حجر عسقلانی ج ٩ ص ١٠٧
#ترجمه: ابن یطال میگوید که اجماع است بر اینکه میتوان دختر صغیره را به ازدواج مرد بزر گسال در اورد ولو اینکه در مهد باشد(گهواره) ولی نمیتوان با وی نزدیکی کرد تا زمانی که وطیء کرددن صحیح باشد
٢) #شوکانی نیز همانند ابن حجر عمل کرده بر اساس روایت در مورد سن ازدواج عایشه همان حکم را بیان میکند.
وفی الحدیث ایضا دلیل علی انه یجوز تزویج الصغیره بالکبیر وقد بوب لذلک البخاری وذکر حدیث عایشه وحکی فی الفتح الاجماع علی جواز ذلک قال: ولو کانت فی المهد لکن لا یمکن منها حتی تصلح للوطی.
#منبع: تیل الاوطار شوکانی ج ٦ ص ٢٥٤
▪️ مباح بودن استمتاعات با دختر شیر خوار نزد اهل سنت.
١) ابن عمر الجاوی الشافعی میگوید
اذا کانت صغیره لا تطیق الوطء و لو تمتع بالمقدمات یقصد بالمقدمات الامور تسبق الوطء کالتقبیل و الضم و التفخیذ و غیرها من الاستمتاعات.
#منبع: نهایه الزین ابن عمر الجاوی ج ١ ص ٣٣٦.
#ترجمه: اگر دختر خردسال تحمل نزدیکی نداشت میتوان برخی مقدمات قبل از نزدیکی را مانند در آغوش گرفتن چسباندن لای ران گذاشتن ودیگر استمتاعات را انجام داد.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_دوم این پیش فرض متعصبانه موجب شده است که مفسرین مسلمان در اغلب موارد قادر به درک منظور نویسنده اين متن نباشند چرا که اولا در تفسیر، متن را با متون و سنن دیگر (کتاب مسیحی و یهودی) تطبیق نمیدهند و دوم…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_سوم
#نولدکه از همان آغاز کتاب خود، یک نتیجه گیری عجولانه کرده است. وی تصور میکند که چون محمد به الهی بودن پیام خود ایمان داشته و برای آن هزینه داده و تلاش فراوان کرده است، پس نمیتوانسته با همدستی دوستان خود شیادی کرده باشد.
بنابراین براستی آنچه میگفته را کلامی میدانسته که به وحی شده است و نتیجه دوم اینکه محمد خود نویسنده قرآن بوده است. اما نولدکه در اینجا از یک فكت درست، یک نتیجه غلط گرفته است.
از این فكت که محمد به وحی بودن کلام خود ایمان داشته است الزاما نتیجه نمیشود که وی تصور میکرده به وی وحی میشود. یک امکان دیگری نیز وجود دارد و آن اينكه محمد واقعا ایمان داشته که پیام وی، وحی خداست اما نه به این معنا که مستقیما و شخصا باور داشته که توسط فرشتهای به وی وحی میشود.
او به رسالت خود ایمان داشته است و پیام خود را وحی خدا میدانسته اما وی میتوانسته پیام الهی را از کس دیگری دریافت کرده باشد و از کتبی که به وی داده میشده موعظه میکرده است اگرچه او براستی معتقد بوده که متن این کتب پیام خداست.
٢) دسته دوم از پژوهشگران سکولار غالبا منتقد اسلام و تجدیدنظر طلب هستند یعنی در اعتبار منابع اسلامی و تفاسیر موجود از آن تجدید نظر کرده و از ابتدا متن #قرآن را نه در زمینه تاریخی
مفروض در روایات اسلامی (در مکه توسط مردی به نام محمد بن عبدالله از سن چهل سالگی و...) بلکه صرفا با اتکا به روشهای تفسیر متن و دیگر مستندات تاریخی بررسی کردهاند
بنابراین ایشان صحت آنچه منابع متاخر اسلامی و تاریخ پذیرفته شده از اسلام نزد مسلمانان را کنار میگذارند یا به آنها دیده شک مینگرند.
با این نگاه اصلا معلوم نیست که آورنده قرآن حتما شخصی به نام محمد بن عبدالله باشد و در این دیدگاه بیشتر تلاش میشود تا با بررسی زبان شناختی و ریشههای غیراسلامی متن قرآن، آنرا یک محصول متاخر معرفی کنند، تعداد اين دسته پس از گذشت زمان و يافته هاى جديد تاريخى بيشتر و بيشتر ميشود.
