bimeh24 | بیمه24
4.97K subscribers
11.9K photos
1.45K videos
130 files
9.77K links
پایگاه تحلیلی و خبری بیمه 24
شرایط تبلیغات؛ T.me/bimeh24T
ارتباط با مدیر کانال T.me/bimeh24pv

#کد_شامد_وزارت_ارشاد: 1-1-73099-61-4-1
Download Telegram
#با یکدیگر مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم .

✏️📕 دلنوشته

"' به فیک ها به هیچ وجه اعتماد نکنید "'

پس از فعال شدن پلتفرمهای فضای مجازی در چند ساله اخیر و‌ حضور خیل عظیم جمعیت کره زمین در همه کشورها در این فضا شاهد تحولات فرهنگی ، اجتماعی نوینی در جوامع بشری هستیم . البته دانشمندان جامعه شناس ، علوم ارتباطات و علوم اجتماعی از چند دهه پیش ، این وضعیت را پیش بینی کرده بودند و شد آنچه که گفته بودند ، میشود !!!!!

در این فضا اصطلاحات جدید ، حرفهای راست و دروغ و مردهایی که عکس های خانم ها را بجای عکس های خودشان و برعکس خانم هایی که عکس آقایان را بجای عکس خودشان میگذارند و اسامی مستعار دارند و استفاده های بهینه و البته تخریبی از این فضا توسط اشخاص ، گروهها و حتی بهره برداری ضد فرهنگی و اخلاقی در این فضا به وفور دیده میشود . البته شخصا معتقدم بار مثبت و آموزنده موجود در فضای مجازی به مراتب بسیار بیشتر از بار منفی آن و از این حیث ارزشمند است . !!!!!

یکی از اصطلاحات پر کاربرد در این فضا واژه [ فیک ] به معنی = فریب ، جعلی و ... است .

شخصا به شخصیت های ساخته شده ، عکس ها ، نوشته ها و هر عملی که بوی دروغ و فریب و تحت عنوان فیک شناخته میشوند ، به نوعی احترام میگذارم زیرا آنها خودشان به دیگران هشدار میدهند که :
قابل اعتماد نیستند !!!!!

اما از گفتار ، کردار ، نوشتار آدمهای ( فیک ) در درون جامعه که باصطلاح حقیقی هستند و نه مجازی ،خیلی خیلی بیشتر میترسم !!!!! پرسیدید ،چرا !؟

میگویم : در طول مدت زندگی خود ادمهای "' فیک "' زیاد دیده و میبینم که در اصطلاح فرهنگ فارسی بدانها #خالی بند و #فریبکار میگویند !!!!!

متاسفانه فیک ها یا همان آدم خالی بندها در هر شغل ، در هر منطقه ، در هر محله ، در هر اداره و شرکت و در هر قشر اجتماعی در هر دو‌ جنس همیشه بوده اند و هستند و به کسانی که بدانها اعتماد میکنند ، خسارتهای روحی ، روانی ، مالی و ... فراوان وارد میکنند و‌ بدون عذاب وجدان از زیانهای کوچک و بزرگ که به شخصیت و زندگی دیگران وارد میکنند به سبک زندگی و رویه بدون تعهد و مسئولیت پذیر خویش ادامه میدهند تا زمانیکه ،دست روزگار ، دست آنها را در نزد همگان روشن و برملا کند !!!!! شخصا خیلی از آدم فیک ها را دیده ام که در نهایت ، خودشان هم گرفتار مشکلات زندگی شده اند !

برای اینکه از #ریسک های تحمیلی فیک ها به خودتان و زندگیتان خسارتهای عدیده نبیند ، هرگاه ، کسی بیش از اندازه ای که میداند و قدرت دارد، برایتان از توانمندی و توانگری خودش در هر مکان و زمانی سخن گفت ، وعده و وعید داد !!!!! یقین کنید که او خود ، خود ،خود جناب #فیک است و با سرعت هر چه تمامتر از این آدم فیک ها که همان فریبکاران و خالی بندهای حاضر در جامعه هستند فاصله بگیرید تا پشیمان از اعتماد کردن بی مورد به آنها نشوید !!!!!

شما چه راهکاری برای شناختن آدم فیک ها در فضای مجازی و واقعی به ذهنتان میرسد !؟
اگر راهکاری دارید لطفا به دیگر دوستانتان هم بگویید تا فیک ها را بشناسند !!!!!

خلاصه گول ظاهر فیک ها را نخورید !

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و حقوق یکدیگر را رعایت کنیم

✏️📕 دلنوشته

《دلی که شکست ، دیگه شکسته》

با هم مدتها بود در مورد اینکه چگونه آدمها با نوع و سبک سخن گفتن و شیوه نگارش خودشان‌ موجب اثرگذاری مثبت و یا منفی در ذهن دیگران و آدمهای دیگر می شوند گفتگو می کردیم .

اصل ماجرا که ما وارد این گفتگو شدیم به روزی برمیگردد که هر دو در مجادله بین یک ارباب رجوع با جثه ضعیف و تنی رنجور که از رفتارهای مبتنی بر نادرستی و کج رفتاری یک کارمند به رییس او گلایه میکرد و رییس که در ظاهر انسانی قلدر و چشم بسته مدافع همکار و کارمند زیر دستش حسب رویه نادرست حاکم بر بوروکراسی فرتوت و پوسیده سازمان اداری مرسوم بنظر میرسید وی را به نشستن و آرامش جهت رسیدگی به کارش دعوت کرد و ...

هر دو ما آن صحنه و برخورد صحیح مبتنی بر رفتار درست فردی و سازمانی و تاثیرات آنرا در چند ثانیه در یک محیط سازمانی را دیدیم و ...

ناخودآگاه بیاد آن سه پند ، پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک افتادیم . و با هم در مورد اینکه نیکی ها چه انرژیهای مثبت که برای فرد و جامعه و چه برکاتی که برای انسانها می تواند بهمراه آورد به گفتگو پرداختیم و هر یک از تجربیات خویش سخن گفتیم و ...

دوستم تعریف میکرد : یکروز سالیان پیش برای دفن یکی از بستگانش به بهشت زهرا رفته بوده. شخص متوفی ثروتمند و دارای سه فرزند پسر و دختر بود و بزرگ خاندان محسوب می شد . تعداد زیادی از بستگان ، فامیل و آشنایان برای مراسم دفنش آمده بودند و حسابی شلوغ بود .

میگفت، نوه ها و نتیجه های او آمده بودند ، من که کناری ایستاده بودم ناگهان دیدم که آقای دکتر ... ، نوه بزرگ دختری آن مرحوم اندکی دورتر زیر سایه درختی نشسته و در سکوت به جمعیت و مراسم در حال انجام نگاه می کند . وی ادامه داد ، آن مرد یک پزشک ،یک انسان متواضع و بسیار خوش برخورد و باسواد بود و خیلی از افراد فامیل برای معالجه بیماری خودشان به نزد وی میرفتند .در وجود او چیزی بجز انسانیت و پزشکی مسلط در رشته علمی خودش و رفتارهای والای اجتماعی دیده نمیشد !

