🟣 روز گذشته تعدادی از بازداشت شدگان اعتراضات اخیر را جهت پروندهسازی امنیتی و مستندسازی دروغین با تکیه بر اعتراف اجباری به محله #اکباتان تهران آوردند.
در چنین وضعیتی که حتی از هویت این جوانان بازداشتی هم اطلاعی در دست نیست، جان و سلامت آنان در خطر بیشتری قرار دارد، چرا که نهادهای قضایی و امنیتی، زندانیان گمنام و بیصدا را در صف نخست سرکوب خود قرار میدهند.
▪️تصاویر از صفحه ۱۵۰۰ تصویر و تنها با هدف انعکاس رسانهای این پروندهسازی جدید علیه معترضان، صورت گرفته است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
در چنین وضعیتی که حتی از هویت این جوانان بازداشتی هم اطلاعی در دست نیست، جان و سلامت آنان در خطر بیشتری قرار دارد، چرا که نهادهای قضایی و امنیتی، زندانیان گمنام و بیصدا را در صف نخست سرکوب خود قرار میدهند.
▪️تصاویر از صفحه ۱۵۰۰ تصویر و تنها با هدف انعکاس رسانهای این پروندهسازی جدید علیه معترضان، صورت گرفته است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 کمپین سرود زندانیان سیاسی قرچک
چهارشنبه، ۳۰ آذرماه ۱۴۰۱، شب یلدا:
«از تمام کسانی که در این ۹۵ روز، خیابانهای ایران را خالی نگذاشتند؛ خانواده جانفدایانِ آزادی، خانواده دستگیرشدگان و از هر کس که در دل، نفرت و خشم از بیداد را کنار رویای آزادی و برابری جای داده، دعوت میکنیم که به ما بپیوندند و در این شب، همنوای ما شوند تا با هم از این سیاهی گذر کنیم و با قلبی امیدوار و گرم، روشنای بهار آزادی را به شبهای تیره و سرد زمستان بکشانیم. گوش بسپارید که ما از پشت میلههای زندان، صدای بلند سرودهایمان را به شما میرسانیم و در انتظار خواهیم بود تا صدای رسای شما نیز از روی دیوارهای زندان به ما برسد. میرسد، میرسد. میدانیم.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#زندان_قرچک_ورامین
@bidarzani
چهارشنبه، ۳۰ آذرماه ۱۴۰۱، شب یلدا:
«از تمام کسانی که در این ۹۵ روز، خیابانهای ایران را خالی نگذاشتند؛ خانواده جانفدایانِ آزادی، خانواده دستگیرشدگان و از هر کس که در دل، نفرت و خشم از بیداد را کنار رویای آزادی و برابری جای داده، دعوت میکنیم که به ما بپیوندند و در این شب، همنوای ما شوند تا با هم از این سیاهی گذر کنیم و با قلبی امیدوار و گرم، روشنای بهار آزادی را به شبهای تیره و سرد زمستان بکشانیم. گوش بسپارید که ما از پشت میلههای زندان، صدای بلند سرودهایمان را به شما میرسانیم و در انتظار خواهیم بود تا صدای رسای شما نیز از روی دیوارهای زندان به ما برسد. میرسد، میرسد. میدانیم.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#زندان_قرچک_ورامین
@bidarzani
🟣 ادامه بازداشت فاطمه (نازی) حبیبی، بازیگر تئاتر در زندان قرچک
فاطمه (نازی) حبیبی، گرافیست و بازیگر تئاتر از روز ۳ آذر در بازداشت است.
بنا به گزارشها او به زندان قرچک منتقل شده، و به رغم وعده مسئولان قضایی برای آزادی موقت همچنان در زندان است. او در این فاصله از دسترسی به تعیین وکیل اختیاری محروم بوده و گفته میشود برای اعتراف اجباری تحت فشار است. در روزهای گذشته زندانیان سیاسی زن در نامهای از زندان قرچک به اهمالگری و کوتاهی در رسیدگی به پروندههای زندانیان و بلاتکلیفی آنان که بسیاریشان دچار بیماریاند، اعتراض کرده و شرایط پیشآمده در این زندان را نوعی شکنجه در قبال زنان زندانی دانسته بودند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
فاطمه (نازی) حبیبی، گرافیست و بازیگر تئاتر از روز ۳ آذر در بازداشت است.