برخی از این پژوهش قرآن، به این بسنده کردهاند که خاستگاه و تاثیر پذیری قرآن از مذاهب #یهودی و #مسیحی را اثبات کنند و به این ترتیب نشان دهند که برخلاف نظر مسلمانان،
قصص اشاره شده در قرآن بدیع نیستند بلکه اقتباسی هستند از کتب رسمی (انجیل و تورات) و دیگر کتب مربوط به فرقههای الحادی مسیحی و کتب غیرکانونی یهود.
در تاثیر پذیری احکام شریعت اسلام نیز از مذهب یهود جای شک وجود ندارد اما، سئوال اینجاست که این تاثیر پذیری به چه شکلی صورت گرفته است.
گروهی دیگر از این پژوهشگران نیز روی تاریخ قرآن و نحوه جمع آوری آن متمرکز هستند. #وانزبروگ ظهور اسلام را نه ناشی از صرفا التقاط فرهنگی بلکه تلاش یک فرقه مسیحی-یهودی برای نفوذ در اعراب میداند, مطالعات این مقاله اگرچه در روش و استدلال کاملا مستقل از بحث وانزبروگ است اما این نتیجه گیری وی را تایید میکند.
از گروه تجدیدنظر طلبان که رویکردهای زبان شناختی پیش گرفتهاند، کار #کریستف_لوکزنبرگ شایان ذکر است.
وی بسیاری از بخشهای متن قرآن را اصالتا یک مناجات نامه سریانی میداند که به اشتباه تعبیر و ترجمه شده است (باید در نظر داشت که نسخههای اولیه قرآن نقطهگذاری نشده بوده و برخی از این ابهامات در اثر نقطهگذاری اشتباه پدید آمده است) وجود کلماتی با ریشههای سریانی نشان میدهد که متن قرآن اصالتا در یک محیط صرفا #عربی یا حتی #عبری زبان به وجود نیامده است.
ادامه دارد .....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
#نولدکه از همان آغاز کتاب خود، یک نتیجه گیری عجولانه کرده است. وی تصور میکند که چون محمد به الهی بودن پیام خود ایمان داشته و برای آن هزینه داده و تلاش فراوان کرده است، پس نمیتوانسته با همدستی دوستان خود شیادی کرده باشد.
بنابراین براستی آنچه میگفته را کلامی میدانسته که به وحی شده است و نتیجه دوم اینکه محمد خود نویسنده قرآن بوده است. اما نولدکه در اینجا از یک فكت درست، یک نتیجه غلط گرفته است.
از این فكت که محمد به وحی بودن کلام خود ایمان داشته است الزاما نتیجه نمیشود که وی تصور میکرده به وی وحی میشود. یک امکان دیگری نیز وجود دارد و آن اينكه محمد واقعا ایمان داشته که پیام وی، وحی خداست اما نه به این معنا که مستقیما و شخصا باور داشته که توسط فرشتهای به وی وحی میشود.
او به رسالت خود ایمان داشته است و پیام خود را وحی خدا میدانسته اما وی میتوانسته پیام الهی را از کس دیگری دریافت کرده باشد و از کتبی که به وی داده میشده موعظه میکرده است اگرچه او براستی معتقد بوده که متن این کتب پیام خداست.
٢) دسته دوم از پژوهشگران سکولار غالبا منتقد اسلام و تجدیدنظر طلب هستند یعنی در اعتبار منابع اسلامی و تفاسیر موجود از آن تجدید نظر کرده و از ابتدا متن #قرآن را نه در زمینه تاریخی
مفروض در روایات اسلامی (در مکه توسط مردی به نام محمد بن عبدالله از سن چهل سالگی و...) بلکه صرفا با اتکا به روشهای تفسیر متن و دیگر مستندات تاریخی بررسی کردهاند
بنابراین ایشان صحت آنچه منابع متاخر اسلامی و تاریخ پذیرفته شده از اسلام نزد مسلمانان را کنار میگذارند یا به آنها دیده شک مینگرند.
با این نگاه اصلا معلوم نیست که آورنده قرآن حتما شخصی به نام محمد بن عبدالله باشد و در این دیدگاه بیشتر تلاش میشود تا با بررسی زبان شناختی و ریشههای غیراسلامی متن قرآن، آنرا یک محصول متاخر معرفی کنند، تعداد اين دسته پس از گذشت زمان و يافته هاى جديد تاريخى بيشتر و بيشتر ميشود.