میگفت : پیش ایشان رفتم و بعد از سلام و علیک کنارش نشستم و پرسیدم ، چرا با فاصله ! چرا مثل غریبه ها نشسته ای ! شما که آخر معرفت و مرام و صفا هستی !

پاسخش جالب بود : به حکم وظیفه فامیلی و عنوان نوه متوفی آمده ام تا آخرین لحظات رفتن پدر بزرگی که رفتار تبعیض آمیز ،نگاه طبقاتی و خود بزرگ بینی افراطی داشت را بدرقه کنم . پدر بزرگی که دیر هنگام اثرات منفی در بذل عاطفه متوجه شد .

دکتر برای دوستم تعریف کرده بود : شما که میدانید ، ایشان پدر مادرم بود . در بین فرزندانش علاقه خاصی به پسرهایش و بالطبع نوه های پسری را داشت . در بین نوه های دختری چون من از همه بزرگتر بودم و پدرم یک کارمند ساده بود ، زیاد مرا دوست نداشت و هر موقع در کوچکی به خانه اش برای دیدار اعیاد و به اجبار مادرم میرفتیم با تندی و کم محلی با من و نوه های دختری جلوی نوه های پسری و دایی ها و وابستگان برخورد می کرد . رفتارهایش همیشه تحقیر کننده بود ، با اینکه آدم ثروتمندی بود ،اگر به نوه های پسری مثلا ۵۰ تومان عیدی میداد به ما و پسر و دختر خاله هایم ۲۰ تومان میداد ، تحکم آمیز حرف میزد و رفتارهایش زیبا نبود و ... میگفت از وقتی دبیرستان رفتم دیگر نه خودم و نه پدرم به خانه وی هرگز نرفتیم تا از رفتارهایش کمتر آسیب روحی ببینیم و البته او هم به خانه ما نمی آمد .!پدرم کارمندی پاک دست و مقید به خدمت مردم بود . چون پسر دایی مادرم هست ، همیشه در مقابل نگاه و رویه طبقاتی پدر بزرگم و دایی هایم فقط با صبوری سکوت میکرد .! امروز برای بدرقه پدر بزرگی که این اواخر گاهی برای معالجه و البته عذرخواهی به مطب من می آمد ، به اتفاق مادر ، پدر و خواهر ،برادرم و خانواده ام اینجا آمدیم . پدر بزرگم بارها پیغام داد ، اشتباه کردم و میدانم که حرفها و رفتارهای تبعیض آمیز اشتباهم ، همه نوه های دختریم را زجر داده و تو را که بزرگ تر از همه بودی ،بیشتر !می گفت امروز در غیابت در نزد دوست و آشنا ها به وجود تو و خواهر ،برادرت که هر سه تحصیلکرده و شاخص ترین هستید افتخار می کنم اما از دیدنتان خجالت می کشم ، حلالم کنید .دکتر گفت : من سالها بود حلالش کرده ام و دوستش میداشتم !

میگفت : پدر بزرگ پدریم رفتاری با عطوفت و مهرجویانه داشت ،همه ما را غرق در مهربانی میکرد .
برای هر دو احترام قائلم .امروز به بدرقه پدر بزرگی آمدم که دیر هنگام فهمید که ثروت ، مدرک، مقام دنیوی بقول حضرت مولانا امانتی موقتی بیش نیستند و داشتن عاطفه ،انسانیت ، مهربانی ارزشمند ترین ثروت و میراث همه آدمیان است !

اینها را که دوستم برایم می گفت،یاد آن آهنگی که خانم حمیرا می خواند افتادم :

- دلی که شکست،دیگه شکسته !
- ای کاش همه بفهمند که کیستند و در اینجا چه می کنند و ماموریت آنها در زندگی دنیایی چیست ؟

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 آخرین دیدار دو همکار قدبمی》

✏️📕 آدم مودب ، فهمیده و مسلط به حوزه کار خودش و اهل مطالعه بود . سعی داشت تا آنجاییکه مقدور است به همگان احترام بگذارد . به تناسب شخصیت ، سن و سال، موقعیت اجتماعی افراد بدانها احترام می گذارد . همیشه گره گشای کار مراجعین با رعایت دقیق قوانین و مقررات و ضوابط بود . در مقابل پرخاش گری اشخاص مراجعه کننده که از سیکل تکراری و بورکراسی اداری یا حتی کارشکنی برخی از کارمندان به وی مراجعه می کردند ، کمال صبوری و حلم را بخرج می داد . در مقابل ، به سفارشات و توصیه های اشخاصی که توقعات مغایر با مقررات و اصول کار داشتند ، چه خودی و چه غیر خودی به طرق مودبانه طفره می رفت و مانع می شد . به وجدان کاری و اخلاق مداری در کار بسیار مقید و متعهد بود . همیشه این بیت را می خواند : دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی !!!

در زندگی خصوصی و خانواده نیز سعی داشت شخصی با رفتار متعادل باشد . برای همسر و فرزندانش همچون یک دوست و پدری مهربان بود . با دقت و محبت نکاتی که لازم بود بدانند را برایشان توضیح می داد و علت انجام دادن یا انجام ندادن یک کار را شرح می داد . سخت ترین تنبیه او برای فرزندان یا حتی برادر و خواهران و نزدیکانش ، وقتی کاری اشتباه می کردند که قبلا به وی تذکر داده بود و آنها عامدانه و یا بعلت غفلت آن کار نهی شده را انجام داده بودند ، واکنش دلخورانه اش سکوت چند روزه در برابر آنها بود .

می گفت : همه ما چند صباحی مهمان این زندگی خاکی هستبم . ما در اجتماع انسانی ، همه با هم زندگی می کنیم . اگر حد و اندازه های خود و احترام به حقوق دیگران را بشناسیم ، زندگی متعارف تری در این مدت عمر خودمان به ما از سوی شعور کایئات می دهند . !!! ؟؟؟ .
می گفت : تاثیر تربیت خانوادگی و محیط اجتماعی و علاقه فردی به دانستن رموز نامشهود پیچیده از فلسفه زیستن در این جهان خاکی ، مسلما در انتخاب سبک زندگی و شکل گیری بینش و نگرش آدمها تاًثیر گذار است . می گفت ؛ مرحوم پدرم یک خواروبار فروشی داشت ، در زمان تحصیل گاهی به کمکش می رفتم ، طرز برخورد مهربانانه و مودبانه و منصفانه وی با مشتریان ، الگوی ذهنی من در شغل آینده ام شد . در محیط کارم ، که پله پله ترقی کردم ، همیشه به نظم و انصباط و رعایت حقوق مراجعین و دقت در مقررات و سلامت محیط کار سازمانم مقید بودم . از گرفتن هدایا و هبه تحت هر عنوان اجتناب می کردم و نیز مانع این کارها توسط کارکنان در زمان ریاستم بر سازمان می شدم و با فرد خاطی برخورد می کردم . برخی از همین برخوردها موجب کینه توزی عده ای درون و بیرون سازمان بر علیه من شده بود . سعی کردم ، توازن و تعادل در تفکری که گفتارهایم و رفتارهایم را شکل داده بودند را هرگز با کج راهی تعویض نکنم .