بنا به گزارشها او به زندان قرچک منتقل شده، و به رغم وعده مسئولان قضایی برای آزادی موقت همچنان در زندان است. او در این فاصله از دسترسی به تعیین وکیل اختیاری محروم بوده و گفته میشود برای اعتراف اجباری تحت فشار است. در روزهای گذشته زندانیان سیاسی زن در نامهای از زندان قرچک به اهمالگری و کوتاهی در رسیدگی به پروندههای زندانیان و بلاتکلیفی آنان که بسیاریشان دچار بیماریاند، اعتراض کرده و شرایط پیشآمده در این زندان را نوعی شکنجه در قبال زنان زندانی دانسته بودند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 کانال شبنامه @schabname تصاویری را از مزار «امیرهوشنگ صفائیان» یکی از چریکهای فدایی خلقِ جانفشان به تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۱ منتشر کرده است. این تاریخِ مملو از مقاومت، استمرار دادخواهی و تصاویرِ صورتهای تا ابدْ جوانِ مدفون شده در خاوران، یاد و صدای «علی اشرف درویشیان» را در ذهن، زنده میکند. او در داستان «آنها هنوز جوانند» نوشت:
«آنها را از کیفات بیرون میآوری. بابا را، آبجی و داداش را... میگذاریشان کنار میخکهای سرخ و سفید. کنار لالهها و شمعها.
گوشهی عکس بابا شکسته، اما زیر گلایولی پنهانش میکنی...موهایت سفید شده است. مادرها، همه موهاشان سفید شده است.
بچههاشان را از کیفهاشان و از توی پاکتهایی که در دستمال یا پارچهای پیچیدهاند، درمیآورند و میگذارند کنار گلها و شمعها. بابا که به گلایولی تکیه داده، موهایش سیاه است. سبیلش سیاه و پرپشت است...چشمانش میدرخشد. لبهایش تکان میخورد: «از آخرین دیدارمان تاکنون، همیشه به یاد شما هستم. به یاد آن بغض ترکیده و اشک حلقه بسته در چشمانت. دوریمان رنجآور است، اما نباید باعث بیتوجهی به زندگی بشود. ما هرگز حق نداریم که خود را از خوبیهای زندگی محروم کنیم. روحیه بچهها را نباید خراب کنیم... بچههایم را به تو میسپارم و میدانم که در پرتو خوبیهای تو، انسانهای شریف و دوستدار زندگی خواهند شد.»
▪️فایل صوتی «آنها هنوز جوانند» در دسترس است:
#ژن_ژیان_ئازادی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#دادخواهان_خاوران
@bidarzani
«آنها را از کیفات بیرون میآوری. بابا را، آبجی و داداش را... میگذاریشان کنار میخکهای سرخ و سفید. کنار لالهها و شمعها.
گوشهی عکس بابا شکسته، اما زیر گلایولی پنهانش میکنی...موهایت سفید شده است. مادرها، همه موهاشان سفید شده است.
بچههاشان را از کیفهاشان و از توی پاکتهایی که در دستمال یا پارچهای پیچیدهاند، درمیآورند و میگذارند کنار گلها و شمعها. بابا که به گلایولی تکیه داده، موهایش سیاه است. سبیلش سیاه و پرپشت است...چشمانش میدرخشد. لبهایش تکان میخورد: «از آخرین دیدارمان تاکنون، همیشه به یاد شما هستم. به یاد آن بغض ترکیده و اشک حلقه بسته در چشمانت. دوریمان رنجآور است، اما نباید باعث بیتوجهی به زندگی بشود. ما هرگز حق نداریم که خود را از خوبیهای زندگی محروم کنیم. روحیه بچهها را نباید خراب کنیم... بچههایم را به تو میسپارم و میدانم که در پرتو خوبیهای تو، انسانهای شریف و دوستدار زندگی خواهند شد.»
▪️فایل صوتی «آنها هنوز جوانند» در دسترس است:
#ژن_ژیان_ئازادی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#دادخواهان_خاوران
@bidarzani
بيدارزنى
🟣 کانال شبنامه @schabname تصاویری را از مزار «امیرهوشنگ صفائیان» یکی از چریکهای فدایی خلقِ جانفشان به تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۱ منتشر کرده است. این تاریخِ مملو از مقاومت، استمرار دادخواهی و تصاویرِ صورتهای تا ابدْ جوانِ مدفون شده در خاوران، یاد و صدای «علی اشرف…
Anha Hanuz Javanand [www.AudioBook.blogfa.com]
Ali Ashraf Darvishian
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بيدارزنى
Photo
اومد و گفت تمام دردایی که رو تنم گذاشتن یه طرف ولی این یکی رو نمیتونم باهاش کنار بیام.
