♦️نکاتی پیرامون این حدیث شریف:
عزیزان؛
همه ما به خوبی میدانیم که پیش بینی حضرت عسکری علیه السلام در این ایام کاملا به وقوع پیوسته است
و امروزه حجت الاسلام ها و آیت الله ها و آیت الحق هایی که حضرت،
به شیعیان هشدار و پرهیز داده و ما را از شرّ وجودشان بر حذر داشته اند را در جامعه مشاهده کرده و به خوبی میشناسیم؛
امامان شیعه و حضرت عسکری علیهالسلام که دلسوز و مشفق و محبّ شیعیان خود بوده اند با احادیث نورانی راه صحیح را تا قیامت برای تمام پیروانشان ترسیم کردهاند و خصائص و نشانههای روحانیان راستین و دروغین را با ذکر جزئیات به ما معرفی کرده اند
لذا فردای قیامت دیگر هیچگونه عذری در تبعیت و پیروی از این طلاب متفلسف و متصوف نخواهیم داشت.
📍دوستان بزرگوار؛
صرف تلبس به لباس روحانیت و یدک کشیدن القاب دهن پر کن مثل "علامه" یا "آیت الله العظمی" را ملاک درستی و حقانیت اشخاص قرار ندهید! (*)
بلکه آنها را با ترازوی اهل بیت علیهم السلام یعنی تمایل به #فلسفه و #تصوف بسنجید.
مطلق فلسفه و تصوف ،
منهی و مذموم است و جهان بینی آنها در تضاد با شیعه است، لذا حتی میل به آن نیز شرارت بار خواهد بود.
ایام، ایام آخرالزمان و غیبت صاحب و امام شیعه بوده و امید است با نصبالعین قرار دادن فرمایش امام عسکری علیهالسلام از گرد فتن این ایام در امان بمانیم.
🔸نکته مهم دیگری که در این حدیث زیبا وجود دارد و معمولاً از آن غفلت میشود این است که
حضرت می فرمایند بدترین و شرورترین خلق خدا در روی زمین عالمان دینی ای هستند که فقط میل به فلسفه و تصوف دارند،
نه اینکه فیلسوف یا صوفی باشند.
حال دیگر خود حساب کنید که تکلیف طلاب دینی و عالمان کنونی که رسماً در جرگه صوفیان و فلاسفه وارد شده و عقائد باطل آنها را با افتخار ترویج میکنند چه خواهد بود!!!
🌿 اعاذنا الله و ایاکم من شرور شرار خلق الله
(*) #باید_بدانیم : مراجع بزرگ و متقی سابق مانع از به کار بردن و نوشتن لقب «آیة الله العظمی» برای خود می شدند. هم اکنون نیز ممکن است بعضی از ایشان چنین روشی داشته باشند. بیشتر این عنوان تراشی ها را حاشیه نشینان مراجع انجام می دهند؛ و شاید غالب آنان به این امر توجهی نداشته باشند.
ما استادی داشتیم که می فرمود لقب «آیة الله» هم تنها باید برای یک نفر به کار رود؛ که مرحوم علامۀ حلی است. «آیة الله العظمی» فقط باید منحصراً، برای حضرت امیر علیه السلام به کار رود.
آیا در قدیم می گفته اند آیت الله العظمی علی؟ ... این لقبها ظاهرا بعد از دوران قاجار خیلی باب شده والا نسبت به ائمه علیهم السلام هم این عبارات به کار برده نمیشده.
اما فتوای اخباریان که مراجع فعل حرام مرتکب شده اند، نیز مبنایی ندارد هر چند این القاب سنت خوبی نیست. تنها لقبی که در احادیث نسبت به کاربرد آن منع اکید شده لقب «امیر المؤمنین» می باشد؛ که مخصوص حضرت اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام است.
+ https://t.me/borrhan/53869?single
➖➖➖▪️🔹
🆔کانال برهان و نقد فلسفه و عرفان بشری
@borrhan
عزیزان؛
همه ما به خوبی میدانیم که پیش بینی حضرت عسکری علیه السلام در این ایام کاملا به وقوع پیوسته است
و امروزه حجت الاسلام ها و آیت الله ها و آیت الحق هایی که حضرت،
به شیعیان هشدار و پرهیز داده و ما را از شرّ وجودشان بر حذر داشته اند را در جامعه مشاهده کرده و به خوبی میشناسیم؛
امامان شیعه و حضرت عسکری علیهالسلام که دلسوز و مشفق و محبّ شیعیان خود بوده اند با احادیث نورانی راه صحیح را تا قیامت برای تمام پیروانشان ترسیم کردهاند و خصائص و نشانههای روحانیان راستین و دروغین را با ذکر جزئیات به ما معرفی کرده اند
لذا فردای قیامت دیگر هیچگونه عذری در تبعیت و پیروی از این طلاب متفلسف و متصوف نخواهیم داشت.