می گفت : دو سال آخر سنوات خدمتم ، بعلت شدت گرفتن یک بیماری مزمن ، به توصیه پزشک مجبور بودم از شلوغی و حجم بالای کارم بکاهم . قرار شد در شورای فنی شرکت تا بازنشستگی کار کنم . یکی از همکارانم ،جایگزین انتخاب شد . کم کم شاهد تغییر رویه‌ها و رفتارها در شرکت بودم . اما بعلت نداشتن قدرت سازمانی و بیماری شدیدم ، توانایی جسمی و سازمانی برای ممانعت از اشتباهات را نداشتم . دو سه باری در جلسات گروهی شرکت در نوبت خودم ، آقای مدیرعامل به تندی ، گزارشات مرا نامرتبط دانست و مانع تکمیل سخنانم شد . صبوری کردم و بسیاری از همکارانم دلجویی می کردند . یکروز حکم بازنشستگی مرا روی میز کارم گذاشتند . بعد از ظهر وسایل مختصری که داشتم برداشتم و با بدرقه چند تن از همکاران از انها خداحافطی کردم و آقای مدیر عامل هم آنروز به شهر دیگر برای بازدید شعبه شرکت رفته بود . چند وقت بعد در عروسی فرزند یکی از همکاران او را دیدم ،با یکدیگر دست دادیم و گفت : خوشحالم که بازنشستگی شما را دیدم ! تشکر کردم و گفتم : امیدوارم مدیر عامل بعدی موقع بازنشستگی شما پس از سالها همکاری حداقل این مرام را داشته باشد که عرف مرسوم و حرمت سالها نان و نمک خوردن را نگهدارد و حکم بازنشستگی را خودش به دست شما بدهد و به پاس آموزش ها و حرمت نگه داری سالیان متمادی از شما با مهربانی خداحافظی کند . امیدوارم سازمانی که منضبط و توانگر مالی تحویلش دهی ، او هم به بعدی همانطور تحویل دهد .!!!! این آخرین دیدار ما برای همیشه پس از سالها همکاری و اگر اسمش را دوستی بگذاریم ، پس از سالها دوستی بود ...

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 چه زیبا بود بازی تیم ملی فوتبال مان در ورزشگاه Education قطر 》

همین چند وقت پیش در زمان جام ملت های آسیا که در کشور دوست و همسایه جنوبی برگزار می شد ،تیم ملی کشورمان در مقابل تیم ملی ژاپن قرار گرفت. گزارشگر بازی ،محمد رضا احمدی بود.شیوه و ادبیات گزارش او را دوست دارم.بارها و بارها در طول مدت زندگی کلمه Education را شنیده ام اما آن عصر زیبا وقتی چندین بار محمد رضا احمدی اسم این ورزشگاه را تکرار می کرد در ذهنم به انتخاب کنندگان این نام برای این ورزشگاه آفرین گفتم و تحسینشان کردم ! نمیدام چرا همیشه اسامی چیزهایی که با فرهنگ و هنر و آموزش مرتبط هستند برای همه انسانها یادآور خاطرات شیرین هستند .یا اینکه همه آدمها ناخوآگاه به نامهای مرتبط با آموختن و یادگیری احترام می گذارند .همیشه وقتی از کنار مهدهای کودک، مدارس ، دانشگاهها ، خانه های معلم ، کانون پرورش فکری کودکان ، مراکز آموزش فنی و حرفه ای ، پژوهشکده ها و ورزشگاهها و باشگاههای ورزشی رد می شوم یک حس مملو از انرژی مثبت و روزهای ‌پر امید در ذهنم تداعی می شود .

آن عصر زیبا ،با بازی زیبای دو تیم آسیایی ، تیم ملی فوتبال کشورمان و تیم ملی فوتبال ژاپن در ورزشگاه زیبای اجو کیشن قطر که دارای مفهوم فرهنگ و آموزش هست ، هرگز از خاطرم فراموش نمی شود .

اصولا فلسفه وجودی رقابت های ورزشی بر مبنای تندرستی و نشاط فردی و اجتماعی پایه ریزی شده . مسابقات ورزشی در راستای توسعه و تعمیق دوستی ها بین انسانها و جوامع و ملت ها طراحی شده اند . هدف غایی از مسابقات فقط کسب قهرمانی و گرفتن جام نیست .برد و باخت در بازی ها، گرفتن یا نگرفتن جام همه و همه بهانه هایی برای گردهم آیی های انسانی و رقابت های سالم در جهت تعمیق دوستی ها و تعمیم عواطف انسانی هستند. برای هموطنانی که بازی زیبای هر دو تیم را دیدند ، آن شب ، آن بازی، فینال جام ملت های آسیا 2024 بود. آنشب بازی زیبای تک تک بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان که با تمام وجود و به عشق برای سربلندی نام وطن هر چه در چنته داشتند را خالصانه به معرض نمایش گذاشتند تا Education بالای ایرانی را در ورزشگاه Education به معرض نمایش همگان بگذارند.آنشب برای بسیاری از ایرانی ها ،بازی بیاد ماندنی و تکنیکی ، هوشیارانه و هماهنگ و تدبیر والای بازیکنان ، مربیان و تشویقات صدها هموطن عزیز حاضر در ورزشگاه اجو کیشن قطر در مقابل تیم اخلاق مدار و بازیکنان با تکنیک و خوش اخلاق ژاپنی یک فینال واقعی بود. مسابقه ای که در آن بازیکنان و مربیان دو تیم فقط برای یک مسابقه ورزشی سالم و پاک به میدان رفتند و هر دو تیم علی رغم نتیجه پایان بازی از آن سربلند بیرون آمدند .البته همه تیم ها زحمت کشیدند و به تیم های قطر و اردن نیز جای گفتن تبریک دارد.اینکه کدام تیم قهرمان می شود و کدام تیم دوم و سوم می شود یا زود هنگام حذف می شود یک اتفاق ثانویه باید دانست ، روح ورزش را از منظر ذات ورزشی و توسعه فرهنگی و تزریق امید در جوامع می توان ارزیابی نمود .
اگر این مسابقات و رقابت ها وجود نداشته باشند انگیزه های نوجوانان و جوانان به تلاش در زندگی کمرنگ خواهد شد .ورزشکاران همه رشته ها در همه جای دنیا و در کشور ما قابل احترام و قدردانی هستند . برد و باخت در ورزش را فقط به حساب ملاک و ارزیابی میزان تلاش فردی و گروهی ورزشکاران باید گذاشت وگرنه با هر نتیجه و رتبه ای ، کسانی که با رقابت های ورزشی روحیه نشاط ، شادی ، همبستگی ، تکنیک های موفقیت و اندازه گیری سطح ظرفیت روحی و روانی انسانها در زمان بردها و باخت ها را آموزش می دهند برای دیگر انسانها قابل احترام هستند. ورزشکاران به جامعه خصوصا نوجوانان و جوانان روحیه تلاش ، کوشش و امید به موفقیت نه تنها در زمین های ورزشی و ورزشگاه ها می دهند ، بلکه مبارزه با غرور و نترسیدن از باخت در زندگی را یاد می دهند. مهم تلاش انسانی برای بهتر زندگی کردن تحت ملاک های انسانی و روحیه دوستی و تعاون است و لاغیر !