-میخوای حرف بزنی؟ میتونی بگی چی شده؟
دو ماه بود که هر روز و هر شب بازجویی میشدم. یکی از اون روزا اومدن بردنم برای بازجویی، رفتارشون یکم عوض شده بود، عصبانیت توی لحن و رفتارشون نبود، بازجوم سیگار روشن کرد و بهم داد و گفت: ببین یه قسمتی از پرونده به دستای تو گره خورده که اگر همکاری نکنی حکمت اعدامه.
باید اعتراف میکردم روی کسایی که اصلا ندیده بودمشون و نمیشناختمشون، اشک میریختم و میگفتم من اینها رو نمیشناسم.
گفتن اگر به ما اعتماد داری و فکر نامزد و مادرت هستی خودت رو نجات بده و بار پروندهت رو سبک کن.
اعتراف نکردم، یه کاغذ گذاشت جلوم و گفت اگر حرفی یا نوشتهای داری بنویس برای خانوادهت.
گفتم چه حرفی چه نوشتهای؟!
با پوزخند گفت به هر حال آدم باید وصیتش همیشه زیر سرش باشه.
خیلی طول کشید تا تونستم برای خانوادهم چند خطی بنویسم، و اشک چشمام رو جوری پر کرده بود که نمیدیدم چیا نوشتم.
گفت میخوای با خانوادهت تماس بگیری شاید این آخرین تماست باشه. یه گوشی موبایل ساده آورد و گفت اول خانوادهت یا نامزدت؟
باورم شده بود، گفتم فقط بهشون نگید که قراره اعدام بشم. گفت اون دست ما نیست دادگاه اعلام میکنه. با خانوادهم صحبت کردم و اشک میریختم و خانواده تعجب کرده بودن چرا من دارم اشک میریزم چون مرتبههای قبل هیچ وقت اشک نریخته بودم، مرتب میپرسیدند چرا گریه میکنی؟ فقط جواب میدام دلتنگم.
منو به سلول انفرادی بردن و تنم یخ زده بود و تا چند ساعت لرز داشتم و کنج انفرادی لای پتو نشسته بودم. به خودم میگفتم یعنی تموم شدم؟ ینی اینجا نقطه پایان منه؟ سرنوشت خانوادهم چی میشه؟ نامزدم چی؟ عزادری سر مزارم رو تصویر سازی میکردم.
یه نیم ساعتی از خستگی بیهوش شدم، با صدای هر قدمی تو راهروی بازداشتگاه من خودم رو به مرگ نزدیک میدیدم، خواب و بیدار نزدیکای صبح بود دیدم در بازداشتگاه باز شد و جونم بالا اومد، وحشت کردم و میلرزیدم، گفت بیا بیرون.
پرسیدم کجا، گفت نمیدونم، منو تحویل یه نفر دیگه داد، یه بازجوی دیگه اومد که صداش برام غریب بود اصلا صداش رو نشنیده بودم، چندتا کاغذ رو از من امضا و اثر انگشت گرفتن، گفتن وسایلت رو تحویل خانوادهت میدیم. همه بدنم سر شده بود، اومدن بردنم رو چندتا پله و گفت همینجا رو چهار پایه وایسا، چشمام بسته بود.
یه نفر برام اتهاماتم رو خوند یه نفر برام قرآن خوند، یه نفر گفت حرفی نداری و من داشتم زار میزدم.
گفت تمام، زدن زیر صندلی من مردم و داشتم دست و پا میزدم، نمیدونم چند دقیقه بود، فکر میکردم دارم خفه میشم. یهو صدای خنده چند نفر توی گوشم پیچید و به خودم اومدم دیدم رو زمین هستم و دارم دست و پای الکی میزنم.
این بود روایت اعدام مصنوعی یک زندانی گمنام.
#زندانیان_سیاسی_گمنام #جمهوری_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
-میخوای حرف بزنی؟ میتونی بگی چی شده؟
دو ماه بود که هر روز و هر شب بازجویی میشدم. یکی از اون روزا اومدن بردنم برای بازجویی، رفتارشون یکم عوض شده بود، عصبانیت توی لحن و رفتارشون نبود، بازجوم سیگار روشن کرد و بهم داد و گفت: ببین یه قسمتی از پرونده به دستای تو گره خورده که اگر همکاری نکنی حکمت اعدامه.
باید اعتراف میکردم روی کسایی که اصلا ندیده بودمشون و نمیشناختمشون، اشک میریختم و میگفتم من اینها رو نمیشناسم.
گفتن اگر به ما اعتماد داری و فکر نامزد و مادرت هستی خودت رو نجات بده و بار پروندهت رو سبک کن.
اعتراف نکردم، یه کاغذ گذاشت جلوم و گفت اگر حرفی یا نوشتهای داری بنویس برای خانوادهت.
گفتم چه حرفی چه نوشتهای؟!
با پوزخند گفت به هر حال آدم باید وصیتش همیشه زیر سرش باشه.
خیلی طول کشید تا تونستم برای خانوادهم چند خطی بنویسم، و اشک چشمام رو جوری پر کرده بود که نمیدیدم چیا نوشتم.
گفت میخوای با خانوادهت تماس بگیری شاید این آخرین تماست باشه. یه گوشی موبایل ساده آورد و گفت اول خانوادهت یا نامزدت؟
باورم شده بود، گفتم فقط بهشون نگید که قراره اعدام بشم. گفت اون دست ما نیست دادگاه اعلام میکنه. با خانوادهم صحبت کردم و اشک میریختم و خانواده تعجب کرده بودن چرا من دارم اشک میریزم چون مرتبههای قبل هیچ وقت اشک نریخته بودم، مرتب میپرسیدند چرا گریه میکنی؟ فقط جواب میدام دلتنگم.
منو به سلول انفرادی بردن و تنم یخ زده بود و تا چند ساعت لرز داشتم و کنج انفرادی لای پتو نشسته بودم. به خودم میگفتم یعنی تموم شدم؟ ینی اینجا نقطه پایان منه؟ سرنوشت خانوادهم چی میشه؟ نامزدم چی؟ عزادری سر مزارم رو تصویر سازی میکردم.
یه نیم ساعتی از خستگی بیهوش شدم، با صدای هر قدمی تو راهروی بازداشتگاه من خودم رو به مرگ نزدیک میدیدم، خواب و بیدار نزدیکای صبح بود دیدم در بازداشتگاه باز شد و جونم بالا اومد، وحشت کردم و میلرزیدم، گفت بیا بیرون.
پرسیدم کجا، گفت نمیدونم، منو تحویل یه نفر دیگه داد، یه بازجوی دیگه اومد که صداش برام غریب بود اصلا صداش رو نشنیده بودم، چندتا کاغذ رو از من امضا و اثر انگشت گرفتن، گفتن وسایلت رو تحویل خانوادهت میدیم. همه بدنم سر شده بود، اومدن بردنم رو چندتا پله و گفت همینجا رو چهار پایه وایسا، چشمام بسته بود.
یه نفر برام اتهاماتم رو خوند یه نفر برام قرآن خوند، یه نفر گفت حرفی نداری و من داشتم زار میزدم.
گفت تمام، زدن زیر صندلی من مردم و داشتم دست و پا میزدم، نمیدونم چند دقیقه بود، فکر میکردم دارم خفه میشم. یهو صدای خنده چند نفر توی گوشم پیچید و به خودم اومدم دیدم رو زمین هستم و دارم دست و پای الکی میزنم.
این بود روایت اعدام مصنوعی یک زندانی گمنام.
#زندانیان_سیاسی_گمنام #جمهوری_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
🟣 جان #پوریا_جواهری، زندانی محکوم به محاربه در خطر است
پوریا جواهری کارگر اهل #کامیاران از ۸ آذرماه در بازداشت بهسر میبرد. او در تنها تماس تلفنی کوتاه خود از شکسته شدن یکی از دندههایش در حین بازجویی خبر داده است و پس از آن از حق تماس محروم است. پوریا جواهری با شکنجههای متعدد و پروندهسازی امنیتی به «محاربه» محکوم شده است. این حکم توسط دادسرای عمومی و انقلاب کامیاران به خانوادهی وی اعلام شده است.
جان یک انسان شریف و بیگناه دیگر در خطر است، صدای او باشیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
پوریا جواهری کارگر اهل #کامیاران از ۸ آذرماه در بازداشت بهسر میبرد. او در تنها تماس تلفنی کوتاه خود از شکسته شدن یکی از دندههایش در حین بازجویی خبر داده است و پس از آن از حق تماس محروم است. پوریا جواهری با شکنجههای متعدد و پروندهسازی امنیتی به «محاربه» محکوم شده است. این حکم توسط دادسرای عمومی و انقلاب کامیاران به خانوادهی وی اعلام شده است.