برخی از این پژوهش قرآن، به این بسنده کردهاند که خاستگاه و تاثیر پذیری قرآن از مذاهب #یهودی و #مسیحی را اثبات کنند و به این ترتیب نشان دهند که برخلاف نظر مسلمانان،
قصص اشاره شده در قرآن بدیع نیستند بلکه اقتباسی هستند از کتب رسمی (انجیل و تورات) و دیگر کتب مربوط به فرقههای الحادی مسیحی و کتب غیرکانونی یهود.
در تاثیر پذیری احکام شریعت اسلام نیز از مذهب یهود جای شک وجود ندارد اما، سئوال اینجاست که این تاثیر پذیری به چه شکلی صورت گرفته است.
گروهی دیگر از این پژوهشگران نیز روی تاریخ قرآن و نحوه جمع آوری آن متمرکز هستند. #وانزبروگ ظهور اسلام را نه ناشی از صرفا التقاط فرهنگی بلکه تلاش یک فرقه مسیحی-یهودی برای نفوذ در اعراب میداند, مطالعات این مقاله اگرچه در روش و استدلال کاملا مستقل از بحث وانزبروگ است اما این نتیجه گیری وی را تایید میکند.
از گروه تجدیدنظر طلبان که رویکردهای زبان شناختی پیش گرفتهاند، کار #کریستف_لوکزنبرگ شایان ذکر است.
وی بسیاری از بخشهای متن قرآن را اصالتا یک مناجات نامه سریانی میداند که به اشتباه تعبیر و ترجمه شده است (باید در نظر داشت که نسخههای اولیه قرآن نقطهگذاری نشده بوده و برخی از این ابهامات در اثر نقطهگذاری اشتباه پدید آمده است) وجود کلماتی با ریشههای سریانی نشان میدهد که متن قرآن اصالتا در یک محیط صرفا #عربی یا حتی #عبری زبان به وجود نیامده است.
ادامه دارد .....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عقد ازدواج اسلامى، معناى نكاح و اهانت بيشرمانه اسلام به زنان #قسمت_دوم در قسمت قبل گفتيم كه: در لغتنامه معروف فرهنگ دهخدا(جلد نه صفحه ۷۲۱) كلمه نکاح دارای دو معنی (جماع کردن يا همان آميزش جنسى) و (گ ا ی ی د ن) میباشد. اما در اينجا سرى به فرهنگ لغت عربى…
▪️عقد ازدواج اسلامى، معناى نكاح و اهانت بيشرمانه اسلام به زنان
#قسمت_سوم(آخر)
حال براى تكميل اين بحث و فهم كامل كلمه #نكاح يا همان آميزش جنسى نگاهى به سوره احزاب و آيه ٥٠ بيندازيم:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ
أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ
وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ
خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ
وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ 👈 يَسْتَنْكِحَهَا 👉 خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ
#ترجمه:
اى پيامبر، ما زنانى را كه مهرشان را دادهاى و آنان را كه تصاحب كرده اى(زنان اسير) كه خدا به تو ارزانى داشته است و دختر عموها و دختر عمهها و دختر داييها و دختر خالههاى تو را كه با تو مهاجرت كردهاند بر تو حلال كرديم؛
و نيز زن مؤمنى را كه خود را به پيامبر بخشيده باشد، هرگاه پيامبر ميتواند با او 👈آميزش جنسى كند(يستنكحها). اين حكم ويژه توست نه ديگر مؤمنان.
همانطور كه ديديد در اين آيه الله به محمد ميگويد كه اگر زن مومنى خواست خودش را به تو ببخشيد و توهم خواستى ميتوانى با او سكس كنى! و البته اين حكم فقط مخصوص محمد است نه مردم عادى!
طرف ادعاى پيامبرى كرده و ادعا ميكند براى هدايت بشر تشريف آورده است،
#اولا با يك دختربچه ٨-٩ ساله ازدواج كرده
#دوما به زور زن پسرخوانده اش را طلاق داده و خودش سوار خر مراد شده
#سوما از طرف الله براى خود امتياز خاص قائل شده كه اگر زنى خودش را به تو بخشيد ميتوانى با او سكس كنى
▪️بحث در مورد اين آيه را ميتوانيد در اين مقاله(پيامبر اسلام و شهوت لجام گيسخته) بطور مفصل مطالعه كنيد.
مدافعين اسلام و خصوصا آخوندهاى مسلمان براحتى و با وقاحت تمام دروغ ميگويند چون دروغ گفتن براى حفظ اسلام ثواب دارد.