📍دوستان بزرگوار؛
صرف تلبس به لباس روحانیت و یدک کشیدن القاب دهن پر کن مثل "علامه" یا "آیت الله العظمی" را ملاک درستی و حقانیت اشخاص قرار ندهید! (*)
بلکه آنها را با ترازوی اهل بیت علیهم السلام یعنی تمایل به #فلسفه و #تصوف بسنجید.
مطلق فلسفه و تصوف ،
منهی و مذموم است و جهان بینی آنها در تضاد با شیعه است، لذا حتی میل به آن نیز شرارت بار خواهد بود.
ایام، ایام آخرالزمان و غیبت صاحب و امام شیعه بوده و امید است با نصبالعین قرار دادن فرمایش امام عسکری علیهالسلام از گرد فتن این ایام در امان بمانیم.
🔸نکته مهم دیگری که در این حدیث زیبا وجود دارد و معمولاً از آن غفلت میشود این است که
حضرت می فرمایند بدترین و شرورترین خلق خدا در روی زمین عالمان دینی ای هستند که فقط میل به فلسفه و تصوف دارند،
نه اینکه فیلسوف یا صوفی باشند.
حال دیگر خود حساب کنید که تکلیف طلاب دینی و عالمان کنونی که رسماً در جرگه صوفیان و فلاسفه وارد شده و عقائد باطل آنها را با افتخار ترویج میکنند چه خواهد بود!!!
🌿 اعاذنا الله و ایاکم من شرور شرار خلق الله
(*) #باید_بدانیم : مراجع بزرگ و متقی سابق مانع از به کار بردن و نوشتن لقب «آیة الله العظمی» برای خود می شدند. هم اکنون نیز ممکن است بعضی از ایشان چنین روشی داشته باشند. بیشتر این عنوان تراشی ها را حاشیه نشینان مراجع انجام می دهند؛ و شاید غالب آنان به این امر توجهی نداشته باشند.
ما استادی داشتیم که می فرمود لقب «آیة الله» هم تنها باید برای یک نفر به کار رود؛ که مرحوم علامۀ حلی است. «آیة الله العظمی» فقط باید منحصراً، برای حضرت امیر علیه السلام به کار رود.
آیا در قدیم می گفته اند آیت الله العظمی علی؟ ... این لقبها ظاهرا بعد از دوران قاجار خیلی باب شده والا نسبت به ائمه علیهم السلام هم این عبارات به کار برده نمیشده.
اما فتوای اخباریان که مراجع فعل حرام مرتکب شده اند، نیز مبنایی ندارد هر چند این القاب سنت خوبی نیست. تنها لقبی که در احادیث نسبت به کاربرد آن منع اکید شده لقب «امیر المؤمنین» می باشد؛ که مخصوص حضرت اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام است.
+ https://t.me/borrhan/53869?single
➖➖➖▪️🔹
🆔کانال برهان و نقد فلسفه و عرفان بشری
@borrhan
Telegram
[ کانال برهان ]
نهی از #شخصیت_زدگی
توضیحات↓↓↓
https://t.me/borrhan/53868
توضیحات↓↓↓
https://t.me/borrhan/53868
آفتاب و سایه ها - دکتر فعالی (2).ppt
28.7 MB
#نقد_تصوف
💠 "آفتاب و سایهها"
✅ پاورپوینتی بسیار مناسب در نقد #تصوف و #عرفان های
نوظهور دنیا ، جریانهای نومعنوی و
بدون شریعت!
👈 کاربردی و جامع
🏷 به قلم: #دکتر_فعالی
©کانال برهان
@borrhan
💠 "آفتاب و سایهها"
✅ پاورپوینتی بسیار مناسب در نقد #تصوف و #عرفان های
نوظهور دنیا ، جریانهای نومعنوی و
بدون شریعت!
👈 کاربردی و جامع
🏷 به قلم: #دکتر_فعالی
©کانال برهان
@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_فلسفه
#وحدت_وجود
⬇️ دیدگاه آیت الله مرعشی رضوان الله علیه در مورد صوفیه
〰〰〰⛔️⛔️〰〰〰〰
مرحوم حضرت آیت الله مرعشی نجفی رضوان الله علیه در تعلیقات خود بر کتاب احقاق الحق شهید نور الله شوشتری رضوان الله علی در رابطه با جریان تصوف مینویسد:
👈 از نظر من مصیبت صوفیان برای اسلام، از بزرگترین مصائب است؛ زیرا ارکان اسلام را منهدم ساخت و بنیان آنرا تَرَک داد.