جان یک انسان شریف و بیگناه دیگر در خطر است، صدای او باشیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 بهگزارش کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان، #سعید_شیرازی، یکی از بازداشتشدگان اعتراضات اخیر است که در دادگاه با اتهام《افساد فیالارض» محاکمه شد.
🔹دادگاه رسیدگی به اتهامات آقای شیرازی در روز هفتم آبانماه در شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. با وجود این نزدیکان آقای شیرازی به کمیته اطلاع دادند که هنوز حکمی به ایشان ابلاغ نشده و وضعیت پرونده نامشخص است. او از دسترسی به وکیل تعیینی محروم شده و وکیل تسخیری دارد.
🔹براساس کیفرخواست صادر شده: «سعید شیرازی، فرزند علیرضا به افساد فیالارض از طریق تحریک و تشویق گسترده مردم به ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و اخلال شدید در نظم» متهم شد.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
🔹دادگاه رسیدگی به اتهامات آقای شیرازی در روز هفتم آبانماه در شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. با وجود این نزدیکان آقای شیرازی به کمیته اطلاع دادند که هنوز حکمی به ایشان ابلاغ نشده و وضعیت پرونده نامشخص است. او از دسترسی به وکیل تعیینی محروم شده و وکیل تسخیری دارد.
🔹براساس کیفرخواست صادر شده: «سعید شیرازی، فرزند علیرضا به افساد فیالارض از طریق تحریک و تشویق گسترده مردم به ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و اخلال شدید در نظم» متهم شد.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
بيدارزنى
🟣 روز گذشته تعدادی از بازداشت شدگان اعتراضات اخیر را جهت پروندهسازی امنیتی و مستندسازی دروغین با تکیه بر اعتراف اجباری به محله #اکباتان تهران آوردند. در چنین وضعیتی که حتی از هویت این جوانان بازداشتی هم اطلاعی در دست نیست، جان و سلامت آنان در خطر بیشتری…
🟣 جان امیر مهدی و عرفان رضایی در خطر است
#امیرمهدی_رضایی و #عرفان_رضایی برادران دوقلو، در روز ۱۱ آبان در منزل شخصی خود و به اتهام دخالت در قتل یک بسیجی به نام آرمان علیوردی در شهرک #اکباتان تهران بازداشت شدند.
به گفتهی یکی از نزدیکان این دو برادر از روز بازداشت تاکنون، آنان در آگاهی شاپور هستند و با وجود وعده آزادی با وثیقه، هنوز قرار وثیقه آنان صادر نشده است و از حق دسترسی به وکیل محرومند.
منابع مطلع تایید میکنند که مهدی و عرفان رضایی نیز جزو متهمان پرونده مرگ مامور بسیجی هستند. در فیلم اعتراف اجباری دیگری که از یکی از متهمان این پرونده پخش شده است، فردی که چهرهاش شطرنجی شده به نام مهدی و عرفان اشاره میکند.
همچنین ویديویی موجود است که در آن مهدی در تلاش برای دفاع از آرمان علیوردی و دور کردن کسانی است که در حال زدن او هستند.
خبرگزاریهای وابسته به حکومت، صبح روز گذشته، یکشنبه ۲۷ آذر خبر از «بررسی صحنه جرم» با حضور متهمان در شهرک اکباتان داد و عکسهایی ناواضح از متهمان این پرونده منتشر کرد.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#امیرمهدی_رضایی و #عرفان_رضایی برادران دوقلو، در روز ۱۱ آبان در منزل شخصی خود و به اتهام دخالت در قتل یک بسیجی به نام آرمان علیوردی در شهرک #اکباتان تهران بازداشت شدند.
به گفتهی یکی از نزدیکان این دو برادر از روز بازداشت تاکنون، آنان در آگاهی شاپور هستند و با وجود وعده آزادی با وثیقه، هنوز قرار وثیقه آنان صادر نشده است و از حق دسترسی به وکیل محرومند.
منابع مطلع تایید میکنند که مهدی و عرفان رضایی نیز جزو متهمان پرونده مرگ مامور بسیجی هستند. در فیلم اعتراف اجباری دیگری که از یکی از متهمان این پرونده پخش شده است، فردی که چهرهاش شطرنجی شده به نام مهدی و عرفان اشاره میکند.