براى نمونه از همه شما عزيزان تقاضا ميكنم در ترجمه گوگل، ترجمه را از عربى به انگليسى تغيير دهيد و در قسمت عربى كلمه نكح را بنويسيد، و ببينيد پاسخ چيست مترجم گوگل نه با اسلام دشمنى دارد و نه نيازى به دروغ گفتن دارد. با نوشتن كلمه نكح در قسمت انگليسى مينويسد fuck
من تصويرش را در ادامه اين متن قرار ميدهم.
حال سئوالم از بانوانى است كه از اسلام دفاع ميكنند اين است كه اكنون با دانستن اين حقيقت و اين توهين بيشرمانه الله به آنان، آيا هنوز هم سنگ اسلام را به سينه ميزنيد؟
آيا هنوز هم فريب دروغ آخوند را ميخوريد كه كلمه نكحتك، معناى آميزش جنسى نميدهد؟
آيا هنوز با افتخار سر سفره عقد مينشينيد و با زبان خودتان ميگويد من با اين مهريه مشخص براى گاييده شدن(پوزش ميطلبم) از سوى شما آماده ام؟؟
قضاوت با انسانهاى خردمند و عاقل
@bozoonhigz
#قسمت_سوم(آخر)
حال براى تكميل اين بحث و فهم كامل كلمه #نكاح يا همان آميزش جنسى نگاهى به سوره احزاب و آيه ٥٠ بيندازيم:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ
أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ
وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ
خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ
وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ 👈 يَسْتَنْكِحَهَا 👉 خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ
#ترجمه:
اى پيامبر، ما زنانى را كه مهرشان را دادهاى و آنان را كه تصاحب كرده اى(زنان اسير) كه خدا به تو ارزانى داشته است و دختر عموها و دختر عمهها و دختر داييها و دختر خالههاى تو را كه با تو مهاجرت كردهاند بر تو حلال كرديم؛
و نيز زن مؤمنى را كه خود را به پيامبر بخشيده باشد، هرگاه پيامبر ميتواند با او 👈آميزش جنسى كند(يستنكحها). اين حكم ويژه توست نه ديگر مؤمنان.
همانطور كه ديديد در اين آيه الله به محمد ميگويد كه اگر زن مومنى خواست خودش را به تو ببخشيد و توهم خواستى ميتوانى با او سكس كنى! و البته اين حكم فقط مخصوص محمد است نه مردم عادى!
طرف ادعاى پيامبرى كرده و ادعا ميكند براى هدايت بشر تشريف آورده است،
#اولا با يك دختربچه ٨-٩ ساله ازدواج كرده
#دوما به زور زن پسرخوانده اش را طلاق داده و خودش سوار خر مراد شده
#سوما از طرف الله براى خود امتياز خاص قائل شده كه اگر زنى خودش را به تو بخشيد ميتوانى با او سكس كنى
▪️بحث در مورد اين آيه را ميتوانيد در اين مقاله(پيامبر اسلام و شهوت لجام گيسخته) بطور مفصل مطالعه كنيد.
مدافعين اسلام و خصوصا آخوندهاى مسلمان براحتى و با وقاحت تمام دروغ ميگويند چون دروغ گفتن براى حفظ اسلام ثواب دارد.
براى نمونه از همه شما عزيزان تقاضا ميكنم در ترجمه گوگل، ترجمه را از عربى به انگليسى تغيير دهيد و در قسمت عربى كلمه نكح را بنويسيد، و ببينيد پاسخ چيست مترجم گوگل نه با اسلام دشمنى دارد و نه نيازى به دروغ گفتن دارد. با نوشتن كلمه نكح در قسمت انگليسى مينويسد fuck
من تصويرش را در ادامه اين متن قرار ميدهم.