ورزشکاران اخلاق مدار فوتبالیست تیم ملی ایران و تیم فوتبال خوش اخلاق ژاپن ،آنشب هر دو در بازی در ورزشگاه Education قطر ،فرهنگ و ظرفیت بالای اخلاقی و انسانی دو ملت و ورزشکاران دو جامعه شاخص آسیایی را در پیش چشمان سایر ملت ها به اکران گذاردند .

چه اسم زیبایی دارد این ورزشگاه و چه بازی زیبا و چه خاطره از یاد نرفتی را فوتبالیست های عزیز ایرانی و فوتبالیست های خوش اخلاق ژاپنی آنشب در Education برای همیشه بیادگار گذاشتند تا همه قدر بازیکنان و مربیان همه رشته های ورزشی را بدانیم و به آنان احترام بگذاریم .
راستی ،چه کلمه زیبایی هست این ؛ Education = آموزش !

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم .

✏️📕 دلنوشته

《یادی از مردمداری و فرهیختگی استاد همشهری ، مجید محسنی مهر》


سال ۱۳۴۸ یکروز وقتی باتفاق مرحوم پدرم از تهران بسوی دماوند و شهر کیلان ( عزیز) میرفتیم ، قبل از پل شلمبه و محل بقعه امامزاده محمد ، سمت جنوب جاده ،نزدیکی قهوه خانه مرحوم پویا ،از دور دیدیم که عده ای در درون یک چمن زار در حال فیلمبرداری هستند . نزدیک تر که شدیم ، یک آقایی که لباس اسپرت به تن داشت و عینکی دودی به چشم از دور دو دستی برای مرحوم پدرم دست تکان داد .

کنار جاده توقف کردیم ، از ماشین پیاده شدیم و پدرم و آن آقایی که دست تکان داده بود، یکدیگر را در آغوش گرفتند و پس از روبوسی و سلام علیک آنها ، من به دوست پدرم سلام کردم و ایشان با مهربانی و متانتی بی نظیر به من که نوجوانی ۱۱ - ۱۰ ساله بودم ،پاسخ و خوش آمد گفت .

مرحوم پدرم بلافاصله به سوی عوامل فیلمبرداری ، هنرپیشگان و دستیاران کارگران رفت و با تک تک آنان سلام و علیک کرد و خسته نباشید گفت . دوست پدرم شادروان مجید محسنی مهر ، آنروز در حال کارگرانی فیلم [دنیای پوشالی] بود .

پدرم از آقای محسنی مهر و همکارانشان دعوت نمودند فردای آنروز در باغ پدرم ،مهمان ایشان در شهر کیلان باشند و پس از قبول دعوت آنان خداحافظی نمودیم و به راه خود رفتیم .این اولین باری بود که من ،استاد مجید محسنی مهر ؛ نویسنده ، تهیه کننده ، کارگردان ، بازیگر ، گوینده و نماینده مجلس شهرستانهای دماوند و فیروزکوه را از نزدیک میدیدم .

مجید محسنی مهر در سال ۱۳۰۲ در گیلیارد (جیلیارد)دماوند بدنیا آمد . با تشویق حسین محسنی برادر بزرگتر خویش به صحنه هنرو سینما ، تاتر وارد شد . فارغ التحصیل هنرستان هنر رشته تاتر و سینما بود . سال ۱۳۱۹ اولین بار روی صحنه برای بازی در نمایش 《سالومه》رفت و ۱۳۳۰ در اولین فیلم سینمایی خواب های طلایی بازی کرد .

در فیلم های پرستوها به لانه بر میگردند [ فیلمی که موجب تشویق بازگشت بسیاری از نخبگان تحصیل کرده برای خدمت در ایران شد .]و نیز در فیلم های قربون خودم ، آهنگ دهکده ، عروسک پشت صحنه ، لات جوانمرد ، بلبل مزرعه ، زندگی شیرین است ، خواب و‌خیال بازی کرد . تا سال ۱۳۶۰ استودیو دوبلاژ مهرگان را مدیریت میکرد . آخرین بازی و حضور وی در روی صحنه تاتر در نمایش《خداحافظ》در روز ۱۵ تیر ماه ۱۳۶۹ در تهران در حین اجرای نمایش از زندگی هنرمندانه و زیستن بر روی این کره خاکی برای همیشه خداحافظی و به دیدار معبودش شتافت . ! .

یکی از زیباترین خاطره ای که مرحوم پدرم از مجید محسنی مهر برایم تعریف کرده را به رسم امانت در این سطور مینویسم : مجید محسنی مهر ،زمانیکه نماینده مردم شهرستان دماوند در مجلس بود ، هر جمعه ،کت و شلوار شیک می پوشید و در ورودی شهرمان به مسافرین تابستانی که از تهران برای گردش یکروزه به دماوند می آمدند ، می ایستاد و به سرنشینان هر خودرو شاخه گل رز زیبایی هدیه میداد و با لبخند و مهر به آنان خوش آمد میگفت . این رفتار مرحوم مجید محسنی که از فرهنگ والای تربیتی زادگاهش و روحیه متین ، فرهیختگی وی سرچشمه میگرفت ، موجب سربلندی شهرستان زیبای دماوند در آن دوران و پس از آنزمان شد .

مرحوم پدرم و شادروان مجید محسنی در اواخر عمر دچار بیماری نارسایی کلیوی شده بودند . هر ماه که با پدرم برای معاینه به مطب دکتر برومند میرفتیم ، شادروان مجید محسنی را میدیدیم . با هم غرق در گفتگو و تجدید خاطره ها می شدند .

شادروان مجید محسنی در مراسم دفن ، سوم ، چهلم و سال پدرم در کنار خانواده ما بود . متانت ، مهربانی ، دوستی ها ، مردمداری ، اصالت و فرهیختگی استاد هنرمند وطنمان و شهرستان زیبای دماوند را که تحت هر شرایط و موقعیت اجتماعی ، رفتاری متوازن و والا داشت و شخصا یکی از مربیان نامحسوس خویش ایشان را میدانم ، هرگز گفتارها ، لحن و رفتارهای متین و آموزنده ایشان را فراموش نمی کنم . این دلنوشته بخاطر اینکه اولین بار آن شادروان را باتفاق مرحوم پدرم در شهریور ماه ۱۳۴۸ در گیلاوند دیده بودم به رسم یادبود و وظیفه همشهری بودن به نگارش درآوردم ‌. مجید محسنی دو دوره نماینده مجلس از حوزه انتخابیه شهرستانهای دماوند و فیروزکوه بود . خاکی و مردمدار . یاد و نامش همواره برای همشهریانش گرامیست .

