Book_tips
از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار میکنید، نوشتۀ #رولف_دوبلی "۱۵ دلیل برای کنارگذاشتن اخبار و خواندن چیزهایی عمیقتر، طولانیتر و مفیدتر" @book_tips 🐞
🍃🌺🍃
🔖 از اخبار فرار کنید
— پیگیری شبانهروزی اخبار چه بر سرمان میآورد؟
🎯 روزتان را با چه شروع میکنید؟ یک استکان چای یا ده دقیقه نرمش صبحگاهی؟ اغلبِ ما کاری بهمراتب راحتتر و صدالبته مهمتر داریم: بررسی کانالهای خبری. همیشه خبری برای شنیدن وجود دارد. محال است صبح بیدار شویم، و ببینیم کانالهای خبری نوشتهاند: «همراهان گرامی، امروز هیچ خبری در دنیا نیست». بههرحال دیشب که خواب بودیم، اتفاقاتی افتاده که بتواند توجه ما را بدزدد. هرچند اتفاقاتی بیفایده که دانستنش ذرهای به بهبود زندگی ما کمک نمیکند. حتی شاید مهمترینشان یک مشت کلیشه باشند: «فلانی واکنش نشان داد» و «بهمانی ابراز نگرانی کرد». امروزه، پیگیری اخبار معنای سابق خودش را ندارد. اما این معنای جدیدی را چگونه باید فهمید؟
پروندۀ «از اخبار فرار کنید»، در جستوجوی همین معنای جدید است: اینکه چطور خبر بر واقعیت پیروز شد؟ انتشار روزانۀ اخبار چگونه در سالهای اخیر به نوعی «صنعت» تبدیل شد؟ یا اینکه اگر اخبار را دنبال نکنیم، چه اتفاقی میافتد؟ چگونه خبرنگاران میتوانند ادعای بیطرفی کنند؟ مقصر اصلی اعتیاد ما به خبر کیست؟ و چند سؤال کلیدی دیگر.
نخستین مطلب این پرونده یادداشتی است از اولیور برکمن، روزنامهنگار و نویسندۀ بریتانیایی. برکمن میگوید این روزها، توجه به اخبار به نوعی اجبار تبدیل شده و بیتوجهی به اخبار نشاندهندۀ بیمسئولیتی یا خودبرتربینی به شمار میرود. رولف دوبلی و مارک منسن، نویسندگان پرطرفدارِ این روزهای دنیای خودیاری، نتیجۀ برکمن را تأیید میکنند و مصرانه میگویند اخبار را باید بهطور کامل کنار گذاشت. دوبلی معتقد است شیوۀ امروزیِ ما در مصرف خبر بهکلی شبیهِ نوعی سوءمصرف مواد مخدر است. همانطور که مواد مخدر ما را به خود وابسته و از واقعیت دورمان میکنند، خبرها درک ما از جهان را کجومعوج میکنند. از نظر منسن، این اعتیاد حاصل جهتگیریهای احساسیِ گمراهکنندهای است که خبرها در پیش میگیرند. خبرها، بهجای آنکه اطلاعاتی مهم به ما بدهند، صرفاً اتفاقاتی را به خوردمان میدهند که بار عاطفی بالایی دارند. البته استادانِ حرفهای خبر چندان با این نگاه موافق نیستند. الکساندرا بورشات، محقق ارشد مؤسسۀ تحقیقاتی رویترز، بهبود وضعیت خبررسانی را راه بهتری میداند. گرِگ جکسون میگوید مشکلِ خبر وجه سرگرمکنندۀ آن است. اگر خبر به طرفدارانش زنده است، پس باید طرفدار خبرهایی بود که اهمیتی حیاتی دارند، تا زیرِ فشار اخبار سرگرمکننده به فراموشی سپرده نشوند. مطلب «چطور در حرفۀ خبر بیطرفی معادل بیشرفی شد؟» بخشی از کتاب مطالعات روزنامهنگاری: مقدمهای انتقادی است که دربارۀ تاریخ «بیطرفی» در حرفۀ روزنامهنگاری سخن میگوید. اندرو کلکات و فیلیپ هاموند، در این مطلب، توضیح میدهند که چطور نگاه بیطرفانه به مسائل و روایتِ بیطرفانۀ وقایع به حاشیه رانده شد و جای آن را ابراز همدلی و حمایت گرفت.
#ترجمان_علوم_انسانی
@book_tips 🐞
🔖 از اخبار فرار کنید
— پیگیری شبانهروزی اخبار چه بر سرمان میآورد؟
🎯 روزتان را با چه شروع میکنید؟ یک استکان چای یا ده دقیقه نرمش صبحگاهی؟ اغلبِ ما کاری بهمراتب راحتتر و صدالبته مهمتر داریم: بررسی کانالهای خبری. همیشه خبری برای شنیدن وجود دارد. محال است صبح بیدار شویم، و ببینیم کانالهای خبری نوشتهاند: «همراهان گرامی، امروز هیچ خبری در دنیا نیست». بههرحال دیشب که خواب بودیم، اتفاقاتی افتاده که بتواند توجه ما را بدزدد. هرچند اتفاقاتی بیفایده که دانستنش ذرهای به بهبود زندگی ما کمک نمیکند. حتی شاید مهمترینشان یک مشت کلیشه باشند: «فلانی واکنش نشان داد» و «بهمانی ابراز نگرانی کرد». امروزه، پیگیری اخبار معنای سابق خودش را ندارد. اما این معنای جدیدی را چگونه باید فهمید؟
پروندۀ «از اخبار فرار کنید»، در جستوجوی همین معنای جدید است: اینکه چطور خبر بر واقعیت پیروز شد؟ انتشار روزانۀ اخبار چگونه در سالهای اخیر به نوعی «صنعت» تبدیل شد؟ یا اینکه اگر اخبار را دنبال نکنیم، چه اتفاقی میافتد؟ چگونه خبرنگاران میتوانند ادعای بیطرفی کنند؟ مقصر اصلی اعتیاد ما به خبر کیست؟ و چند سؤال کلیدی دیگر.
نخستین مطلب این پرونده یادداشتی است از اولیور برکمن، روزنامهنگار و نویسندۀ بریتانیایی. برکمن میگوید این روزها، توجه به اخبار به نوعی اجبار تبدیل شده و بیتوجهی به اخبار نشاندهندۀ بیمسئولیتی یا خودبرتربینی به شمار میرود. رولف دوبلی و مارک منسن، نویسندگان پرطرفدارِ این روزهای دنیای خودیاری، نتیجۀ برکمن را تأیید میکنند و مصرانه میگویند اخبار را باید بهطور کامل کنار گذاشت. دوبلی معتقد است شیوۀ امروزیِ ما در مصرف خبر بهکلی شبیهِ نوعی سوءمصرف مواد مخدر است. همانطور که مواد مخدر ما را به خود وابسته و از واقعیت دورمان میکنند، خبرها درک ما از جهان را کجومعوج میکنند. از نظر منسن، این اعتیاد حاصل جهتگیریهای احساسیِ گمراهکنندهای است که خبرها در پیش میگیرند. خبرها، بهجای آنکه اطلاعاتی مهم به ما بدهند، صرفاً اتفاقاتی را به خوردمان میدهند که بار عاطفی بالایی دارند. البته استادانِ حرفهای خبر چندان با این نگاه موافق نیستند. الکساندرا بورشات، محقق ارشد مؤسسۀ تحقیقاتی رویترز، بهبود وضعیت خبررسانی را راه بهتری میداند. گرِگ جکسون میگوید مشکلِ خبر وجه سرگرمکنندۀ آن است. اگر خبر به طرفدارانش زنده است، پس باید طرفدار خبرهایی بود که اهمیتی حیاتی دارند، تا زیرِ فشار اخبار سرگرمکننده به فراموشی سپرده نشوند. مطلب «چطور در حرفۀ خبر بیطرفی معادل بیشرفی شد؟» بخشی از کتاب مطالعات روزنامهنگاری: مقدمهای انتقادی است که دربارۀ تاریخ «بیطرفی» در حرفۀ روزنامهنگاری سخن میگوید. اندرو کلکات و فیلیپ هاموند، در این مطلب، توضیح میدهند که چطور نگاه بیطرفانه به مسائل و روایتِ بیطرفانۀ وقایع به حاشیه رانده شد و جای آن را ابراز همدلی و حمایت گرفت.
#ترجمان_علوم_انسانی
@book_tips 🐞
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺🍃
چرا گاهی رنجکشيدن را انتخاب میکنيم؟
— یافتن زندگی معنادار فقط در گرو یافتن لذت نیست، باید برایش سختی بکشیم و ازخودگذشتگی کنیم
🔸از متن: تا وقتی که زندگی بر وفق مراد است، یادمان میرود که چقدر شکننده و ضعیفیم. اما همیشه بهانهای هست که این واقعیت را به یادمان بیاورد. هرلحظه ممکن است دردی به سراغمان بیاید -کمردرد ناگهانی، شکستن پا، یا سردرد کوبندهای که آرام آرام پیدایش میشود. یا پریشانخاطری، مثلاً وقتی که متوجه میشوید حین چتکردن با شخصی گزینۀ «پاسخ به همه» را فشردهاید و حرفهای خصوصیتان را همه فهمیدهاند. تازه اینها نمونههای بسیاری ناچیزی از این یادآورها هستند. ظاهراً مصیبتهایی که معمولاً هم از جانب دیگران سرمان میآیند تمامی ندارند.
سادهترین نظریه دربارۀ طبیعت بشر این است که ما هر کاری بتوانیم میکنیم تا از چنین تجربههایی دور بمانیم. ما در جستوجوی لذت و آسایش هستیم و دلمان میخواهد مسیر زندگی را بیگزند طی کنیم. ذات درد و رنج طوری است که همه از آن دوری میکنند. ماری کوندو، مربی مرتبسازی، به این دلیل مشهور شد که به مردم گفت چیزهایی را که «برق شادی» در آنها نیست دور بیندازند و خیلیها هستند که اینجور پاکسازی را توصیهای عالی برای زندگی میدانند.
اما این نظریه چیزی کم دارد. درد فیزیکی و درد هیجانی، گرفتاری، شکست و فقدان اگر در موقعیت مناسب پیش بیایند و از حد خاصی فراتر نروند، دقیقاً همان چیزی هستند که دنبالش میگردیم.
فکر کنید تجربۀ منفی محبوب خودتان از کدام دسته است. شاید بروید سینما تا گریه کنید، جیغ بزنید یا حالتان بههم بخورد. شاید هم به آهنگهای غمگین گوش کنید. شاید با جای زخمتان وَر بروید، غذاهای تند بخورید، یا خودتان را در وان آب داغ بیندازید. یا شاید بروید کوه، در دوی ماراتن شرکت کنید، یا در ورزشهای رزمی حسابی مشت و لگد بخورید. روانشناسان از مدتها قبل این را فهمیدهاند که تعداد خوابهای بدِ ما بیشتر از خوابهای خوبمان است، اما حتی در خیالبافیهای روزمان هم -که کنترل افکارمان را به دست داریم- معمولاً بهسمت چیزهای منفی میرویم.
#ترجمان_علوم_انسانی
@book_tips 🐞
چرا گاهی رنجکشيدن را انتخاب میکنيم؟
— یافتن زندگی معنادار فقط در گرو یافتن لذت نیست، باید برایش سختی بکشیم و ازخودگذشتگی کنیم
🔸از متن: تا وقتی که زندگی بر وفق مراد است، یادمان میرود که چقدر شکننده و ضعیفیم. اما همیشه بهانهای هست که این واقعیت را به یادمان بیاورد. هرلحظه ممکن است دردی به سراغمان بیاید -کمردرد ناگهانی، شکستن پا، یا سردرد کوبندهای که آرام آرام پیدایش میشود. یا پریشانخاطری، مثلاً وقتی که متوجه میشوید حین چتکردن با شخصی گزینۀ «پاسخ به همه» را فشردهاید و حرفهای خصوصیتان را همه فهمیدهاند. تازه اینها نمونههای بسیاری ناچیزی از این یادآورها هستند. ظاهراً مصیبتهایی که معمولاً هم از جانب دیگران سرمان میآیند تمامی ندارند.
سادهترین نظریه دربارۀ طبیعت بشر این است که ما هر کاری بتوانیم میکنیم تا از چنین تجربههایی دور بمانیم. ما در جستوجوی لذت و آسایش هستیم و دلمان میخواهد مسیر زندگی را بیگزند طی کنیم. ذات درد و رنج طوری است که همه از آن دوری میکنند. ماری کوندو، مربی مرتبسازی، به این دلیل مشهور شد که به مردم گفت چیزهایی را که «برق شادی» در آنها نیست دور بیندازند و خیلیها هستند که اینجور پاکسازی را توصیهای عالی برای زندگی میدانند.
اما این نظریه چیزی کم دارد. درد فیزیکی و درد هیجانی، گرفتاری، شکست و فقدان اگر در موقعیت مناسب پیش بیایند و از حد خاصی فراتر نروند، دقیقاً همان چیزی هستند که دنبالش میگردیم.
فکر کنید تجربۀ منفی محبوب خودتان از کدام دسته است. شاید بروید سینما تا گریه کنید، جیغ بزنید یا حالتان بههم بخورد. شاید هم به آهنگهای غمگین گوش کنید. شاید با جای زخمتان وَر بروید، غذاهای تند بخورید، یا خودتان را در وان آب داغ بیندازید. یا شاید بروید کوه، در دوی ماراتن شرکت کنید، یا در ورزشهای رزمی حسابی مشت و لگد بخورید. روانشناسان از مدتها قبل این را فهمیدهاند که تعداد خوابهای بدِ ما بیشتر از خوابهای خوبمان است، اما حتی در خیالبافیهای روزمان هم -که کنترل افکارمان را به دست داریم- معمولاً بهسمت چیزهای منفی میرویم.
#ترجمان_علوم_انسانی
@book_tips 🐞
Telegram
attach 📎