حال سئوالم از بانوانى است كه از اسلام دفاع ميكنند اين است كه اكنون با دانستن اين حقيقت و اين توهين بيشرمانه الله به آنان، آيا هنوز هم سنگ اسلام را به سينه ميزنيد؟
آيا هنوز هم فريب دروغ آخوند را ميخوريد كه كلمه نكحتك، معناى آميزش جنسى نميدهد؟
آيا هنوز با افتخار سر سفره عقد مينشينيد و با زبان خودتان ميگويد من با اين مهريه مشخص براى گاييده شدن(پوزش ميطلبم) از سوى شما آماده ام؟؟
قضاوت با انسانهاى خردمند و عاقل
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_سوم
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد:
و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه تكون الإفاضة عند الشروق إلى "منى". وقد نعت بـ"المشعر الحرام" في القرآن الكريم(سورة البقرة الآية ١٩٨، تفسير الطبري مجلد ٢/ ص ١٦٤، روح المعاني مجلد ٢ ص ٧٤ ، تفسير ابن كثير مجلد ١ ص ٢٤٢) ويذكر أهل الأخبار أن "قصي بن كلاب"، كان قد أوقد نارًا على "المزدلفة" حتى يراها من دفع من عرفة، وأن العرب سارت على سنته هذه، وبقيت توقدها حتى في الإسلام(نهاية الأرب مجلد ١ ص ١٠٩، "ذكر نيران العرب" صبح الأعشى مجلد ١ ص ٤٠٩، الأزرقي صفحات ٣٦، ١٣٠، ٤١١، ٤١٥، "وستنفلد" ابن هشام ص ٧٧، ابن سعد مجلد ١ ص ٧٢، "صادر" اللسان مجلد ٩ ص ١٣٨، البلدان مجلد ٤ ص ٥١٩، تاج العروس مجلد ٦ ص ١٣١) .. ولا بد وأن يكون من المواضع الجاهلية المقدسة كذلك، التي كان لها صلة بالأصنام. وقد ذكر علماء اللغة اسم جبل بالمزدلفة دعوه "قزحًا". قالوا إنه "هو القرن الذي يقف عنده الإمام(تاج العروس مجلد ٢ ص ٢٠٧) "قزح") ، وذكروا أن "قزح" اسم شيطان ونحن نعرف اسم صنم يقال له "قزاح"، قد تكون له صلة بهذا الموضع.
#ترجمه:
و"مزدلفة"، مکانی است که نزدیک در نیمه راه بین عرفه و منی است و در آن حاجیان شبشان را سپری می کنند یعنی شب دهم از ذی الحجه تا اینکه به سرزمین منی بروند. این در قرآن مشعر الحرام نامیده شده است و اهل تاریخ ذکر کرده اند که در مزدلفه آتشی برافروخت تا کسانی که از عرفات می آیند آن را ببینند و عرب بر این سنت ماند و حتی در زمان اسلام هم این رسم برقرار است و قطعا مزدلفه از مکان های مقدس عهد جاهلیت بوده است که در آنجا بت هایی بوده که قزح نام داشته و برخی گفته اند قزح رمز شیطان است و ما این را می دانیم که قزح نام یکی از بت ها بوده است.
و در همان کتاب جلد ٢ ص ٢٥٥ دكتر جواد على بیان می دارد که #بت_قزح، نامش شبیه یکی از بتها نزد ادومی ها بوده و بعدا در نزدیکی مکه(مزدلفه)مورد ستایش واقع می شده است.
"Koze"، ويذكرنا اسم هذا الصنم باسم الصنم "قزاح"، وهو صنم كان يعبد على مقربة من مكة.
البته برخي مدعی هستند که "قزح" Koze نماد شیطان بوده که در نوع خود در برخی آثار ذکر شده است و از قزح نه بعنوان فرشته بلکه شیطان یاد می کنند.
در هر حال چه فرشته چه شیطان وجود و اهمیت قزح در ایستگاه های حج دلیلی روشن است که حج ابتدا به ساکن به جهت طلب باران بوده است. همچنین قزح، بتی در مکه نیز بوده است که نشان از اهمیت این بت در میان اعراب پیش از اسلام داشته است.
از ابن عباس و علی روایتی است که می گوید:
" لَا تَقُولُوا: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ شَيْطَانٌ وَلَكِنْ
قُولُوا: قَوْسُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
#ترجمه: هیچ وقت نگویید قوس قزح زیرا قزح شیطان است. باید که بگویید قوس الله زیرا قوس سبب امنیت اهل زمین است.
البته الفاظ مختلفی از این حدیث است مثلاً:
وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ عُمَرَ مَوْلَى
غُفْرَةَ، وَحَمَّادِ بْنِ هِلَالٍ، أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ، قَالَ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ: مَا قَوْسُ قُزَحَ؟ قَالَ: «لَا تَقُولُوا
قَوْسَ قُزَحَ، فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ، وَلَكِنْ أَمَنَةٌ مِنَ
اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ»
در حدیث مذکور #علی_بن_ابيطالب داستان قوس و قزح را به #نوح ربط می دهد که بعد از طوفان نوح، رنگین کمان اهل زمین را نجات بخشید.
