Forwarded from نقد
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ گفتمان بندگی داوطلبانه
▫️ نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی
جنبش موفق آزادیخواهی زنان ایران به ما چه میآموزد؛ نه گفتن به ستم، ستمگر، و ستمگری
9 فوریه 2022
🔸 اتین دولا بواتسی نظریهپرداز قرن شانزده فرانسه متعلق به جنبش اومانیسم (انسانیتگرایی – معتقد به پتانسیل و عاملیت فردی و اجتماعی انسانها) در دوره پیشاروشنگری اروپاست. نظریه «گفتمان بندگی داوطلبانه» بواتسی که در یک جزوه کوتاه بیست صفحهای نوشته شده است، بدلیل نوگرایی در طرح و پاسخ صریح به یکی از مهمترین معضلات فردی و اجتماعی انسان، بین روشنفکران عصر خود از محبوبیت خاصی برخوردار شد. علیرغم این حقیقت که این نظریه درواقع یک کیفرخواست رادیکال تمامعیار علیه قدرت مطلقه و سلطهگریِ اشراف و کلیسا در فرانسه بود، بواتسی معتقد است اگر انسانها تحت سلطه دیگری هستند تنها بدین دلیل است که آنها این سلطه بر خود را داوطلبانه میپذیرند. گفتمان اومانیستی بواتسی که بررسی دلایل «عملی و روانی و شبهروشنفکری» فرد برای پذیرش سلطه و ستمگری از سوی حاکمیت سیاسی است، پیشزمینه مناسبی برای شناخت و کاربرد اجتماعی – تاریخی نظریات پیچیدهتر در این حوزه، نظیر (از خود) «بیگانگی» کارل مارکس، و یا نظریه تفوق «هژمونیک» ایدئولوژی طبقه حاکم آنتونیو گرامشی، و حتی نظریه انسداد خودآگاهی «رضایت ساختگی» آنارشیستهای معاصر نظیر نوآم چامسکی خواهد بود.
🔸 اصطلاح بندگی داوطلبانه ترکیب دو کلمه با معانی متناقض است و برای فهم دقیق از منطق و دلایل بواتسی باید دقیقا نشان داد که این بندگی داوطلبانه چه چیزی است و چه چیزی نیست. مقوله بندگی داوطلبانه چیزی شبیه پدیده توابسازی نظام استبداد دینی – نظامی ایران در دهه شصت یعنی وضعیتی که در آن زندانی در حین بندگی با زندانبان خود رابطه روانی ایجاد میکند که خود ناشی از یکسری شرایط خاص، یعنی عدم توازنی که بین قدرت موجود بین کسیکه زندانی میگیرد و اسیر شده و رابطه همدلی آگاهانه یک زندانی با اصطلاحا دلبسته او یعنی بازجو – زندانبان برقرار میشود، نیست. آن بندگی داوطلبانه که بواتسی دربارهی آن صحبت میکند اشتیاق و تمایلداشتن به بندگی نیست بلکه آنچیزی که مورد نظر اوست پدیدهای پیچیدهتر و حتی وحشتناکتر است. بندگی داوطلبانه در اینجا ازدست دادن آزادی خود در قبال تبدیل آن با یک راحتی و آرامش مادی – روانی است. بندگی داوطلبانه همانا یافتن منفعتی برای بندهنمودن خود است، یعنی بدستآوردن منافع متعددی که در برابر آنها خود را زیر چکمه قدرت قرار میدهیم.