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 چیدمان خلاقانه سفره صبحانه بر روی زین موتور سیکلت 》


سهراب آسمان پر ستاره کاروان شعر ایران ، سپهری عزیز در توصف زندگی اینچنین سروده :

[ زندگی راز بزرگیست که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
زندگی وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است که نخواهد آمد
زندگی سبزترین آیه در اندیشه برگ
زندگی پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است جهانی با ماست
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
زندگی خاطره آمدن و رفتن ماست ... ]

هر از گاهی برای انجام یک کار اداری ، از مسیر کوچه ای در خیابان شریعتی به داخل خیابان سهروردی می پیچم تا چندین متر آنطرف تر به داخل یک ساختمان اداری وارد شوم . امروز صبح برای چندمین بار وقتی مجددا این مسیر را طی میکردم ،مرد موتور سوار را دیدم که با سلیقه ای خاص بر روی زین موتور سیکلت خودش در حال پوست کندن و خرد کردن و چیدمان زیبای خیار ها و گوجه فرنگی ها حلقه شده در داخل یک دیس بزرگ که به زیباترین وجه ممکن آن خوردنی ها را می آراید دیدم . هر بار که این حرکت زیبا و بی آلایش آن همشهری میانسال را می بینم که در کمال آرامش در حال آماده سازی سفره صبحانه برای خودش و دوستان کسبه مقابل آن فروشگاه است ، در درون ذهنم او و این سادگی و بی تکلف بودنش را بسیار تحسین می کنم . !!!!!
چند بار به خودم گفتم که از وی اجازه بگیرم که از چیدمان زیبای دیس صبحانه روی زین موتورش عکس بگیرم ، اما بعلت عجله در انجام کار به لحظه ای نگاه و دیدن زیبایی کار ایشان بسنده کرده و گذر نموده ام . ترجیحا تصمیم گرفتم که این دلنوشته را برای تجلیل از این اقدام فرهنگ ساز این همشهری و سادگی رفتار را بنویسم.

سبک سرودن شعر سهراب سپهری را به این جهت بسیار دوست دارم که آن عزیز ، مفاهیم زیبا از کردار انسانها ، طبیعت و موجودات خداوند در چرخه زیست را آنچنان دستمایه سرودن و شرح انساندوستی ، دیگر دوستی و نشان دادن زیباییها و رازهای پنهان و برکات ساده زیستن را در قالب وقایع و رخدادهای پیرامون خودش با مهارت ترسیم کرده که انگار هر زمان که اشعار او را بخوانی ، انگار که دیروز سروده و بوی تازگی دارد . برای همین اشعار او و برخی دیگر از شاعران کشورمان ، مملو از درسهای آموختنی برای انسانهاست و بقول خودش در رودخانه زندگی جاریست !!!!!
اگر بدان سروده ها برای آموختن بنگریم استعاره های توصیفی سهراب واقعا زیباست و روح انسان را بسوی کمال انسانی سوق می دهد !

زندگی پنجره ای باز به دنیای وجود
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است
زندگی خاطره آمدن و رفتن ماست !!!!!

و بقول خودش : لحظه ها را دریابیم !؟

باورها ، نگرش ریز و ظریف ، قدرت تبیین بسیار استادانه سهراب در توصیف رابطه متقابل انسان و انسان ، انسان با طبیعت و محیط زیست و نهایتا جهان‌بینی بسیط و نگاه عارفانه بزرگ مرد دیار باستانی کاشان ، انگاری او با واژه های زبان فارسی، نقاشی میکند ، را بسیار دوست دارم . همیشه فاتحه ای برایش در پس خواندن هر یک از اشعارش می خوانم .

هرگاه سینی زیبای صبحانه روی زین موتور مرد همشهری از دیده ام از خود پرسیده ام ؟! اگر سهراب زنده بود و از کنار این مرد باسلیقه در این دوره و زمانه غریب و پر رنگ و لعاب ، می گذشت و این کار زیبا که در بین زرق و برق های محیط پیرامونش در همان خیابان و شمال شهر تهران خلق می کند ، چه اشعاری را در وصف و شرح قشنگی و آموزندگی سفره ساده صبحانه زیبای آن مرد که برای خودش و دوستانش آماده می کند ؛ می سرود !؟

آقای موتور سوار همشهری ، کار شما ، سادگی و بی تکلفی شما در دوران کلاس گذاشتن های بعضی از آدمها با ادعاهای من برتری و پز دادن‌های پوچ برخی از همشهری ها ، بسیار ارزنده ، آموزنده و فرهنگ ساز است.
من به شما و کار شما از صمیم قلبم احترام می گذارم . راستی بگویم ، یکبار دیدم که آن مرد ، دو لقمه از سینی صبحانه را به اصرار به دو کودک رهگذر که لحظه ای نگاه کردند، تعارف کرد .

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم احترام بگذاریم .

✏️📕 دلنوشته

《چهارشنبه سوری جشنی باستانی که حادثه آفرینی در آن مفهومی ندارد !》

روزهای نوجوانی ، مرا بیاد برنامه های فرهنگی - آموزشی رادیو ایران که از چندین روز قبل از آخرین سه شنبه هر سال ،کارشناسان مجرب و مسلط در مورد فلسفه برگزاری جشن چهارشنبه سوری از قرون متمادی گذشته پر افتخار ایرانیان برای شنوندگان بطور مفصل سخن می گفتند و آموزش های فرهنگی ، محیط زیستی ، ایمنی را از آن رسانه نشر می دادند.

در فرهنگ هر ملتی ، فلسفه وجودی جشن ها و مراسم ملی آنها منشا در سنن مذهبی ،اجتماعی و مناسبت های اقتصادی آنان دارد .
در فرهنگ باستانی ایران زمین علت وجودی مراسم جشن چهارشنبه سوری ، در واقع رفتن به پیشواز بهار و عید نوروز و فصل تجدید حیات طبیعت و شروع فصل کشاورزی ،کار و تلاش ، تحرکات کسب و کارها ، تولید غذا از سوی ایرانیان باستان بوده و در این جشن همه با روشن کردن آتش و دور هم جمع شدن و پختن انواع آش ها ، غذاهای محلی و توزیع نقل و نبات ،رفتن فصل سرما و بی تحرکی ، رخوت و شروع فصل گرما و تحرک ، کار و کوشش را بهم یادآوری و شادباش می گفتند.

با خاتمه فصل سرما و آمدن فصل بهار در نیمکره شمالی زمین ، فصل شروع کار و تولید، بهانه ای برای شادی مردمان ایران زمین و ارزش گذاری به فرهنگ کار در تاریخ باستانی و قرون پس از ورود دین اسلام به ایران بوده و هست .!!!؟؟؟

کارشناسان فرهنگی بارها تاکید کرده اند که متاسفانه شاهد افراط در برگزاری این جشن ملی و تغییرات تدریجی در نحوه برگزاری این سنت زیبا در دهه های اخیر هستیم . از یکسو با کندن انبوه بوته ها برای پریدن از روی آتش آنها در این جشن موجب دو نوع  آسیب به محیط زیست شده است  :

۱ - آتش زدن حجم زیادی از بوته ها در هر کپه ، احتمال صدمه و سوختگی انسانها را بالا میبرد و این رفتارها با فلسفه وجودی این جشن ایرانی مغایرت کامل دارد .