در مجموع، جدای از بحث سندی روایات می توان از این دست روایات اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد:
و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه تكون الإفاضة عند الشروق إلى "منى". وقد نعت بـ"المشعر الحرام" في القرآن الكريم(سورة البقرة الآية ١٩٨، تفسير الطبري مجلد ٢/ ص ١٦٤، روح المعاني مجلد ٢ ص ٧٤ ، تفسير ابن كثير مجلد ١ ص ٢٤٢) ويذكر أهل الأخبار أن "قصي بن كلاب"، كان قد أوقد نارًا على "المزدلفة" حتى يراها من دفع من عرفة، وأن العرب سارت على سنته هذه، وبقيت توقدها حتى في الإسلام(نهاية الأرب مجلد ١ ص ١٠٩، "ذكر نيران العرب" صبح الأعشى مجلد ١ ص ٤٠٩، الأزرقي صفحات ٣٦، ١٣٠، ٤١١، ٤١٥، "وستنفلد" ابن هشام ص ٧٧، ابن سعد مجلد ١ ص ٧٢، "صادر" اللسان مجلد ٩ ص ١٣٨، البلدان مجلد ٤ ص ٥١٩، تاج العروس مجلد ٦ ص ١٣١) .. ولا بد وأن يكون من المواضع الجاهلية المقدسة كذلك، التي كان لها صلة بالأصنام. وقد ذكر علماء اللغة اسم جبل بالمزدلفة دعوه "قزحًا". قالوا إنه "هو القرن الذي يقف عنده الإمام(تاج العروس مجلد ٢ ص ٢٠٧) "قزح") ، وذكروا أن "قزح" اسم شيطان ونحن نعرف اسم صنم يقال له "قزاح"، قد تكون له صلة بهذا الموضع.
#ترجمه:
و"مزدلفة"، مکانی است که نزدیک در نیمه راه بین عرفه و منی است و در آن حاجیان شبشان را سپری می کنند یعنی شب دهم از ذی الحجه تا اینکه به سرزمین منی بروند. این در قرآن مشعر الحرام نامیده شده است و اهل تاریخ ذکر کرده اند که در مزدلفه آتشی برافروخت تا کسانی که از عرفات می آیند آن را ببینند و عرب بر این سنت ماند و حتی در زمان اسلام هم این رسم برقرار است و قطعا مزدلفه از مکان های مقدس عهد جاهلیت بوده است که در آنجا بت هایی بوده که قزح نام داشته و برخی گفته اند قزح رمز شیطان است و ما این را می دانیم که قزح نام یکی از بت ها بوده است.
و در همان کتاب جلد ٢ ص ٢٥٥ دكتر جواد على بیان می دارد که #بت_قزح، نامش شبیه یکی از بتها نزد ادومی ها بوده و بعدا در نزدیکی مکه(مزدلفه)مورد ستایش واقع می شده است.
"Koze"، ويذكرنا اسم هذا الصنم باسم الصنم "قزاح"، وهو صنم كان يعبد على مقربة من مكة.
البته برخي مدعی هستند که "قزح" Koze نماد شیطان بوده که در نوع خود در برخی آثار ذکر شده است و از قزح نه بعنوان فرشته بلکه شیطان یاد می کنند.
در هر حال چه فرشته چه شیطان وجود و اهمیت قزح در ایستگاه های حج دلیلی روشن است که حج ابتدا به ساکن به جهت طلب باران بوده است. همچنین قزح، بتی در مکه نیز بوده است که نشان از اهمیت این بت در میان اعراب پیش از اسلام داشته است.
از ابن عباس و علی روایتی است که می گوید:
" لَا تَقُولُوا: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ شَيْطَانٌ وَلَكِنْ
قُولُوا: قَوْسُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
#ترجمه: هیچ وقت نگویید قوس قزح زیرا قزح شیطان است. باید که بگویید قوس الله زیرا قوس سبب امنیت اهل زمین است.
البته الفاظ مختلفی از این حدیث است مثلاً:
وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ عُمَرَ مَوْلَى
غُفْرَةَ، وَحَمَّادِ بْنِ هِلَالٍ، أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ، قَالَ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ: مَا قَوْسُ قُزَحَ؟ قَالَ: «لَا تَقُولُوا
قَوْسَ قُزَحَ، فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ، وَلَكِنْ أَمَنَةٌ مِنَ
اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ»
در حدیث مذکور #علی_بن_ابيطالب داستان قوس و قزح را به #نوح ربط می دهد که بعد از طوفان نوح، رنگین کمان اهل زمین را نجات بخشید.
در مجموع، جدای از بحث سندی روایات می توان از این دست روایات اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان! #قسمت_دوم روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره…
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان است!