پس از جستجوی عمیق و گردش در میدانهای کلمات آنان و اطلاع از مطالب مخفی آنان و یافتن رازهای پوشیده آنان در پی دیدار با سران فرقههای تصوف، بر من روشن شد که این درد،
از راهبان نصارا به دین اسلام سرایت کرده و گروهی از عامه (اهل تسنن) مانند: حسن بصری و شبلی و معروف و طاووس و زهری و جنید و دیگران آن را گرفتند، سپس از آنان به شیعه سرایت کرد تا اینکه کارشان بالا گرفت و پرچمهایشان برافراشته شد،
به گونهای که از اساس دین سنگی را روی سنگ باقی نگذاشتند.
آنان نصوص کتاب و سنت را تاویل کردند و با احکام فطری عقلی مخالفت نمودند و به وحدت وجود و حتی موجود ملتزم شدند و در عبادت وجهه گرفتند و بر اوراد آکنده از کفر و اباطیل که رؤسای آنها میساختند، مداومت کردند و به چیزی پایبند گردیدند که آن را ذکر خفی قلبی مینامیدند و از سمت راست قلب شروع میشد و به سمت چپ خاتمه مییافت. گاهی آن را سفر از حق به خلق مینامیدند و گاهی نزول از قوس صعودی به قوس نزولی، و بالکعس که از آن به عنوان سفر از خلق به حق و عروج از قوس نزولی به قوس صعودی تعبیر کردهاند،
خدا به داد این شیادان برسد، پس چرندیات خود را به فقه سرایت دادند، همچنین در مبحث نیت و غیر آن و دیدم بعضی از مرشدان آنان را که اشعار مغربی عارف را از روی دیوانش میخواندند و گریه میکردند و به آن اعتنا میکردند همچون اعتنایی که به آیات قرآن کریم میشود،
جای تاسف است برای قومی، کسانی که قرآن شریف را ترک کنند و دعاهای صحیفه کامله سجادیه را که زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و سخنان موالی و سروران امامان علیهم السلام را و مشغول شوند به امثال کتاب مغربی و … و دیدم یکی از آنان را که دعوی فضل داشت و
از برخی سخنان که به ائمه هدی علیهم السلام نسبت داده شده، برای ترویج مسلک خود استفاده میکند
مانند: «لنا مع الله حالات فیها هو نحن و نحن هو» یعنی برای ما با خدا حالاتی است که در آن حالات او ما هستیم و ما او. و این بینوا در علم و تتبع و تحقیق و ضبط نمیدانست که کتاب مصباح الشریعة و مانند آن که چنین سخنان منکری در آنها جمع شده، ساخته ایادی صوفیان اعصار گذشته است که برای ما به ارث مانده است.
شیوع تصوف و ساختن خانقاهها در قرن چهارم بود. بعضی از مرشدین آن قرن، وقتی تفنن متکلمین را در عقاید دیدند، از فلسفه فیثاغورث و پیروان او در الهیات، قواعدی را اقتباس نمودند و از لاهوتیات اهل کتاب و بت پرستان، جملههایی را گرفتند و آن جملات را به لباس اسلام در آوردند و به علم خاصی تبدیل نمودند که آن علم را علم تصوف یا حقیقت یا باطن یا فقر یا فنا یا کشف و شهود نامیدند.
و در این زمینه کتابها و رسالهها نوشتند و این وضع همچنان ادامه داشت تا آنکه قرن پنجم و قرنهای بعدی فرا رسید و برخی از زیرکان اهل تصوف میدان وسیعی را آماده یافتند تا به اسم ولایت و غوثیه و قطبیه و دعوی تصرف در ملکوت با قوه قدسیه، چه رسد به ناسوت، در میان جاهلان، مقام شامخی همچون مقام نبوت و حتی الوهیت به دست آورند. آنان با مقالاتی مبنی بر تاویلات مزخرف و کشف خیالی و رویاها و اوهام، فلسفه تصوف را توسعه دادند و کتابهای پیاپی بسیاری مانند کتاب تعرف و دلالت و نصوص و شروح آن و نفحات و رشحات و مکاشفات و انسان کامل و العوارف و المعارف و التاویلات و غیره که پر از حکایتهای دروغ و قضایای کاملا بیمعناست، نوشتند. وقتی کالای آنان بازار پیدا کرد و نامشان مشهور شد و بازارشان گرم گردید، به فرقهها و دستههای مختلف تقسیم شدند و عوام وسفلگان را با
حدیث جعلی
«الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق» اغفال کردند و برای هر فرقهای که از دیگران متمایز گردند، علامتهایی را قرار دادند... خداوند ما و شما را از فریب کاریهای بافندگان #عرفان و #فلسفه و #تصوف حفظ کند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به آستانه اهل بیت پیامبر خدا صلوات الله علیهم اجمعین روی میآورند و کسی را جز آنان نمیشناسند. آمین آمین.