🔸 تئوری رهاییبخشی بواتسی برمبنای یک منطق ساده است، که معروف به رابطه ارباب و رعیت است، که نشان میدهد که ستمگر نیاز بیشتری به ستمدیده دارد تا ستمدیده به ستمگر؛ به بیانی دیگر، قدرت حاکمه نیاز بیشتری به انسانها دارد تا انسانها به حاکمیت. و این همان تناقضی است که بواتسی را به این اندیشه میرساند که آزادی انسان با عمل ستیزهجویی غیرعقلانی متحقق نمیشود، بلکه با توقف عمل به بندگی و خدمتگزاری برای قدرت حاکمه است که آزادی خردمندانه متحقق میشود... چیزیکه بواتسی به آن عمیقا معتقد است همانا بازپسگرفتن قدرت توسط انسان خردمند است، لیکن این قدرت خردمند شبیه خشونتورزی یا زورگویی نیست، این قدرت همانند راهی عقلانی – عملی برای حل مشکلات فردی و اجتماعی است. او معتقد است در ماهیت انسان قدرتی است همانند استحکام اندیشه و احساس خردمند انسانی؛ به بیانی دیگر، قدرت بمثابه یک توانایی که انسان بسادگی بتواند در مقابل استبداد و ستمگر نه بگوید. این نه گفتن همراه با عصبانیت یا فریاد یا خود و دیگران را به آب و آتش زدن نیست، فقط یک نه گفتنِ خردمند است، همانند آنچه امروز ما در جنبش زنان ایران میبینیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2O9
#اتین_دولا_بواتسی #داریوش_راد
#قدرت_سیاسی #هژمونی #گرامشی #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گفتمان بندگی داوطلبانه
▫️ نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی
جنبش موفق آزادیخواهی زنان ایران به ما چه میآموزد؛ نه گفتن به ستم، ستمگر، و ستمگری
9 فوریه 2022
🔸 اتین دولا بواتسی نظریهپرداز قرن شانزده فرانسه متعلق به جنبش اومانیسم (انسانیتگرایی – معتقد به پتانسیل و عاملیت فردی و اجتماعی انسانها) در دوره پیشاروشنگری اروپاست. نظریه «گفتمان بندگی داوطلبانه» بواتسی که در یک جزوه کوتاه بیست صفحهای نوشته شده است، بدلیل نوگرایی در طرح و پاسخ صریح به یکی از مهمترین معضلات فردی و اجتماعی انسان، بین روشنفکران عصر خود از محبوبیت خاصی برخوردار شد. علیرغم این حقیقت که این نظریه درواقع یک کیفرخواست رادیکال تمامعیار علیه قدرت مطلقه و سلطهگریِ اشراف و کلیسا در فرانسه بود، بواتسی معتقد است اگر انسانها تحت سلطه دیگری هستند تنها بدین دلیل است که آنها این سلطه بر خود را داوطلبانه میپذیرند. گفتمان اومانیستی بواتسی که بررسی دلایل «عملی و روانی و شبهروشنفکری» فرد برای پذیرش سلطه و ستمگری از سوی حاکمیت سیاسی است، پیشزمینه مناسبی برای شناخت و کاربرد اجتماعی – تاریخی نظریات پیچیدهتر در این حوزه، نظیر (از خود) «بیگانگی» کارل مارکس، و یا نظریه تفوق «هژمونیک» ایدئولوژی طبقه حاکم آنتونیو گرامشی، و حتی نظریه انسداد خودآگاهی «رضایت ساختگی» آنارشیستهای معاصر نظیر نوآم چامسکی خواهد بود.
🔸 اصطلاح بندگی داوطلبانه ترکیب دو کلمه با معانی متناقض است و برای فهم دقیق از منطق و دلایل بواتسی باید دقیقا نشان داد که این بندگی داوطلبانه چه چیزی است و چه چیزی نیست. مقوله بندگی داوطلبانه چیزی شبیه پدیده توابسازی نظام استبداد دینی – نظامی ایران در دهه شصت یعنی وضعیتی که در آن زندانی در حین بندگی با زندانبان خود رابطه روانی ایجاد میکند که خود ناشی از یکسری شرایط خاص، یعنی عدم توازنی که بین قدرت موجود بین کسیکه زندانی میگیرد و اسیر شده و رابطه همدلی آگاهانه یک زندانی با اصطلاحا دلبسته او یعنی بازجو – زندانبان برقرار میشود، نیست. آن بندگی داوطلبانه که بواتسی دربارهی آن صحبت میکند اشتیاق و تمایلداشتن به بندگی نیست بلکه آنچیزی که مورد نظر اوست پدیدهای پیچیدهتر و حتی وحشتناکتر است. بندگی داوطلبانه در اینجا ازدست دادن آزادی خود در قبال تبدیل آن با یک راحتی و آرامش مادی – روانی است. بندگی داوطلبانه همانا یافتن منفعتی برای بندهنمودن خود است، یعنی بدستآوردن منافع متعددی که در برابر آنها خود را زیر چکمه قدرت قرار میدهیم.
