Book_tips
18.4K subscribers
6.78K photos
2.12K videos
67 files
428 links
اهدای کتاب اهدای کلمه است.
کلمات نور هستند، باعث می‌شوند زندگی را بهتر ببینیم.

ارتباط با ادمین
@zarnegar503
@Missino

تبلیغات
@booktips_ads


❤️ تاریخ تاسیس کانال❤️
26, March, 2016

گروه بوک تیپس
https://t.me/+XJ1JFjF5FsllNjA8
Download Telegram
شتـاب مکن
كه ابر بر خانه ‌ات ببارد
و عشـق
در تكه‌ای نان گم شود!
هرگز نتوان آدمی را به خانه آورد

آدمی در سقـوط كلمات
سقـوط می‌كند
و هنگامی كه از زمین برخیزد
كلمات نارس را
به عابران تعارف می‌كند

(( آدمی را توانایی عشق نیست
در عشـق می‌شـكند و می‌میرد ...))

#احمدرضا_احمدی

@book_tips 🐞
🍃🌺🍃

پشت آن کوه
صخره‌ای است
که صبحگاهان در آن
گل نرگس می‌روید

این صخره از چشمان
پنهان است
حقیقت در آن
پنهان است

من اشتیاق دیدن
آن صخره را داشتم

ستارگان در عمر ما
در آن صخره سقوط می‌کنند

راه صخره از کجاست
آرزو داشتم
در آن صخره خاکستر
می‌شدم و
به پیری نمی‌رسیدم.


#احمدرضا_احمدی

@book_tips 🐞
Audio
ahmadi
کبریت زدم
تو برای این روشنایی محدود گریستی
سراپا در باد ایستادم
من فقط یک نفرم
اما اکنون هزاران پرنده را
در باد به یغما می‌برند.
از مهتاب که به خانه بازگردم
آهنها زنگ خورده‌اند
شاعران نشانی باد را گم کرده‌اند
زنبوران عسل را فراموش کرده‌اند
افقِ بی‌روشنایی در دستان تو نازنین جان می‌بازند.

من گل سرخ بودم
که سراسرِ مهتاب را شکستم
راه برای شاعران سال‌خورده هموار بود
من شاعر جوان
مردمکان چشمانم را رها می‌کردم
که شهر را از دور ببینم
دیده بودم تصویری از عشق ندارم
شب به خیر.

#احمدرضا_احمدی
@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستت دارم ...
باید در چشمان نگریست،
یا در گوش‌ها گفت؟

جنبش انگشتانت که بر روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟

در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشه‌ی سبز ...

سبزی شیشه‌ها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود.
از سبزی برگ‌ها بهار به اتوبوس نشست.

بیرون خزان در کار بود.
نمی‌دانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان بیرون؟

من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه می‌آمد.


#احمدرضا_احمدی

@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب كنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
كه مخفی ترین نام خود را
كه خون شما را صورتی می‌كند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندم‌ها
تا زرد شدن كامل گندم‌ها
عاشق شوید


#احمدرضا_احمدی
@book_tips 🐞
دری به زمستان بازکن تا سپیدی برفها
به ما امید زنده ماندن بدهد
ما گرما نمی خواهیم
ما امید می خواهیم

#احمدرضا_احمدی

@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همیشه هراسم آن بود
که صبح از خواب بیدار شوم
با هراس به من بگویند
فقط تو خواب بودی
بهار آمد و رفت...


#احمدرضا_احمدی
@book_tips🐞