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
💥 بستن آب بر دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟ #قسمت_دوم #ابن_هشام در مورد #جنگ_بدر دوم يا همان بدر كبرا، نوشته است: - وقتی #پيامبر_اسلام و همراهانش به چاه های بدر رسیدند هنوز قریشیان در راه بوده و به هیچ یک از چاه ها دسترسی نداشتند، كه در اینجا شخصى به نام…
💥 بستن آب بر روى دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟
#قسمت_سوم
اين مورخ بزرگ در روايتى ديگر ازين واقعه از سلیمان بن حرب از حماد بن زید، از یحیى بن سعید نقل میکند:
پیامبر روز #جنگ_بدر با مردم مشورت فرمود. حباب بن منذر برخاست و گفت: ما اهل جنگیم و چنان مصلحت میبینم که سر همه چاههاى آب، جز یک چاه را ببندیم و با آنان کنار همان چاه رویاروى شویم.
#منبع:
ابن سعد کاتب واقدى، محمد، الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٩، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ١٣٧٤ ه ش.
براى اثبات بيشتر اين موضوع به متن عربى برخى از كتب تاريخى نيز سر ميزنيم كه ببينيم آنها در اينباره چه نوشته اند.
- يكى از اصحاب پيامبر به نام «حباب بن منذر» به وى پيشنهاد كرد كه لشكر اسلام را در كنار يكي از چاههاي بدر فرود آورد و بقيه چاهها را پر كند تا لشكر كفار قريش آبي براي مصرف نداشته باشند. پيامبر رأي او را پذيرفت و عملى كرد.
#منابع:
١- المغازي، بيروت، مؤسسة للاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، ١٤٠٩، ج ١، ص ٥٣ ـ ٥٤
٢- سيرة ابن هشام، دارالكتاب العربي، ١٤١٨، ج ٢، ص ٢٦٣)
براى اطمينان كامل ازين اتفاق سرى به يكى از مورخين ديگر به نام #ابن_اثير ميزنيم كه در اينباره نوشته است:
«پیامبر در جنگ بدر در محلى فرود آمدند، حباب بن منذر گفت: اینجا مناسب نیست.
ما را به نزدیکترین آب به دشمن ببرید و کنار آن حوضى ایجاد میکنیم و ظرفها را در آن قرار میدهیم، آب میآشامیم و جنگ میکنیم و سر دیگر چاهها را میبندیم. در این هنگام، جبرئیل به حضور رسول خدا آمد و گفت:
رأى درست همان است که حباب بن منذر به آن اشاره کرد، و #پیامبر به حباب فرمود: رأى صحیح را اظهار داشتى و برخاستند و همان کار را انجام دادند.»
#منابع:
الکامل ابن اثیر ج ٢ ص ١٢٢
البدایه و النهایه ج ٣ ص ٢٦٧
ادامه دارد...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
اين مورخ بزرگ در روايتى ديگر ازين واقعه از سلیمان بن حرب از حماد بن زید، از یحیى بن سعید نقل میکند:
پیامبر روز #جنگ_بدر با مردم مشورت فرمود. حباب بن منذر برخاست و گفت: ما اهل جنگیم و چنان مصلحت میبینم که سر همه چاههاى آب، جز یک چاه را ببندیم و با آنان کنار همان چاه رویاروى شویم.
#منبع:
ابن سعد کاتب واقدى، محمد، الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٩، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ١٣٧٤ ه ش.
براى اثبات بيشتر اين موضوع به متن عربى برخى از كتب تاريخى نيز سر ميزنيم كه ببينيم آنها در اينباره چه نوشته اند.
- يكى از اصحاب پيامبر به نام «حباب بن منذر» به وى پيشنهاد كرد كه لشكر اسلام را در كنار يكي از چاههاي بدر فرود آورد و بقيه چاهها را پر كند تا لشكر كفار قريش آبي براي مصرف نداشته باشند. پيامبر رأي او را پذيرفت و عملى كرد.
#منابع:
١- المغازي، بيروت، مؤسسة للاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، ١٤٠٩، ج ١، ص ٥٣ ـ ٥٤
٢- سيرة ابن هشام، دارالكتاب العربي، ١٤١٨، ج ٢، ص ٢٦٣)
براى اطمينان كامل ازين اتفاق سرى به يكى از مورخين ديگر به نام #ابن_اثير ميزنيم كه در اينباره نوشته است:
«پیامبر در جنگ بدر در محلى فرود آمدند، حباب بن منذر گفت: اینجا مناسب نیست.