۲-کندن بوته های موجود در طبیعت برای روشن کردن آتش ،موجب صدمه و خالی شدن دشت ها از گیاهان مفید و لازم که در بهار برای تغذیه احشام بهره برداری می شوند، دیگر اینکه گیاهان خودرو در اراضی شیب دار و دشت ها مانع از فرسایش خاک و جاری شدن سیل بخاطر ایجاد مانع و نفوذ آبهای جاری باران با کاهش سرعت روان آبها ،موجب کاهش سرعت آب سیلابها و فرو رفتن در عمق زمین و بالارفتن میزان ذخائر منابع آب زیر زمینی کشور و نیز مانع از فرسایش خاک توسط باد میشوند، لذا توصیه کارشناسان خودداری از کندن بوته ها و در سالهای بعد کسانی که به این توصیه های کارشناسی توجه نمی کردند با جریمه های سنگین مالی مواجه میشدند تا کم کم این رفتارهای نامناسب کاهش محسوس پیدا کرد .

اما درسالهای بعد از انقلاب به تدریج متاسفانه با تغییر نسل ها و فراموشی فلسفه وجودی و شیوه اصیل برگزاری این نوع جشن ها به نسل جدید ،فرهنگ جشن های آتش بازی الگو برداری شده از کشورهای جنوب شرقی آسیا کم کم در نزد جوانان ایرانی به نادرست رواج یافت و نسل نو که بیشتر از اینکه نگاه فرهنگی به مراسم چهارشنبه سوری داشته باشند ،بنا به اقتضای شرایط سنی بیشتر به جنبه تخلیه هیجانها ، رفتارهای فیزیکی پر مخاطره در این جشن نگاه می کنند و در سالهای اخیر همین موضوع باعث مجروح ،قطع عضو ، معلول و فوت  بسیاری از هموطنان عزیز شده و خانواده های زیادی عزادار و دچار خسارتهای بدنی - مالی فراوان گشته اند .

تلاشهای رسانه ای ،منجمله در فضای مجازی و اطلاع رسانی های وسیعی برای اصلاح رفتارها و آموزش ایمنی بسیار اثر بخش بوده ،در کنار این اقدامات تلاشهای ارزشمند نیروهای انتظامی ، آتش نشانان ،امدادگران ،پزشکان و کادر درمانی و قوه محترم قضاییه در کاهش دامنه این #ریسک بی دلیل !!!!! و نجات مصدومین بسیار کارساز و قابل تقدیر است .

اما در کنار این فعالیت های ارزنده ، نقش و ضرورت مشارکت فعال مدیران  آموزشی و فرهنگی و اهالی رسانه ، هنرمندان ، انجمن های مردم نهاد فعال در حوزه  مباحث اجتماعی و ایمنی در فرهنگ سازی و تبیین فلسفه وجودی این جشن برای جوانان که در این دوره به #چهارشنبه سوزی متاسفانه تبدیل شده و همگی باید تلاش کنیم تا مجددا این جشن ملی به همان اهداف انگیزشی و ترویجی فرهنگ کار و بدرقه نمادین  زمستان و پیشواز بهار به روال زیبای تاریخی برگردد و با کاستن مخاطرات و رفتارهای پرخطر و پرسروصدای ناشی از فرهنگ وارداتی سایر کشورها ،اصالت فرهنگ ملی ایرانیان و تبلور صبر و متانت ، یکدلی هموطنان در جشن های ملی به سایر مردم ملل جهان معرفی شود و همانطوریکه [ نوروز باستانی ] یکی از با مفهوم ترین اعیاد ملل جهان مورد توجه سازمان ملل متحد و کشورهای بسیاری قرار گرفته،جشن چهارشنبه سوری نیز مجددا بعنوان یک مراسم ملی و میراث فرهنگی ارزشمند ایران زمین به ملل جهان معرفی گردد.

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 استقبال از کتاب خوانی در ماه مبارک رمضان 》

در خبری که روز گذشته در فضای مجازی منتشر شد ، جمعیت زیادی از مردم تهران را در یکی از شبهای ابتدایی ماه مبارک رمضان نشان می داد که در جلوی درب یک کتاب فروشی واقع در مرکز شهر تهران به تصویر کشیده است .نویسنده متن گزارش به نقل از فروشنده کتابفروشی نوشته بود ؛ امسال و سال گذشته شاهد استقبال خوب هموطنان و جوانان عزیز برای خرید و مطالعه کتاب هستیم .

پیشتر در یک ویدئو دیگر ، یکی از هموطنان خبری بسیار جالب و بی نظیر را به اطلاع همگان ،اینچنین اعلام نمود ؛ کتابخانه ای با هدف  ارسال و مطالعه رایگان۱۳۰۰۰۰ کتاب در تهران به کمک خیرین تاسیس شده و بدون گرفتن کارت و یا وثیقه ، در تهران ۶ جلد کتاب برای مدت سه ماه و برای شهرستانها ، ۸ جلد کتاب برای مدت شش ماه در اختیار متقاضیان برای مطالعه قرار می گیرند !

چه خبرهای بی نظیری ، چقدر غرور آفرین هستند این کارهای فرهنگی ! یکبار دیگر بعنوان یک ایرانی به ایرانی بودنم مغرور شدم و افتخار می کنم !

درود بر جوانان و مردم شریف ایران که از دیر باز تاریخ این کهن دیار ، اهل قلم و تولید دانش و بینش و فرهنگ سترگ در شرق عالم بوده اند و منشا نشر آگاهی و خرد بوده و هستند . فرزندان ( ایران جان) در شبهای ماه مبارک رمضان ، ماه آموزه های خودسازی و توسعه فردی و اجتماعی تحت تعالیم ناب توحیدی بار دیگر با بنیان گذاری فرهنگ کتاب خوانی در این ماه و در همه سال و تامین شرایط رونق بازار کتاب از یکسو و به رایگان قرار دادن کتاب در دسترس یکدیگر از سوی دیگر، مشعل نقشه راه دانایی و خردمندی در موج چهارم تمدن بشر را در ایران زمین برافروخته اند تا بار دیگر نشان دهند که ایران و ایرانی مهد پرورش فرهنگ و آموختن و آموزاندن بوده و همچنان هست و خواهد بود .

در موج چهارم تمدن بشر ، جهان در ابتدای راه تولید انباشته دانش و اتکا بر مدیریت اطلاعات و علم داده ها قرار گرفته ! برای مدیریت جوامع پسا مدرنیسم و عصر فرا صنعتی به انسانها و شهروندان با بینش و نگرش راهبردی و مسلط به تحولات فرهنگی و تمدنی نیاز است . ثروت اصلی در ارزش گذاری به تنهایی سرمایه های ثابت و داراییهای شامل اموال،منقول و غیر منقول از زمین ، کارخانه ، ساختمان ها ، ماشین آلات ، ابزارها و موجودی بانکی بنگاههای اقتصادی در موجهای پیشین به تنهایی عبور کرده و نقش اصلی هدایت دگردیسی بزرگ تمدنی بخصوص در انقلاب پنجم صنعتی ( 2023) بر عهده انسان ها ، این خلیفه های پروردگار عظیم الشان مجددا واگذار شده است . در واقع تکنولوژی دیجیتالی و هوش مصنوعی باز هم تحت رهبری فکری انسانها در خدمت جامعه فراصنعتی قرار خواهند گرفت تا تمدن جدید بشری به بهترین وجه ممکن شکل گیرد و مام زمین برای تداوم حیات انسانها از انواع آلودگی ها پاک گردد .