🔸 تئوری رهاییبخشی بواتسی برمبنای یک منطق ساده است، که معروف به رابطه ارباب و رعیت است، که نشان میدهد که ستمگر نیاز بیشتری به ستمدیده دارد تا ستمدیده به ستمگر؛ به بیانی دیگر، قدرت حاکمه نیاز بیشتری به انسانها دارد تا انسانها به حاکمیت. و این همان تناقضی است که بواتسی را به این اندیشه میرساند که آزادی انسان با عمل ستیزهجویی غیرعقلانی متحقق نمیشود، بلکه با توقف عمل به بندگی و خدمتگزاری برای قدرت حاکمه است که آزادی خردمندانه متحقق میشود... چیزیکه بواتسی به آن عمیقا معتقد است همانا بازپسگرفتن قدرت توسط انسان خردمند است، لیکن این قدرت خردمند شبیه خشونتورزی یا زورگویی نیست، این قدرت همانند راهی عقلانی – عملی برای حل مشکلات فردی و اجتماعی است. او معتقد است در ماهیت انسان قدرتی است همانند استحکام اندیشه و احساس خردمند انسانی؛ به بیانی دیگر، قدرت بمثابه یک توانایی که انسان بسادگی بتواند در مقابل استبداد و ستمگر نه بگوید. این نه گفتن همراه با عصبانیت یا فریاد یا خود و دیگران را به آب و آتش زدن نیست، فقط یک نه گفتنِ خردمند است، همانند آنچه امروز ما در جنبش زنان ایران میبینیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2O9
#اتین_دولا_بواتسی #داریوش_راد
#قدرت_سیاسی #هژمونی #گرامشی #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گفتمان بندگی داوطلبانه
نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی نوشتهی: داریوش راد اگرچه بهدرستی آنگونه که کارل مارکس میگوید تاریخ جوامع بشری تاریخ مبارزه طبقات است، در اینجا این سوال مطرح خواهد شد که چرا بخش وسیعی از طبق…
Forwarded from نقد
▫️ واکاوی طبقاتی و سیاست جنبشهای اجتماعی جدید
نوشتهی: لاورنس وایلد
ترجمهی: حسن مرتضوی
18 دسامبر 2022
🔸 آیا ممکن است سوسیالیستها به واکاوی طبقاتی مارکسیستی پایبند باشند و همهنگام با شور و شوق دربارهی پتانسیل رهاییبخش جنبشهای اجتماعی جدید سخن بگویند؟ در این مقاله میخواهم با ارائهی استدلالی در هشت نکته که حاوی تفسیری از واکاوی طبقاتی مارکسیستی و این گزاره است که راههای بسیاری برای آگاهی طبقاتی منطبق با آن وجود دارد، به این سوال پاسخ مثبتی بدهم. برخی از پیامدهای عملی این دیدگاه مورد بحث قرار خواهد گرفت. این استدلال به طور ضمنی از واکاوی طبقاتی در برابر حملات اخیر «پسامارکسیسم» دفاع میکند، در حالی که مفهوم محدود مبارزهی طبقاتی را که تعدادی از گروههای مارکسیستی از آن حمایت میکنند رد میکند، مفهومی که بنا به آن مبارزات جنبشهای اجتماعی جدید را انحرافی از مبارزهی طبقاتی در محل کار میدانند. من به این مواضع مخالف و ملاحظات روششناختی مهمی که آنها در نتیجهگیری مطرح میکنند باز خواهم گشت.