ما را به نزدیکترین آب به دشمن ببرید و کنار آن حوضى ایجاد میکنیم و ظرفها را در آن قرار میدهیم، آب میآشامیم و جنگ میکنیم و سر دیگر چاهها را میبندیم. در این هنگام، جبرئیل به حضور رسول خدا آمد و گفت:
رأى درست همان است که حباب بن منذر به آن اشاره کرد، و #پیامبر به حباب فرمود: رأى صحیح را اظهار داشتى و برخاستند و همان کار را انجام دادند.»
#منابع:
الکامل ابن اثیر ج ٢ ص ١٢٢
البدایه و النهایه ج ٣ ص ٢٦٧
ادامه دارد...
@bozoonhigz
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان
#قسمت_سوم(آخر)
در دو قسمت قبل دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
بار ديگر در اين قسمت نيز به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها به حضور امام حسين در سپاه معاويه بعنوان سرباز خليفه اشاره شده است.
اولين سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است:
ابن علي بن أبي طالب، الحسين بن علي بن أبي طالب و ابن ابنته فاطمة الزهراء وفد على معاوية و توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند.
#منبع:
الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢
در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است:
الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، أبو عبد الله سبط رسول الله، وريحانته من الدنيا، حدث عن النبي وعن أبيه، روى عنه ابنه علي بن الحسين وابنته فاطمة، وابن أخيه زید بن الحسن، وشعيب بن خالد، وطلحة بن عبيد الله العقيلي ويوسف الصباغ وعبيد بن حسن وهمام بن غالب الفرزدق وأبو هشام . ووفد على معاوية . وتوجه غازيا إلى القسطنطينية
#خلاصه_ترجمه:
پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد:
حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد
#منبع:
شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١
خوب همانطور كه ديديد اين مورخين بزرگ و نامدار به صراحت ميگويند حسين به نزد معاويه رفته و بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
روايات من درآوردى و افسانه اى خود را به خورد مردم ميدهند.
اين مورخين نه دشمنى با حسين داشته اند و نه خواسته اند وى را تخريب كنند بلكه حضور وى در فتح قسطنطنيه را افتخارى براى او عنوان كرده اند.
پايان
@bozoonhigz
#قسمت_سوم(آخر)
در دو قسمت قبل دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
بار ديگر در اين قسمت نيز به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها به حضور امام حسين در سپاه معاويه بعنوان سرباز خليفه اشاره شده است.
اولين سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است:
ابن علي بن أبي طالب، الحسين بن علي بن أبي طالب و ابن ابنته فاطمة الزهراء وفد على معاوية و توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند.
#منبع:
الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢
در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است:
الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، أبو عبد الله سبط رسول الله، وريحانته من الدنيا، حدث عن النبي وعن أبيه، روى عنه ابنه علي بن الحسين وابنته فاطمة، وابن أخيه زید بن الحسن، وشعيب بن خالد، وطلحة بن عبيد الله العقيلي ويوسف الصباغ وعبيد بن حسن وهمام بن غالب الفرزدق وأبو هشام . ووفد على معاوية . وتوجه غازيا إلى القسطنطينية
#خلاصه_ترجمه:
پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد:
حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد
#منبع:
شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١
خوب همانطور كه ديديد اين مورخين بزرگ و نامدار به صراحت ميگويند حسين به نزد معاويه رفته و بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
روايات من درآوردى و افسانه اى خود را به خورد مردم ميدهند.
اين مورخين نه دشمنى با حسين داشته اند و نه خواسته اند وى را تخريب كنند بلكه حضور وى در فتح قسطنطنيه را افتخارى براى او عنوان كرده اند.
پايان
@bozoonhigz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد احمد قابل:
#قسمت_سوم
ما در طول تاريخ در مورد داستان عاشورا به مردم دروغ گفته ايم چون مصلحت در دروغ گفتن بوده
افشاى دروغ روحانيون شياد شيعه
#نه_به_حکومت_دینی
#پاینده_ایران_یکپارچه
🆔@bozoonhigz
#قسمت_سوم
ما در طول تاريخ در مورد داستان عاشورا به مردم دروغ گفته ايم چون مصلحت در دروغ گفتن بوده
افشاى دروغ روحانيون شياد شيعه
#نه_به_حکومت_دینی
#پاینده_ایران_یکپارچه
🆔@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان! #قسمت_دوم روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره…
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان است!
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz