#مسجد_شهدا
نوجوون های مسجد که در روز یادواره شهدای محلشان عکس شهدای محل خود را بر تن کردند
نشانی: #بابل شهرک صالحین
@bisimchi1
نوجوون های مسجد که در روز یادواره شهدای محلشان عکس شهدای محل خود را بر تن کردند
نشانی: #بابل شهرک صالحین
@bisimchi1
نخستین یادواره مردان قافله عشق
#یادبود_شهدا
#جانبازان_رزمندگان
#سه_شنبه_6_مهر
#مسجد_جامع_فریدونکنار
@bisimchi1
#یادبود_شهدا
#جانبازان_رزمندگان
#سه_شنبه_6_مهر
#مسجد_جامع_فریدونکنار
@bisimchi1
#محمد در #مسجد به #دنیا آمد، در مسجد بزرگ شد و در #مسجد هم #جان_به_جان آفرین تسلیم کرد. محمد اهل سیستان و بلوچستان بود. پدرش مدت 23 سال خادم مسجد جامع شهر بود. محمد کمی که بزرگتر شد، در حوزه مقاومت روح الله فعالیت نمود و یک ماه رفت کربلا و در بازسازی عتبات، همکاری کرد. سفری نیز برای زیارت بیت الله الحرام رفت.
#محمد_گلدوی در سال89 به همراه چند نفر دیگر از همرزمان بسیجی خود مشغول بازرسی میهمانان مراسم جشن ولادت حضرت امام حسین (ع) و دعای کمیل در ورودی مسجد جامع زاهدان بود ، که فردی قصد وارد شدن به داخل مسجد را می کند و #شهید_گلدوی قصد بازرسی او را داشته اما ممانعت وی سبب ظن شهید گلدوی و جلوگیری از ورود این شخص به داخل مسجد می شود . مهاجم سعی میکند خود را به داخل جمعیت حاضر در صحن مسجد برساند که این شهید ایثارگر او را در آغوش میگیرد و این مهاجم را از جمعیت دور می کند و در این هنگام #تروریست جنایتکار با کشیدن ضامن بمب اقدام به انفجار میکند.
طبق اعلام مسئولین رشادت شهید محمد گلدوی باعث نجات جان حداقل 150 نفر شده است
#شهید_محمد_گلدوی
#شهید_امنیت
@bisinchi1
#محمد_گلدوی در سال89 به همراه چند نفر دیگر از همرزمان بسیجی خود مشغول بازرسی میهمانان مراسم جشن ولادت حضرت امام حسین (ع) و دعای کمیل در ورودی مسجد جامع زاهدان بود ، که فردی قصد وارد شدن به داخل مسجد را می کند و #شهید_گلدوی قصد بازرسی او را داشته اما ممانعت وی سبب ظن شهید گلدوی و جلوگیری از ورود این شخص به داخل مسجد می شود . مهاجم سعی میکند خود را به داخل جمعیت حاضر در صحن مسجد برساند که این شهید ایثارگر او را در آغوش میگیرد و این مهاجم را از جمعیت دور می کند و در این هنگام #تروریست جنایتکار با کشیدن ضامن بمب اقدام به انفجار میکند.
طبق اعلام مسئولین رشادت شهید محمد گلدوی باعث نجات جان حداقل 150 نفر شده است
#شهید_محمد_گلدوی
#شهید_امنیت
@bisinchi1
🖍 #عاشقی به سبک "فرشته ملکی"و"منوچهر مدق
قسمت بیست و هفتم💌
سه ماه نیامدنش را بخشیدم، چون به قولش عمل کرده بود. با آقای اسفندیاری شوش خانه گرفته بودند. خانه مان توی شوش دو تا اتاق داشت. اتاق جلویی بزرگتر و روشن تر بود.
منوچهر وسایل خودمان را گذاشته بود اتاق کوچک تر. گفت:«این ها تازه #ازدواج کرده اند. تا حالا خانمش نیامد جنوب. گفتم دلش می گیرد. حالا تو هر چه بگویی، همان کار را می کنیم.» من موافق بودم. منوچهر چهارتا جعبه ی مهمات آورد که به جای کمد استفاده کنیم؛ دو تا برای خودمان، دوتا برای آن ها. توی #جعبه ها کاغذ آلومینیومی کشیده بود که براده های چوب نریزد
.
روز بعد آقای اسفندیاری با خانمش آمد و منوچهر رفت. تا خیالش راحت می شد که #تنها نیستیم، می رفت. آقای اسفندیاری دو سه روز بعد رفت و ما سه تا ماندیم. سر خودمان را گرم می کردیم.
یا #مسجد بودیم یا #بسیج یا #حرم دانیال نبی. توی خانه هم تلویزیون تماشا می کردیم. تلویزیون آن جا بغداد را راحت تر از تهران می گرفت. می رفتم روی پشت بام، آنتن را تنظیم می کردم .
به پشت بام راه پله نداشتیم یک نردبان بود که چندتا پله بیش تر نداشت از همان می رفتم بالا. یکی از برنامه ها اُسرا را نشان می داد، برای تبلیغات. اسم بعضی اسرا و آدرسشان را می گفتند و شماره تلفن می دادند.
اسم و شماره تلفن را می نوشتیم و زنگ می زدیم خانواده هایشان. دو تایی ستاد اُسرا راه انداخته بودیم. تلفن نداشتیم، می رفتیم مخابرات زنگ می زدیم. بعضی وقت ها به مادرم می گفتم این کار را بکند.
وقتی شوهرهامان نبودند این کارها را می کردیم. وقتی می آمدند تا نصف شب می رفتیم حرم، هر چه بلد بودیم می خواندیم. می دانستیم فردا بروند تا هفته ی بعد نمی بینیمشان.
چند روز هم مادرم با خواهرها و برادرهایم آمدند شوش. خبر آمدنشان را آقای اسفندیاری بهم داد..... .
#شهید_منوچهر_مدق
#کتاب_اینک_شوکران
@bisimchi1
قسمت بیست و هفتم💌
سه ماه نیامدنش را بخشیدم، چون به قولش عمل کرده بود. با آقای اسفندیاری شوش خانه گرفته بودند. خانه مان توی شوش دو تا اتاق داشت. اتاق جلویی بزرگتر و روشن تر بود.
منوچهر وسایل خودمان را گذاشته بود اتاق کوچک تر. گفت:«این ها تازه #ازدواج کرده اند. تا حالا خانمش نیامد جنوب. گفتم دلش می گیرد. حالا تو هر چه بگویی، همان کار را می کنیم.» من موافق بودم. منوچهر چهارتا جعبه ی مهمات آورد که به جای کمد استفاده کنیم؛ دو تا برای خودمان، دوتا برای آن ها. توی #جعبه ها کاغذ آلومینیومی کشیده بود که براده های چوب نریزد
.
روز بعد آقای اسفندیاری با خانمش آمد و منوچهر رفت. تا خیالش راحت می شد که #تنها نیستیم، می رفت. آقای اسفندیاری دو سه روز بعد رفت و ما سه تا ماندیم. سر خودمان را گرم می کردیم.
یا #مسجد بودیم یا #بسیج یا #حرم دانیال نبی. توی خانه هم تلویزیون تماشا می کردیم. تلویزیون آن جا بغداد را راحت تر از تهران می گرفت. می رفتم روی پشت بام، آنتن را تنظیم می کردم .
به پشت بام راه پله نداشتیم یک نردبان بود که چندتا پله بیش تر نداشت از همان می رفتم بالا. یکی از برنامه ها اُسرا را نشان می داد، برای تبلیغات. اسم بعضی اسرا و آدرسشان را می گفتند و شماره تلفن می دادند.
اسم و شماره تلفن را می نوشتیم و زنگ می زدیم خانواده هایشان. دو تایی ستاد اُسرا راه انداخته بودیم. تلفن نداشتیم، می رفتیم مخابرات زنگ می زدیم. بعضی وقت ها به مادرم می گفتم این کار را بکند.
وقتی شوهرهامان نبودند این کارها را می کردیم. وقتی می آمدند تا نصف شب می رفتیم حرم، هر چه بلد بودیم می خواندیم. می دانستیم فردا بروند تا هفته ی بعد نمی بینیمشان.
چند روز هم مادرم با خواهرها و برادرهایم آمدند شوش. خبر آمدنشان را آقای اسفندیاری بهم داد..... .
#شهید_منوچهر_مدق
#کتاب_اینک_شوکران
@bisimchi1
تا #مبارزه هست، ما هستیم!
«مزار پلارک»، «عطر خمینی» میدهد! و #پلاک هر شهیدی، دقیقترین نشانی «بیت امام» است!
«خط امام» یعنی وصیتنامهی همان شهید که هیچ وقت پیکرش از خط برنگشت! «صدای امام» را من هر صبح جمعه از لابهلای جیکجیک گنجشکهای ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ میشنوم! به همان نازی! به همان زیبایی! به همان صلابت!
آری! «حرم امام» در قطعهی شهداست! «مرتضی آوینی» روایت خود را از «فتح امام» گرفته بود! «صیاد» را امام، #صید کرده بود! «محمدابراهیم» یعنی «همت خمینی»! «متوسلیان» از #متوسلان ممتاز امام بود! «چمران» از #امام یاد گرفته بود سخن گفتن با گل آفتابگردان را!
به «فرزندان خمینی»، «برادران دستواره» را هم اضافه کنید! و به «عشاق روحالله»، #مادر شهیدی که پنجشنبهها، بساط چای و خرمای خود را میگذارد در همان زنبیل سرخ ۳۰ سال پیش! و مینشیند روی سکوی جلوی در #مسجد تا اتوبوس بیاید! میآید! بهزودی میآید و همهی ما را میبرد #جنوبیترین نقطهی شهر! جایی که «برج» ندارد اما تا دلتان بخواهد «ایستگاه صلواتی» دارد!
و مورچههایی که مجنون شیرینزبانیهای دختر ۳ سالهی شهید #مدافع حرماند! برخیز #خمینی! برخیز و ببین که روزگار، آخرش هم نتوانست ذائقهی ما را عوض کند! ما همان #نوزادان درون #گهوارهایم! همان #دبستانیها که همهی امیدت بعد از خدا، به ما بود! همان بچهها که #قلک خود را میشکستیم تا مبادا دل اماممان بشکند! همان دانشآموزان «گروه سرود آباده» که هنوز هم «خواب بابا» را میبینیم! و هنوز هم مثل تو معتقدیم: «آنهایی که «خواب آمریکا» را میبینند، خدا بیدارشان کند»!
#اماما! بعد از تو، خیلیها رنگ عوض کردند اما #خون شهدا همچنان #سرخ است! و همچنان میجوشد! و همچنان «حاجقاسم» زنده است! و حالا بعد از «کربلا»، «قدس» را نشان دارد!
حق با تو بود؛ «راه قدس، از کربلا میگذرد!» و همهی راهها نیز از #کربلا میگذرد! از شب #عاشورا! بیعت را هم اگر بردارد #خامنهای، ما باز دست از آرمانهای بلند #انقلاب تو نمیکشیم!
بگذار طعنهزنان، ما را ملامت کنند اما مگر تو را ملامت نمیکردند؟! مگر تو سختی ندیدی؟! و مگر نگفتی که اکنون خمینی، سینهی خود را در برابر تیرها #سپر کرده است؟!
#حسین_قدیانی
@bisimchi1
«مزار پلارک»، «عطر خمینی» میدهد! و #پلاک هر شهیدی، دقیقترین نشانی «بیت امام» است!
«خط امام» یعنی وصیتنامهی همان شهید که هیچ وقت پیکرش از خط برنگشت! «صدای امام» را من هر صبح جمعه از لابهلای جیکجیک گنجشکهای ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ میشنوم! به همان نازی! به همان زیبایی! به همان صلابت!
آری! «حرم امام» در قطعهی شهداست! «مرتضی آوینی» روایت خود را از «فتح امام» گرفته بود! «صیاد» را امام، #صید کرده بود! «محمدابراهیم» یعنی «همت خمینی»! «متوسلیان» از #متوسلان ممتاز امام بود! «چمران» از #امام یاد گرفته بود سخن گفتن با گل آفتابگردان را!
به «فرزندان خمینی»، «برادران دستواره» را هم اضافه کنید! و به «عشاق روحالله»، #مادر شهیدی که پنجشنبهها، بساط چای و خرمای خود را میگذارد در همان زنبیل سرخ ۳۰ سال پیش! و مینشیند روی سکوی جلوی در #مسجد تا اتوبوس بیاید! میآید! بهزودی میآید و همهی ما را میبرد #جنوبیترین نقطهی شهر! جایی که «برج» ندارد اما تا دلتان بخواهد «ایستگاه صلواتی» دارد!
و مورچههایی که مجنون شیرینزبانیهای دختر ۳ سالهی شهید #مدافع حرماند! برخیز #خمینی! برخیز و ببین که روزگار، آخرش هم نتوانست ذائقهی ما را عوض کند! ما همان #نوزادان درون #گهوارهایم! همان #دبستانیها که همهی امیدت بعد از خدا، به ما بود! همان بچهها که #قلک خود را میشکستیم تا مبادا دل اماممان بشکند! همان دانشآموزان «گروه سرود آباده» که هنوز هم «خواب بابا» را میبینیم! و هنوز هم مثل تو معتقدیم: «آنهایی که «خواب آمریکا» را میبینند، خدا بیدارشان کند»!
#اماما! بعد از تو، خیلیها رنگ عوض کردند اما #خون شهدا همچنان #سرخ است! و همچنان میجوشد! و همچنان «حاجقاسم» زنده است! و حالا بعد از «کربلا»، «قدس» را نشان دارد!
حق با تو بود؛ «راه قدس، از کربلا میگذرد!» و همهی راهها نیز از #کربلا میگذرد! از شب #عاشورا! بیعت را هم اگر بردارد #خامنهای، ما باز دست از آرمانهای بلند #انقلاب تو نمیکشیم!
بگذار طعنهزنان، ما را ملامت کنند اما مگر تو را ملامت نمیکردند؟! مگر تو سختی ندیدی؟! و مگر نگفتی که اکنون خمینی، سینهی خود را در برابر تیرها #سپر کرده است؟!
#حسین_قدیانی
@bisimchi1
Telegram
attach 📎
تو قاموس بچه های مشتی باخدا
#مسجد جایی هست که #رفیق پیدا می کنن
جایی هست که با رفقا قرار ميذارن
جایی هست که بهم دیگه کمک میکنن
خلاصه مسجد #پاتوق همیشگی ماست
#مسجد
#رفیق_خوب_من
@bisimchi1
#مسجد جایی هست که #رفیق پیدا می کنن
جایی هست که با رفقا قرار ميذارن
جایی هست که بهم دیگه کمک میکنن
خلاصه مسجد #پاتوق همیشگی ماست
#مسجد
#رفیق_خوب_من
@bisimchi1
#زندگی_به_سبک_شهدا
این دقتها شهادت را رقم میزند
#نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف
#شهید_عطاالله_اکبری
@bisimchi1
این دقتها شهادت را رقم میزند
#نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف
#شهید_عطاالله_اکبری
@bisimchi1
#پاسدار_شهیدعبدالحسین_نوروزی_نژاد
بخش هایی از وصیت نامه جاویدالاثر عبدالحسین نوروزی نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
فاصبر ان وعد الله حقا
پس صبر کنید که وعده خدا راست است در زمانی که اسلام و انقلاب اسلامی ما مورد هجوم دشمنان واقع شده است چگونه می توان سکوت کرد؟ در زمانی که تمام ابرقدرت ها و ستمگران دنیا آشکارا و بیرحمانه خون مستضعفین و مسلمین را می مکند چگونه می توان فقط نظر کرد و ساکت نشست؟!
در مکتب ما، در اسلام عزیز ما سکوت خوار وننگین است پس بپا خیزیم و بر عیله کفر و علیه باطل بجنگیم که خدا با ماست و وعده خدا راست و درست است هر چند که مشکلات و مصائب بزرگی ممکن است ما را دربرگیرد ولی پس از هر رنجی آسانی و پیروزی است...