📒احقاق الحق، تالیف نور الله تستری با تعلیقات آیت الله مرعشی، جلد ۱، صفحه ۱۸۲-۱۸۵
اسکن کتاب:
http://bit.ly/2Ek6XE6
پوستر:
http://bit.ly/2Gwd6Dn
〰〰〰〰〰〰
✅ کانال برهان و نقد تصوف
@borrhan
#نقد_فلسفه
#وحدت_وجود
⬇️ دیدگاه آیت الله مرعشی رضوان الله علیه در مورد صوفیه
〰〰〰⛔️⛔️〰〰〰〰
مرحوم حضرت آیت الله مرعشی نجفی رضوان الله علیه در تعلیقات خود بر کتاب احقاق الحق شهید نور الله شوشتری رضوان الله علی در رابطه با جریان تصوف مینویسد:
👈 از نظر من مصیبت صوفیان برای اسلام، از بزرگترین مصائب است؛ زیرا ارکان اسلام را منهدم ساخت و بنیان آنرا تَرَک داد.
پس از جستجوی عمیق و گردش در میدانهای کلمات آنان و اطلاع از مطالب مخفی آنان و یافتن رازهای پوشیده آنان در پی دیدار با سران فرقههای تصوف، بر من روشن شد که این درد،
از راهبان نصارا به دین اسلام سرایت کرده و گروهی از عامه (اهل تسنن) مانند: حسن بصری و شبلی و معروف و طاووس و زهری و جنید و دیگران آن را گرفتند، سپس از آنان به شیعه سرایت کرد تا اینکه کارشان بالا گرفت و پرچمهایشان برافراشته شد،
به گونهای که از اساس دین سنگی را روی سنگ باقی نگذاشتند.
آنان نصوص کتاب و سنت را تاویل کردند و با احکام فطری عقلی مخالفت نمودند و به وحدت وجود و حتی موجود ملتزم شدند و در عبادت وجهه گرفتند و بر اوراد آکنده از کفر و اباطیل که رؤسای آنها میساختند، مداومت کردند و به چیزی پایبند گردیدند که آن را ذکر خفی قلبی مینامیدند و از سمت راست قلب شروع میشد و به سمت چپ خاتمه مییافت. گاهی آن را سفر از حق به خلق مینامیدند و گاهی نزول از قوس صعودی به قوس نزولی، و بالکعس که از آن به عنوان سفر از خلق به حق و عروج از قوس نزولی به قوس صعودی تعبیر کردهاند،
خدا به داد این شیادان برسد، پس چرندیات خود را به فقه سرایت دادند، همچنین در مبحث نیت و غیر آن و دیدم بعضی از مرشدان آنان را که اشعار مغربی عارف را از روی دیوانش میخواندند و گریه میکردند و به آن اعتنا میکردند همچون اعتنایی که به آیات قرآن کریم میشود،
جای تاسف است برای قومی، کسانی که قرآن شریف را ترک کنند و دعاهای صحیفه کامله سجادیه را که زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و سخنان موالی و سروران امامان علیهم السلام را و مشغول شوند به امثال کتاب مغربی و … و دیدم یکی از آنان را که دعوی فضل داشت و
از برخی سخنان که به ائمه هدی علیهم السلام نسبت داده شده، برای ترویج مسلک خود استفاده میکند
مانند: «لنا مع الله حالات فیها هو نحن و نحن هو» یعنی برای ما با خدا حالاتی است که در آن حالات او ما هستیم و ما او. و این بینوا در علم و تتبع و تحقیق و ضبط نمیدانست که کتاب مصباح الشریعة و مانند آن که چنین سخنان منکری در آنها جمع شده، ساخته ایادی صوفیان اعصار گذشته است که برای ما به ارث مانده است.
شیوع تصوف و ساختن خانقاهها در قرن چهارم بود. بعضی از مرشدین آن قرن، وقتی تفنن متکلمین را در عقاید دیدند، از فلسفه فیثاغورث و پیروان او در الهیات، قواعدی را اقتباس نمودند و از لاهوتیات اهل کتاب و بت پرستان، جملههایی را گرفتند و آن جملات را به لباس اسلام در آوردند و به علم خاصی تبدیل نمودند که آن علم را علم تصوف یا حقیقت یا باطن یا فقر یا فنا یا کشف و شهود نامیدند.