همچنین ویديویی موجود است که در آن مهدی در تلاش برای دفاع از آرمان علیوردی و دور کردن کسانی است که در حال زدن او هستند.
خبرگزاریهای وابسته به حکومت، صبح روز گذشته، یکشنبه ۲۷ آذر خبر از «بررسی صحنه جرم» با حضور متهمان در شهرک اکباتان داد و عکسهایی ناواضح از متهمان این پرونده منتشر کرد.
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 جان «محمد مهدی کرمی» در خطر است، بدون #قیام_علیه_اعدام، زندانیان بسیاری در شهرهای مختلف با مجموع پروندهسازیهای امنیتی که همگی با تحمل شکنجههای جسمی و روانی و اعترافات اجباری صادر شده است، در خطر اجرای حکم ارتجاعی و ضد انسانی اعدام قرار میگیرند.
اعدام، قتل عمد حکومتی است، صدای معترضان زندانی قیام #زن_زندگی_آزادی باشیم.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
اعدام، قتل عمد حکومتی است، صدای معترضان زندانی قیام #زن_زندگی_آزادی باشیم.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #گلزار_تاروردیان ۱۹ ساله در تاریخ ۴ مهر در شهر پردیس بازداشت و به زندان قرچک ورامین منتقل شد. بر اساس اخباری که به دست کمیته پیگیری بازداشت شدگان رسیده است، وی در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس محکوم شد، اما به دلیل نداشتن وکیل و بیاطلاعی از سازوکار دادگاه درخواست تجدیدنظر در این حکم را هم نداده است و حکم عیناً تأیید شد.
خانم تارودیان به همراه مادر خود بازداشت شد و مادر ایشان هم به ۲ سال حبس محکوم شد، اما از نام مادر وی خبری در دست نیست و حکم دو سال او نیز بدون درخواست تجدیدنظر تایید شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
خانم تارودیان به همراه مادر خود بازداشت شد و مادر ایشان هم به ۲ سال حبس محکوم شد، اما از نام مادر وی خبری در دست نیست و حکم دو سال او نیز بدون درخواست تجدیدنظر تایید شد.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #زهره_جم دانشآموخته رشته هنر و دبیر اسبق شورای صنفی دانشگاه تربیت مدرس، نیمه شب گذشته (۲۸ آذر) توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
از وضعیت فعلی و نهاد بازداشتکننده ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
از وضعیت فعلی و نهاد بازداشتکننده ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #فرنوش_فرزان دانشجوی روانشناسی ورودی ۱۴۰۰ دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، ۲۸ آذر توسط نیروهای امنیتی از مقابل خوابگاه ربوده شده و به زندان اوین منتقل شده است.
بنا به اخبار رسیده، ایشان باید به دلیل بیماری خودایمنی و بیماری قلبی به طور مداوم دارو مصرف کند و تحت نظر پزشک باشد. عدم دسترسی به دارو و مراقبت پزشکی، امنیت جانی این دانشجو را با خطر جدی مواجه میکند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
بنا به اخبار رسیده، ایشان باید به دلیل بیماری خودایمنی و بیماری قلبی به طور مداوم دارو مصرف کند و تحت نظر پزشک باشد. عدم دسترسی به دارو و مراقبت پزشکی، امنیت جانی این دانشجو را با خطر جدی مواجه میکند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 به گزارش کمیته پیگیری بازداشتشدگان، #سعیده_محمدی، در روز ۲۷ شهریور بازداشت و به زندان قرچک منتقل شده است. بنابر اخبار منتشر شده، برای خانم شریفی وثیقه صادر شده است، اما به دلیل بالا بودن مبلغ آن، قادر به تامین وثیقه نبوده و تا دادگاه که زمان آن مشخص نیست باید در بازداشت بماند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
🟣 #بیتا_حقانی_نسیمی ۲۲ ساله بلاگر و دانشجوی گرافیک دانشگاه قدسیه #ساری در تاریخ ۲۶ مهر توسط پلیس امنیت بازداشت شده و تا۲۰ روز در انفرادی بوده و اطلاعی از او در دست نبود. اورا پس از گذراندن مراحل بازجویی، به زندان قائمشهر منتقل کردهاند.
گفته میشود این دانشجو با گذشت بیش از دوماه از بازداشت، بدون تشکیل دادگاه به افساد فیالارض متهم شدهاست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani
گفته میشود این دانشجو با گذشت بیش از دوماه از بازداشت، بدون تشکیل دادگاه به افساد فیالارض متهم شدهاست.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
@bidarzani