🔸 طرح نکاتی مقدماتی دربارهی ماهیت جنبشهای اجتماعی جدید و فعالیتهای سیاسی مرتبط با آنها لازم است. اکنون آثار گستردهای در تعریف «جنبشهای اجتماعی جدید» و اینکه آیا آنها شکل جدیدی از سیاست را تشکیل میدهند یا نه نوشته شده است. منظور من از «جنبشهای اجتماعی جدید» گروههایی است که حول محور فمینیسم، بومپایی (environmentalism)، ضدنژادپرستی، صلح و ضدامپریالیسم گرد میآیند. این جنبشها از جهات مختلفی از احزاب سیاسی یا گروههای فشار متمایز میشوند. یکم، منافع آنها بینالمللی است و فعالیتهای آنها فراتر از مرزهای ملی است؛ دوم، آنها مجموعهای از مطالبات را بیان میکنند که اساساً روابط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان را تهدید میکنند؛ سوم، آنها ساختارهای سازمانی تثبیتشدهی احزاب دولتی و گروههای فشار را به چالش میکشند. این بدان معنا نیست که این جنبشها نمیتوانند در احزاب سیاسی (مانند سبزهای آلمان) یا در گروههای فشار تجلی پیدا کنند، اما جنبش همیشه گستردهتر از هر شکل سازمانی واحدی است و دائماً مراقب خطرات ادغام است. این جنبشها دستور کار سیاست «قدیمی» را که عمدتاً به تعداد محدودی از شاخصهای کلیدی در مدیریت اقتصاد ملی توجه داشته است به چالش میکشند. چنین جنبشهایی احزاب چپ را چالشگر مناصب سیاسی و کار در چارچوب انتخاباتی میبینند که در آنها فرصت محدودی برای دیکته کردن «مسائل» دارند. این امر در مورد احزاب کوچکتر «پیشگام» که بیشتر بر درگیری در محل کار یا مسائل منفرد تمرکز میکنند صدق نمیکند، اما «قدیمی بودن» آنها در رویهشان نهفته است ــ پیروی دقیق از یک «خط»، اولویتبندی مسائل توسط یک کمیتهی مرکزی و تمایل به رهبری همه چیز.
🔸 تقریباً در تمام آثاری که دربارهی جنبشهای اجتماعی جدید بحث میکنند، خواه از موضع حمایتی باشد یا شکاکانه، فعالیت آنها بهعنوان میان طبقاتی، غیرطبقاتی یا افزودهای به سیاستهای «طبقاتی ناب» در نظر گرفته میشود. استدلال زیر این دیدگاه را به چالش میکشد. برخی از نکات ذکر شده برای خوانندگانی که بحثهای نظریهی طبقاتی را در طول سالها دنبال کردهاند آشنا خواهند بود، اما ما بسط استدلال در نکات هفتم و هشتم تلاش میکنیم تا واکاوی طبقاتی را در مناطقی جای دهیم که بسیاری از نظریههای اجتماعی تمایل به پنهانکردن آن دارند. از آنجایی که بحث در سطحی بسیار کلی مطرح میشود، ارجاعات به آثار مربوطه معمولاً گذرا هستند تا محتوایی، اما در انجام این کار، امید داریم بحث بیشتر باز شود و نه بسته...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3k0
#هژمونی
#جنبش_اجتماعی
#طبقه
#حسن_مرتضوی
#لاورنس_وایلد
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: لاورنس وایلد
ترجمهی: حسن مرتضوی
18 دسامبر 2022
🔸 آیا ممکن است سوسیالیستها به واکاوی طبقاتی مارکسیستی پایبند باشند و همهنگام با شور و شوق دربارهی پتانسیل رهاییبخش جنبشهای اجتماعی جدید سخن بگویند؟ در این مقاله میخواهم با ارائهی استدلالی در هشت نکته که حاوی تفسیری از واکاوی طبقاتی مارکسیستی و این گزاره است که راههای بسیاری برای آگاهی طبقاتی منطبق با آن وجود دارد، به این سوال پاسخ مثبتی بدهم. برخی از پیامدهای عملی این دیدگاه مورد بحث قرار خواهد گرفت. این استدلال به طور ضمنی از واکاوی طبقاتی در برابر حملات اخیر «پسامارکسیسم» دفاع میکند، در حالی که مفهوم محدود مبارزهی طبقاتی را که تعدادی از گروههای مارکسیستی از آن حمایت میکنند رد میکند، مفهومی که بنا به آن مبارزات جنبشهای اجتماعی جدید را انحرافی از مبارزهی طبقاتی در محل کار میدانند. من به این مواضع مخالف و ملاحظات روششناختی مهمی که آنها در نتیجهگیری مطرح میکنند باز خواهم گشت.