و در این زمینه کتابها و رسالهها نوشتند و این وضع همچنان ادامه داشت تا آنکه قرن پنجم و قرنهای بعدی فرا رسید و برخی از زیرکان اهل تصوف میدان وسیعی را آماده یافتند تا به اسم ولایت و غوثیه و قطبیه و دعوی تصرف در ملکوت با قوه قدسیه، چه رسد به ناسوت، در میان جاهلان، مقام شامخی همچون مقام نبوت و حتی الوهیت به دست آورند. آنان با مقالاتی مبنی بر تاویلات مزخرف و کشف خیالی و رویاها و اوهام، فلسفه تصوف را توسعه دادند و کتابهای پیاپی بسیاری مانند کتاب تعرف و دلالت و نصوص و شروح آن و نفحات و رشحات و مکاشفات و انسان کامل و العوارف و المعارف و التاویلات و غیره که پر از حکایتهای دروغ و قضایای کاملا بیمعناست، نوشتند. وقتی کالای آنان بازار پیدا کرد و نامشان مشهور شد و بازارشان گرم گردید، به فرقهها و دستههای مختلف تقسیم شدند و عوام وسفلگان را با
حدیث جعلی
«الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق» اغفال کردند و برای هر فرقهای که از دیگران متمایز گردند، علامتهایی را قرار دادند... خداوند ما و شما را از فریب کاریهای بافندگان #عرفان و #فلسفه و #تصوف حفظ کند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به آستانه اهل بیت پیامبر خدا صلوات الله علیهم اجمعین روی میآورند و کسی را جز آنان نمیشناسند. آمین آمین.
📒احقاق الحق، تالیف نور الله تستری با تعلیقات آیت الله مرعشی، جلد ۱، صفحه ۱۸۲-۱۸۵
اسکن کتاب:
http://bit.ly/2Ek6XE6
پوستر:
http://bit.ly/2Gwd6Dn
〰〰〰〰〰〰
✅ کانال برهان و نقد تصوف
@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_مولوی
🅾 صوفیان و حدیث #غدیر
➖➖🔸🌀🔸➖
✍... اهل سنت اعتقادات باطل خود را از لسان صوفیان به خورد شیعیان میدهند و ما نیز با آغوش باز پذیرای آن می شویم!
هزار و چهار صد سال است که شیعه و سنی در موضوع امامت امیرالمومنین علیه السلام اختلاف دارد.
شیعیان با دلائل بسیار به دنبال اثبات امامت آن حضرت هستند که مهمترین دلیل نقلی آن نیز حدیث متواتر الفظ و المعنی #غدیر است.
در حدیث غدیر به صراحت از ولایت امیرالمومنین علیه السلام سخن گفته شده است؛
اما اهل سنت چاره ای ندارند جز اینکه در معنای ولایت دست برده و در تحریفی آشکار و بر خلاف تمام شواهد متقن بیرون و درون متنی، ولایت را به دوستی و محبت معنا کنند.
علمای شیعه صدها بلکه هزاران کتاب و رساله نگاشته و ده ها دلیل و برهان ذکر کرده اند تا ثابت کنند معنای ولایت در حدیث غدیر، همان سرپرستی و اولی بالتصرف بودن است اما اهل تسنن بر موضع خود پای می فشارند و زیر بار پذیرش حقیقت نمی روند.
اهل سنت بعد از گذشت هزار سال نتوانستند حتی یک نفر از شیعیان را با دلیل عقلی و نقلی قانع نمایند که ولایت در حدیث غدیر به معنای دوستی است اما هنگامی که دست یاری به سمت صوفیان دراز کردند و پای در قوه خیال و اوهام گذاشتند،
توانستند این معضل تاریخی را رفع و رجوع نموده و رخنه ای در سد بلند باورهای شیعه ایجاد کنند؛ رخنه ای که امروزه در اغلب خانه شیعیان حتی بیوت علمای تشیع نیز ایجاد شده است.
باری، بازوی کمکی سنی مذهبان، یعنی #تصوف توانست با زبان لطیف شاعرانه در اعتقادات شیعیان نفوذ نماید و کفه این نزاع تاریخی درباره معنای ولایت در حدیث غدیر و به تبع آن،
اندیشه امامت شیعی را به نفع اهل تسنن سنگین نماید!
ایرانی جماعت، به حدی شیفته و مفتون اشعار مولوی شد و به اندازه ای مسحور شکل و قالب کلمات مثنوی گردید که از محتوا و معنای ابیات به کلی غافل شده و قافیه را به اهل سنت باخت و بعد از هزار سال با زبان بی زبانی پذیرفت که ولی و ولایت در حدیث غدیر،
به همان معنای دوستی و محبت است و حق با خلفای غاصب بود!!
به این صورت که حدیث "من کنت مولاه فعلی مولاه" را در خانه خود قاب کرده و به دیوار زد، اما در تفسیر و ترجمه اش، شعر مولوی را در ذیل آن منقوش نمود که آشکارا ولی را به دوستی معنا کرده است:
گفت هر کاو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
📒مثنوى معنوى، متن، ص: 986
〰〰〰〰〰〰
برای بررسی دقیقتر در معنای حدیث #غدیر،
سرچ عبارت #مولا و مطالعه بیش از ۴۰ عنوان مطلب در این مورد توصیه میشود.
@borrhan
#نقد_مولوی
🅾 صوفیان و حدیث #غدیر
➖➖🔸🌀🔸➖
✍... اهل سنت اعتقادات باطل خود را از لسان صوفیان به خورد شیعیان میدهند و ما نیز با آغوش باز پذیرای آن می شویم!
هزار و چهار صد سال است که شیعه و سنی در موضوع امامت امیرالمومنین علیه السلام اختلاف دارد.
شیعیان با دلائل بسیار به دنبال اثبات امامت آن حضرت هستند که مهمترین دلیل نقلی آن نیز حدیث متواتر الفظ و المعنی #غدیر است.
در حدیث غدیر به صراحت از ولایت امیرالمومنین علیه السلام سخن گفته شده است؛
اما اهل سنت چاره ای ندارند جز اینکه در معنای ولایت دست برده و در تحریفی آشکار و بر خلاف تمام شواهد متقن بیرون و درون متنی، ولایت را به دوستی و محبت معنا کنند.
علمای شیعه صدها بلکه هزاران کتاب و رساله نگاشته و ده ها دلیل و برهان ذکر کرده اند تا ثابت کنند معنای ولایت در حدیث غدیر، همان سرپرستی و اولی بالتصرف بودن است اما اهل تسنن بر موضع خود پای می فشارند و زیر بار پذیرش حقیقت نمی روند.
اهل سنت بعد از گذشت هزار سال نتوانستند حتی یک نفر از شیعیان را با دلیل عقلی و نقلی قانع نمایند که ولایت در حدیث غدیر به معنای دوستی است اما هنگامی که دست یاری به سمت صوفیان دراز کردند و پای در قوه خیال و اوهام گذاشتند،
توانستند این معضل تاریخی را رفع و رجوع نموده و رخنه ای در سد بلند باورهای شیعه ایجاد کنند؛ رخنه ای که امروزه در اغلب خانه شیعیان حتی بیوت علمای تشیع نیز ایجاد شده است.
باری، بازوی کمکی سنی مذهبان، یعنی #تصوف توانست با زبان لطیف شاعرانه در اعتقادات شیعیان نفوذ نماید و کفه این نزاع تاریخی درباره معنای ولایت در حدیث غدیر و به تبع آن،
اندیشه امامت شیعی را به نفع اهل تسنن سنگین نماید!
ایرانی جماعت، به حدی شیفته و مفتون اشعار مولوی شد و به اندازه ای مسحور شکل و قالب کلمات مثنوی گردید که از محتوا و معنای ابیات به کلی غافل شده و قافیه را به اهل سنت باخت و بعد از هزار سال با زبان بی زبانی پذیرفت که ولی و ولایت در حدیث غدیر،
به همان معنای دوستی و محبت است و حق با خلفای غاصب بود!!
به این صورت که حدیث "من کنت مولاه فعلی مولاه" را در خانه خود قاب کرده و به دیوار زد، اما در تفسیر و ترجمه اش، شعر مولوی را در ذیل آن منقوش نمود که آشکارا ولی را به دوستی معنا کرده است:
گفت هر کاو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
📒مثنوى معنوى، متن، ص: 986
〰〰〰〰〰〰
برای بررسی دقیقتر در معنای حدیث #غدیر،
سرچ عبارت #مولا و مطالعه بیش از ۴۰ عنوان مطلب در این مورد توصیه میشود.
@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_حلاج
#نقد_مولوی
#شبهات_محرم
🔻تا حالا این جمله رو شنیدین؟
حاجی خودتی!
🔻این شعر رو چند بار شنیدین؟؟
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید (مولوی)
🔻دیدید بعضیا می گن :
چرا این همه پول رو می ریزید تو شکم وهابیا؟؟
به جای مکه رفتن این پولا رو بدید به فقرا خدا هم راضیه!!
می دونید منشا این کلمات باطل کجاست؟
👌درست حدس زدید، #تصوف
==========🕋▫️▫️
یکی از بزرگترین آسیب های دینی و از جمله مهم ترین ضربههایی که صوفیان بر پیکره مقدس دین اسلام وارد ساختند، تهی کردن الفاظ و مفاهیم دینی از معانی بلند خود و به ابتذال کشاندن آن عناوین زیبنده بود.
واژگان ارزشمندی که در دایرة المعارف دینی،
از شان نزولی متعالی برخوردار بوده اما در سنت عرفانی به ضد خود تبدیل شده است.
مثال های زیادی در ذهن داریم اما فقط یکی از انها را بیان میکنیم،
که مفهوم #حاجی و ادای فریضه #حج و زیارت خانه خداست،
که در قرآن کریم با اختصاص یک سوره به نام #حج،
این فریضه را مصداق بارز "شعایر الله" معرفی می کند:
📖 ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب.
(۳۲/حج)
#حاجی در قاموس ادبیات دینی،
کسی است که با زیارت خانه خدا، ابلیس را از قوه خیال بیرون رانده و
با ساییدن پیشانی ادب بر خاک آستان الهی خود را حضیض حقارت به عرش عبودیت الهی رسانده و زین پس به مثابه انسانِ تازه متولد شده،
از پیشینه توام با گناه و فساد خود توبه کرده و زندگی اخلاقی و دینی جدیدی برای خود می سازد.
❌❌ اما صوفیان مفهوم حاجی را به یک مفهوم ضد ارزش و ضد اخلاق تبدیل کردند و
#حاجی را نماد انسانی متصلّب و خشک مذهب دانسته که به جای کمک به خلق درمانده خدا،
خودخواهانه و مغرورانه فقط به عاقبت خویش می نگرد و از یاری رساندن به مظلومین روی بر میگرداند!
تصوف در طول سال ها نفوذ در فرهنگ ما، با زبان دینی و مناسک وحیانی چه کرده است که امروزه مردمان ما از تسمیه به عنوان #حاجی سخت گریزانند و اگر شخصی را حاجی بنامند،
بی درنگ می گوید:
حاجی خودتی !
و یا در ایام فریضه #حج ، فضای مجازی و حقیقی مملو است از این دست سخنان که:
❌❌ این هزینه حج را به فقرا میدادی و دل یک مسکین را شاد میکردی .
به راستی اگر بایزید ها و حلاج ها در مغلطه ای آشکار و تمردی نمایان از دستور الهی،
به مریدان خود توصیه نمیکردند که به جای ادای فریضه حج، هفت مرتبه دور من بگردید و هزینه سفر را به مساکین بدهید؛ در جامعه خود شاهد چنین گریزی از تعالیم دینی بودیم؟!
⚫️ به این داستان از بِشر حافی نیز که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :
يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت:
«برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است.
📔غزالی در كيمياى سعادت، ج2، ص: 312
⚫️ این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه دارد:
عین القضات میگوید:
مردی گوید نزد «بایزید» آمدم، پرسيد كه كجا میروى؟ گفتم: به حج.
گفت: چه دارى؟ گفتم: دويست درم. گفت: به من ده و هفت بار گرد من بگرد، كه حجّ تو اين است. چنان كردم و بازگشتم».
📔 تذكره الأولياء، القسمالاول، ص: 139
📔 تمهیدات، متن ص94
مولوی نیز این واقعه را چنین منظوم کرده است:
گفت دارم از درم نقره دويست
نك ببسته سخت در گوشهى ردى است
گفت طوفى كن به گردم هفت بار
وين نكوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پيش من نهاى جواد
دان كه حج كردى و حاصل شد مراد
📔 مثنوى معنوى، متن، ص: 242
✍... آری ! صوفیان بعد از گذر از شریعت و طریقت و رسیدن به حقیقت!! با تمام وجود به نقد و مذمت شریعت و احکام شرعی می پردازند
و این رسمی دیرینه در میان آنها بوده و هست.
به قول مولوی:
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع!!!
⚫️ چنانچه نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای #حج، در آن جا طواف نمایند. و حتی دستور به انهدام کعبه را به یکی از مریدانش میدهد :
اهدم الکعبه !!
📔 تراژدی حلاج در متون کهن.
📔 تاریخ صوفی و صوفی گری ج1ص274
➖➖➖➖➖➖
#نشر_دهید
@borrhan
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_حلاج
#نقد_مولوی
#شبهات_محرم
🔻تا حالا این جمله رو شنیدین؟
حاجی خودتی!