در موج چهارم و انقلاب پنجم صنعتی یکبار دیگر نقش بسیار با اهمیت مراکز آموزشی و پژوهشی و دانشگاهها و کتاب و کتابخانه و علم و علم پروری و خرد و آگاهی برتر برای توسعه فردی و اجتماعی اثبات گردید . تمدن بعدی بشر دیگر بر پایه های زمین و زمین داری و مدیریت تیول داران و کارخانه ها و کارخانه داران و شرکت های سنتی و مدیریت گاراژی پیرو این و آن ساخته نمی شوند . در موج چهارم و تمدن دیجیتالی و زیست محیطی سرمایه اصلی از دانش و خردمندی شهروندان آگاه و با بصیرت جهانشهر و کشورها تشکیل می شوند . برای جا نماندن از موج چهارم و تحولات عظیم تمدن بشری موثرترین ابزار و کلید یافتن رمز ها و رموز دگردیسی ها ، کتاب و کتاب خوانی و ارتقا سطح اطلاعات ، آگاهی ، تجزیه و تحلیل منطقی و اصولی رخدادها و شناخت مسیرهای طراحی شده برای آینده توسط دانشمندان شاخص جهانیست . چه ماه رمضان پر برکتی در ۱۴۰۲ در حال سپری شدن است . امسال صف جلوی کتابفروشی ها از صف جلوی حلیم و زولبیا و بامیه فروشی ها شلوغ تر شده است ! این خبرها و این رفتارها حکایت از توسعه معنوی و نوید پیوستن آگاهانه تک تک هموطنان به عصر موج اطلاعات و تمدن عصر خرد و خردمندی را می دهند. عکس تجمعات صف ایرانیان مشتری خرید کتاب در جلوی کتابفروشی ها در ماه مبارک رمضان در آستانه عید سعید باستانی نوروز و آمدن فصل بهار را برای همه مردمان دنیا بفرستیم تا همگان ببینند و بدانند ،ایرانیان همیشه فرزندان بصیرت و دانش و خرد و خردمندی بوده و هستند و تا دنیا دنیاست ،ایرانی فرزند علم و دانش و بینش استراتژیک بوده و همچنان خواهد بود ......

آخرین روزهای ماه اسفند ۱۴۰۲

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 یادی از استاد بزرگ، آیت کریمی،انسانی که از او بسیار آموختم 》

نیمه دوم دهه ۷۰ بود. پس از سالها فعالیت نیمه وقت در بازار بیمه ،تصمیم به تمرکز کار در بازار بیمه گرفتم .

با استاد شادروان جعفر قاسمی نژاد صدر مشورت نمودم که نمایندگی شرکت های بیمه بهتر است یا کارگزاری !؟

ایشان در پاسخ گفتند : با توجه به اطلاعی که از  روحیه شما دارم کارگزاری برایت مناسب تر است .

مدارک مورد لزوم را چون هنوز انجام کارها سیستمی نشده بود بطور دستی به اداره پذیرش بیمه مرکزی که آن زمان در ساختمانی واقع در خیابان طالقانی تهران نزدیک پل حافظ بود بردم . پس از تحویل مدارک هفته بعد برای اطلاع از اینکه برای آزمون پذیرفته شده ام یا خیر مجددا به بیمه مرکزی مراجعه نمودم . کارمندان اداره پذیرش گفتند که آقای آیت کریمی گفته اند با شما می خواهند صحبت کنند . به اتاق ایشان مراجعه نمودم. آنروزها عینک میزد و جوانتر و پر تحرک بود .صراحتا گفتند : هرگز با این شرایط به شما ،مجوز کارگزاری نمیدهیم !!! نوشته ام اول باید سه سال نمایندگی از یک شرکت بیمه بگیری و تجربه و مهارت بدست آوری تا توانایی کارگزار حرفه ای شدن را کسب کنی !

خداحافظی کردم و از ساختمان بیمه مرکزی بیرون آمدم . به یکی از دوستانم که جدیدا در بیمه مرکزی بعنوان کارمند استخدام شده و دوست مرحوم آیت کریمی بود موضوع را گفتم و ایشان پس از صحبت با آن مرحوم پاسخ داد که : استاد گفته ؛ من صلاح ایشون رو میخوام ، اونطوری بهتر فنون بیمه و کارگزاری رو درک میکنه ! طی چند روز از یک شرکت دولتی نمایندگی گرفتم . در حین کار متوجه صحت توصیه استاد شدم . یکروز در شرکت بیمه جلسه ای بود ایشان را دیدم و پس از سلام و علیک پرسید ؛ چرا نمیایی برای گرفتن مجوز کارگزاری ! مدیران شرکت بیمه پاسخ دادند ،ما نمی گذاریم بیاید !!!

در فاصله سه سالی که گذشته بود ، ساختمان بیمه مرکزی از خیابان طالقانی به بلوار افریقا ابتدای بلوار ناهید منتقل شده بود که اکنون به آن ساختمان شماره دو می گویند . پس از اخذ مجوز کارگزاری و ادامه کار در بازار بیمه ، متوجه محبت و لطفی که آن بزرگ مرد علم محور صنعت بیمه کشور در حقم نموده بود شدم . پیچیدگی اصول فنی در رشته های شغلی و تسلط مورد نیاز برای تعامل بین شرکت های بیمه با بیمه گذاران بقدری زیاد بود که بدون داشتن تجربه امکان موفقیت وجود نداشت . موقع نیاز به رفع اشکال بی دریغ و مشفقانه راهنمایی می کرد .

در حین اجرای یک پروژه سراسر کشوری درمان و عمر و حادثه گروهی به مشکلاتی در زمینه نحوه تعامل بین بیمه شدگان با شعب شرکت بیمه برخوردم که باید با مطالعه و پرسش از با تجربه ترها رفع اشکال می شد . در یکی از نشریات پژوهشکده بیمه مقاله ای از استاد آیت کریمی در باره نحوه خدمات رسانی [ کارگزاری بیمه مدنت فرانسه ] خواندم که در جنگهای دهه 70 میلادی لبنان ، این کارگزاری صدها نفر لبنانی را بعلت فقدان زیر ساخت های بیمارستانی مناسب در لبنان به فرانسه برده و معالجه کرده و برگردانده بود . برای بیشتر دانستن به نزد استاد رفتم . حدود دوساعت وقت گذاشت و نه تنها خدمات مدنت در لبنان بلکه در عربستان و کویت را نیز توضیح داد . روشهای کنترل ضرایب خسارت درمان از منظر کارشناسان کارگزاری مدنت را به دقت تشریح نمود .همیشه آن نقش معلمی و منتورینگ بیمه و ریسک در وجودش متجلی بود .