🔸 طرح نکاتی مقدماتی دربارهی ماهیت جنبشهای اجتماعی جدید و فعالیتهای سیاسی مرتبط با آنها لازم است. اکنون آثار گستردهای در تعریف «جنبشهای اجتماعی جدید» و اینکه آیا آنها شکل جدیدی از سیاست را تشکیل میدهند یا نه نوشته شده است. منظور من از «جنبشهای اجتماعی جدید» گروههایی است که حول محور فمینیسم، بومپایی (environmentalism)، ضدنژادپرستی، صلح و ضدامپریالیسم گرد میآیند. این جنبشها از جهات مختلفی از احزاب سیاسی یا گروههای فشار متمایز میشوند. یکم، منافع آنها بینالمللی است و فعالیتهای آنها فراتر از مرزهای ملی است؛ دوم، آنها مجموعهای از مطالبات را بیان میکنند که اساساً روابط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان را تهدید میکنند؛ سوم، آنها ساختارهای سازمانی تثبیتشدهی احزاب دولتی و گروههای فشار را به چالش میکشند. این بدان معنا نیست که این جنبشها نمیتوانند در احزاب سیاسی (مانند سبزهای آلمان) یا در گروههای فشار تجلی پیدا کنند، اما جنبش همیشه گستردهتر از هر شکل سازمانی واحدی است و دائماً مراقب خطرات ادغام است. این جنبشها دستور کار سیاست «قدیمی» را که عمدتاً به تعداد محدودی از شاخصهای کلیدی در مدیریت اقتصاد ملی توجه داشته است به چالش میکشند. چنین جنبشهایی احزاب چپ را چالشگر مناصب سیاسی و کار در چارچوب انتخاباتی میبینند که در آنها فرصت محدودی برای دیکته کردن «مسائل» دارند. این امر در مورد احزاب کوچکتر «پیشگام» که بیشتر بر درگیری در محل کار یا مسائل منفرد تمرکز میکنند صدق نمیکند، اما «قدیمی بودن» آنها در رویهشان نهفته است ــ پیروی دقیق از یک «خط»، اولویتبندی مسائل توسط یک کمیتهی مرکزی و تمایل به رهبری همه چیز.
🔸 تقریباً در تمام آثاری که دربارهی جنبشهای اجتماعی جدید بحث میکنند، خواه از موضع حمایتی باشد یا شکاکانه، فعالیت آنها بهعنوان میان طبقاتی، غیرطبقاتی یا افزودهای به سیاستهای «طبقاتی ناب» در نظر گرفته میشود. استدلال زیر این دیدگاه را به چالش میکشد. برخی از نکات ذکر شده برای خوانندگانی که بحثهای نظریهی طبقاتی را در طول سالها دنبال کردهاند آشنا خواهند بود، اما ما بسط استدلال در نکات هفتم و هشتم تلاش میکنیم تا واکاوی طبقاتی را در مناطقی جای دهیم که بسیاری از نظریههای اجتماعی تمایل به پنهانکردن آن دارند. از آنجایی که بحث در سطحی بسیار کلی مطرح میشود، ارجاعات به آثار مربوطه معمولاً گذرا هستند تا محتوایی، اما در انجام این کار، امید داریم بحث بیشتر باز شود و نه بسته...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3k0
#هژمونی
#جنبش_اجتماعی
#طبقه
#حسن_مرتضوی
#لاورنس_وایلد
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
واکاوی طبقاتی و سیاست جنبشهای اجتماعی جدید
نوشتهی: لاورنس وایلد ترجمهی: حسن مرتضوی «آگاهی طبقاتی» برای پرولتاریا دارای دو بُعد است و این ابعاد لزوماً مکمل هم نیستند. از آنجایی که سرچشمهی استثمار در فرآیند تولیدی است، طبیعی است که در آن…