🔻این شعر رو چند بار شنیدین؟؟
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید (مولوی)
🔻دیدید بعضیا می گن :
چرا این همه پول رو می ریزید تو شکم وهابیا؟؟
به جای مکه رفتن این پولا رو بدید به فقرا خدا هم راضیه!!
می دونید منشا این کلمات باطل کجاست؟
👌درست حدس زدید، #تصوف
==========🕋▫️▫️
یکی از بزرگترین آسیب های دینی و از جمله مهم ترین ضربههایی که صوفیان بر پیکره مقدس دین اسلام وارد ساختند، تهی کردن الفاظ و مفاهیم دینی از معانی بلند خود و به ابتذال کشاندن آن عناوین زیبنده بود.
واژگان ارزشمندی که در دایرة المعارف دینی،
از شان نزولی متعالی برخوردار بوده اما در سنت عرفانی به ضد خود تبدیل شده است.
مثال های زیادی در ذهن داریم اما فقط یکی از انها را بیان میکنیم،
که مفهوم #حاجی و ادای فریضه #حج و زیارت خانه خداست،
که در قرآن کریم با اختصاص یک سوره به نام #حج،
این فریضه را مصداق بارز "شعایر الله" معرفی می کند:
📖 ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب.
(۳۲/حج)
#حاجی در قاموس ادبیات دینی،
کسی است که با زیارت خانه خدا، ابلیس را از قوه خیال بیرون رانده و
با ساییدن پیشانی ادب بر خاک آستان الهی خود را حضیض حقارت به عرش عبودیت الهی رسانده و زین پس به مثابه انسانِ تازه متولد شده،
از پیشینه توام با گناه و فساد خود توبه کرده و زندگی اخلاقی و دینی جدیدی برای خود می سازد.
❌❌ اما صوفیان مفهوم حاجی را به یک مفهوم ضد ارزش و ضد اخلاق تبدیل کردند و
#حاجی را نماد انسانی متصلّب و خشک مذهب دانسته که به جای کمک به خلق درمانده خدا،
خودخواهانه و مغرورانه فقط به عاقبت خویش می نگرد و از یاری رساندن به مظلومین روی بر میگرداند!
تصوف در طول سال ها نفوذ در فرهنگ ما، با زبان دینی و مناسک وحیانی چه کرده است که امروزه مردمان ما از تسمیه به عنوان #حاجی سخت گریزانند و اگر شخصی را حاجی بنامند،
بی درنگ می گوید:
حاجی خودتی !
و یا در ایام فریضه #حج ، فضای مجازی و حقیقی مملو است از این دست سخنان که:
❌❌ این هزینه حج را به فقرا میدادی و دل یک مسکین را شاد میکردی .
به راستی اگر بایزید ها و حلاج ها در مغلطه ای آشکار و تمردی نمایان از دستور الهی،
به مریدان خود توصیه نمیکردند که به جای ادای فریضه حج، هفت مرتبه دور من بگردید و هزینه سفر را به مساکین بدهید؛ در جامعه خود شاهد چنین گریزی از تعالیم دینی بودیم؟!
⚫️ به این داستان از بِشر حافی نیز که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :
يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت:
«برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است.
📔غزالی در كيمياى سعادت، ج2، ص: 312
⚫️ این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه دارد:
عین القضات میگوید:
مردی گوید نزد «بایزید» آمدم، پرسيد كه كجا میروى؟ گفتم: به حج.
گفت: چه دارى؟ گفتم: دويست درم. گفت: به من ده و هفت بار گرد من بگرد، كه حجّ تو اين است. چنان كردم و بازگشتم».
📔 تذكره الأولياء، القسمالاول، ص: 139
📔 تمهیدات، متن ص94
مولوی نیز این واقعه را چنین منظوم کرده است:
گفت دارم از درم نقره دويست
نك ببسته سخت در گوشهى ردى است
گفت طوفى كن به گردم هفت بار
وين نكوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پيش من نهاى جواد
دان كه حج كردى و حاصل شد مراد
📔 مثنوى معنوى، متن، ص: 242
✍... آری ! صوفیان بعد از گذر از شریعت و طریقت و رسیدن به حقیقت!! با تمام وجود به نقد و مذمت شریعت و احکام شرعی می پردازند
و این رسمی دیرینه در میان آنها بوده و هست.
به قول مولوی:
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع!!!
⚫️ چنانچه نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای #حج، در آن جا طواف نمایند. و حتی دستور به انهدام کعبه را به یکی از مریدانش میدهد :
اهدم الکعبه !!
📔 تراژدی حلاج در متون کهن.
📔 تاریخ صوفی و صوفی گری ج1ص274
➖➖➖➖➖➖
#نشر_دهید
@borrhan