در کلاسهای توجیهی بیمه مرکزی نیز با صراحت لهجه سخن می گفت . اهل تعارف نبود .در انتقال مفاهیم حرفه ای و درک همکاران بسیار جدی و ضابطه مدار در عین اینکه با معرفت و با مرام بود. هرگز در این سالها رفتار فردی و سازمانی مغایر با فرهنگ اصیل تعاملات اجتماعی ایرانیان از ایشان ندیدم . بر عکس برخی ها با ارتقا یک پله ، خودشان را بطرز عجیبی گم و بعدا هم از اذهان همکاران پاک می شوند.

چند سال پیش ،پس از اخذ مجوز یک شرکت بیمه تلفن زد و پرسید ؛ من به دفتر شما بیایم یا شما به شرکت ما میآیی !؟
پاسخ دادم : استاد وظیفه من است که خدمت برسم . چند روز بعد باتفاق همکارم آقای مهندس رضا آرام به دیدنشان رفتیم .آنموقع مدیر عامل یکی از شرکت های بیمه در شروع بازنشستگی بودند، گفت : دلم میخواست پس از چند وقت ببینمتون و بگم ،تا میتونی برای ترویج فرهنگ بیمه که عامل توسعه هست بنویس . دیگر اینکه ؛ علت سرعت بالای تیم شما در اخذ مجوز فلان شرکت بیمه چه بود !؟ آنجا فهمیدم یک معلم همیشه دقت نظر بالا دارد ! پاسخ دادم ؛ اول : خواستم آن توصیه در دفتر خیابان طالقانی شما را اثبات کنم که کارگزاران هم توانایی خدمات مشاوره تاسیس را دارند و ثانیا : جوانی در تیم ما نابغه امور مالی حضور داشت.علت همینهاست !!!

روح استاد عزیز آیت کریمی دیروز از جهان خاکی به دیار باقی سفر کرد. یادش همواره گرامیست
چهارشنبه : ۲۹ / ۱ / ۱۴۰۳ 🌹🏴

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 خداحافظ محمد آقا ،همشهری با مرام 》

دیروز چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ در فضای صفحات مجازی شهر کوچک ما ( کیلان ) عزیز از توابع شهرستان زیبای دماوند مرکز بخش جمابرود، ناگهان خبر فوت یکی از دوستان و خویشاوندان بامرام و بامعرفتم ، آقای دکتر محمد اشرفی منتشر شد . باورش برایم بسیار سخت بود ! گرچه در این زمانه که حوادث گوناگون منجمله تصادفات رانندگی و روزمره و بیماریها آمار فوت های ناگهانی را بالا برده و متاسفانه شنیدن درگذشت آشنایان و اشخاص معروف پرتکرار اما باز هم شنیدن مرگ ناگهانی برخی از انسانها باورش سخت است . خصوصا اشخاصی که همواره پیشقدم در انجام کارهای اجتماعی و عام المنفعه و یاری به دیگران در حوزه حرفه ای و توانمندی خویش بوده و هستند ،شنیدن خبر رحلت شان موجب تاثر بیشتر دوستانشان خواهد شد . انگار آثار فقر ناشی از حضور و فقدان آنها و خالی شدن جایگاه با معرفتشان در عرصه فعالیت ها و خدمات برتر اجتماعی از همان دقایق اولیه پرواز روح بزرگشان هویدا می گردد !!!

محمد اشرفی از بستگان و دوستان نگارنده هستند ، از فعل زمان حال استفاده می کنم ،زیرا انسانهای با مرام برای دوستانشان هرگز نمی میرند و در قلب آنان جای دارند .انسان پرتکاپو و بسیار مودب و مرعی اخلاق بود .

آنمرحوم سالها از مدیران سازمان تامین اجتماعی و عضو هیت امنای بیمارستان میلاد بود . برای همه آدمها دوست و مشاور بود . انسان صریح الهجه و اهل مطالعه و پرتحرک و اجتماعی بود .
در بدو مطالعات ریسک های کارآفرینی پایلوت بخش جمابرود دماوند به مرکزیت کیلان عزیز از نشست توجیهی دوم در مجتمع پذیرایی ریحان واقع در محله کوهان بنا به دعوت کارگروه باشگاه استارتاپ پتاف به ما پیوست . در آن نشست ایشان و شادروان حاج محمود محسن وطنی و سایر همشهریان بزرگمنش سخنان ارزنده ای در راستای ضرورت همکاری و همیاری مشترک ،احیای خوشه و محیط کسب و کار شهر بیان نمودند . در نشست سوم در سالن فرمانداری شهرستان دماوند نیز فعالانه شرکت و یاری نمود .

در ادامه باتفاق تنی چند از همشهریان سلسله نشست های [ موسسه یاوران توسعه شهری کیلان ] را در راستای حمایت از طرحهای فرهنگی ،اجتماعی ، اقتصادی را برگزار کردند .یقین دارم علی رغم بی اعتنایی و حرمت نگذشتن برخی باصطلاح همراهان در همان جلسات، هرگز ناامید نشد و دست از اندیشه و تلاش های سازنده برنداشت . یقینا آن مرد لایق تا همین دیروز که روح بزرگش از دنیای فانی به دنیای باقی پرواز کرد همواره به فکر جلب تعاون ، همفکری و امید به همگرایی در امور شهری و محلی بود و باوری خستگی ناپذیر به تلاشهایش  داشت .

گاهی تلفنی گفتگو می کردیم . تدریس کارگاههای تامین اجتماعی باشگاه استارتاپ پتاف با او بود. آخرین بار روز دفن شادروان محسن ملاحسینی یکی دیگر از فرهیخته گان لایق شهر کیلان در محله ساران دیدمش ، مثل همیشه با مرام و معرفت تا آخرین لحظات مراسم در کنار هم بودیم .
وی انسانی سالم زیست و اهل ورزش بود . فیلمی از لحظات آخر زندگی وی در فضای مجازی پخش شد که پزشکیار حاضر درصحنه در حال احیای قلبی او پس از سکته حین بازی فوتبال پیشکسوتان بود . احیا نتیجه نداد و نهایتا در یک مکان ورزشی و پاک بر روی چمن های سبز زمین فوتبال ورزشگاه ایرانجوان جان به جان آفرین تسلیم کرد .

محمد اشرفی از همان نسل فرزندان کاروان و موج دانایی و فرهیختگی کیلان عزیز بود. نسلی که در عین شرایط بسیار سخت اقتصادی خانوارها در دهه های ۴۰ و ۵۰ ، درس خواندند و تحصیلات تکمیلی را به پایان بردند و سلسله مراتب سازمانی را با لایقانه ترین و شایسته ترین روش توسعه فردی خود ساخته پیمودند تا به بالای هرم سازمانی با افتخار و دانش محور برسند . دیروز ایران و شهر فرهیختگان، کیلان عزیز و شهرستان زیبای دماوند، یکی از فرزندان لایق، فرهیخته و دلسوز وطن و موطن را از دست دادند . مردی که هرگز یادش فراموش نمی شود و همواره در اذهان دوستانش ماندگار است .من نیز تا هستم ، محمد با مرام را فراموش نمی کنم . در این شب جمعه برای شادی روحش و روح همه سفر کردگان به دیار باقی فاتحه ای قرائت نماییم .

پنج شنبه : ۶/ ۲ / ۱۴۰۳

حمید رضا حاجی اشرفی