.
ما حافظهٔ تاریخی نداریم. دلایل بسیار دارد اما میان آن همه شاید دلیلی که داریوش شایگان به آن اشاره میکرد، دلیل مهمی است؛ این که ما هنوز در ساحت تاریخ اسطورهای به سر میبریم و هنوز شیوه ای برای ثبت و ضبط آن چه بر ما میرود پیدا نکردهایم. البته تاریخ تنها راه ثبت وقایع نیست، چرا که هر واقعه فارغ از ابعاد شناختی در زمینهٔ تاریخی خودش، دارای ابعاد احساسی بسیار گسترده است. برای مثال در مورد جنگ جهانی دوم فارغ از پژوهشهای تاریخی، جامعهشناختی، روانشناختی و غیره، هزاران فیلم ساخته و رمان در شکلها و زاویهدیدهای مختلف ساخته شده است. اتفاقأ اثری که ارائهٔ هنری بر روان افراد از یک سو و common sense از دیگر سو میگذارد بسیار عمیقتر و ماندگارتر از پژوهشهای علمی است. کشورهای غربی در فهم و اجرای این الگو پیشتاز و صاحب سبک هستند. در جوامعشان چنان حساسیتی وجود دارد که به محض وقوع حادثهای انبوه فیلمها و داستانها و دیگر آثار هنری در نسبت آن موضوع تولید میشود، و اینگونه یک اتفاق در خاطرهٔ جمعی خودشان و حتی دیگر مردم دنیا ثبت میشود. برای نمونه چند سال پیش مرد مسلحی در نروژ تعداد زیادی از بچههای مدرسهای را در جزیرهای به گلوله بست. بیآنکه این موضوع مورد علاقهٔ من باشد تا امروز دو فیلم دربارهاش دیدهام. دوستی تعریف میکرد تعداد زیادی رمان و داستان در اینباره نوشته شده است.
از وقتی مورد قتل بابک خرمدین پیش آمد دائم به این فکر کردم که چرا جامعهٔ ادبی در ایران به آن واکنش نشان نمیدهد در حالی که پر از داستان و حرف است. یا واکنشها آن قدر پراکنده و دور از هم است که توان ثبت در خاطرهٔ جمعی را ندارد. به این فکر کردم که چه قدر ما نیاز داریم به جایزهای ادبی برای ترویج توجه به این پدیدهها، اما نه حتی پیوسته، بلکه موردی و متناسب با واقعه.
متأسفانه در ایران ما که اهل این کارها هستیم توانایی مالیاش را نداریم. بخش خصوصی یا حتی دولتی هم که سرمایه دارند اهل کار فرهنگی نیستند. این طرح و پیش نهاد بماند این جا برای هر کس که توانایی انجام این کار را به هر نحو در خودش حس میکند. مطمئنأ کار بزرگ و اثرگذاری در طول زمان و علیه فراموشی است. ممکن است ما نتوانیم نهاد ناهموار و ناآرام انسان را رام و هموار کنیم، اما میدانم آگاهی و حساسیتی که داستان در جامعه ایجاد میکند، درمان خیلی از دردهاست.
#بابک_خرمدین
#داستان_ژانر
https://t.me/bikhabi54
ما حافظهٔ تاریخی نداریم. دلایل بسیار دارد اما میان آن همه شاید دلیلی که داریوش شایگان به آن اشاره میکرد، دلیل مهمی است؛ این که ما هنوز در ساحت تاریخ اسطورهای به سر میبریم و هنوز شیوه ای برای ثبت و ضبط آن چه بر ما میرود پیدا نکردهایم. البته تاریخ تنها راه ثبت وقایع نیست، چرا که هر واقعه فارغ از ابعاد شناختی در زمینهٔ تاریخی خودش، دارای ابعاد احساسی بسیار گسترده است. برای مثال در مورد جنگ جهانی دوم فارغ از پژوهشهای تاریخی، جامعهشناختی، روانشناختی و غیره، هزاران فیلم ساخته و رمان در شکلها و زاویهدیدهای مختلف ساخته شده است. اتفاقأ اثری که ارائهٔ هنری بر روان افراد از یک سو و common sense از دیگر سو میگذارد بسیار عمیقتر و ماندگارتر از پژوهشهای علمی است. کشورهای غربی در فهم و اجرای این الگو پیشتاز و صاحب سبک هستند. در جوامعشان چنان حساسیتی وجود دارد که به محض وقوع حادثهای انبوه فیلمها و داستانها و دیگر آثار هنری در نسبت آن موضوع تولید میشود، و اینگونه یک اتفاق در خاطرهٔ جمعی خودشان و حتی دیگر مردم دنیا ثبت میشود. برای نمونه چند سال پیش مرد مسلحی در نروژ تعداد زیادی از بچههای مدرسهای را در جزیرهای به گلوله بست. بیآنکه این موضوع مورد علاقهٔ من باشد تا امروز دو فیلم دربارهاش دیدهام. دوستی تعریف میکرد تعداد زیادی رمان و داستان در اینباره نوشته شده است.
از وقتی مورد قتل بابک خرمدین پیش آمد دائم به این فکر کردم که چرا جامعهٔ ادبی در ایران به آن واکنش نشان نمیدهد در حالی که پر از داستان و حرف است. یا واکنشها آن قدر پراکنده و دور از هم است که توان ثبت در خاطرهٔ جمعی را ندارد. به این فکر کردم که چه قدر ما نیاز داریم به جایزهای ادبی برای ترویج توجه به این پدیدهها، اما نه حتی پیوسته، بلکه موردی و متناسب با واقعه.
متأسفانه در ایران ما که اهل این کارها هستیم توانایی مالیاش را نداریم. بخش خصوصی یا حتی دولتی هم که سرمایه دارند اهل کار فرهنگی نیستند. این طرح و پیش نهاد بماند این جا برای هر کس که توانایی انجام این کار را به هر نحو در خودش حس میکند. مطمئنأ کار بزرگ و اثرگذاری در طول زمان و علیه فراموشی است. ممکن است ما نتوانیم نهاد ناهموار و ناآرام انسان را رام و هموار کنیم، اما میدانم آگاهی و حساسیتی که داستان در جامعه ایجاد میکند، درمان خیلی از دردهاست.
#بابک_خرمدین
#داستان_ژانر
https://t.me/bikhabi54
Telegram
بیخوابی
حمیدرضا منایی
@hamidrezamanaee
@hamidrezamanaee