و اما ای بازماندگان عزیز، شما که رسالت خون #شهیدان را بر عهده دارید باید با کمال صداقت آنرا انجام دهید و از آن غافل نشوید امام را الگو و سرمشق خود قرار دهید و از رهنمود های پیامبرگونه او پیروی و عمل کنید که راه امام، راه اسلام و قرآن است
پشتیبانی خود را از روحانیت مبارز و عزیز قطع نکنید که اینان معلمین مایند #قرآن زیاد بخوانید و به آن عمل کنید دعا را فراموش نکنید که دعا سلاح مومن است
تقوا را پیشه کنید هر کدام از شما هر وظیفه ای که در جامعه دارد در قبال آن احساس مسئولیت کند به پرورش چهره های تازه و اسلامی همت گمارید و #مسجد را که بقول امام سنگر است حفظ کنید و آنرا همیشه پر کنید...
و اما شما ای پدر و مادر عزیزم! ای خانواده گرامی! شما را به صبر وصیت می کنم که خداوند صابرین را دوست می دارد در شهادتم صبر کنید و همیشه بیاد داشته باشید که فرزند شما از دست نرفته بلکه تولد تازه ای یافته در مرگم گریه و شیون نکنید که ممکن است از اجر شما کم شود...
@bisimchi1
بخش هایی از وصیت نامه جاویدالاثر عبدالحسین نوروزی نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
فاصبر ان وعد الله حقا
پس صبر کنید که وعده خدا راست است در زمانی که اسلام و انقلاب اسلامی ما مورد هجوم دشمنان واقع شده است چگونه می توان سکوت کرد؟ در زمانی که تمام ابرقدرت ها و ستمگران دنیا آشکارا و بیرحمانه خون مستضعفین و مسلمین را می مکند چگونه می توان فقط نظر کرد و ساکت نشست؟!
در مکتب ما، در اسلام عزیز ما سکوت خوار وننگین است پس بپا خیزیم و بر عیله کفر و علیه باطل بجنگیم که خدا با ماست و وعده خدا راست و درست است هر چند که مشکلات و مصائب بزرگی ممکن است ما را دربرگیرد ولی پس از هر رنجی آسانی و پیروزی است...
و اما ای بازماندگان عزیز، شما که رسالت خون #شهیدان را بر عهده دارید باید با کمال صداقت آنرا انجام دهید و از آن غافل نشوید امام را الگو و سرمشق خود قرار دهید و از رهنمود های پیامبرگونه او پیروی و عمل کنید که راه امام، راه اسلام و قرآن است
پشتیبانی خود را از روحانیت مبارز و عزیز قطع نکنید که اینان معلمین مایند #قرآن زیاد بخوانید و به آن عمل کنید دعا را فراموش نکنید که دعا سلاح مومن است
تقوا را پیشه کنید هر کدام از شما هر وظیفه ای که در جامعه دارد در قبال آن احساس مسئولیت کند به پرورش چهره های تازه و اسلامی همت گمارید و #مسجد را که بقول امام سنگر است حفظ کنید و آنرا همیشه پر کنید...
و اما شما ای پدر و مادر عزیزم! ای خانواده گرامی! شما را به صبر وصیت می کنم که خداوند صابرین را دوست می دارد در شهادتم صبر کنید و همیشه بیاد داشته باشید که فرزند شما از دست نرفته بلکه تولد تازه ای یافته در مرگم گریه و شیون نکنید که ممکن است از اجر شما کم شود...
@bisimchi1
Telegram
attach 📎
Forwarded from 📞بیسیم چی 👣
"سلام برادر"
این جمله ای بود که اولین نفری که فرد مسلح را جلوی درب مسجد میبیند به او می گوید اما جوابش سُرب داغ شد همانند پنجاه نفر دیگری که به #شهادت رسیدند پیام صلح و دوستی را با گلوله جواب می دهند...
#من_هم_مسلمان_نمازگزار_هستم
#مسجد_نیوزیلند
@bisimchi10
این جمله ای بود که اولین نفری که فرد مسلح را جلوی درب مسجد میبیند به او می گوید اما جوابش سُرب داغ شد همانند پنجاه نفر دیگری که به #شهادت رسیدند پیام صلح و دوستی را با گلوله جواب می دهند...
#من_هم_مسلمان_نمازگزار_هستم
#مسجد_نیوزیلند
@bisimchi10